بخشی از مقاله

رابطه هوش معنوي و هوش هيجاني با رضايت از زندگي سالمندان
چکيده
هدف از پژوهش حاضر بررسي رابطه هوش معنوي وهوش هيجاني با رضايت زندگي سالمندان شهراهواز بود. نمونه پژوهش ١٥٠ نفر بودند که با روش نمونه گيري مرحله اي انتخاب شدند. براي اندازه گيري متغيرها از پرسشنامه هاي هوش معنوي (ISIS )، هوش هيجاني شات و مقياس رضايت زندگي (SWLS) استفاده شد.طرح تحقيق از نوع همبستگي بود وبراي تجزيه و تحليل داده ها از روش همبستگي پيرسون و رگرسيون چند متغيري استفاده شد. نتايج نشان داد که بين هوش معنوي و رضايت از زندگي ، همچنين بين هوش هيجاني ورضايت از زندگي رابطه معني داري وجود دارد.
نتايج تحليل رگرسيون با روش ورود نشان داد که متغيرهاي هوش معنوي , هوش هيجاني به ترتيب پيش بيني کننده رضايت زندگي بودند.
کليد واژگان : هوش معنوي ،هوش هيجاني ،رضايت از زندگي ،سالمندي


مقدمه
مسأله هوش به عنوان يک ويژگي اساسي که تفاوت فردي را در بين انسانها موجب مي شود از ابتداي تاريخ مکتوب زندگي انسان مورد توجه بوده است . اما از آغاز مطالعه هوش غالبا بر جنبه هاي شناختي آن نظير حافظه ، حل مسئله و تفکر تأکيد شده ، در حالي که امروزه نه تنها جنبه هاي غير شناختي هوش يعني توانايي عاطفي،هيجاني، شخصي و اجتماعي مورد توجه قرار مي گيرد بلکه در پيش بيني توانايي فرد براي موفقيت و سازگاري در زندگي نيز مورد اهميت واقع شده است (ونگ و لاو١، ٠٠٣٢). هوش معنوي به عنوان يکي از مفاهيم جديد هوش ، دربر دارنده نوعي سازگاري و رفتار حل مسأله است که بالاترين سطوح رشد را در حيطه هاي مختلف شناختي، اخلاقي، هيجاني، بين فردي و...... شامل مي شود و فرد را در جهت هماهنگي با پديده هاي اطراف و دستيابي به يکپارچگي دروني و بيروني ياري مي نمايد. اين هوش به فرد ديدي کلي در مورد زندگي و همه تجارب و رويدادها مي دهد و او را قادر مي سازد به چارچوب بندي و تفسير مجدد تجارب خودپرداخته ،شناخت ومعرفت خويش راعمق بخشد(غباريبناب وهمکاران ،١٣٨٧).ولمن ٢ هوش معنوي را به عنوان ظرفيت انسان براي پرسيدن سؤالات غايي درباره زندگي و تجارب همزمان و ارتباط هر يک از ما با دنيايي که در آن زندگي ميکنيم تعريف ميکند(ولمن ، ٢٠٠١). نازل ٣ نيز هوش معنوي را به عنوان توانايي نزديک شدن به توانايي هاي معنوي و منبعي براي شناخت بهتر، کشف معني و تحليل وجودي، معنويت و رفتارهاي عملي تعريف ميکند(نازل ،٢٠٠٤).
