بخشی از مقاله
عزت نفس
حكم :
اينجاتب طبق تجربه هاي گذشته دريافته ام كه عزت نفس و تاثير آن بر رابطه هاي عاطفي و شخصينهاي انسان با ديگر اشخاص در تعامل اجنماعي تاثير دارد .
به اين دليل به اين تحقيق پرداخته ايم .
ريزنكات :
عزت نفس بالا و پايين 3
نحقيقات انجام شده در ايران 4
نحقيقات انحام شده در خارج ازايران 5
گوش دادن فعال موجب عزت نفس مي شود 8
عزت نفس فردي و عرت نفس جمعي 9
چگونه عزت نفس بر زندگي روزانه اثر مي گذارد 9
معناي عزت نفس 11
خانواده هاي قدرت طلب 13
ابعاد عزت نفس 14
نقش خانواده در شكل گيري عزتنفس 15
عوامل مؤثر در رشد عزت نفس 19
زمينه هاي عزت نفس 2
مقدمه:
بررسي و مطالعه دقيق مباني نظري و تئوريكي هر موضوع تحقيق به محقق اجازه ميدهد كه با ديدي روشن و بدون ابهام و كنترل متغيرهاي مختلف كه ممكن است به پديده يا پديدههاي مورد تحقيق تأثيرگذار باشد اقدام كرده و به نتايجي كه بدانها دست مييابد. اطمينان و اعتماد بيشتري داشته باشد..
الف: پيشينه نظري تحقيق
عزت نفس براي روانشناسان مهمترين موضوع از جنبه نظر فردي، اجتماعي و روان شناختي است. موضوع عزت نفس سالهاست كه ذهن روانشناسان را مشغول كرده است يكي از اين روانشناسان «آلفرد آدلر» ميباشد وي از سه منبع عمده كه عزت نفس را كاهش ميدهد كه عبارتند از:
1- حقارت عضوي: با پديد آمدن نقص جسماني و احساس كهتري حاصل از آن عزت نفس تحت تأثير قرار ميگيرد. آدلر با گسترش اين مفهوم اصطلاح عقده حقارت در رابطه با احساس ضعف و بيكفايتي كه هر كس با آن زاده ميشود و بايد بر آن تسلط يابد را عنوان مينمايد.
2- احساس حقارت: تجربه و پيامد اين حقارت كه دربردارنده احساس اتكايي و انتظار حمايت ديگران يا برعكس نوعي پرخاشگري را به همراه دارد.
3- نازپروردگي: به نظر آدلر كودكان نازپرورده، نيز دستخوش احساس كهتري ميباشند و مستبد و خودرأي ميباشند، از نظر اجتماعي پرورش نايافتهاند و از بلوغ لازم رواني برخوردار نيستند .
به نظر آدلر، محيط عامل اصلي در احساس كهتري ميشود. كه محيط خانوادگي از مهمترين محيطهايي است كه شخصيت كودك در آن شكل ميگيرد و تأثير زيادي در ميزان عزت نفس كودكان دارد. در اين محيط پدر و مادر در رأس قرار ميگيرند كه در صورت عدم رفتار صحيح و اعمال رفتار مستبدانه كودك از عزت نفس مناسب و بالايي برخوردار نخواهد شد.
در واقع هر چه ميزان ارتباطات و تعاملات كودك با والدينش بيشتر و صميمانهتر باشد، به آساني شيوههاي كنترل رفتار خود را فراميگيرد و از سويي ديگر پذيرفته شده در بين همسالان و ارتباطات اجتماعي مداوم موجب عزت نفس مثبت ميگردد عدم نشان دادن محبت و مورد تأييد قرار ندادن حرفهايي كه بايد والدين آنها را قبول كند، احساس ضعف و ناتواني و كمبود عزت نفس را در وجود آنها ميگذراند، كه اين كار خود باعث ميشود كه نوجوان به سمت بزهكاري گرايش پيدا كند.
