بخشی از مقاله
سير تحول كاربرد بتن در معماري
بسمه تعالي
مقدمه
پروژه كار آموزي :
( توضيحات در مورد مشخصات و تاريخچه شركت ساختماني مثلث )
محل كار آموزي اين جانب در شهركي در حال ساخت در نزديكي محل سكونت در شهر هشتگرد بود اما ساختمان اصلي شركت در كرج بود كه در ابتدا فقط يك دفتر در يكي از ساختمانهاي در حال ساخت در ابتداي اين شهرك داشت كه در ارديبهشت ماه كل تشكيلات شهرك به شهر هشتگرد انتقال يافت .
اين شهرك در سال 1379 احداث شد و تاكنون همچنان به فعاليت خود ادامه ميدهد ، شركت مذكور با بهره گيري از چند مهندس و نيروهاي توانمند و ابزار و امكاناتي كه در اختيار داشت و با رويه اي كه براي ساخت و ساز پيش گرفته بود ( به روشي كه زمين را با مالك به صورت مشترك مي ساخت ) خيلي زود در اين شهر پا گرفت و توانست كارهاي زيادي را جذب خود كند به اين شكل كه در عين حال نزديك به 9 ساختمان را با هم بصورت همزمان اجرا مي كرد . همچنين باز سازي پادگان دژبان مركز تهران واقع در خيابان جمالزاده نيز بر عهدة اين شركت بود .
زمان شروع و پايان دوره
در اسفند ماه بودكه براي كار آموزي به اين شركت رفتم و پس از طي مراتب در تاريخ 5/1/82 شروع به فعاليت كردم و با ورود به اين شركت مسئوليتهايي به من واگذار شد و چون در ايام تعطيلات بود حجم كارهاي سپرده شده من زياد بود كه پس از تعطيلات مقداري از آن كاسته شد و مسئوليتهاي واگذار شده به من تا پايان دوره مشخص شد و اكنون كه دوره در حال پايان است چند روز پاياني را تا تاريخ 10/4/82 براي تحويل صورت وضعيتها ، برگه هاي مالي ، و متره به شركت ميروم .
تحقيق حاضر در چهار بخش تهيه شده كه بخش پاياني آن شامل فعاليتهايي مي باشد كه در طي دورةكار آموزي انجام شده است .
سير تحول كاربرد بتن در معماري
چكيده
بتن نسبت به ديگر مصالح ساختماني نه تنها از نظر فني مطلوب مي باشد ، بلكه از نظر زيبايي معماري مي تواند به ساختمان كيفيت طبيعي تري بدهد و به تنوع محيط بيفزايد . به طوري كه اكنون پس از گذشت يك قرن به نظر مي رسد كه چشمها از ديد طرحهاي مهندسي از زواياي 90 درجه خسته شده و آمادگي بيشتري براي طرحهاي متنوع تر احساس مي شود . در اين مقاله سعي بر اين است كه پيشينه و سير تحول كاربرد بتن در معماري مورد بررسي قرار گرفته و در اين رابطه نمونه هاي موردي از نخستين ساختمانهاي بتن طراحي شده توسط معماران برجستة دنيا معرفي خواهد شد .
كليد واژه ها : معماري ، بتن ، فورتونا ، ادي استون ، فرانسوا انه بيك ، رابرت ماير ، فرانك لويدرايت ، لوكوربوزيه .
بتن ماده اي شبيه به سنگ است كه از گرفتن مخلوط متناسبي از سيمان ، شن ، ماسه و آب در درون قالب با شكل و ابعاد مورد نظر بدست مي آيد . پيشينة كاربرد بتن در معماري به سدهةاي 7 و 8 پيش از ميلاد و در طي مهاجرت و اقامت يونانيان در ايتالياي جنوبي و پيدايش معماري « اتروسكها » باز مي گردد . آنها از خاكستر سخت فشردة آتشفشاني ، بنام « توفا » در ساخت مقبره هاي خود استفاده مي كردند . اين ماده به سادگي تكه تكه شده و پس از تماس با هم مانند بتن سخت مي شود . توفا را مي توان بصورت قالبسنگهاي با دوام ساختماني كه نيازي به
پختن ندارند نيز بريد و در ساختمان به كار گرفت . اتروسكها و روميها بصورت گسترده اي از توفا استفاده ميكردند . امروزه نيز در ايتاليا ، صنعت آجر سازي توفاي نسبتا كوچك و پر رونقي وجود دارد .
از سدة پنجم پيش از ميلاد و در نخستين دوره جمهوري روم ، هويت رومي ، بخصوص در عرصه معماري و شهرسازي به نمايش گذاشته شد . در اين دوران ، روميها در ساخت ستونهاي معابد خود همانند يونانيان ، از سنگ يكپارچه و غالبا عظيم استفاده مي كردند و براي ديوار مقصوره ، بر خلاف روش يونانيان كه از سنگ تراشيده استفاده مي كردند ، از بتن بهره مي گرفتند .
اين تفاوتهاي بنيادي با الگوي يوناني ، در پرستشگاه « فورتونا » در « پزائنسته » واضح تر ديده ميشود . اين پرستشگاه در حدود سال 80 پيش از ميلاد در نقطه اي ساخته شده بود كه از مدتها پيش ، غيبگويان در آن به پيشگويي سرنوشت مردم مشغول بودند . هفت رديف مهتابي كه بر كمركش كوه ظاهر شده ، از تقارن محوري دقيقي برخوردارند . مهتابي بالايي ، يك ستون بندي نيم دايره دوتايي داشت كه كل پرستشگاه را احتمالا به شكل يك منبع مدور كوچك در بر ميگرفت . زير ساختمانهاي اين مهتابيها از بتن ساخته شده بود و در همين جاست كه ميتوانيم استفاده از اين مصالح ساختماني مورد علاقهروميان را در مقياس بزرگتر ببينيم .
بتن رومي به صورت مخلوطي از ملات آهك ، آب و خاك آتشفشاني ، روي لاشة سنگهايي كه بين تخته هاي قالب بندي بصورت رج به رج چيده ميشدند ، ريخته ميشد . اين بتن به محض سفت شدن ، چسبيده و پر قدرت شده و ظاهر زمخت و ناصافي داشت ولي در همه جا رسم بود كه سطح نا هموار مزبور را با سنگ مرمر ، گچ ، آجر تزئيني و بيا نماي سنگي ، تزئين ميكردند .
روشهاي ساختمان سازي با بتن ، وحدت شكل خاصي به مهماني رومي داد ، به نحوي كه امروزه ويرانه بناهاي رومي در هر جا كه يافت شود ، مانند فرانسه ، اسپانيا ، ايتاليا ، افريقاي شمالي و يا خاور نزديك ، بلافاصله رومي بودنشان روشن ميگردد .
نخستين باري كه پس از روميها از بتن استفاده شد ، در سال 1774 ، براي ساختن برج دريايي « ادي ستون » در انگلستان بود كه توسط « جان سميتن » يكي از بزرگترين مهندسان قرن 18 انجام گرفت . اين برج در مكاني بنا شد كه در معرض فشار شديد امواج دريا بود و طوفانهاي دريايي ، برجهايي كه قبلا در يك نقطه ساخته شده بودند از بين برده بود . اما سميتن روشي در ساختم
ان سنگي برج خود بكار برد كه تمام اجزاء برج را به يكديگر پيوند داد و مجموعه فوق العاده مقاومي بهوجود آورد . وي به اصطلاح ، سنگها را به يكديگر قلاب كرد و براي شالودة اين برج و ماده اي كه پيوند سنگها را ميسر سازد تركيبي از آهك ، خاك رس ، شن تكه هاي « آهن سوخته » يا به عبارت ديگر « بتن » بكار برد ، اين برج در سال 1774 ، پنج سال قبل از نخستين پل چدني بر رودخانه « سورن » ساخته شد .
« بتن مسلح » براي نخستين بار در سال 1868 ساخته شدو آن هنگامي بود كه باغباني موسوم به « مونيه » در ميان جدار گلدانهاي سيماني خود توري از آهن بكار برد . ولي استفاده از بتن در ساختمانهاي بزرگ تا حدود سال 1890 رواج نداشت.
« فرانسوا انه بيگ » در سال 1895 ، ويلايي براي خود ساخت كه تبليغي براي ساختمان بتن مسلح بود . برج هشت ضلعي اين ويلا دو كنسول به طول 4 متر ساخته شده است كه البته پيش آمدگي قناعت نشده و باز هم بالاتر ، در ميان فاصلة كف تا سقف برج ، كنسول ديگري ساخته شده كه پله اي مارپيچي را كه راه با باغچه بام اين بنا ميبرد دربر ميگرفت .
پيشرفت بعدي ساختمانهاي بتن مسلح در فرانسه صورت گرفت و در همانجا بود كه از امكانات هنري آن استفاده شد .
بعد از جنگ جهاني اول از قدرت كششي فوق العاده آهن و قدرت فوق العاده شكنندگي يا تراكم بتن ، تواما براي نگهداشتن بارهاي عظيم ساختمان استفاده شد به طوري كه استفاده از بتن ، انعطاف بي سابقه اي در طراحي فضاي داخلي ساختمانها به معمار داد . با استفاده از آهن و بتن ميتوانستند فضاهايي چنان عريض و طويل را بدون استفاده از ديوار يا تير حمال بازند كه معماران پيشين حتي در خيالشان نميتوانستند تحقق چنان نقشه هايي از تصور كنند .
بتن نه تنها از نظر فني نسبت به آهن مادة سبكتري بود ، بلكه از نظر زيبايي معماري نيز ميتوانست كيفيت طبيعي تري به ساختمان بدهد . در حدود سال 1908 بين روشهاي علمي و روشهاي هنري ساخت و ساز ، به طور نا خوآگاه وجوه تشابهي پيدا شد . تحليل شيوه ساختماني پلهايي كه « رابرت ماير » مهندس سويسي ساخته است ، فرصتي به دست ميدهد كه به بررسي عواملي كه زيبايي اين اين پلها را سبب ميشود پرداخته شود . در طرح اين پلها ، مايار به كلي شيوه هاي متداول را كنار گذاشت و از بتن مسلح به همان شيوه ساختمان چوب و آهن استفاده كرد . وي دريافت بر خلاف تير چوبي و تير آهن كه بار را در امتداد بزرگترين بعد خود (طول ) به اجزاء ديگر
انتقال ميدهند ، با استفاده از بتن مسلح ميتوان بار ساختماني را به همه جهات انتقال داد .
ماريار در اين رابطه چنين مي نويسد :
« عادت مهندسين در استفاده از تير كه بار بنا را در امتداد خود به اجزاء ديگر انتقال ميدهند ،چندان دوام يافته بود كه مانع از بررسي امكانات ديگر شده بود. حتي سالها پس از بوجود آمدن بتن مسلح نيز استفاده از اين ماده به شيوة ديرين ادامه دارد . »
بطور كلي بخشي از كار مايار بر اساس محاسبه و بخش ديگر آن بر اساس تجربه بود . وي كف يك طبقه را چنان ميساخت كه خود متحمل بار شود و نيازي به تير براي تحمل آن نباشد . بدين ترتيب مايار طراحي پلهاي خود را با اين روش انجام داد. بدين گونه كه صفحاتي نازك از بتن مسلح كه آهن بندي درون آن جوابگوي فشار دهانة پل بود ، جانشين دهانه هايي شد كه معمولا در پلها ساخته ميشد و براي تحمل فشار آنها ، ساختن پايه هاي حجيم به نظر ميرسد .
ماريار تجارب خود را براي ساختن كف طبقات ساختمان بدون تير در سال 1908 آغاز كرد . وي در ساخت ساختمان انبار زوريخ در سال 1910 به ابتكار تازه اي دست يافت . بدين گونه كه براي تحمل بار سقف ، از تير استفاده نكرد و با طرح شكل قارچ مانند سر ستونها ، سقف را مستقيما به ستونها قرار داد . چون هر چقدر بار بنا بيشتر باشد استفاده از اين نوع كفسازي مناسبتر است ، لذا اغلب از اين نوع ساختمان سازي در انبارها ، كارخانه ها و يا ساختمانهاي بزرگ چندين طبقه استفاده ميشود . با توجه به اينكه كف كفهاي قارچ مانند متحمل بار خود هستند ،ميتوان آنها را از جوانب بنا ادامه داد و يا به اصطلاح كنسول كرد . از اين رو استفاده از آنها همراه با ديوارهايي كه حامل بار بنا نيستند مطلوب تر است . بعبارت ديگر ، معناي حقيقي كفهاي قارچ مانند در ساختمانهاي آشكار ي شود كه از چهار جانب با شيشه پوشيده ميشود .
مايار در سال 1905 پلي ساخت كه صفحات بتن مسلح به عنوان عامل اصلي پل به كار گرفته شد . همچنين تمامي عوامل غير لازم را كه اساس ساختماني پلها را پنهان ميداشت حذف نمود . تمام بخشهاي اصلي تشكيل دهنده اين پل كه دهانة آن 51 متر بود ، بر خلاف پلهاي معمولي كه با تيرهاي حجيم ساخته ميشدند ، از صفحات يكپارچه از بتن مسلح ساخته شده بود و چنان به هم پيوسته بودند كه چون مجموعه اي واقع در مقابل كلية فشارهاي وارده مقاومت ميكردند . (شكل شماره 1)
شكل شماره 1 پل بتني «تاوانازا» بر رودخانة راين
مايار در حذف عوامل غير لازم در ساختن پلها تا آنجا پيش رفت كه در آخرين كارهاي خود حتي ساختن لايه اي اضافه از بتن را كه معمولا براي فرش كف پلها بكار ميرفت كنار گذاشت . در اين پلها ، ترن و اتوموبيل در كف عريان پل كه جزء اساسي سا ختمان پل است حركت ميكردند . با
طرحهاي مايار كف پل كه قبل از آن محاسبه اش غير ممكن به نظر مي رسيد ، به عاملي تبديل شد كه خود بتواند در مقابل فشارهاي وارده مقاومت كند و اين مطلب ، ساختن پلهاي منحني وار را در گردونه ها مسير داشت . به شيوه هاي معمولي ، ساختن چنين پلهايي بسيار مشكل بود زيرا وجود تيرها ايجاب مي كرد كه پل به خط مستقيم ادامه يابد . فقط ممكن پل را به اجزاء كوچكتر مي ساخت و اين اجزاء را در تبعيت از انحناي جاده جاده در كار يكديگر قرار دارد . اما ماريا يا محاسبه فشار پيچشي كه قبل از آن بر مهندسين شناخته شده نبود ، پل « شواند باخ » را در سال 1933 در سويس ساخت كه به زيبايي فوق العاده اي ، به شكل منحني در كنار كوه مي پيچد ( شكل شماره 2 )
شكل شماره 2 پل « شواند باخ » در سويس
مايار از آغاز كار تا آخرين پلهايي كه ساخت ، شيوه ساختن حلاليهاي سه مفصلي را كه در مقطع ، جعبه مانند و تو خالي بودند بسط و گسترش داد . استفاده از اين روش به پلهاي بتني نرمشي داد كه قبلا فقط در پلهاي آهني وجود داشت .
« فرانك لويد رايت » يكي از برجسته ترين معماران قرن 19 بود كه انديشه هاي وي بعد از جنگ جهاني اول ، با استقبال دوبارة مردم مواجع گرديد. وي از دوره هاي مختلف ، بخصوص از معماري ديرين خاور دور متاثر بود ولي با اين همه بيشتر از ديگر معماران آمريكايي روحيه سرزمين خود را حفظ مي كرد . وي در سال 1887 كارئ خود را در شيكاگو آغاز كرد و در دهة سوم در قرن بيستم وقتي كه استفاده از بتن مسلح در اروپا رواج كامل يافت ، براي نخستين بار اين ماده را در يكي از خانه هايي كه ساخت بكار برد . وي سعي در كشف زيبايي طبيعت و نهفته مصالح ساختماني داشت و مانند شاعري كه احساس خود را از احساس خود را از جمال طبيعي درخت ،كوه ، رودخانه و درياي موطن خود بيان مي كند ، زيبايي نهفته مصالح ساختماني را شناخت و با استفاده هنر مندانه از اين مصالح ، ديدگاه افراد را به زيبايي آلانها گشود .
آنچه از معماري آرگانيك رايت بر مي خيزد و بويژه در « خانه آبشار » وي كه در سال 1936 در پنسيلوانيا ساخته شد مجسم است ، تركيب حجمها و بازي فضاهاي پر و خالي است كه بصورت تخته سنگهاي خشن و دست نخورده در اين تركيب جلوه گر مي شوند . همچنين حجمهاي تراشيده شده از بتن كه صاف و صيقل خورده بنظر مي رسند و بخش ديگري از اين تركيب را پديد مي آورند . دو ديوار عمودي سنگي (از سنگهاي طبيعي تراش خورده و بر هم نهاده شده ) در واقع پيوند اين تركيب را به وجود مي آورند و مظاهر طبيعي تركيب ( سنگهاي نخراشيده ) و مظاهر ساخته و پرداختة آدمي ( حجمهاي صاف بتني ) را به يكديگر متصل مي سازند ( شكل شماره3)
شكل شماره 3 - « خانه آبشاري » در پنسيلوانيا در سال 1936
موزه « گوگنهايم » در نيويورك كه در سال 1959 توسط رايت طراحي شد ،يكي از آخرين كارهاي وي است كه از تركيب خطوط منحني و احجام استوانه اي و مخروطي شكل گرفته است . اين بنا شامل فضاي شيبدار مارپيچ منحصر به فردي است به مساحت 400 متر مربع كه مانند تنديس و توده اي از بتن ، بعنوان
يكي از شاهكارهاي معماري مدرن بشمار مي آيد .
«لوكوربوزيه» كه يك معمار سويسي بود نيز اسكلت بتن مسلح بعنوان وسيله اي براي معماري خود استفاده كرد البته كر اين نكته لازم است كه تنها در فرانسه ، معماران مي توانستند با آزادي و بدون ترديد از اين ماده استفاده كنند . زيرا در ديگر كشورهاي اروپايي ، اعتمادي به استحكام بتن مسلح وجود نداشت و بي آنكه لازم باشد ، بر ابعاد حجيم اجزايي از ساختمان كه با اين ماده ساخته مي شد ، اصرار مي كردند . در حاليكه فرانسويان از ديرباز به سبكي و دقت ابعاد آن توجه داشته و قوانين ساختماني اين كشور مانع كار معماران نبود .
آغاز كار لوكوربوزيه از سال 1915 بود . يكي از كارهاي سادة وي كه باقي مانده است ، سه صفحه افقي از بتن مسلح ، شش ستون و دو پلكاني است كه اين صفحات را به يكديگر مرتبط مي كند . اما معناي اين طرح بسيار مهم است و به وضوح نشان مي دهد كه لوكوبوزيه نخستين معماري بود كه توانست از اسكلت بتن مسلح كه توسط مهندسين سازه ابداع شد ، بعنوان وسيله اي براي مقاصد معماري استفاده كند . وي امكانات هنري بتن مسلح و رابطه آن با معماري معاصر را بخوبي شناخت .
لوكوبوزيه با استفاده از اسكلت بتن مسلح خانه هايي ساخت كه از سبكي و ظرافت برخوردار بودند . وي به نحوي از اسكلت بتن مسلح استفاده كرد كه دست معمار براي قرار دادن ديوار در هر جا كه متقاضي با طرح وي باشد ، آزاد شد وبدين ترتيب ، وي اسكلت بتن مسلح را اساس ساختماني خانه ها كرد .
از مهمتري ن طرحهاي وي « ويلا ساواي » در دره رودخانه سن در نزديكي پاريس مي باشد . اين ويلا بر اساس گرايش مورد علاقة لوكوربوزيه با اسكلت بتوني و بر روي پيلوت ساخته شد و پنجره هاي كشيدة افقي كه در سمت راست نما به چشم مي خورد ،در واقع گشايشي است كه در ديوار حياط بام خانه تعبيه شده و بدان تنوع مي بخشد .
گرايش تنديس گرايانه لوكوبوزيه در سال 1955 با بناي « كليساي نوتردام » در رو نشان فرانسه به بارز ترين صورت جلوه گر مي شود . ( شكل شماره 4 )
شكل شماره 4- « كليساي نوتردام » در رونشان ، سال 1995
كليسا از يك سالن مستطيل ساده و كشيده تشكيل يافته كه دو ورودي در دو طرف ان قرار دارد . محراب اصلي كليسا نيز بر روي محور اصلي قرار گرفته است . ديوارهاي خارجي كليسا ، با دو غاب سيمان سفيد شده و نماي زير و خشني به آن داده است . همچنين ذاراي سقف بتني خشكي است . ديوارهاي خارجي كليسا ، با دو غاب سيمان سفيد شده و نماي زير و خشني به او داده است . همچنين ذاراي سقف بتني خشكي است كه با رنگ ديوارها ايجاد كنتراست مي نمايد .
لوكوربوزيه با اين اعتقاد كه خانه ماشيني براي زندگي است ، بطور برجسته تمام وقت خود را صرف طراحي خانة كار آمد مي كرد و سعي داشت در طرح استخوان بندي خانه هاي مسكوني ، از خواص آهن و بتون با حداكثر كارايي شان استفاده نمايد.
از ديگر معماران برجسته اي كه در آغاز قرن بيستم اقدام به استفاده از بتن در طرحهاي خود نمودند مي توان از « توني گارنيه » و « اتو وانگر » نام برد .
در اين مقاله سعي شد كه پيشينه و سير تحول كاربرد بتن در معماري در آغاز قرن بيستم و با پيدايشض معماري مدرن مورد بررسي قرار گيرد و در اين رابطه نمونه هاي موردي ساختمانهاي بتني معروف طراحي شده توسط معماران برجستهدنيا معرفي گرديدند .
ناكفايتي راهبرد معاصر شهرسازي وعمران شهري
با توجه خاص به تهران در سه دهة اخير
فريبرز رئيس دانا
معرفي
سياستهاي تعديل ساختاري در دهة هشتاد حاصا تهاجم « ريگانونيكس » ( يا بهتر بگوييم سياست اقتصادي ايالات متحده در دورة ريگان ) بود كه مسئوليت طراحي و احتمالا اجراي آن به عهدة دو قلوهاي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول قرار داشت . اين سياستها با گسترش خصوصي سازي و انتقال هر چه بيشتر مالكيتهاي دولتي ، كاهش نقش برنامه ريزيهاي اقتصادي ، رقابتي كردن دستمزد ، حذف هر چه بيشتر سدهاي گمركي و اتخاذ سياستهاي گمركي و اتخاذ سياست دروازه هاي باز ، رقابتي كردن توليد و عدم كنترل قيمتها ، هدف افزايش كار آمد توليد و رشد اقتصادي پي گرفتن اين سياستها فشار هر چه بيشتر بر دستمزدها و كاهش تعهدات اجتماعي و رفاهي دولت و حذف كسر بودجه را تجويز مي كردند تا در سايةآن توليد سرمايه دارانه بخش خصوصي شكل بگيرد و اقتصاد بتواند از ارزشهاي سريع بر خوردار شود .
در چار چوب اين سياست قيمت غذا ،آب ، انرژي ، و مسكن بالا رفت ، اما افزايش دستمزدها بطور كلي در همه جا بسيار كمتر از اين افزايش بود . افزايش بهاي مواد غذايي در دوره هايي به زارعان و دام داران منتقل شد و آنرنا به افزايش توليد واداشت . اما چنانچه تجربه به ايران ( كه شكل تضاد آميزي از سياست تعديل را بكار برد ) نشان داد ، اين افزايش دوام نياورد ، زيرا فشار هزينه هاي توليد كشاورزي از افزايش درآمد بالاتر رفت . توليد صنعتي در شماري از كشورهاي محدود كه محل انباشت سرمايه بين المللي و زير مراقبت بودند ( مالزي ، كره ، سنگاپور ، تايوان و تا حدي برزيل و چند كشور آسياي شرقي ) افزايش يافت اما بطور كلي توليد صنعتي در كشورهاي آفريقايي ، آمريكاي لاتين ، جنولب و غرب آسيا انسجام موجود خود را از دست داد . سرمايه هاي سنگين در ساختمان سازي در شهرها بكار افتادند و چهره شهرها به شدت تحت تاثير قرار گرفت . در حالي كه فعاليتهاي عمران شهري تحقق مي يافتند ، نا موزوني در آمدها افزايش جمعيت ، گراني مسكن ، حاشيه نشيني ، تهيدستي شهري ، آسيابها و مصائب اجتماعي بشدت رشد يافتند . محروميت در مسكن بخاطر گراني و افزايش جمعيت مهاجر اشاعه يافت .
تعارضهاي بين سياستهاي بازار كاملا آزاد ( مبتني بر نظرية تعديل ساختار ) و سياستهاي كنترل و هدايت سرمايه دارائه منابع ( مبتني بر نظيريه هاي رشد متعادل تاكيد شده ) در زمينه سياست شهرهاي بزرگ را مي توان چنين خلاصه كرد :
در نگرش نخست شهر به مثابه يك فضاي بزرگ سرمايه گذاري آزاد و مكاني براي فعاليت شركت گرايانه در نظر گرفته مي شود . هر كس آزاد است ( يا تقريبا آزاد است ) كه بر پاية توانايي مالي خود در مكان گيري و اشغال فضا مجوز دريافت دارد . به شرت آنكه مسئولان شهر را شريك خود داند . در اين حالت زير ساختمانهاي شهري جمعي بر پاية تأمين صرفه هاي مغياس براي سرمايه گذاريها امكاناتي براي رفاه شهروندان – كه سطح آن بستگي به تمايل و نگرش مسئولان دارد .
-در نظر گرفته مي شود . اما در نگرش دوم ، شهريك نقش كلان اقتصادي در نظر گرفته مي شود و به عنوان محيطي كه زير ساختهاي اجتماعي مورد نياز را براي انتقال مازاد كشاورزي ( و يا مازاد نفتي در كشورهاي صادر كندة نفت ) به سمت سرمايه گذاري صنعتي فراهم مي آورد .
در نگرش نخست سرمايه گذاريهاي خصوصي فعال مي شوند و تورم به عنوان وسيله اي براي ايجاد سود بيشتر به نفع سر مايه گذاران كار مي كند و دستمزدهاي واقعي پايان مي آيند و تهيدستان
شهري زير فشار قرار مي گيرند . در برخورد دوم سرمايه گذاريها و نظارتهاي دولتي نقش اصلي را ايفا مي كنند . در اين حالت ، سود جويي بخش خصوصي در مقابل ناكارآمدي و نا سلامتي و بي انگيزگي دولتي در برابر هم هستند .
در حالي كه در چار چوب اصول و عملكردهاي روش اول ، برنامه ريزي زير ساختي و توسعه شهري جنبه مقطعي و بخشي و جزءنگر به خود مي گيرد و شماري از مكانهاي محدود را شامل مي شود ، نگرش دوم با الگوهاي تمتم شهري كار مي كند . در نگرش دوم روش برنامه ريزي راهيابانه انتخاب مي شود كه در ان البته به بهاي فرموش كردن توجيه اقتصادي خاص ( در موارد متعدد ) معيارهاي فيزيكي و مهندسي بكار مي رود .
در حالي كه تمركز بازار محوري سرمايه و امكانات در شهرهاي بزرگ موجب جذب هرچه بيشتر منابع و رشد ناموزون شهري مي شود . در چار چوب هدايت سرمايه دارانه ، هزينه هاي سنگين واستانداردهاي بالاي متمركز ، تمايز شهر و روستا را ( بطور نسبي ، با طور مطلق ) افزايش داده است و اين چه بسا به رغم رشد محدود روستايي و كشاورزي رخ داده است .
در نگرش نخست به مديريتهاي شركت گرايانه و بازار گرايانه اهميت داده مي شود . در نگرش دوم گرايش به اصل سرمايه گزاري متمركز است ، بي توجه به جنبه هاي تعمير و نگهداري و مديريتهاي انعطاف پذير . در هر حال نگرش نخست نيز دليلي ندارد كه لزوما به مديريتهاي كارآمد بها بدهد و در استفاده از فضا و ساختمان ، با معيارهاي كلان مقياس ، كارآمد عمل كنر ، گرچه ممكن است صرفا از حيث ظابطه سود بهره ور باشد .