بخشی از مقاله
چکیده
اسطوره به عنوان یکی از مؤلّفههای فرهنگ، که باور مشترک قوم و جماعت خالق اسطوره است، بیانگر احساس جامعه نسبت به هویّت خویش است. در خطّه گیلان اسطورههایی وجود دارند که با واکاوی بسترها و زمینههای شکلگیری آنها میتوان پیوند اسطورهها و باورها و نیز نقش باورهای برگرفته از آنها را در رویارویی این مردم با جهان پیرامون خود نشان داد. سیاگالش،شخصیّتی اسطورهای است که در باور ساکنان مناطق کوهستانی گیلان، یاریرساننده دامها و دامداران است.
او منشاء داستانهای فراوانی قرار گرفته که بیانگر نوع نگرش خالقین این داستانها به طبیعت و اهمّیت نگهداری و پاسداشت آن برای ادامه زندگی است. در این مقاله، ماهیت وجودی سیاگالش، شباهت او به شخصیتهای اسطورهای جهان بهخصوص روسیه و ایران و نیز تفاوت نقش و ماهیت سیاگالش در باور کوهنشینان و جلگهنشینان گیلان مورد بررسی قرار گرفته است و در انتها به این پرسش پاسخ خواهیم گفت که چرا سیاگالش کوهپایه با سیاگالش جلگه متفاوت است و این تفاوت چه تأثیری در جایگاه او در طبیعت دارد.
مقدّمه
قصّه های هر قوم، با فرهنگ آن مردم، پیوندی ناگسستنیدارد. فرهنگ از مؤلّفه های بسیاری از جمله: باورها، آیین ها، افسانه ها، اسطورهها و...تشکیل یافته است. خطّه گیلان به عنوان مسکن اقوام: کادوس، کاسسی، کاسپی ، دیلم، دروبیک و آمارد پیش از ورود آریاییها به این منطقه و یکی از قدیمیترین سکونتگاههای آریایی ها پس از ورود به ایران، دیرینهفرهنگی بیش از 4 هزار سال دارد.واکاوی هر یک از مؤلّفههایفرهنگ در این خطّه، چرایی و چگونگی ایجاد آن ها و نیز تاثیر پیدا و پنهانشان بردیگر مؤلّفه ها، میتواند تاثیر تاریخ، جغرافیا و معیشت مردم این منطقه را بر باورهای آنان، وتأثیر باورها را بر شیوه رویارویی آنان با جهان آشکار نماید.
در این پژوهش که با مطالعه اسنادی و کتابخانهای صورتگرفته، ابتدا سیاگالش براساس یافته های پژوهشگران پیشین معرّفی شده، پس از مقایسه او با اساطیر چوپانی جهان، ماهیت و خویشکاریهای وی با اساطیر روسی - بهدلیل همجواری منطقه گیلان و سرزمین روسیه - مقایسه شد و از آنجا که افسانه کلید راهیابی به باور است، از میان داستانهای مربوط به سیاگالش، سه داستان که دربرگیرنده هدف و محتوای بیشتر داستانها است انتخاب شده، مورد نقد و بررسی قرارگرفت. درنهایت نتایجی بهدست آمد که برپایه استقراء و قیاس و تحلیل محتوایی استوار است.
پیشینه تحقیق
هدایت - 1312 - برای نخستینبار به روایت سیاگالش پرداخته است. سیاهگالش، یکی از شخصیت های اسطورهای گیلان است که عناصری - 1364 - آن را همان گئوشورونٌ یاد شده در اوستا، ایزد نگهبان ستوران و گاوها، میداند. حسن زاده - 1381 - ضمن بیان داستانهای عامیانه گیلکی، به تحلیل مردمشناختی داستان های مربوط به سیاگالش پرداخته است و بشرا - 1383 - به تفصیل، شخصیت سیاگالش و خویشکاریهای او را بیان نموده، به نقل روایات متعدد مربوط به او پرداخته است. در مقالهای از تسلیمی و دیگران - 1386 - که به مقایسه برخی از شخصیت های اسطوره ای روسیه و ایران پرداخته، برخی از خویشکاریهای لشیٍ را با خویشکاریهای سیاگالش مقایسه میکند. تعدادی از افسانه های مربوط به سیاگالش در کتاب پوراحمد جکتاجی - 1386 - نیز آمده است.
سیاگالش
هر منطقهای متناسب با شرایط جغرافیایی، گذارهای تاریخی، باورهای قومی و... بستر داستان هایی است که گاه مشابه دیگر مناطق و گاه متفاوتند. در افسانههای گیلان، افسانههای سیاگالش دارای بیشترین اهمّیت است؛ زیرا در باور مردم جای گرفته، آنچنانکه هر منطقه داستان های مخصوص به خود را دارد. گالشها* گروهی از شبانان دامنههای جنوبی رشتهکوه البرز هستند که گستره محل سکونت آنان از غرب گیلان تا شرق گرگان است و به شیوه ییلاقی و قشلاقی به کار عمده دامپروری مشغولند. آنان باور دارند که تمام گاوان یک صاحب اصلی دارند که نامش سیاگالش است. سیاگالش همواره در سراسر مراتع جنگلی و کوهستانی مراقب گاوهاست.
گویی سیاگالش، همان گئوشورون= روان نخستین ستوران در باور فلاتنشینان ظریفاندیش ایران باستان است که پرورشدهنده گوسپندان زرپا، نگهدارنده تخمه چهارپایان، رامکننده گاوان گریزپای ایران باستان است که اینک به سیمایی دیگر و به هیأت و شمایلی نوتر پرستاری ستوران را برعهده گرفته است.... در دورترین ایّام، هر جانداری نظرکرده دادار گیهان بود و مزدا اهورا بر هر صاحبجان و بیجانی، هر گلبوتهای و هر گذرگاه آبی، فرشتهای و موکّلی و امشاسپندی و پرستاری گماشته بود - عناصری، . - 95-92 :1364 مردم گیلان باور دارند که"خداوند برای جلوگیری از وحشی شدن مجدّد چرندگان اهلی بهویژه گاو و اسب، سیاگالش را بر آنان گماشته است" - بشرا، . - 61 :1383 بهباور جنگلنشینان گیلان و مازندران، " سیاگالش چوپانی جنگلی و نیمهوحشی است که با سایر مردم آمیزش ندارد، گله گاوان وحشی بهدنبال اوست و محل زندگی او در جنگل ، پناهگاه جانوران است.
در قلمرو او کسی جرأت شکار یا آزار رساندن به حیوانی را ندارد. اگر کسی جرأت این گستاخی را داشته باشد، سیاگالش او را بهکیفر می رساند؛ ازجمله آنکه او را دچار خوف و وحشت، مالیخولیا و سیاگالشزدگی میکند. چهبسا شکارچیان بیاعتقادی که بهدنبال جانوری به اعماق جنگل رفته، شباهنگام به محوطه خیالی سیاگالش رسیدهاند و سپیدهدم مرده آن شکارچیان را پیدا کردهاند در حالی که چشمانشان از وحشت بهطرز رعبآوری باز بود ، گویی چیزی بسیار ترسناک دیدهاند.
همچنین کسانی که با آزار رساندن به جانوران، بدبختی و تباهی را به زندگی خود راه دادهاند" - عناصری، . - 96 :1364 همانگونه که از نام سیاگالش پیداست، این نام ترکیبی از واژگان سیاه و گالش است زیرا گالشی سیه چرده همچون کوهنشینان آفتابسوخته و یا دارنده چوغاٌ = چوخای سیاه است. او که بهعقیده برخی از پژوهشگران، ایزدی متعلّق به عصر شبانی است و بهعقیده بسیاری از باورمندان به وجودش، بعدها شکل انسانی یافته، پشتیبان جانوران وحشی حلال گوشت - گوزن، بز وحشی، آهو - ونیز دامهای دستپرورده انسان - گاو، اسب، گوسفند، بز و... - است.
ساکنان مناطق کوهستانی باور دارندکه این سرگالش* بهشکل انسانی است که غمخوار گالشها است و برای یافتن مسیرهای صعبالعبور کوهستانی در دل کوهها و درّه ها، بهخصوص در زمانی که مه غلیظ همه جا را پوشانده، بهیاری گالشها میآید. سیاگالش دارای قدرتی فوق طبیعی است که برای خدمت به انسانها همواره بهموقع به کمک میآید. او که حافظ نظام رمه داری است شکارچیان را از شکار در فصل زاد و ولد منع میکند تا نسل شکارهای یادشده ازبین نرود.