عزت نفس بالا و عزت نفس پايين
عزت نفس بالا به عنوان يك ديدگاه سالم از خود مورد بررسي قرار گرفته است. بطور واقعگرايانه كمبودها و نكات ضعف را دربرميگيرد و نه ؟؟ كه منجر به انتقاد شديد از فرد شود. شخصي كه عزت نفس مثبت دارد. خودش را به طريق مثبتي ارزشيابي ميكند و نظر مناسبي در مورد نكته نظرات مثبت خود و ديگران دارد. در مقابل كسي كه به عزت نفس پايين مبتلا است، اغلب يك نگرش مثبت مصنوعي نسبت به دنيا از خود نشان ميدهد و در نااميدي تلاش ميكند تا به ديگران و خودش نشان دهد كه او شخص لايقي است و يا ممكن است در درون خودش انزوا گزيند و از ارتباط با ديگراني كه از آنها ميترسد اجتناب نمايد. شخص مبتلا به عزت نفس پايين فردي است كه احساس غرور كمي در خودش ادراك نموده است.
كارل راجرز: هسته مركزي شخصيت به نظر راجرز «خود» است كه مفاهيم ديگر پيرامون آن قرار ميگيرد. خود يا خويشتن شامل تمام افكار، ادراكات و ارزشهايي است كه من را تشكيل ميدهد. من شامل آنچه هستم و آنچه ميتوانم انجام دهم ميشود و اين خويشتن ادراك شده به نوبه خود بر ادراك فرد از جهان و هم بر رفتار او تأثير ميگذارد. فردي كه از يك خودپنداره قوي و مثبت برخوردار باشد در مقايسه با فردي كه خودپنداره ضعيف دارد، نظرگاه كاملاً متفاوتي نسبت به جهان خواهد داشت.
تحقيقات انجام شده در ايران
خادميان (1372) در تحقيق خود اظهار ميدارد كه بين نگرش تربيتي والدين و عزت نفس كودكانشان رابطه معنيداري وجود دارد وي ابراز ميدارد كه رابطه نگرش تربيتي والدين با عزت نفس پسران بيشتر و قويتر از رابطه تربيتي والدين با دختران است وي در بررسي فوق دريافت كه در مناطقي كه وضعيت اجتماعي خانوادهها متوسط و بالا بوده است
رابطه بين نگرش تربيتي والدين و عزت نفس دخترها معنيدار است و در مناطقي ديگر كه خانوادهها از وضعيت اجتماعي پايين برخوردار بودهاند، رابطه معنيداري بين عزت نفس كودكان و نگرش تربيتي والدين آنها مشاهده نشد. تحليل ميانگين نمرات دو گروه نشان داد كه ميانگين نمرات عزت نفس پسران بيشتر از دختران است و ميانگين و ميانگين نمرات عزت نفس در مناطقي كه از وضعيت اجتماعي اقتصادي بالاتري برخوردارند از مناطق سطح پايين بيشتر بوده است.
معماريان، بابايي، زندهطلب (1377) گزارش دادند كه در بسياري از موارد عدم آگاهي والدين از نحوه (صحيح) رفتار با كودك علت اصلي پايين بودن ميزان عزت نفس كودكان است. در اين تحقيق، نگرش منفي و مثبت والدين در زمينه عزت نفس نوجوانان قبل و بعد از برنامه مشاركت والدين مقايسه شده، نشان داد كه نگرش منفي والدين بعد از شركت در برنامه مشاركت به صفر رسيد و نگرش مثبت والدين نيز چند برابر شد. در نتيجه بعد از شركت والدين در برنامه آموزش مهارتهاي رفتاري عزت نفس فرزندان آنان افزايش يافت.
تحقيقات انجام شده در خارج از ايران
هيگنز و مارينا (1998) يك نمونه پنجاه نفري والدين كودكان بين سنين 12-5 سال را مورد بررسي قرار دادند. اين والدين رفتارهايي از قبيل خشونت و بدرفتاري با كودكان مرتكب شه بودند اين تحقيق نشان داد كه بدرفتاري والدين تأثير بسزايي بر ابعاد مختلف شخصيت كودكان از جمله عزت نفس آنان گذاشته و باعث كاهش عزت نفس در كودكان شده است.
لوز، ماري و ديگران (1997) بدرفتاري والدين از قبيل سوء استفاده جسمي آنها و سوء استفاده گفتاري، غفلت احساس و ديگر گونههاي بدرفتاري را مورد بررسي قرار دادند و دريافتند كه سوء استفاده جسمي والدين و سوء استفاده گفتاري آنان، موجب خشم و غفلت احساسي موجب تنهايي و انزواطلبي اجتماعي ميشود. كه اين فراتر و ماوراء ديگر گونههاي تأثير بدرفتاري جلوه كرد. اين محققان بيان كردند كه بين بدرفتاري والدين و عزت نفس كودكان رابطه منفي وجود دارد و اين رابطه در پسرها قويتر است.
واريا، ريچارد، واس (1996) در پژوهش خود به بررسي ادراك از سوء استفاده «رواني،جسماني و جنسي» ميپردازند و همچنين تأثير رواني و سازگاري اجتماعي را در يك گروه نمونه مورد بررسي قرار ميدهند. در اين ميان ديگر موارد بدرفتاري عزت نفس و مسائل جمعيتشناسي مورد بررسي قرار گرفت، تحليلها نشان داد كه افرادي كه مورد سوء استفاده و بهرهكشي قرار گرفته بودند مشكلات زياد سازگاري رواني و اجتماعي داشتند كه به مراتب پيش از گروهي بود كه مورد سوء استفاده قرار نگرفته بودند كه اين افراد «سوء استفاده شدگان» نسبت به ديگر موارد بررسي شده مشكلات بيشتري داشتند از جمله عزت نفس بسيار پاييني داشتند.
كوپر اسميت (1967) در تحقيق خود به اين نتيجه رسيد كه كودكان با عزت نفس بالا افرادي هستند كه احساس عزت نفس، استعداد، خلاقيت و ابراز وجود ميكنند و به راحتي تحت تأثير عوامل محيطي قرار نميگيرند. وي اظهار نمود در بررسيهاي خود دريافتم كه عزت نفس قابل تعريف و اثبات شدني است. او عزت نفس را به عنوان بازخوردهاي ازيابي كنندهاي كه فرد نسبت به خود دارد تعريف نمود كه حوزهاي از باورهاي فرد را پيرامون توانمنديها، ارزشمنديها، تأييد، عدم تأييد و مؤثر بودن را دربرميگيرد بنابر ديدگاه وي عزت نفس قضاوت شخص پيرامون و ارزشمندي خود است اين تجربه ذهني است كه موجب افتراق گزارشهاي كلامي و رفتار آشكار افراد از يكديگر است.
منبع:«عزت نفس» مجله زيست شماره...... نويسنده
موضوع اصلي:
گوش دادن فعال موجب عزت نفس مي شود
نام نويسنده:مولايي 17/8/1385
مولايي با بررسي در زمينه عزت نفس پيشنهادي مي كند به فرزند خود توجه كنيد سوالاتي بپرسيد و عبارات را تغيير و بازگو كنيد به خاطر داشته باشيد كه به چشمان خود نگاه كنيد (بحث را ببينيد به احساسات و حالات و تن صداي خود توجه كنيد ) وي براي تاييد اين نظريه مي نويسد كه شما نيازي نيست و نبايد بخواهيد هر چيزي را درباره كودك خود تغيير دهيد تا به ويژگي هاي رفتاري شما متناسب شود تاكيد مي شود كه وظيفه شما ايجاد احساس با ارزش بودن در فرزند خود و اعتماد به نفس است «از زبان عزت به نفس استفاده كنيد »(ص21)
«نقل قول مستقيم» مجله تربيت
عزت نفس فردي و عزت نفس جمعي (بروور1979)
با بروور با مطالعه ريشه هاي عزت نفس فردي و جمعي پيشنهادي كند نظريه هويت اجتماعي در درجه اول بر انگزيش فرد تاكيد دارد..
بر اساس اين نظريه زماني كه هويت اجتماعي افراد با تهديد مئاجه مي شود،
بر اساس اين نظريه زماني كه هويت اجتماعي افراد با تهديد مواجه مي شودآنها از طريق همانند سازي اجتماعي مثبت دست مي زنند بنابر اين افراد تحقيرهاي اعضاي برون گروه را نسبت به درون گروه كاهش مي دهند تا به مقايسه مطلوبي بين گروه خودي و برون گروه دست يابند.(ص54)
تربيت .روشهاي افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان
عزت نفس
چگونه عزت نفس برزندگي روزانه اثرمي گذارد [كلمز1929:29]
كلمز در بررسي تاثير عزت نفس برزندگي روزانه پيشنهاد مي كند نظر فرد در مورد خويشتن به افكار احساسات و اعمالي كه از وي سر مي زند مربوط است شخص با عزت نفس بالا چون احساس مثبت و از راههاي گوناگون پاسخ مي دهند او را مي پذيرند و جذبش مي شوند در حضورش احساس راحتي مي كنند و از اين نسبت به خود نيز احساس بي كفايتي اش را به صورت نوعي درماندگي مجسم آشكار مي كند همواره طرد مي شود
مجله مشاوره مدرسه
معناي عزت نفس
عزت نفس از نظر روانشناسان به ميزان ارزشي كه فرد براي كفايت و صلاحيت خود در رابطه با اهداف كلي و ايدهآلهاي خود در نظر ميگيرد برميگردد.
بنابراين ممكن است فردي از نظر ديگران بسيار موفق ارزيابي شود ولي هنوز در نظر خود او فردي ناموفق باشد. البته زيربناي اين نوع تصور به خود پنداشت فرد مربوط است. قضاوت ديگران او را به احساس رضايت از خود نميرساند. البته ديگران در شكلگيري اين احساس در كودكي مؤثرند. پايين بودن عزت نفس همواره با تعريف بنيادي ناروشن فرد از آينده خود همراه است. براي مثال كسي كه داراي عزت نفس پاييني است براي توصيف خود از اصلاحات دوسوگرايانه يا دوگانه استفاده ميكند بنابراين خود را هم كمرو و بزدل و هم بيباك و جسور هم سرسخت و نامنعطف و هم انعطافپذير و ملايم توصيف ميكند. اين درهم شدگي قضاوت با فقدان پايداري بيثباتي و بياعتمادي نسبت به سرشت و سرنوشت بنيادين خود پيوند مييابد بر همين اساس اين افراد احتمالاً نميتوانند تصميم بگيرند كه در چه موقعيت اجتماعي شركت كنند آنها حتي ممكن است خود رادر موقعيتهايي قرار دهند كه پيامهاي اجتماعي ضد و نقيض و منفي درباره ارزشمندي خود دريافت ميكنند و بنابراين خود را در معرض در همشدگي بيشتر قرار ميدهند.
داشتن عزت نفس براي همه انسانها يك ضرورت است. در واقع چيزي است كه هميشه در جستجوي آن هستيم با اين حال و با همه تلاشها، بعضي از افراد انساني هرگز به آنچنان اعتماد به نفسي كه بتواند احساس واقعي و شادي كنند نميرسند و هميشه در ناراحتي و شك و ترديد زندگي ميكنند و هيچ وقت به موفقيت در زندگي دست پيدا نميكنند.
ما در طول زندگي، انرژي زيادي مصرف ميكنيم تا اطرافيانمان را وادار به تغيير كنيم. اگر ذرهاي از آن انرژي را براي كار بر روي خودمان معطوف ميكرديم، نسبت به ديگران محبت بيشتري در ما به وجود ميآمد، زيرا عزت نفس قوي به ايجاد احساس قويتري از محبت نسبت به اطرافيان منجر ميشود، دنيايي كه در آن افراد بتوانند واقعاً به خودشان ارزش و احترام قائل شوند، دنيايي خواهد بود كه مردم بيشتر به فكر يكديگر هستند. اگر انسانها به عنوان يك كل بتوانند عزت نفس خود را بالا ببرند ما شاهد تغيير بزرگي در كيفيت زندگي خود و آنها خواهيم بود.
در اين تحقيق سعي شده است تأثير بدرفتاري والدين را بر عزت نفس دانشآموزان را بررسي و مشخص كرد. همانطور كه ميدانيد خانواده و نحوه برخورد و رفتار آنها كودكان در ميزان عزت نفس آنها بسيار مؤثر و تأثيرگذار ميباشد. بنابراين كودكان بايد در محيط گرم خانواده و در كنار والدين خود ميزان عزت نفس خود را بالا ببرند تا در دوران جواني و نوجواني و بزرگسالي بتوانند زندگي مستقلي داشته باشند.
خانوادههاي قدرتطلب
اين گروه از والدين سعي ميكنند رفتارها و نگرشهاي كودكان خود را با توجه به معيارهاي رفتاري معين شكل داده كنترل و ارزيابي ميكنند. والدين قدرت طلب كودكان را به اطاعت تشويق ميكنند و به منظور گردن نهادن، شيوههاي مختلف تنبيه را ترجيح ميدهند. والدين قدرتطلب كودكان و نوجوانان را پرورش ميدهند: سركش، طغيانگر، برخوردار از سطوح بالاي كمرويي و اضطراب احساس بيكفايتي و حقارت. اين نوع كودكان هيچ موافقت و سازش با ارزشها و خواستههاي والدين خود ندارند و از گزينش هدفهاي منطقي و قابل دسترس عاجزند. بيشتر مشكلات رفتاري، روحي و شخصيتي اين نوع كودكان نتيجه رفتار والدين است. از آنجا كه عمدهترين و مؤثرترين عامل در فرايند شكلگيري شخصيت براي ايجاد حس عزت نفس، خانواده است و عزت نفس از اجزاي شخصيت و هسته مركزي سازگاري اجتماعي است.
ابعاد عزت نفس
1ـ تنفر از خود
كساني كه براي خود عزت نفس اندك قائلند، به حقارت خود معتقدند و دوست داشتني نيستند. آنها از خود انتظارات غير منطقي دارند ، هميشه به شدت از خود انتقاد مي كنند ، از موقعيتهاي اجتماعي هراسناكند ، انتظار شكست مي كشند و مي خواهند هميشه در حاشيه باشند .
2ـ شك و ترديد درباره خود
افراد داراي عزت نفس متوسط از ويژگيهاي چندي برخوردارند. آنها به خود شك مي كنند ، خوشبين بوده و انتقاد كمتري را مي پذيرند، مايلند خود را با ديگران تطبيق دهند ، آنها براي برطرف كردن ترديد خود جوياي شناخت و تأييد بيروني هستند . مسأله اصلي اين افراد عدم اطمينان است . آنها در واقع بازيگر نقشي هستند كه ديگران را خوشحال مي كند نه خود را .
3ـ تأييد خود
كساني كه براي خود عزت نفس زيادي قايلند ، اساساً به خود اعتماد دارند . چنين حالتي آنها را علاقمند مي سازد كه با تمام وجود به استقبال مسايلي بروند و ابراز وجود كنند . اين امر به آنها شجاعت مي دهد تا در مقابل تهديدها ايستادگي نمايند. چنين افرادي گوشه گير نبوده ، انتقاد را مي پذيرند، ناكاميها را تحمل مي كنند . شكست آنها را از پا در نمي آورد و از نظر جسمي سالمند .