علاوه بر هوش معنوي يکي ديگر از مفاهيم هوش که به عنوان جديدترين تحول در زمينه فهم رابطه تعقل و هيجان است و از آن به عنوان ماشه چکان يک انقلاب بزرگ در زمينه ارتقاي بهداشت رواني ياد مي شود مفهوم هوش هيجاني است . سالووي و ماير٤ (١٩٩٩) در پاسخ به اين سؤال که چرا دو فرد با هوشبهر مساوي مي توانند به سطوح کاملا متفاوتي از پيشرفت و خوشبختي برسند، براي اولين بار اصطلاح هوش هيجاني را مطرح نمودند. منظور از هوش هيجاني آن دسته از جنبه هاي زير بنايي رفتار فردي است که به طور کامل با توانايي هاي عقلاني و تفکري او متفاوت است (برادبري و گريوز٥ ؛ترجمه ابراهيمي،١٣٨٧). هوش هيجاني مجموعه ايازتوانايي هايغيرشناختياست ،دانش هاومهارت ها يي که برتوانايي رويارويي موفقيت آميزبا خواسته ها – مقتضيات و فشارهاي محيطي تأثير مي گذارد (بار-ان ١٩٩٧،٦؛شريفي درآمدي،١٣٨٦). براساس برخي مطالعات ، مؤلفه هاي هوش هيجاني پيش بيني کننده عمده اي براي شاخص هاي بهزيستي رواني از جمله رضايت از زندگي و عملکرد بين فردي محسوب ميشوند (اکسترمرا و فرناندز٧، ٢٠٠٥). احساس بهزيستي يا رضايت از زندگي يکي از ويژگيهاي مهم رواني است که فرد واجد سلامت مي بايست از آن برخوردار باشد. رضايت از زندگي مفهومي پايدار و فراگير است که احساس و نظر کلي مردم يک جامعه را نسبت به جهاني که در آن زندگي مي کنند منعکس مي کند. دينر وهمکاران (١٩٩٩) رضايت از زندگي را به عنوان نشانه اي بارز از سازگاري موفقيت آميز فرد با تغيير در موقعيت هاي گوناگون زندگي تعريف مي کنند. برخلاف انتظار معمول ، رضايتمندي از زندگي همراه با افزايش سن افت نمي کند و عموما درسـراسـردوره زندگي، پايــدارباقي مي ماند (دينر و همکاران ،١٩٩٩). رضايت يا عدم رضايت از زندگي در دروره سالمندي تحت تأثير مرور گذشته زندگي فرد است . سالخوردگي به عنوان مرحله نهايي رشد براي بازنگري و روشن کردن و معنا بخشيدن به چگونگي گذران زندگي گذشته است . ادامه رشد فرد در اين دوره وقتي ميسر است که بتوان با واقع بيني و انعطاف پذيري خود را با تغييرات و فقدان ها سازگار سازد و اين سالهاي عمر خود را با احساس ارزشمندي و مؤثر بودن بگذراند.مهمتر اينکه فرد محصول و ميوه زندگي خود در سالهاي گذشته را در اين دوره از زندگي،خواه در وجود فرزندان ،خواه در روابط انساني با ديگران و يا در آثار توليدي و خدمات فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي احساس کند و زندگي خود را معني دار ببيند و از آن احساس رضايت کند(لطف آبادي،١٣٧٩).
فابريکاتور و همکاران ١(٢٠٠٠)، در مطالعات خود دريافتند که معنويت بر رضايتمندي کلي زندگي تاثير مي گذارد. معنويت شخصي به طور موثقي، رضايتمندي بيشتراز زندگي را پيش بيني مي کند. همچنين به عنوان يک مکانيسم سازگاري ارزيابي مي شود که به آنها کمک مي کند که نسبت به کساني که سطح پايين تري از معنويت شخصي را دارا هستند، بهتر و آسان ترعوامل تنش زا را کنترل کنند.
نتايج پژوهش ساندرا وهوگاي ٢(٢٠٠٣)دربررسي رابطه معنويت و رضايت از زندگي زنان آفريقايي آمريکايي نيز، نشان داد که زنان سطح تعصب مذهبي بالاتري نسبت به معنويت داشتند که همبستگي معني داري با رضايت از زندگي داشت و معنويت به عنوان متغيري بود که در رضايت از زندگي زنان آفريقايي در ميانسالي عليرغم ، سن ، درآمد و سطح تحصيلات ، نقش داشت .
پژوهش بريل هرت ٣ (٢٠٠٥) در بررسي رابطه معنويت و رضايت از زندگي افرادي که دچار آسيب نخاع شوکي بودند نشان داد که ارتباط مثبت و معني داري بين رضايت از زندگي و فاکتورهاي معنوي –روانشناختي ابزار کيفيت زندگي وجود دارد.
نتيجه پژوهش آکليز کازرين ٤ (٢٠٠٩) نيز نشان داد که ابعاد مذهبي بودن با رضايت از زندگي بالاتر مرتبط است و افراد مذهبي در اقوام مذهبي شادترند. در بررسي رابطه هوش هيجاني و رضايت زندگي نيز پژوهش هايي صورت گرفته که به برخي از آنها اشاره مي شود.
در پژوهش احدي و همکاران (١٣٨٦) که به تعيين ارتبـاط هوش هيجاني، سـبک هاي اسنادات و خودکـارآمـدي با رضايت از زندگي در زنان شاغـل شهرستان بجنورد پرداختند نتايج نشان داد: بين هوش هيجاني و خودکارآمدي با رضايت از زندگي رابطۀ مثبت معنادار وجود دارد اما بين سبک ها ي اسنادات و رضايت از زندگي رابطۀ معنيداري ديده نشد. نتابج رگرسيون نيز نشان داد که خودکارآمدي توان پيش بيني رضايت از زندگي را دارد.
نتايج پژوهش خويشتن دار (١٣٨٥) نيز در بررسي رابطه بين هوش هيجاني و حمايت اجتماعي با رضايت از زندگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرستان بويين زهرا حاکي از آن بود که بين هوش هيجاني و حمايت اجتماعي با رضايت از زندگي و بين هوش هيجاني و پيشرفت رابطه معني داري وجوددارد. نتايج تحليل رگرسيون نيز نشان داد که از بين پنج عامل ترکيبي هوش هيجاني تنها سه عامل يعني خلق عمومي،کنترل استرس و سازگاري به طور معني داري پيش بيني کننده رضايت از زندگي مي باشند. از ميان انواع حمايت اجتماعي نيز تنها حمايت خانواده پيش بيني کننده رضايت از زندگي مي باشد.
همچنين نتايج پژوهش برنا و سواري (١٣٨٦) در بررسي رابطه هوش هيجاني و حمايت اجتماعي با رضايت از زندگي گوياي آن بود که بين هوش هيجاني و رضايت از زندگي و نيز بين حمايت اجتماعي و رضايت از زندگي رابطه اي مثبت وجود دارد.
دربررسيخودادراکيهوش هيجانيورضايت اززندگياساتيددانشگاه ،آگستولندا١ وهمکاران (٢٠٠٦) به اين نتيجه رسيدند که بين رضايت زندگي و خرده مقياس هاي TMMS٢ (مقياس سنجش هوش هيجاني) و خرده مقياس هاي TAS٣ (مقياس سنجش الکسي تايمي) و رضايت شغلي ارتباط قوي وجود دارد .
تحليل هاي بعدي نشان داد که رضايت از زندگي مهمترين پيش بيني کننده احساس مثبت و منفي و وضوح هيجانياست .
کاراداماس ٤ (٢٠٠٦) نيز در پژوهشي دريافت که مؤلفۀ خوش بيني در هوش هيجاني رابطۀ خودکارآمدي و حمايت اجتماعي ادراک شده با جنبه هاي مختلف بهزيستي رواني از جمله رضايت از زندگي را تعديل ميکند و باعث گسترش استفاده از راهبردهاي مقابله اي مسئله مدار و تنظيم هيجانات ميشود.
با توجه به آنچه گفته شد و اهميت دوره سالمندي و ضرورت و اهميت برنامه ريزي به منظور بررسي و شناخت عوامل مرتبط با رضايت از زندگي اين قشر از جامعه و با توجه به برخي تعاريف هوش مبني بر قدرت سازگاري افراد که به تبع آن مي تواند رضايت از زندگي را نيز تحت تأثير خود قرار دهد، سوال پژوهش حاضر اين است که آيا بين هوش معنوي و هوش هيجاني با رضايت از زندگي سالمندان رابطه وجود دارد؟
روش پژوهش
جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه زنان و مردان سالمند شهر اهواز بود که در سال ١٣٨٨ مورد بررسي قرار گرفتند. نمونه اين تحقيق ١٥٠ سالمند(٧٨زن و٧٢مرد) را در بر ميگيرد که با روش نمونه گيري تصادفي مرحله اي انتخاب شدند.بدين ترتيب که از مناطق هشتگانه شهر اهواز چهار منطقه و از بين کانون هاي بازنشستگان موجود در اين مناطق چهار کانون به صورت تصادفي انتخاب شده و پس از دريافت ليست بازنشستگان موجود در کانون ها آزمودنيها به صورت تصادفي انتخاب شدند.
ابزار اندازه گيري
مقياس هوش معنوي ISIS٥ : يک ابزار خودگزارشي است که توسط امرام و دراير٦ در سال ٢٠٠٧ ساخته شد و شامل دو فرم کوتاه و بلند است که فرم بلند آن ٨٣ آيتم و فرم کوتاه آن شامل ٤٤ آيتم است که با افزودن يک سؤال ملاک به آيتم هاي فرم کوتاه درمجموع ، فرم کوتاه اين پرسشنامه ٤٥ آيتم دارد. اعتبار اين آزمون از يک نمونه ٢٤٠ نفري به دست آمد که فرم کوتاه با تمام نمرات فرم بلند ISIS همبستگي ٠.٩٩ را نشان داد. همبستگيهاي فرم کوتاه و فرم بلند دامنه اي از ٠.٩٤تا ٠.٩٨ را نشان ميدهد.
همچنين براي سنجش همساني دروني مقياس آلفاي کرونباخ (٠.٩٧ ) محاسبه شد،که ضريب پايايي نسبتا بالايي بود. در ايران براي اولين بار طي پژوهشي نادري و روشني (١٣٨٨) فرم کوتاه اين مقياس را برروي نمونه اي از سالمندان ،اجرا کردند که ضريب پايايي آن ،از طريق دو روش آماري آلفاي کرونباخ و تنصيف براي کل مقياس به ترتيب برابر با ٠.٨٨ و٠.٧٥ به دست آمد واعتبار همزمان اين مقياس با مقياس نگرش مذهبي برابر٠.٤١ در سطح معناداري٠٠٠٠١≤P به دست آمد. همچنين ضريب همبستگي مقياس هوش معنوي با پرسش ملاک محاسبه گرديد و مشخص گرديد که رابطه معني داري بين پرسشنامه هوش معنوي و خرده مقياس هاي آن با پرسشنامه ملاک وجود دارد (٠٠٠٠١≤p و٠٥٧=r ).
مقياس هوش هيجاني شات ١: شات و همکاران در سال ١٩٩٨، اين پرسشنامه را براساس مدل نظري سالووي و ماير (١٩٩٠) از هوش هيجاني ساختند. اين مقياس داراي ٣٣ ماده است که هر سه مؤلفه هوش هيجاني را که عبارتند از : ارزيابي و ابراز هيجاني، تنظيم هيجاني و بهره برداري از هيجان را ارزيابي مي کند. خسرو جاويد (١٣٨١) به منظور محاسبه پايايي، از ضريب آلفاي کرونباخ و جهت محاسبه اعتبار سازه و همبستگي دروني خرده مقياس هوش هيجاني از روش تحليل عاملي استفاده کرد. ضريب آلفاي کرونباخ ، اعتبار هوش هيجاني کل را ٠٦١=α نشان داد. در مرحله بعدي به منظور بررسي پايايي و اعتبار سازه ، پرسشنامه هوش هيجاني شات در نوجوانان اعتبار يابي شد. يافته ها نشان داد که پرسشنامه هوش هيجاني شات در ميان نوجوانان از اعتبار بالايي برخوردار است . (٨١= α).در ضمن تحليل عاملي مقياس با استفاده از تحليل مؤلفه هاي اصلي، سه عامل تنظيم هيجاني (٠.٧٨= α) ابزار و ارزيابي هيجاني (٠.٦= α) و بهره برداري از هيجان (٠٥٠=α) را پيشنهاد مي دهد. (عسگري،حيدري، نادري و همکارن ،١٣٨٨). در پژوهش حاضر پايايي اين مقياس با روش آلفاي کرونباخ برابر با٨٢ .٠= α به دست آمد.
مقياس رضايت از زندگي (SWLS): اين مقياس (دينر و همکاران ١٩٨٥،٢)براي اندازه گيري رضايت از زندگي به کار گرفته شده است . مقياس داراي ٥ ماده است وهر ماده هفت گزينه دارد که در اين بررسي از يک (کاملا مخالفم ) تا هفت ( کاملا موافقم ) نمره گذاري شده است . اسچميک و همکاران ٣ (٢٠٠٢)، بين نمره هاي اين مقياس با برون گرايي ٤ و نوروز گرايي ٥ به همبستگي ٠.٤٦ و ٠.٤٨ دست يافتند و پايايي اين مقياس را از روش آلفاي کرونباخ براي ملت هاي آمريکايي ،آلماني،ژاپني،مکزيکي و چيني به ترتيب ٠.٩٠، ٠.٠،٦١.٠،٧٦.٠،٧٩.٨٢ گزارش کردند. اسماعيلي (١٣٨٧) براي تعيين اعتبار اين مقياس به طور همزمان آن را با مقياس شادکامي آکسفورد اجرا کرد که ضريب اعتبار همزمان آن دو ٠.٦٦ به دست آمد و براي تعيين پايايي اين مقياس از روش آلفاي کرونباخ استفاده نمود و ضريب پايايي ٠.٨٠ را گزارش کرد که نشان دهنده پايايي قابل قبول اين مقياس است . در تحقيق کنوني پايايي اين مقياس به روش آلفاي کرونباخ برابر با ٨٠ . ٠ = α به دست آمد.
نتايج پژوهش
فرضيه اول : بين هوش معنوي با ميزان رضايت از زندگي سالمندان رابطه وجود دارد همان طوري که در جدول شماره ١مشاهده ميشود بين هوش معنوي با ميزان رضايت از زندگي در کل نمونه سالمندي رابطه معني داري وجود دارد (٠.٠٤≤ P و ٢٠ .٠ = r). بنابراين فرضيه اول تأييد مي گردد. به عبارت ديگر، با لا بودن سطح هوش معنوي نشانگر ميزان بالاي رضايت از زندگي در کل نمونه است .

فرضيه دوم : بين هوش هيجاني با ميزان رضايت از زندگي سالمندان رابطه وجود دارد
همان طوري که در جدول شماره ٢ مشاهده مي شود بين هوش هيجاني با ميزان رضايت از زندگي سالمندان زن و مرد در نمونه سالمندي رابطه معني داري به دست آمد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید