بخشی از مقاله

روان شناسی کودک

جيغ زدن كودك

نوزاد از موقع تولد براي تأمين نيازهاي خود يا بيان مشكلات خود فقط گريه مي‌كند بتدريج حرف مي‌زند و با بيان كلمات نيازي خود را بيان مي‌كند. بعضاً مشكلات جسمي، مسائل شنوائي يا بيماريهاي كودك ممكن است با بي‌قراري، گريه كردن ممتد، جيغ زدن‌هاي طولاني باشد. اين يك وسيله براي ارتباط با محيط و ابزار نياز يا مطرح كردن خود است. خشونت در كودكان يا پرخاشگري ممكن است باعث ايجاد اختلالات رواني و يا پرخاشگري شود. در مسير تكامل تكلم در كودكان ممكن است اختلالات شنوائي نيز با جيغ زدن همراه باشد. چرا كه كودك نمي‌تواند نيازهاي خود را در مسير عادي ابراز كند نمي‌تواند با كلمات بيان كند و با جيغ زدن جلب توجه مي‌كند.


چنانچه جيغ زدنهاي كودك باعث جلب توجه و توجه بيشتر به كودك شود او شرطي مي‌شود و سعي مي‌كند خواسته‌هاي خود را با جيغ زدن به اطرافيان تحميل كند.
بسياري از بيماريهاي زمينه‌اي كودك بيماريهاي متابوليك و كلامي و يا اختلالات گوارشي و يا بيماريهاي عصبي و يا اختلالات رواني ممكن است حالت عادي كودك را تغيير داده و منجر به اين شود که ابراز نياز كودك به طرز عادي نباشد.


- تغذيه كودك خصوصاً در 6 ماه اول با شير بايد براساس نياز كودك باشد. ساعت مشخص براي او در نظر نگيريد هر موقع كه دوست دارد و به هر ميزان كه نياز دارد. بهترين شرايط آن است كه كودك در بغل مادر در شرايط كاملاً آرام تغذيه شود. هر نوع استرس در مادر يا كودك اين شرايط ايده‌آل را مختل كرده و باعث كاهش شير مادر يا اختلال در تغذيه كودك مي‌شود. محركهاي محيطي مثل صداهاي بلند حتي صداي زنگ تلفن، يا بازي با كودك در ضمن شير خوردن باعث اختلال در تغذيه او مي‌شود.
زمان شير خوردن كودك از پستان مادر بهترين زمان تبادل عواطف بين مادر و كودك است و اين زماني است كه مادر با كودك خلوت كرده و بهترين و عميق‌ترين عواطف انساني در پاكترين پيوندها مبادله مي‌شود. هر چه آرامش بيشتري در اين زمان بين مادر و كودك باشد ميزان شير دهي و طول مدت شيردهي بيشتر است كودكاني كه مادران در ضمن شير دهي آرامش بيشتري داشته باشد از آرامش بيشتري برخوردار هستند و راحت‌تر شير مي‌خورند، مسلماً رشد بهتري خواهند داشت. بعضي از كودكان به محض شروع تغذيه با شير مادر دفع مدفوع دارند و با كوچكترين تحريك گوارشي ممكن است دفع مدفوع نيز تحريك شود.


كودكاني كه شير مادر مي‌خورند ممكن است 7-8 مرتبه در روز دفع مدفوع داشته باشند بعضاً اين مدفوع آبي و حتي ممكن است سبز رنگ باشد و يا ممكن است همراه با زورزدن و بيقراري باشد اين واكنشها طبيعي است و مشكل خاص براي كودك ايجاد نمي‌كند بعضاً ممكن است تعداد دفعات دفع مدفوع كودك كم شود تا هفته‌اي يك بار دفع داشته باشد دربچه‌هاي كه شير مادر مي‌خورند اين مسئله نيز ممكن است طبيعي باشد. دفع مدفوع در اين حالت ممكن است با زور زدن، قرمز شدن صورت و كمي بي‌قراري باشد چنانچه دفع كودك به همين شكل باشد و مشكل حادي ايجاد نكند غير عادي نيست خصوصاً در 6-3 ماده اول اين واكنشها همراه دفع طبيعي است و داروي خاصي لازم نيست.
با كودك چگونه از مرگ صحبت مي كنيد؟


توضيح مرگ به كودكان يكي از سخت ترين كارها براي اولياست، بخصوص هنگامي كه خود آنها با غم مرگ عزيزي دست به گريبان هستند. اما مرگ يك بخش غير قابل انكار از زندگي است و چه بخواهيم و چه نخواهيم، از خيلي خردسالي، كودكان نسبت به آن كنجكاو مي شوند و به فهميدن و پرسيدن درباره روشهايي كه احساس غم مربوط به آن را به طور طبيعي نشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهايي كه بزرگترها عزاداري مي نامند.
شايد باعث تعجب باشد كه بدانيد حتي كودكان 2 ساله از مرگ آگاه هستند. كودكان در قصه هايشان يا برنامه هاي تلويزيون از مرگ مي شنوند، يا در اطراف خود حيوانات خانگي يا خياباني مرده را مي بينند. علي رغم اين موارد، هيچ كدام از كودكان مفهوم مرگ را نمي دانند. آنها نمي توانند مفهوم هميشگي بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مي گيرند.


آنها تصور مي كنند كه اجساد هنوز مي خورند و مي خوابند و كارهاي هميشگي خود را انجام مي دهند، فقط با اين فرق كه اين كارها را يا در آسمانها و يا در زير خاك انجام مي دهند. حتي وقتي يكي از اوليا يا خواهران و برادران كودك درگذشته است، او نمي تواند اين اتفاق را براي آنها در نظر بگيرد.
كودكان به روشهايي مختلف نسبت به مرگ واكنش نشان مي دهند:
اصلاً تعجب نكنيد اگر كودك 2 ساله اي در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت كند يا كودك 5 ساله اي نخواهد به مهد كودك هميشگي اش برود، چرا كه كودك در جست و جوي علت پريشاني و غمگيني بزرگترها است و مي خواهد بداند چرا برنامه


روزمره اش تغيير كرده است. او با خودش فكر مي كند چرا به ناگهان جهان اطرافش اين همه نگران كننده شده است. از سوي ديگر، ممكن است كودكي هم باشد كه اصلاً واكنشي به مرگ نشان ندهد يا گاه گاهي در بين شادي و خوشحالي هاي كودكانه اش به ياد آن بيفتد كه اين هم كاملاً طبيعي است و دليل سنگدلي كودك نيست! اصولاً كودكان اين مفهوم را كم كم و به آهستگي درك مي كنند و نبايد انتظار داشت كه همه موضوع را در يك لحظه يا يك روز بفهمند و حتي بسياري از آنها تا وقتي كه كاملاً احساس امنيت نكنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمي دهند، يعني فرايندي كه ممكن است ماهها تا سالها به طول بينجامد، بخصوص اگر مرگ عزيزي را شاهد بوده باشند . بعضي از كودكان رفتارهايي انجام مي دهند كه به نظر عجيب مي رسد. مثل بازيهاي تشييع جنازه يا اداي مردن كسي را درآوردن. اين هم امري طبيعي است، حتي اگر به نظر بزرگترها غير معقول باشد. بنابراين، اين روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نبايد از كودك گرفت.


احساسات خود را در مورد مرگ توضيح بدهيد. سوگواري يك قسمت بسيار مهم براي التيام غم مرگ عزيزان است و اين هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است كودك را نبايد با سوگواري شديد، وحشت زده كرد، ولى از طرفي هم نبايد مسأله را بي اهميت جلوه داد. به كودك بايد توضيح داد كه بزرگترها هم نياز به گريه كردن دارند و اينكه ما به خاطر از دست دادن كسي ناراحت هستيم. در غير اين صورت، كودك كنجكاوانه تغييرات خلقي شما را درك مي كند و بخصوص وقتي حس كند مسأله اي وجود دارد، ولي شما سعي در مخفي كردن آن داريد، نگران تر مي شود.

به سؤالات كودك پاسخ دهيد. كنجكاوي كودكان درباره مرگ يك امر عادي است و نبايد از سؤالات آنها فرار كرد، بلكه بهتر است از فرصت پيش آمده استفاده كرده و به كودك كمك كنيم تا بتواند با مسأله از دست دادن ديگران روبرو بشود.

جوابهاي آسان و كوتاه عرضه كنيد. كودكان قدرت درك اطلاعات پيچيده و سنگين را ندارند. بنابراين سعي كنيد براي توضيح مرگ وارد جزئيات و بحثهاي پيچيده آن نشويد. آنچه براى كودكان بخصوص زير 5 سال درك بهتري دارد، توضيح مرگ به عنوان توقف تمام كارهاي جسماني است. مثلاً به او گفته شود مردن اين گربه يعني اينكه او ديگر راه نمي رود يا غذا نمي خورد و چيزي را نمي بيند و هيچ دردي را احساس نمي كند و جسم آن ديگر كار نمي كند.

كودكان نياز دارند در مورد خودشان اطلاعاتي داشته باشند. ممكن است بپرسند كه «من كي مي ميرم؟» كه در جواب بهتر است گفته شود «هيچ كس نمي داند كه كي كسي مي ميرد، ولي بيشتر ما زمان خيلي خيلي زيادي زندگي مي كنيم. من مطمئنم كه تو تا وقتي كه خيلي پير بشوي، زندگي مي كني.» يا ممكن است كودك بپرسد: «مامان، تو كي مي ميري؟» اين سؤال معمولاً براي اوليا خيلي تكان دهنده است. عملاً منظور كودك از اين نوع سؤال اين است كه آيا تو از من مراقبت مي كني و يا چه كسي بعد از اين از من مراقبت مي كند، بنابراين بهتر است به كودك گفته شود «مامان قوي و سالم است و خيلي خيلي وقت زيادي، پيش تو خواهد ماند.» حتي به كودكان زير 5 سال توصيه مي شود اوليا بگويند «مامان نمي ميرد»، «بابا نمي ميرد». بنابراين اگر اينگونه جواب بدهيم كه «فرزند عزيزم همه ما يك روزي مي ميريم» براي كودك مانند اين است كه بگوييم ما همين امروز مي ميريم
واژه هاي مسأله ساز :
در بخش نخست مقاله، به چگونگي نگاه كودكان به مقوله مرگ و اينكه آنها نمي توانند مفهوم هميشگي بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مي گيرند، اشاره شد. و همچنين نكته هايي براي ايجاد ارتباط مناسب با كودكان مطرح شد. در بخش پاياني ، ساير نكات مهم در اين زمينه مورد بررسي قرار مي گيرد.


از عبارت هايي كه به يك امرخوب اشاره مي كند، پرهيزكنيد.
عبارت هاي معمول بزرگترها درمورد مرگ مثل «درآرامش استراحت كردن» يا «خواب ابدي» يا «رفتن به يك جاي دور» براي خردسالان بسيارگيج كننده است.
پس نگوييد كه «پدربزرگ خوابيده است» يا «به يك جاي دوررفته است». كودك ممكن است با اين توضيحات از رفتن به تختخواب نگران بشود و فكركند كه او هم ممكن است بخوابد و ديگر برنگردد، يا اگر شما به خريد و كار برويد، فكركند كه شما هم برنمي گرديد. مرگ را هرچه قابل لمس تر براى او توضيح بدهيد مثلاً بگوييد: «پدربزرگ خيلي خيلي پيرشده بود و بدن اش قادر به كاركردن نبود» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مريض بوده اطمينان حاصل كنيد كه كودك بفهمد مريض شدن مثل سرماخوردن معني مردن نمي دهد. به او توضيح بدهيد كه اين مريضي ها نمي تواند كسي را بكشد.

درمورد كاربرد واژه هاي خداوند و بهشت با احتياط كامل رفتاركنيد. دقت كنيد اين مفاهيم را براي يك كودك 5 ساله يا حتي كوچكتر به كار مي بريد و هدف شما اين است كه او را آرام كنيد. پس مراقب باشيد او را بيشتر گيج و مضطرب نكنيد.
براي مثال اگر بگوييد «مادربزرگ الآن خيلي خوشحال است چون توي بهشت است» كودك فكرمي كند «چطور مادربزرگ واقعاً خوشحال است اگر همه كساني كه دور و برمن هستند، اين همه ناراحتند؟!» يا مثلاً بگوييد كه «عمو آنقدر خوب بود كه خداوند او را پيش خودش برد.» كودك فكرمي كند اگر خدا عمو را پيش خودش برده چون خوب بوده پس ممكن است مامان، من يا هركس خوب ديگري را نيز پيش خودش ببرد!!» يا «اگر من هم خيلي خوب باشم مي توانم برم پيش خداوند و بابابزرگ را ببينم» يا اينكه «سعي كنم كه بچه بدي باشم تا بتوانم بيشتر پيش بابا و مامان بمانم!» بنابراين عبارتي به كار ببريد كه او را نگران تر نسازد. مثلاً بگوييد: «ما خيلي ناراحتيم كه بابابزرگ ديگر پيش ما نيست و ما خيلي دلتنگ او مي شويم ولي اين خوب است كه بداني او الآن پيش خداوند است.»

منتظر واكنش هاي مختلفي ازسوي كودك باشيد. كودكان علاوه بر احساس غم درباره مرگ، احساس گناه يا خشم نيز پيدا مي كنند. بخصوص اگر متوفي يك فرد نزديك خانواده باشد.
مثلاً كودك ممكن است فكركند خواهرش به خاطر حسادت هاي او مرده است يا چون او خواهرش را كتك مي زده و اذيت مي كرده، مرده است و از اين احساس به احساس گناه شديد برسد.
گاهي ممكن است كودك نسبت به متوفي خشمگين بشود كه چرا او را ترك كرده و رفته، يا حتي نسبت به شما، پزشكان و پرستاران احساس خشم كند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید