بخشی از مقاله


- مقدمه

در سالهاي آغازين هزاره سوم كشورهاي جهان سعي دارند كه سهم بيشتري از تجارت جهاني را به خود اختصاص دهند. براي نيل به اين هدف بايد بتوانند توان رقابت پذيري خود را افزايش دهند و اين امر جز از طريق ارتقاي بهره وري امكان پذير نخواهد بود. بررسي سهم رشد بهره وري كل عوامل توليد در رشد اقتصادي در كشورهاي توسعه يافته يا در حال گذار بيانگر اين واقعيت است كه در دو دهه گذشته در اين كشورها سعي شده سهم عمده اي از رشد اقتصادي از طريق رشد شاخص هاي بهره وري كل عوامل تامين شود. در صورتيكه كشور ايران بخواهد سطح توسعه يافتگي خود را به سطح كشورهاي فوق برساند بجز ارتقاي بهره وري سازو كار ديگري دراختيار ندارد.


-2تاريخچه بهره وري
به طور رسمي و براي نخستين بار لغت بهره وري توسط فردي به نام كنه در سال 1376 ميلادي در مقاله اي به كار برده شد. بيش از يك قرن بعد يعني در سال 1883 ميلادي شخص ديگري به نام ليتر بهر وري را قدرت و توانايي توليد كردن تعريف كرد و در واقع اشتياق به توليد كردن را همان بهره وري دانست. از اوايل قرن بيستم اين لغت داراي مفهوم دقيق تري شد و براي اولين بار در تعريف آن ارتباط بين ستانده و داده مطرح شد. در سال 1900 ميلادي ارلي بهره وري را ارتباط بين بازده و وسايل كار به كار رفته براي توليد بازده تعريف كرد. و بالاخره شخصيت هاي حقيقي و حقوقي تعاريف ديگري از بهره وري به شرح زير مطرح ساختند:


سازمان همكاري اقتصادي اروپا: در سال 1950 تعريف كامل تري از بهره وري به شرح زير مطرح ساخت:
بهره وري خارج قسمت بازده به يكي از عوامل توليد است به دين ترتيب مي توان از بهره وري سرمايه ، بهره وري مواد و ... نام برد.
استر فيلد: بهره وري را نسبت بازده سيستم توليدي به مقدار يك يا چند عامل توليد استفاده شده تعريف كرد.
اشتاينر: از بهره وري به عنوان معيار عملكرد يا توانايي موجود براي توليد كالا يا خدمت يادكرد . سيگل: بهره وري را نسبت ميان ستانده و نهاده مرتبط با عمليات توليدي مشخص و معيين تعريف مي كند.


سازمان بين المللي كار : در توليد محصولات مختلف ادغام چهار عامل زمين ، سرمايه ،كار و سازماندهي را ضروري مي داند. گفته مي شود كه نسبت تركيب اين عوامل به محصولات معياري براي سنجش بهره وري است.
آژانس بهره وري اروپا: بهره وري را درجه استفاده مناسب و موثر از هر يك از عوامل توليد معرفي مي كند. اين آژانس در تعريف ديگري كه ارايه مي دهد بهره وري يك بنگاه را ديدگاه فكري آن در بهبود بخشيدن به وضعيت موجود مي داند. براساس نظرات اين سازمان انسان مي تواندكارهايش را هر روز بهتر از پيش انجام داده و نتايج بهتري به دست آورد.
كندريك و كريمر: از جمله صاحب نظران مقوله بهره وري بودند كه در تعاريف خود از عبارات بهره وري جزيي و بهره وري كلي استفاده كردند.


سومانت: در سال 1979 ميلادي بهره وري كل عوامل را مطرح ساخت كه تحولي در تعاريف ارايه شده براي بهره وري بود وي در تعريف خود نسبت بازده ملموس به نهاده ملموس را عنوان كرد.
-3تعريف بهره وري


پرسشي كه در وهله نخست به ذهن هر خواننده اي متبادر مي شود اين است كه بهره وري چيست؟ براي پاسخ به اين پرسش از طرف صاحب نظران علم بهره وري تعاريف گوناگوني ارائه شده كه مجموعه آن را مي توان در يك كتاب جمع آوري كرد. يكي از بهترين تعاريفي كه تاكنون براي بهره وري ارائه شده تعريف زير مي باشد:
بهره وري يعني : درست انجام دادن كار درست


در تعريف فوق درست انجام دادن كار را كارائي نيز مي گويند يعني اينكه از حداقل مواد ، حداكثر محصول برداشت شود يا از مقدار معيني مواد محصولي با كيفيتي بالاتر توليد شود. اگر به تعريف ارائه شده براي بهره وري توجه شود جزء ديگر آن كار درست انجام دادن است كه اصطلاحا به آن اثربخشي مي گويند. مثلا ممكن است با مصرف كمتر مواد،محصول بيشتري توليد كرد وليكن اين محصول كيفيت مطلوب مورد نظر مشتري را نداشته باشد. در اين حالت كارائي واقع شده است وليكن چون محصول فاقد كيفيت لازم است از اين رو اثر بخش نبوده و نمي تواند رضايت مصرف كننده را جلب كند. بنابراين ملاحظه مي شود كه تحقق كارائي و يا اثربخشي به تنهايي موجب افزايش بهره وري نخواهد شد. به عبارت ديگر در مقوله بهره وري بايد اولا كاري كه انجام مي شود كار درستي


(يعني مفيدي) باشد و ثانيا اين كار به بهترين نحو انجام شود. با تحقق اين دو شرط مي توان اطمينان حاصل كرد كه بهره وري محقق شده است.
از طرف ديگر بهره وري عبارت از ارتباط فيزيكي ميان مقدار توليد ايجاد شده (ستانده ) و مقدار منابع به كار رفته (نهاده) درآن در دوره توليد است.
(Input) نهاده/ (Output) ستانده =Productivity) ) بهره وري


در اين رابطه ستانده به كل توليد اشاره دارد حال آن كه مراد از نهاده نيروي كار، زمين ، سرمايه ، مديريت و... مي باشد. در واقع كارايي (Efficiency ) بازده نظام توليد را اندازه گيري مي كند. به صورت روشن تر مي توان گفت راندماني كه طي آن منابع به محصول تبديل مي شود به صورت اشتباه مصطلح به آن بهره وري مي گويند حال آن كه بايد كارايي ناميده مي شد. پس بهره وري بالاتر به مفهوم توليد بيشتر از مقدار معيني از نهاده يا توليد مقدار مشخصي از محصول با استفاده از مقدار كمتري نهاده است. در سطح يك كارخانه يا فعاليت ، بهره وري نسبت ستانده به نهاده مي باشد اما در سطح كلان نشانده عملكرد اقتصاد يك كشور است.

4-تفاوت بهره وري با توليد
به طور كلي بهره وري(Productivity ) از توليد (Production ) متفاوت است. بهره وري يك نسبت ميان ستانده و نهاده اي است كه در ايجاد آن ستانده به كار گرفته شده است.از طرف ديگر توليد حجم ستانده را نشان مي دهد و يك مفهوم مطلق مي باشد. در يك موسسه اقتصادي مقدار توليد ممكن است داراي افزايش باشد اما همزمان به خاطر استفاده نا مطلوب از منابع ، بهره وري مي تواند كاهش داشته باشد. از طرف ديگر استفاده كارا از منابع توليد ممكن است موجب افزايش بهره وري شود در حالي كه مقدار توليد كاهش داشته باشد. در ضمن بايد توجه داشت كه بهره وري با سود دهي تفاوت دارد.


5-اهميت بهره وري
در جهان امروز بهره وري تقريبا مترادف با پيشرفت مي باشد. استاندارد زندگي در يك جامعه به درجه اي از تامين حداقل نياز هاي جامعه بستگي دارد. به عبارت ديگر مقدار و كيفيت غذا ، پوشاك ، مسكن ، آموزش و امنيت اجتماعي ،استاندارد زندگي را تعيين مي كند. براي ارتقاي استاندارد زندگي بايد غذا ، پوشاك ، مسكن و ... بيشتر توليد شود. افزايش مقدار توليد كالاها و خدمات مي تواند از طريق افزايش نهاده هاي نيروي كار وسرمايه صورت پذيرد و يا اينكه از منابع موجود به صورت كاراتر استفاده به عمل آيد. منابع يك كشور عموما محدود مي باشد بنا بر اين بهره وري بيشتر يك ضرورت براي ارتقاي استاندارد زندگي يك ملت مي باشد. بهره وري بيشتر موجب رشد اقتصادي و توسعه اجتماعي مي شود. با بهبود بهره وري

شاغلان به دستمزد بيشتر و شرايط كاري مناسب تر دست خواهند يافت درعين حال فرصت هاي شغلي بيشتري توليد خواهد شد. بهره وري بالاتر از يك سو موجب كاهش قيمت ها شده و از سوي ديگر سود سهامداران را افزايش مي دهد. بهر حال در يك كشور در حال توسعه اي مانند ايران بدون ارتقاي بهره وري نمي توان مشكل بيكاري را بر طرف نمود. ،
براي بهره وري بالاتر بايد ضايعات به هر شكلي كه وجود دارد از قبيل ضايعات در مواد ، ماشين آلات ، زمان ، نيروي انساني ، فضا و ديگر اشكال آن شناسايي و حذف شود. فرآيند هايي كه موجب ايجاد ارزش افزوده نمي شوند بايد شناسايي و ازچرخه توليد كنار گذارده شوند.


6- سطوح بهره وري
بهره وري در سطوح مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد. بسته به نوع تحليل و اهداف مورد انتظار يك تحقيق ، سطح مورد نظر انتخاب و مطالعات انجام مي شود. بالاترين سطح بررسي سطح بين المللي و كوچكترين سطح آن كه در نظام اجتماعي مورد بررسي قرار مي گيرد بهره وري فردي مي باشد.
الف -بهره وري در سطح بين المللي


بررسي بهره وري در سطح جهاني مقوله اي است كه از دير باز مورد توجه دانشمندان بوده است. امروزه علاوه بر بهره وري نيروي كار ، شاخص هاي ديگري در باره بهره وري انرژي ، تكنولوژي مديريت ، و ... در سطح بين المللي مورد توجه قرار گرفته است. اقتصاد دانان در توسعه و اندازه گيري بهره وري درسطح بين المللي و مقايسه كشور ها با يكديگر بيشترين سهم را داشته اند. هم اكنون دو موسسه معتبر تحقيقاتي جهاني به نام هاي موسسه بين المللي توسعه مديريت (International Institute for Management Development ) و

موسسه بازار جهان اقتصاد (World Economic Forum ) كه در كشور سويس مستقر مي باشند تعداد قابل ملاحظه اي ملاك را جهت مقايسه رقابت پذيري برخي از كشور هاي جهان كه سهمي از تجارت جهاني را در اختيار دارند اندازه گيري كرده و با محاسبه يك شاخص تركيبي به نام رقابت پذيري ، توان رقابتي كشور هاي جامعه مورد مطالعه را محاسبه و آن ها را از اين منظر رتبه بندي مي كنند. در سال هاي اخير نيز سازمان بهره وري آسيايي (Asian Productivity Organization ) در اين ارتباط پروژه اي را تعريف و در سطح كشور هاي عضو به مرحله اجرا در آورده است.

ب-بهره وري در سطح ملي



بررسي بهره وري در سطح كلان پيش زمينه آسيب شناسي اجتماعي و نيز راه آساني براي اتخاذ سياست هاي صحيح است. عموما بررسي بهره وري در سطح كلان داراي دوجنبه است. اول آنكه شاخص هاي بهره وري در سطح كل اقتصاد مانند بهره وري نيروي كار و سرمايه و ... اين امكان را فراهم مي آورد تا سطح ويا ميزان رشد آن با ساير كشور ها مورد بررسي تطبيقي قرار گيرد و جايگاه كشور در سطح منطقه و جهان مشخص شود. دوم آنكه تحليل بهره وري يك تحليل دروني است و سعي مي شود با استفاده از شاخص هاي بهره وري محاسبه شده وضع موجود تبيين و با توجه به اهداف از پيش تعيين شده استراتژي حركت جهت تحقق اهداف مشخص شود.
ج- بهره وري در سطح بخش
بررسي بهره وري در سطح بخش هاي مختلف امري اصولي است. تفكيك اقتصاد ملي به بخش هاي مختلف توليد مانند كشاورزي ، معدن ، صنعت ، نفت و خدمات و هم چنين به سه بخش عمده دولتي ، خصوصي و تعاوني مبناي بررسي هاي گوناگون در زمينه بهره وري مي باشد. تحقيقات قابل توجهي در خصوص بهره وري نيروي كار و تا حدودي بهره وري سرمايه و بهره وري كل عوامل در سطح بخش هاي اقتصادي صورت كرفته است. شايان توجه است مقايسه بهره وري بين بخش هاي مختلف اقتصادي تنها براي عواملي از توليد امكان پذير است كه به طور مشترك مورد استفاده قرار مي گيرد مانند بررسي بهره وري نيروي كار در بخش هاي دولتي و خصوصي.
د-بهره وري در سطح سازمان و شركت
بهره وري در سطح سازمان برابر است با نسبت كار انجام شده سازمان براي توليد كالاها يا ارايه خدمات در طول يك زمان معيين به منابع مصرف شده كه در توليد نقش داشته اند. بنا براين براي محاسبه بهره وري در سطح سازمان نسبت به بخش اقتصادي از عوامل ملموس تري استفاده مي شود. سازمان متشكل از شركت هايي است كه خود توليد كننده نوع خاصي از كالاهاي نهايي هستند. لذا مفهوم سازمان نبايد با مفهوم شركت اشتباه گرفته شود و سازمان مي تواند از جمع جند شركت به وجود آمده باشد. شركت مكان ثابتي است كه در آن مجموعه اي از عوامل توليد تحت مديريت و حسابداري واحد جهت توليدكالا و خدمت به كار افتاده باشد.
ه- بهره وري در سطح واحد توليدي
واحد توليدي در واقع قسمتي از شركت است كه به تكميل محصول نهايي ، توليد قطعه يا ارايه خدمت خاصي مي پردازد. اين سطح از توليد مي تواند جزو واحد ، گروه توليدي ، خط توليد و سالن توليد لحاظ شود. بررسي بهره وري در اين سطح علاوه بر عوامل نيروي كار ، سرمايه ، انرژي ، عوامل خاص و فني چون ماشين آلات و حتي يك ماشين خاص را نيز مي تواند شامل شود. بررسي بهره وري يك خط توليد و بررسي بهره وري زمان همواره با مطالعات كنترل كيفيت همراه است كه در حوزه مطالعات عمومي مهندسي صنايع قرار مي گيرد.
و- بهره وري فرد شاغل


ميزان بهره فردي شاغلين تحت تاثير عوامل ملموس و غير ملموس نظير اندازه تجهيزات ، شرايط كار ، فرآيندها ، آگاهي و انگيزش قراردارد. اگرچه همه عواملي كه به آن اشاره شد در جاي خود اهميت بسزايي دارند ، ولي به جرات مي توان انگيزش را به عنوان مهمترين عامل ارتقاي بهره وري مطرح كرد. با توجه به مفهوم بهره وري ، اعتقاد بر اين است كه رشد بهره وري در سطح هر شاغل موجب رشد بهره وري در سطح شركت مي شود و اين افزايش موجب افزايش بهره وري در سطح بخش اقتصادي و در نهايت رشد بهره وري ملي مي شود. به عبارت ديگر رشد بهره وري در سطح ملي بستگي به رشد بهره وري تك تك شاغلين دارد. با پذيرش اين واقعيت كه انسان تنها عاملي است كه مي تواند خود را تغيير دهد و در محيط خود تغيير به وجود آورد ، نقش كليدي شاغلين به طور اخص و انسان به صورت اعم در فرآيند بهره وري آشكار مي شود.

7-چرخه مديريت بهبود بهره وري

پس از آشنايي با تعريف بهره وري بايد ديد چگونه از آن استفاده مي شود؟ همانگونه كه فوقا اشاره رفت با ارتقاي بهره وري مي توان سطح رقابت پذيري را افزايش داد و از اين طريق به بازارهاي جهاني راه يافت. براي برنامه ريزي در زمينه ارتقاي بهره وري بايد بدانيم كه از منظر سطح بهره وري در كجا قرار داريم و به كجا مي خواهيم برويم و براي رسيدن به مقصد چه راهكارهايي مناسب تر است. صاحب نظران علم بهره وري اين مقولات را در چارچوب چرخه مديريت بهبود بهره وري مطرح مي كنند كه به آن PDCA نيز مي گويند. در كلمات اختصاري به كار رفته براي چرخه مديريت بهبود بهره وري P حرف نخست كلمه Plan ، D حرف اول كلمه Do ،C حرف اول كلمه Check و بالاخره A حرف آغازين كلمه Affirm مي باشد. صاحب نظران علم بهره وري علاوه از چرخه فوق از چرخه ديگري نيز استفاده مي كنند كه به آن MEPI مي گويند. در اين چرخه M حرف اول كلمه Measuring ، E حرف نخست كلمه Evaluation ، P حرف اول كلمه Planning و I حرف نخست كلمه Implementation مي باشد.


همانگونه كه در چرخه مديريت بهبود بهره وري آمده است گام نخست در اين چرخه برنامه ريزي است . براي برنامه ريزي اطلاع از سطح موجود شاخص هاي بهره وري امري الزامي است . به عبارت ديگر پيش نياز برنامه ريزي ، اندازه گيري شاخص هاي بهره وري است .
8- تعريف شاخص هاي بهره وري


پرسشي كه در اين مرحله مطرح مي شد آن است كه شاخص هاي بهره وري كه بايد مورد اندازه گيري قرار گيرند كدامند؟ آيا براي كليه بخش هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي ، دستگاه هاي اجرايي ، واحد هاي اقتصادي و ... شاخص هاي بهره وري يكسان تعريف مي شود؟ پاسخ به اين پرسش منفي است. هر موسسه در ارتباط با رسالت ، اهداف و ماموريت هاي خود مي تواند شاخص هاي بهره وري مربوط به خود را تعريف كند.
به طور كلي شاخص هاي بهره وري را مي توان به گروه شاخص هاي كارائي و شاخص هاي اثر بخشي طبقه بندي كرد
9- انواع شاخص هاي بهره وري


شاخص هاي بهره وري كه در واقع شاخص هاي كارآئي هستند و به صورت اشتباه مصطلح به آنها شاخص هاي بهره وري مي گويند ، نسبت هايي مي باشند كه صورت آن ها يك ستانده ، مخرج آن ها يك نهاد ه و روند افزايشي آن ها نشان از بهبود وضعيت دارد.
شاخص هاي بهره وري خود به دو دسته شاخص هاي عمومي و شاخص هاي اختصاصي به شرح زير طبقه بندي مي شوند.
الف - شاخص هاي بهره وري عمومي


اين شاخص ها عموما با الهام از مفاهيم اقتصاد كلان تعريف مي شوندكه از جمله مي توان شاخص بهره وري نيروي كار ، بهره وري سرمايه ، بهره وري كل عوامل ، بهره وري مواد، بهره وري انرژي و ... را نام برد. ويژگي اين شاخص ها بگونه اي است كه با محاسبه آن ها مي توان بررسي هاي تطبيقي در واحد اقتصادي ، طبقه ، گروه فعاليت، بخش وقسمت اقتصادي را انجام داد. شايان ذكر است كه اين بررسي ها ي تطبيقي مي تواند براي هر يك از شاخص ها در سطح كشور هاي منطقه يا سطح بين المللي صورت گيرد. در اكثر شاخص هاي عمومي فوق الذكر صورت كسر ارزش افزوده يا ستانده و مخرج آن يك يا مجموع چند نهاده مي باشد. براي درك بهتر اين شاخص ها به تعريف آن ها به شرح زير پرداخته مي شود:


1-الف شاخص بهره وري نيروي كار
اين شاخص از تقسيم ارزش افزوده به تعداد شاغلين حاصل مي شود. در صورتي كه در كشوري اطلاع نفر ماه ، نفر روز ويا نفر ساعت كار انجام شده يا پرداخت شده شاغلين در دسترس باشد دراين صورت در مخرج كسر شاخص بهره وري نيروي كار، به جاي تعداد شاغلين از اين اطلاعات استفاده خواهد شد. بديهي است كه اين نوع شاخص ، بهره وري نيروي كار را با دقت بالاتري نشان مي دهد. واحد اين شاخص ريال بر شاغل ، يا نفر ماه ، يا نفر روز، و يا نفر ساعت مي باشد. اين شاخص نشان مي دهد كه هر شاغل در يك دوره بررسي چه ميزان ارزش افزوده ايجاد كرده است.

بهره وري نيروي كار = ارزش افزوده/تعداد شاغلين
2-الف شاخص بهره وري هزينه شاغلين
اين شاخص از تقسيم ارزش افزوده بر جبران خدمات شاغلين به دست مي آيد. برخي از صاحب نظران بهره وري به اين نسبت ، شاخص رقابت پذيري نيز مي گويند. واحد اين شاخص نسبت مي باشد. مفهوم اين شاخص آن است كه به ازاي يك واحد ريالي جبران خدمات پرداخت شده چه ميزان ارزش افزوده ايجاد شده است.
جبران خدمات شاغلين / ارزش افزوده = بهره وري هزينه شاغلين 3-الف شاخص بهره وري سرمايه
اين شاخص از تقسيم ارزش افزوده بر ارزش موجودي اموال سرمايه اي ثابت حاصل مي شود. در محاسبه اين شاخص برخي مواقع به جاي ارزش اموال سرمايه اي ثابت از ارزش دارايي هاي ثابت يا ارزش كل دارايي ها استفاده مي شود. اين شاخص نشان مي دهد كه به ازاي يك واحد از ارزش موجودي اموال سرمايه چند واحد ارزش افزوده ايجاد مي شود. واحد اين شاخص نسبت مي باشد.


ارزش اموال سرمايه اي ثابت / ارزش افزوده = بهره وري سرمايه
4-الف شاخص بهره وري ارزش مواد
اين شاخص از طريق تقسيم ارزش افزوده بر ارزش مصارف واسطه محاسبه مي شود. واحد اين شاخص نسبت مي باشد.
ارزش مصارف واسطه / ارزش افزوده = بهره وري مواد


5-الف شاخص بهره وري انرژي
اين شاخص از تقسيم ارزش افزوده بر مقدار انرژي مصرف شده به دست مي آيد. واحد اين شاخص ريال بر كالري مي باشد. اين شاخص براي كشورهايي كه از نظر ذخاير سوخت فسيلي در مضيقه هستند بسيار حايز اهميت مي باشد. در برخي از كشور ها اين شاخص از طريق تقسيم ارزش افزوده بر ارزش انرژي مصرف شده نيز محاسبه مي شود. دراين صورت واحد اين شاخص نسبت خواهد بود.


،مقدار يا ارزش انرژي مصرف شده / ارزش افزوده = بهره وري انرژي
6-الف بهره وري كل عوامل توليد(TFP )
رشد توليد ناخالص داخلي در سطح ملي و يا ارزش افزوده در هر يك از بخش هاي اقتصادي از طريق دو منبع ‘ يكي افزايش نهاده ها (نيروي كار و سرمايه) و ديگري بهبود ساختارها (ماشين آلات توليد و تجهيزات نيرو‘ بهبود كيفيت نيروي انساني و مديريت) حاصل مي شود. به جهت رقابت فشرده اي كه در سطح جهان براي كسب سهم بيشتر از تجارت جهاني وجود دارد كشورهاي جهان خصوصا كشور هاي توسعه يافته و در حال گذار تلاش مي كنند تا رشد توليد ناخالص داخلي يا ارزش افزوده بخش ها را حتي الامكان از طريق بهبود ساختار ها تامين كنند. به عبارت روشن تر به جاي اينكه تعداد نيروي انساني خود را افزايش دهند تلاش مي كنند تا با اجراي برنامه هاي آموزشي كوتاه مدت تخصصي‘ سطح مهارت شاغلان را افزايش دهند و يا اينكه به جاي ايجاد ظرفيت هاي جديد‘ ظرفيت هاي موجود را به آخرين فناوري هاي نوين مجهز كنند. با استفاده از اين رويكرد موسسات قادر خواهند بود تا محصولاتي متنوع تر و با كيفيت بالاتر توليد كرده و بدين ترتيب توان رقابت پذيري خود را افزايش دهند.


بهره وري كل عوامل توليد از نسبت ارزش افزوده بر كل نهاده ها به دست مي آيد. براي اندازه گيري اين نسبت روش هاي متفاوتي وجود دارد. يكي از اين روش ها كه معروف به روش مستقيم محاسبه بهره وري كل عوامل توليد است بدون استفاده صريح از تابع توليد به برآورد سطح بهره وري كل عوامل توليد اقدام مي پردازد. در اين روش ها به جهت اينكه ، واحد هاي اندازه گيري نهاده هاي به كار رفته در فرآيند توليد متفاوت هستند ، با استفاده از تكنيك هاي خاصي عمل جمع زدن نهاده هاي مختلف انجام مي شود و بدين ترتيب يك شاخص از كل نهاده ها ساخته مي شود. كه به آن ها روش هاي مستقيم مي گويند.
يكي از روش هاي مستقيم اندازه گيري بهره وري كل عوامل روشي است كه توسط كندريك ارايه شده است. اين روش مبتني بر ميانگين وزني كار و سرمايه مي باشد. كندريك در اين روش از يك تابع توليد ضمني براي تخمين تغييرات در بهره وري استفاده نمود. شاخص بهره وري كل عوامل توليد كندريك به شكل زير تعريف مي شود:

كه در آنTFP بهره وري كل عوامل ،V ارزش افزوده به قيمت هاي ثابت ، L تعداد نيروي كار يا نفر ساعت كار انجام شده يا پرداخت شده ، سهم عامل كار در ارزش افزوده ، K ارزش موجودي سرمايه به قيمت هاي ثابت و سهم عامل سرمايه در ارزش افزوده مي باشد.
علاوه بر روش مستقيم فوق ، روش ديگري مبتني بر استفاده صريح از تابع توليد و با در نظر گرفتن فرم تابعي معين و با انجام عمليات رياضي بر روي تابع توليد به برآورد شاخص بهره وري كل عوامل مي پردازد كه به روش غير مستقيم معروف است. در اين روش به جاي محاسبه سطح بهره وري كل عوامل توليد ، نرخ رشد سالانه و يا ميانگين نرخ رشد سالانه بهره وري كل عوامل برآورد مي شود.
براي اندازه گيري ارزش افزوده به روش غير مستقم چندين نفر تجربه كرده اند كه از ميان آنان مي توان به تلاش هاي سولو اشاره كرد. سولو در اين ارتباط داراي دو روش است. در يك روش به جاي اندازه گيري سطح بهره وري كل عوامل مستقيما رشد آن را مورد اندازه گيري قرار مي دهد و چون اين رشد را به صورت غير مستقيم برآورد مي كند از اين رو به روش مانده سولو معروف شده است. اين روش به صورت رابطه زير مي باشد:

كه در آن:
‘ رشد بهره وري كل عوامل طي دوره بررسي

‘رشد ارزش توليد ناخالص داخلي
‘ضريب عامل نيروي كار كه معمولا از تقسيم جبران خدمات كاركنان به ارزش توليد ناخالص داخلي در سطح ملي يا بخشي طي دوره به دست مي آيد.
‘ رشد عامل نيروي كار طي دوره بررسي
‘ ضريب عامل سرمايه طي دوره بررسي
‘ رشد موجودي سرمايه ثابت طي دوره بررسي مي باشد.
ب- شاخص هاي اختصاصي

در هر يك از رشته فعاليت هاي اقتصادي علاوه بر شاخص هاي بهره وري عمومي ‘ شاخص هاي بهره وري اختصاصي نيز قابل تعريف مي باشد. اين شاخص ها عموما در راستاي اهدافي كه در هر فعاليت مورد نظر مي باشد تعريف مي شوند. سازمان ملي بهره وري ايران جهت تسهيل تعريف شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي به تعريف اين شاخص ها اقدام نموده است. براي آشنايي با اين شاخص ها مي توان به وب سايت سازمان ملي بهره وري ايران به آدرس: www.nipo.ir/research1/index.htm مراجعه كرد. در اين سايت براي سيزده بخش به شرح زير شاخص هاي بهره وري عمومي واختصاصي تعريف شده است.

1- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش صنعت و معدن
2- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش آموزش
3- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش كشاورزي ‘ شكار و جنگلداري


4- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش تامين برق و گاز و آب
5- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش حمل و نقل‘ ارتباطات و انبارداري


6- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش خدمات تفريحي ‘فرهنگي و ورزشي
7- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش فعاليت هاي واسطه گري هاي مالي
8- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش بهداشت و مددكاري اجتماعي
9- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش هتل و رستوران
10 - شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش ساختمان


11 - شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش فعاليت هاي انتظامي و امنيت عمومي
12 - شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش فعاليت هاي مراقبت ‘ ترويج و حمايت هاي بهداشتي
13- شاخص هاي بهره وري عمومي و اختصاصي بخش فعاليت هاي تامين اجتماعي اجباري
شايان ذكر است كه شاخص هاي بهره وري اختصاصي پيشنهادي در بخش هاي فوق را نبايد كامل تلقي كرد بلكه هر دستگاه اجرايي متولي يك يا چند بخش يا قسمتي از يك بخش ضرورت دارد نسبت به تكميل آن از طريق كنترل و اصلاح اقدام و سپس در در راستاي اندازه گيري آن اقدام كند.


10- اثر بخشي
همانگونه كه قبلا اشاره رفت شاخص هاي كارايي عمومي و اختصاصي كه به صورت اشتباه مصطلح به آن شاخص هاي بهره وري مي گويند قسمتي از مفهوم بهره وري يعني كارايي را كه درست انجام دادن كار مي باشد را القاء مي كند . اما نكته مهمتر ‘ آن است كه اطمينان حاصل كنيم كه كاري را كه انجام مي دهيم بخودي خود كار درستي است.به عبارت روشن تر نتيجه كار بر فعاليت موسسه داراي تاثير مثبت بوده و موجب افزايش رشد توليد موسسه مي شود. اين مورد نيز با تعريف اجراي طرح هاي آمارگيري ويژه قابل انجام است. به عنوان نمونه مي توان ميزان رضايت مشتريان ‘ شاغلان و سهام داران وديگر ذينفعان را مورد ارزيابي قرار داد.


11- سطوح مختلفي كه شاخص هاي بهره وري براي آن اندازه گيري مي شود
در نظام كدگذاري ويرايش سوم ISIC از حروف الفبا تحت عنوان «قسمت» (SECTION)، از كدهاي دو رقمي به عنوان «بخش» (DIVISION)، از كدهاي سه رقمي به عنوان «گروه» (GROUP) و از كدهاي چهار رقمي به عنوان «طبقه» (CLASS) استفاده شده است.
در اين طبقه بندي تعداد 17 قسمت وجود دارد و هر قسمت شامل يك يا چند بخش است. در مجموع 60 بخش وجود دارد. هر بخش به چند گروه تقسيم مي‌شود. اين طبقه بندي داراي 159 گروه است. هر گروه نيز به تعدادي كد چهار رقمي كه همان طبقه است تقسيم شده است. در مجموع 292 طبقه در نظر گرفته شده است.
12- واحد اقتصادي


مكان ثابتي است كه در آن مجموعه‌اي از عوامل توليد تحت مديريت و حسابداري واحد جهت توليد يك يا چند كالا و يا عرضه يك يا چند خدمت به كار افتاده باشد.
13- ارزش افزوده
محاسبه ارزش افزوده به منظور پرهيز از احتساب مضاعف صورت مي گيرد. به اين معني كه ارزش كالاها و خدماتي كه به عنوان داده هاي واسطه يك فعاليت به كار گرفته مي شود به نوبه خود ستانده يك فرآيند توليد بوده و لازم است از ستانده اين فعاليت كسر شود تا ارزش افزوده آن به دست آيد. بدين ترتيب ارزش افزوده ناخالص عبارت از ارزش ستانده منهاي ارزش مصرف واسطه است. ارزش افزوده خالص عبارت از ارزش افزوده ناخالص منهاي مصرف سرمايه ثابت مي باشد.
14-روشهاي محاسبه ارزش افزوده


ارزش افزوده در هر يك از سطوح واحد اقتصادي، طبقه (متشكل از چند واحد اقتصادي داراي فعاليت مشابه)، گروه (متشكل از چند طبقه)، بخش (متشكل از چندگروه)، قسمت (متشكل از چند بخش) و بالاخره كل اقتصاد( شامل كليه قسمت هاي اقتصادي) قابل محاسبه است. براي محاسبه ارزش افزوده سه روش مختلف به شرح زير وجود دارد:
الف ـ روش توليد يا تفريق
ب ـ روش توزيع يا جمع
ج ـ روش مصرف (هزينه)
شايان ذكر است كه روشهاي توليد و توزيع در سطوح مختلف، از واحد اقتصادي تا كل اقتصاد قابل محاسبه مي‌باشد وليكن روش مصرف تنها در سطح اقتصاد كلان قابل اندازه گيري مي‌باشد. نحوه محاسبه ارزش افزوده در هر يك از روش ها به صورت تفصيلي در زير ارائه شده است:


روش 1ـ محاسبه ارزش افزوده به روش توليد:

ارزش افزوده از تفاضل مجموع مصارف واسطه به كار رفته در جريان توليد كالاها و خدمات از ارزش ستانده مؤسسه در طول يك دوره مالي بدست مي‌آيد. به عبارت روشن‌تر
ارزش مصارف واسطه – ارزش ستانده = ارزش افزوده
روش2ـ محاسبه افزوده به روش جمع :
يك روش متداول در مؤسسات، محاسبه ارزش افزوده از طريق توزيع آن به عوامل توليد است. در اين روش ارزش افزوده از تجميع هزينه جبران خدمات، هزينه استهلاك، ماليات و مازاد عملياتي بدست مي‌آيد. در موارد يكه مؤسسه علاوه بر ماليات مستقيم در ارتباط با واحد كالاي توليد شده يا خدمت ارايه شده ماليات غيرمستقيم پرداخت مي‌كند و يا اينكه براي پايين نگهداشتن سطح قيمت ها از دولت يارانه اي دريافت مي‌كند ما به‌التفاوت ماليات هاي غيرمستقيم منهاي يارانه بايد به چهار عنصر فوق اضافه شود.



روش3- محاسبه ارزش افزوده به روش هزينه
روش هزينه براي برآورد توليد ناخالص داخلي به تفكيك نوع مصرف نهايي و نه به تفكيك نوع فعاليت اقتصادي توليد كنندگان بكار برده مي‌شود. اين متضمن انجام برآوردهاي مستقلي از مصرف نهايي خانوارها، خدمات دولتي، خدمات خصوصي غيرانتفاعي به خانوارها و افزايش موجودي‌ها، تشكيل سرمايه ثابت ناخالص و واردات و صادرات مي‌باشد.
15 – ارزش ستانده
قبل از تعريف ارزش ستانده ضروت دارد كه براي كالاها و خدمات تعريف ارايه شود.
ـ كالاها (GOODS)
كالاها اشيايي فيزيكي هستند كه براي آنها تقاضا و امكان ايجاد حق مالكيت بر آنها، وجود دارد و مالكيت آنها مي‌تواند از طريق مبادله در بازار، از يك واحد اقتصادي به واحد اقتصادي ديگر منتقل شود. كالاها براي ارضاي نيازها و خواسته هاي خانوارها يا جامعه و يا براي استفاده در توليد ساير كالاها و خدمات مورد تقاضا قرار مي‌گيرند. توليد و مبادله كالاها دو فعاليت كاملاً متفاوت مي‌باشند. بعضي كالاها ممكن است هرگز مورد مبادله قرار نگيرند و بعضي ديگر ممكن است چندين بار مورد خريد و فروش قرار گيرند. مستقل بودن فرآيند توليد كالاها از فرآيند فروش يا فروشهاي مجدد بعدي، خصوصيت مهم اقتصادي كالاها مي‌باشد در صورتيكه خدمات چنين خصوصيتي را ندارند.

 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید