بخشی از مقاله

تاريخچه هوميوپاتی
اگر چه سابقه استفاده از اصل تشابه در درمان بيماريها قدمتی چند هزار ساله دارد اما کشف آن به صورت يک اصل علمی و بر اساس تجارب دقيق بالينی در اوايل قرن نوزدهم واقع شد .
در اين زمان پزشکی آلمانی به نام دکتر ساموئل هانمان زندگی می کرد .

دکتر هانمان از نظر شخصيتی مردی بسيار دقيق . منظم. و منطقی و معتقد به اصول اثبات شده علمی بود. در عصر او پزشکی کلاسيک هنوز فاصله بسيار با وضعيت فعلی داشت و داروها بدون آنکه شناخت کاملی از آنها بدست آمده باشد و بصورت دز های بالا استفاده می شد به گونه ای که در درصد بسيار ی از موارد خود منجر به آسيب و حتی فوت بيمار می شد روشهايی چون خون گيريهای فراوان و تنقيه کاربرد بسيار داشت .


درچنين ايامی دکتر هانمان به شدت از پزشکی کلاسيک زمانش نااميد شد . ذهن دقيق و علمی او نميتوانست اين وضعيت را تحمل کند به گونه اي که بعد از مدتی طبابت را به کناري نهاد و به ترجمه کتب خارجی پرداخت.
در يکی از کتبی که وی ترجمه می کرد به مطلبی در مورد داروی مالاريا به نام گنه گنه(کينين) برخورد کردکه جديدا کشف شده بود و اثر درمانی خوبی بر روی مالاريا داشت. در آن کتاب علت اثر درمانی اين دارو تلخ بودن اين دارو ذکر شده بود! که برای هانمان به هيچ وجه دليل قابل قبولی نبود. او خود دست به يک سری آزمايشات بر روی اين دارو زد.


در اين تحقيقات متوجه شد که با مصرف اين دارو دچار تبی مشابه مالاريا می شود اين آزمايش را چندين بار بر روی خود وبعَضی از دوستانش تکرار کرد و هر بار به همان نتيجه رسيد.
اين فرضيه در ذهنش شکل گرفت که علت شفا بخشی کينين اين است که می تواند خود در يک بدن سالم ايجاد بيماری مشابه مالاريا کند سپس وی اين آزمايش را با مواد ديگر انجام داد و به همان نتيجه دست يافت براي مثال مصرف آرسنيک می توانست اسهالي آبکی و شديد ايجاد کند و در عين حال قادر به درمان يک اسهال مشابه همچون وبا بود


اين مشاهدات او را به اولين کشف بزرگش يعَنی اصل تشابه رساند (هر عاملی که بتواند در بدن سالم ايجاد بيماری کند می تواند بيماری با علائم مشابه را درمان نمايد)
اولين اشکالي که هانمان به آن برخورد کرد سمی بودن اکثر موادی بود که او با آنها به نتيجه رسيده بود در حقيقت او از خاصيت سمی آنها استفاده کرده بود ولی اين مسئله می توانست خود باعث عواقب بعدی باشد

در اينجا او تصميم به رقيق کردن داروها نمود تا ببيند آيا می تواند با کاهش رقت داروها باز هم از اثر درمانی آنها برخوردار شود يا نه؟ او برای اين کار بعد از هر بار رقيق کردن به دفعات منظم شيشه محلول را به شدت تکان می داد(۱۰ بار در هر بار رقيق کردن)در اينجا بود که او به دومين کشف خود نائل شد. او متوجه شد که با هر بار رقيق سازی(يک به ده) و تکان دادن نه تنها اثر سمی دارو کاهش می يابد بلکه اثر درمانگر آن بيشتر می شود!


وی اين کار را تا رقتهای بسيار زياد ( ۱۰ به توان ۳۰) انجام داد و هر بار اثر درمانی بهتر و آثر سمی کاهش و در نهايت از بين رفت .
داروهايی که به اين شکل بدست آمده بود در فرد سالم تنها يک بيماری زود گذر و بدون هيچ عارضه ای ايجاد ميکرد و در عوض بيماران را به سرعت و به نرمی شفا ميداد.


بعد از آن وی فقط از اين داروها جهت درمان سود می جست. او به کمک همکارانش و به مدد احاطه کاملی که بر انواع سموم و داروها داشت بتدريج ليست داروهای هو ميو پاتی را گسترش داد به گونه ای که تقريبا برای تمامی بيماريها می توانست دارويی بر اساس اصل شباهت پيدا کند
در حقيقت علم هو ميوپاتی تماما مديون اين انسان بزرگ است وی در طول ساليان عمر طولانی اش رنجهای بسيار از مخالفانش کشيد اما هيچگاه عقب نشينی نکرد به گونای که در ساليان پايان عمر به فرانسه هجرت کرد . آوازه او و علم هوميوپاتی سراسر اروپا را درنورديد به طوری که بيماران از اقصا نقاط اروپا به مطب او واقع در پاريس می آمدند


وی شاگردان بسيار تربيت نمود و تا آخرين سالهای عمر در حال تحقيق بود.او گفته بود من روزی را آرزو می کنم که علم پزشکی در حد علوم رياضی دقيق باشد.
آرامگاه وی در آرامگاه مشاهير در پاريس می باشد بر سنگ قبر او نوشته شده است -خوشحالم که زندگی ام بيهوده نبود-
مردی که بسيار از زمان خود پيش بود
بعد از هانمان شاگردان او اين علم را گسترش دادند اما پيشرفتهای پزشکی کلاسيک در زمينه بيماريهای عفونی باعث به حاشيه رانده شدن اين علم شد تا اينکه در دهه های اخير با تغيير ديدگاه بشر و مشاهده ناکاميهای مکرر طب رايج با سرعت رو به گسترش نهاد.


اينک هوميوپاتی در ۴۳ کشور جهان به صورت رسمی پذيرفته شده است و مدارس و دانشگاههای بسياری آن را آموزش می دهند و و هر روزه هزاران هزار بيمار از اين طريق شفای خود را باز می يابند . و اينک هو ميوپاتی اميدی تازه برای هر انسان دردمندی است
داروهای هوميوپاتی
داروهای هوميوپاتی تماما از مواد طبيعی منشا می گيرند بيش از ۴۰۰۰ داروی هوميوپاتی تهيه و خواص آنها ثابت شده است.نزديک به ۷۰ ٪ اين مجموعه دارويی (ماتريا مديکا) از گياهان گرفته می شود از اين گياهان می توان از مواردی نام برد:

سير-پياز -قهوه-تنباکو-قارچ خوراکی-زبان در قفا-فلفل قرمز-بنگ دانه-شقایق نعمان-گل کبريتی... که موارد فوق برای خوانندگان آشنا تر می باشد .
وجود اين مقدار دارو از گياهان گاهی اين اشتباه را ايجاد می کند که هوميوپاتی همان طب گياه درمانی است در صورتيکه با تو ضيحی که بعدا داده می شود مشخص خواهد شد که اين دو با هم هم از نظر شکل و محتوای دارو و هم از نظر نحوه عملکرد کاملا متفاوت و حتی می توان گفت که متضاد هستند


۲۰٪-۲۵٪ از داروها منشا از مواد طبيعی و عناصر ساده دارند مانند آهن-نقره-طلا-مس-فسفر-گوگرد-نمک طعام- کربنات کلسيم-انواع اسيدها و بازها....شايد بتوآن گفت از تمامی عناصر جدول مندليف داروی هوميوپاتی تهيه شده و کاربرد فراوان دارنداما هيچگونه داروی شيميايی در ليست داروهای هوميوپاتي قرار ندارد


حدود۵٪ ديگر از داروها منشا حيوانی دارند مانند زهر زنبور - زهر مارهای گوناگون- ماهي مرکب
و درصد کمتری از ترشحات عفونی ( از ميکروبها)
اما فرق اساسی اين داروها (رمدی ) با هر داروی ديگر در نحوه تهيه آنها می باشد
هر ماده ای که از آن دارو ساخته می شود در ابتدا در محلول آب و الکل حل می شود (با نسبتهای مشخص)و در صورت محلول نبودن ماده اوليه .آن را در پودر شير سابيده و سپس در محلول آب و الکل حل می کنند. نام اين محلول اوليه را تنتور مادر نهاده اند


سپس ۱ ميلي ليتر از اين محلول با۹۹ ميلی ليتر آب و الکل مخلوط شده و به شکل خاص و منظمی ۱۰ بار ايم محلول تکان داده می شود(شيکينگ) از اين محلول شماره يک دوباره ۱ سي سي با ۹۹ سی سی حل و باز به طريق قبلی تکان داده می شود
اين عمل بصورت متوالی انجام می شود به گونه ای که در شيشه ۳۰ ام ما رقتی برابر ۱۰ به توان ۶۰ ( عدد يک با ۶۰ صفر در روبروی آن!) خواهيم داشت
معمولآ داروهای هوميوپاتی با چنين توانی استفاده می شوند گرچه داروهای با توانهای بسيار بيشتر نيز کاربرد دارد (۱۰ به توان ۱۰۰۰)


مطمئنا اين سوال اساسی مطرح می شود که اين دارو با چنين رقتی چگونه می تواند کار کند اما حقيقت عجيب اين است که نه تنها اثر می کند که اثر دارويی ان به مراتب بيشتر می باشد به گونه ای که دارو با توان بيشتر عملا قويتر هم هست. اينجا همانجايی است که پزشکی کلاسيک به آن ايراد می گيرد چرا که طبق قوانين شيمی (عدد آوو گادرو) بعد از رقت ۱۰ به توان ۲۳ ماده ای ديگر در محلول از ماده اوليه وجود ندارد
اين که واقعا چه اتفاقی در اين محلولها می افتد امری است که بايد توسط شيميدانها کشف شود و به هيچ وجه نمی تواند اثر دارو را انکار کند چرا که با آزمايش دارويی به دفعات مکرر بر روی هر فردی اين داروها اثر خود را نشان می دهند


خوشبختانه يک کشف جديد در فيزيک مسئله را تا حدود زيادی حل نموده است طی تحقيقاتی که بر روی خواص فيزيکی آب صورت گرفت دانشمندان متوجه شدند که زمانی که يک ماده در آب حل شود و به شدت تکان داده شود (کاری که در هوميوپاتی انجام می شود) در رقتهای پايين در دمای عادی (۲۰-۳۰ درجه) بلورهايی از مولکولهای آب در آن محلول شکل می گيرد که شباهت بسيار با بلور آن ماده حل شده دارند و گويی از آن ماده نسخه برداری کرده اند و با تکرار اين تکانها و رقيق کردن اين بلورهای متشکل از ملکولهای آب بزرگتر می شوند
در حقيقت اين بلورها می توانند راز داروهای هوميوپاتی را آشکار کنند با اين وصف داروی هوميوپاتی در واقع يک نسخه و تصوير از ماده اوليه دارو می باشد به گونه ای که قسمت ماده دارو حذف شده . به مانند يک عکس که از يک شيئ گرفته می شود که با وجود شباهت کامل به آن شيئ از ماده تهی است
داروهای هوميوپاتی با توضيحات فوق نه تنها شيميايي و گياهی نيست بلکه هيچگونه آثار مسموميت زايی (با تعريف رايج از سم)ندارندو کاملا بی خطر و بدون آثار سو درمان می باشند
از نظر شکل دارويي . داروهای هوميوپاتی به اشکال گوناگون ممکن است عرضه شود ۱)محلول (الکلی)۲ )قرص ۳)پودر ۴)گلبولهای کوچک

در ايران معمولا به صورت گلوبول تجويز می شود اين گلبولها از نظر مادی از قند شير (لاکتوز )تشکيل شده امد و ماده موثره هوميوپاتی به مقدار ناچيزی بر روی آنها ريخته شده بصورتی که اگر اين گلبولها را در آزمايشگاه شيمی تجزيه کنيم تنها در آن لاکتوز را خواهيم يافت
نسبت داروی هوميوپاتی به قند گلوبول مانند نسبت نوشته است به کاغذ.انتظار بيهوده ايست اگر بخواهيم با تجزيه شيميايی يک برگه از مقاله علمی پی به محتوای آن ببريم!
به عبارتی داروی هوميوپاتی مانند يکسری اطلاعات است حتی عده ای هوميوپاتی را پزشکی اطلاعاتی می نامند


اگر بدن را يک کامپيوتر در نظر بگيريم و بيماری را همچون يک ويروس کامپيوتری در اين حال داروی هوميوپاتی مانند برنامه ضد ويروسی است که بدقت از بين برنامه های موجود (ماتريا مديکا) انتخاب شده و می تواند وضعيت را به حالت تعادل و سلامت بر گرداند

. نحوه برخورد پزشکی کلاسيک بر اساس تغييرات در سيستم سخت افزاری بوده و سعی می شود با عوض کردن و دستکاری در قطعات کامپيوتر آن را نجات دهد که البته در يک بدن واقعی دخالت نامناسب عوارض بسيار بدنبال دارد و هنوز بسيار زود است که ما بتوانيم کنترل بدن را با دخالت درونی در دست بگيريم. در صورتيکه داروی هوميوپاتی بر اساس تغييرات در نرم افزار بدن عمل می کند


چه بيماريهايی از طريق هو ميوپاتی درمان می شوند؟
هوميوپاتی يک طب کامل می باشد و محدوده عمل آن نه تنها شامل بيماريهای طب رايج بلکه مشکلاتی را هم که حتی به ظاهر بيماری تلقی نمی شوند را هم در بر می گيرد( اخلاق نامناسب-عرق کردن بيش از اندازه ...)
ديدگاه اصلی در اين طب بازسازی و هوشيار کردن سيستم حياتی بدن به گونه ايست که خود بدن با امکاناتی که در اختيار دارد بيماری را حل کند( در مورد چگونگی اين درمان در نوشته های بعدی توضيح داده خواهد شد)


نمونه ای از بيماريهايی که از طريق هوميوپاتی می توان به درمان قطعی رسيد در ذيل ارائه می شود
پوست: جوشهای صورت و بدن (مقاوم به داروهای شيميايی) .پسو ريازيس.-خارش -کهير...
گوش و حلقو بينی: -آلرژی فصلی-زخم و آفتهای مکرر دهان-بدبويی مزمن دهان-سينوزيت مزمن-ترشحات پشت حلق دائم-صدا های اضافه در گوش-کاهش شنوائي -گرفتگيهای مزمن بينی
سر و گردن: سردردهای مزمن-ميگرن-احساس های خاص در سر (سنگينی.بزرگی .سوزش...)
سينه و قلب:دردهای مزمن-طپش قلب-دردهای قلبی-مشکلات قلبی مقاوم به درمان-سرفه های مزمن-نفس تنگی- آسم


گوارش:درد و زخم معده- نفخ معده و روده-یبوستو يا اسهالهای مزمن-تهوع و استفراغهای مکرر(مانند دوران بارداری)...
اعضا بدن: دردهای مزمن در دست و پا- روماتيسم-سرد يا داغ بودن غير طبيعی دست و پا- عرق زياد و غير طبيعی در کف دست و پا-خواب رفتن دست و پا- کمر دردها- درد سياتيکی-فلجيها
زنان: دردهای قائدگی شديد-مشکلات جنسی-خونريزيهای زياد -عفونتهای زنانگی مزمن و مکرر
اعصاب و روحيه: افسردگيها-اضطرابها-ترسها-اخلاق و عادات نامناسب-عصبانيتهای شديد و سريع -فراموشکاری-آزردگی از افکار گذشته يا حال- تيک عصبی-خجالتی بودن-...


تومورها-سرطان ها(با توجه به شرايط بيمار)- پارکينسون-ام اس -بيماريهايی که در پزشکی کلاسيک حتی اسمی ندارند!
ليست فوق تنها نمونه ای از قدرت عمل هوميوپاتی می باشد و شايد بهتر باشد بيماريهای خاصی در اين زمينه نام برده نشود


اما در تمام موارد فوق رسيدن به تشخيص هوميوپاتی شرط اول درمان است چرا که يک هوميوپات بايستی با دقت بسيار علائم مختلف را در کنار يکديگر قرار دهد و تنها با يک دارو بيمار را به شفا برساند که در عمل اين مسئله به فاکتور هايی بستگی داردهمچون: همکاری کامل بيمار در دادن شرح حال (حتی ريزترين مسائل)و عدم مخفی کردن خصوصيات جسمی و اخلاقی-دقت و تجربه و علم بالای هوميوپات ...


فراهم شدن شرايط فوق در صد موفقيت را بسيار بالا می برد
البته در مورد بيمارانی نيز که داروهای بسيار استفاده می کنند(به خصوص داروهای کورتون دار نظير پردنيزولون- دگزامتازون-...)روند درمان سخت می شود که بايد بسته به شرايط اقدام به درمان نمود (مشورت قبلی با هوميوپات)
مشکلات ناشی از دارو درمانی (شيميايی) در قسمتهای بعدی بيان خواهد شد
فلسفه هوميوپاتی- ۱-


در مورد اينکه دارو های هوميوپاتی چگونه عمل می کنند و مکانيسم درمان چيست . نظرات بسياری وجود دارد . در اين نوشتار سعی شده است تا به غالب اين تئوريها همراه تمثيلاتی پرداخته شود
همانطور که در مباحث قبلی ذکر شد داروی هوميوپاتی خود در حقيقت توانايی ايجاد بيماری را دارد. بطوری که برای پی بردن به خواص دارويی آن بايستی عده ای آن را داوطلبانه به مقادير زياد استفاده کنند

تا بروز حالات و علائم بالينی به دقت بررسی و گزارش شود برای نمونه با مصرف داروی هوميوپاتی قهوه علائم بی خوابی .عصبی شدن . حساس بودن به درد و ناملايمتی .. در فرد ايجاد می شود (البته موقت و بعد از چند روز فرد خود به خود به حالت اوليه باز می گردد) بدين ترتيب خصوصيات داروی هوميوپاتی (قهوه )ثبت می شود (اثبات دارويی)


حال اگر بيماری داشته باشيم که مشکل بی خوابی به همراه عصبی بودن (با جزئيات شبيه اثبات دارويی قهوه )داشته باشد در آن صورت مصرف مقدار کمی از آين دارو بيمار را درمان می کند
آنچه در عمل رخ می دهد تحريک سيستم ايمنی و حياتی بيمار است( مانند آنچه در واکسيناسيون رخ می دهد)


بيماری در واقع اثر برهم کنش عامل بيماريزا (ميکروب -شوک روحی و عاطفی- مواد غذايی مضر -شرايط بد زندگي...)با موجود زنده(بيمار) می باشد بدين ترتيب در ايجاد بيماری هر دو عامل دخيلند به گونه ای که اثر گذاری بر هر يک از آنها می تواند منجر به درمان (ويا احيانا وخامت بيماری )شود


در پزشکی کلاسيک اصل بر نابودی عامل بيماريزا ست اين امر در صورت تحقق می تواند منجر به بهبودی کامل شود چيزی که در درمان بيماريهای عفونی ( باکتريها) توسط آنتی بيوتيکها شاهد آن هستيم اما اين شيوه عملا محدوديتهای فراوان دارد چرا که نه تنها برای بيماريهای ويروسی درمان موثری وجود ندارد (هپاتيت - ايدز...)بلکه اصولا در اکثريت بيماريهای مزمن عامل بيماريزا قابل شناسايي نبوده يا نمی توان آن را نابود کرد در نتيجه تنها با از بين بردن علائم بيماری سعی در کنترل بيماری می شود (مسکنها)


در هوميوپاتی قسمت دوم بيماری اهميت می يابد يعنی فرد بيمار . و اعتقاد بر اين است که سيستم حياتی بيمار (ايمنی و ...) قدرت ذاتی حل بيماری را دارد اما در اثر شوک ناشی از عامل بيماريزا به درستی عمل نمی کند بنابر اين با تنظيم مجدد آن می توان بر بيماری غلبه کرد
و اين امر در هوميوپاتی با تحريکی مشابه بيماری اعمال می شود و به عبارتی بدن هوشيار می شود. بيماری از ديدگاه هوميوپاتی چيزی نيست جز توهم بدن نسبت به شرايط بيماری يعنی بدن نمی تواند به درستی اشکال را تشخيص بدهد


شهري را در نظر بگيريد که دچار حمله دشمن شده (شروع بيماری حاد)در ابتدا نيروهای دفاعی شهر به درستی عمل می کنند اگر اين دفاع کامل و درست باشد خطر حمله رفع خواهد شد (بهبودی بعد از يک بيماری حاد همچون سرماخوردگی- ضرب ديدگی-...) اما اگر دفاع شهر کامل نباشد و يا به هر شکل ضعيفتر از دشمن باشد شهر به اشغال در خواهد آمد در اين حال عدم هماهنگی و انسجام نيروها باعث تحليل رفتن ساکنين شهر می شود(بيماری مزمن. يعنی بيماری که به خودی خود بهبود نمی يابد)


در اين حال دو راه برای نجات شهر موجود است ۱) استفاده از حمله هوايی و بمباران شهر و احيانا رساندن آذوقه به اهالی ( پزشکی کلاسيک که با داروهای شيميايی عمل می کنند)
اگر فرض را بر اين بگيريم که بمبارانها بسيار دقيق باشد (انتخاب صحيح داروی شيميايی)در بهترين حالت علاوه بر نابودی دشمن کل شهر يا اکثر آن ويران می شود و تمام تاسيسات حياتی شهر آسيب می بيند و هر گونه دفاع داخلی سخت می گردد.

گر چه در عمل هيچگاه از اين طريق تمام نيروهای دشمن از بين نمی روند و هر بار با قطع بمباران تجديد قوا می کنند ( برگشت بيماری بعد از هر بار قطع داروی شيميايی). از طرف ديگر اگر هم موفق به نابودی کامل دشمن شويم و فرض کنيم آسيبهای شهر هم غير قابل جبران نباشد در نهايت چون نقطه ضعفهای شهر جهت نفوذ دشمن هنوز وجود دارد( استعداد ژنتيکی يا اکتسابی ابتلا به بيماري)لذا همواره اين شهر در معرض خطر دشمن قرار دارد و دير يا زود دوباره اشغال می شود(عود مجدد بيماری)


۲)روش دوم فرستادن يک عده افراد زبده به شهر است که اين افراد نقاط ضعف شهر و همچنين دشمن را به خوبی می دانند همچون خود دشمن (هوميوپاتی)اين افراد با آگاهی دادن به نيروهای دفاعی شهر و بازسازی آنها در يک نبرد داخلی و تنها با کمک امکانات داخل شهر بر دشمن فائق می آيند در اين روش در صورت خبره بودن و آگاه بودن آنها از شرايط موجود (انتخاب صحيح داروی هوميوپاتی براساس علائم بيماری) دشمن نابود شده بدون آنکه شهر (سيستم حياتی فرد) آسيب ببيند و در عين حال با شناسايی و ترميم نقاط ضعف آن شهر عملا راه نفوذ های بعذی گرفته می شود


اين تشبيه ساده می تواند در درک نحوه عمل هوميوپاتی و مقايسه آن با طب کلاسيک راه گشا باشد البته مسائل ديگری مطرح می شود که در قسمتهای بعدی به آنها خواهم پرداخت
فلسفه هوميوپاتی-۲-
در ديدگاه هوميوپاتی کل سيستم حياتی فرد توسط يک نيروی حياتی حفظ می شود (وايتال فورس)سيستم ايمنی (آنگونه که پزشکی کلاسيک در نظر دارد)تنها قسمتی از اين نيروی حياتيست . در برخورد با عامل بيماريزا (ميکروب يا هر گونه استرس)اين نيروی حياتی به گونه ای تقويت می شود تا بر غلبه بر بيماری بتواند سلامت را باز گرداند


در بيماريهای مزمن ( که به راحتی و به خودی خود خوب نمی شوند)اين نيروی حياتی نمی تواند خود را به سطح نيروی بيماريزا برساند و در نتيجه برآن غلبه نمی کند و تنها باعث بروز يکسری واکنشها در بدن می شود که ما آنها را علائم بيماری تلقی می کنيم


به عبارت ديگر علائم بيماری و آلام ناشی از آن چيزی نيست جز واکنشهای بدن برای غلبه بر بيماری که در صورت غلبه نکردن بر بيماری بصورت دائم باقی می مانند عطسه -آبريزش بينی -اسهال -سرفه-... واکنشهای بدن است برای دفع عامل بيماريزا . آه کشيدن -بيقراری-تميز کردن وسواس گونه-... تماما رفتارهايی است که وجود فرد با هدف رهايی از بيماری انجام می دهد اما به علت پايينتر بودن سطح توان فرد (نيروی حياتی )اين حالات تنها باعث رنج بيمار می شوند بی آنکه در بهبودی نقشی داشته باشند


داروی هوميوپاتی در واقع با ايجاد بيماری در ست مشابه بيماری طبيعی فرد نيروی حياتی را تحريک و افزايش می د هد (که اين امر به صورت يک تشديد بيماری گذرا و کوتاه مدت خود را نشان می دهد) و بعد در مدت بسيار کوتاهی به علت مصنوعی و گذرا بودن بيماری دارويی(هوميوپاتی) نيروی حياتی می تواند بر بيماری واقعی غلبه کند


در عمل با يک بيماری گذرا و کاملا کنترل شده سيستم ايمنی بدن تقويت شده و بربيماری غلبه می کند
اين پديده تشديد را می توان با واکنشهای گذرا بعد از واکسيناسيون مقايسه نمود(تب و بی حالی ...)البته در اکثر موارد به قدری کوتاه و خفيف است که بيمار متوجه آن نمی شود
از نظر هوميوپاتی در يک بدن فقط يک بيماری ايجاد می شود سردرد - درد معده-عصبانی شدن-بی خوابی-عرق زياد کف دست و ...در يک بيمار تنها علائم يک بيماری هستند و (نه آنچنان که پزشکی کلاسيک به آن آعتقاد دارد) مثلا ۵ بيماری مختلف در يک نفر ! و تمامی اين حالات بايد با يک دارو حل شوند .


در عمل هم ميبينيم که معمولا تمامی عوارض اصلی بيماری با همديگر (از لحاظ زمانی) و به دنبال يک استرس يا اتفاق روحی يا جسمی حادث شده است . جالب اينکه با درمان صحيح هوميوپاتی نيز تمامی اين ناراحتيها با هم از بين می روند که اين مطلب خود گواه به هم پيوستگی اين مشکلات است . جدا نمودن علائم بيماريها و محدود کردن آنها با نامهايی چون ميگرن-زخم معده-روماتيسم-افسردگی- درد سياتيک ... جز گم شدن راه اصلی درمان اثری ندارد.


علائم بيماريها و آنچه بيمار از آن شکايت می کند آن چيزی است که بايد به آن توجه کافی نمود تکيه بيش از حد بر نتايج آزمايشگاهی و دقت در پاتولوژی حاکم بر بيماری عليرغم اينکه جزو واقعيت بيماری می باشند ولی اکثر موارد تاثيری در درمان ندارند . چه بسيار مواردی که پزشک بعد از انجام آزمايشات و عکسهای مختلف و رسيدن به تشخيص(تشخيص با معيارهای کلاسيک) تنها با گفتن يک نام عجيب(ام اس-پارکينسون-لوپوس-پسورياسيس-...)

و يا نا اميد کننده (انواع سرطانها-روماتيسم-ميگرن- ...) به بيمار او را ناچار از قبول نا علاج بودن بيماری اش می کند. و اين سناريو هر روزه تکرار می شود بی آنکه کسی به حق بپرسد که پس درمان کجاست؟‌ در نظر بگيريد که سنگ بزرگی در سر راه شما قرار دارد در بار اول شما برای حل اين مسئله سعی می کنيد ابتدا آن را با زور تکان دهيد و بعد شروع می کنيد ابتدا جنس سنگ سپس رنگ آنو منشا زمين شناسی آن. ... را تعيين می کنيد!


اما هيچيک از اين اطلاعات در عمل نمی تواند در جابجا کردن آن نقشی داشته باشد (گرچه جزو حقايق آن سنگ هستند) در صورتيکه تنها با دانستن وزن سنگ و استفاده از يک اهرم مناسب و در نظر گرفتن شرايط زمين زير آن می توان به راحتی آن را جا به جا کرد و اين همان نکته ايست که گاهی بيماران و پزشکان کلاسيک تعجب می کنند که چطور اين همه آزمايش و بررسی نتوانسته بيماری را علاج کند در صورتی که يک داروی کوچک هوميوپاتی خط قرمزی بر روی تمام آلام بيمار می کشد


مخالفان هوميوپاتی !
از روزی که هوميوپاتی به عنوان يک طب معرفی شد همواره مخالفتهای بسيار بر عليه آن شده و می شود . اين مخالفتها تا آن حد بود که دکتر هانمان را وادار به جلای وطن نمود و در دوره معاصر هم به طرق مختلف اين علم مورد نقد و مخالفت قرار می گيرد البته پيشرفت ارتباطات باعث مشخص شدن حقايق نه تنها برای دانشمندان بلکه حتی مردم عادی شده است در اين جا به بررسی بعضی ايراد های مطرح شده بر هوميوپاتی می پردازيم


متاسفانه اکثريت انتقادها و مخالفتها بدون کمترين بررسی علمی و بالينی صورت می گيرد در موارد بسياری که منتقدين به شکل علمی مسئله را بررسی نموده اند خود به اين طب ايمان آورده و هوميوپات شده اند !


نمونه آن دکتر هرينگ در آمريکاست اين پزشک معروف در ابتدا مقالات و سخنرانيهای تندی عليه هوميوپاتی تر تيب می داد تا اينکه به پيشنهاد مدير انتشاراتی که آن نيز از مخالفان هوميوپاتی بود تصميم گرفت تا از نزديک با اين روش آشنا شود تا بتواند بهتر آن را زير سوال برده و به زعم خود آن را رسوا نمايد . وی از يک هوميوپات خواست تا از نزديک و در مطب نحوه درمان را ببيند

بعد از مدتی با شگفتی متوجه شد که واقعا عده بيشماری درمان می شوند سپس وی از آن هوميوپات درخواست نمود که زخم کهنه ای را که وی سالها به آن مبتلا بود را معالجه نمايد و با کمال تعجب آن زخم در مدت کوتاهی بهبود يافت! بعد از اين بود که دکتر هرينگ با مطالعه اين طب به جايگاهی از آن رسيد که وی را پدر هوميوپاتی آمريکا می دانند و تحقيقات وی از معتبر ترين تحقيقات در هوميوپاتی می باشد


اما نظرات مخالفان:
عده ای معتقد هستند که با توجه به رقتهای بسيار پايين داروهای هوميوپاتی عملا نبايد اثری از اين داروها حادث شود ! در اين جا بايد گفت که آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد تنها و تنها تجربه علمی بر اساس آزمايش و خطاست نه آنچنان که عنوان می شود استنتاج زياضی چرا که علم بشر به هيچ وجه نمی تواند ادعا کند که به تمامی علوم دست يافته است . واقعيات را با -بودن يا نبودن - بايستی ارزيابی نمود نه با -بايد يا نبايد-


اثر داروهای هوميوپاتی براساس نتايج بالينی دقيق و با شرکت عده بسياری داوطلب (که اثبات دارويی نموده اند )بدست آمده و در عين حال هر بار که مورد آزمايش دوباره قرار بگيرند نتايج يکسان ايجاد می کند و متاسفانه اين دسته از منتقدان به هيچ وجه زحمت امتحان داروها و يا حداقل مشاهده اثر آن را نکشيده اند و تنها بر اساس بعيد بودن آن را انکار می کنند


در اين مورد اشاره به کشف خواص فيزيکی آب و کريستالها ی محلول در آب (رجوع شود به بخش داروهای هوميوپاتی) می تواند جوابگو باشد هر چند که برای اثبات اثر نيازی به دانستن چگونگی آن نيست. چه بسيار داروهای شيميايی که بعد از سالها استفاده هنوز مکانيسم اثر آنها کشف نشده اما کماکان استفاده می شوند
عده اي ديگر معتقد هستند که اثر اين داروها با دارونما ( ماده ای که تنها شباهت دارويی دارد ولی هيچ اثری ندارد و بهبودی با آن صرفا براساس تلقين است) فرقی ندارد


در جواب بايد گفت اين مورد به راحتی در تحقيقات بی طرفانه قابل اثبات می باشد بطوريکه مشاهدات دقيق بسيار در اقصا نقاط جهان اثر داروهای هوميوپاتی را به اثبات رسانده و مهمتر از آن تعداد بيشمار افرادی که توسط هوميوپاتها درمان شده اند (در صورتيکه اکثر آنها از طريق پزشکی کلاسيک جوابی نگرفته بودند) بهترين گواه است و اگر اين همه اثر تلقينی و دارونما بوده پس چه بهتر که به جای داروهای شيميايي از اين ببعد فقط از دارونما استفاده شود. انکار واقعيت از طريق فتوا دادن ممکن نيست


عده ای ديگر پا را از اين فراتر نهاده و ادعا می کنند که داروهای هوميوپاتی دارای عوارض است . معلوم نيست که چگونه دارويی که اصلا ماده نيست و از نظر ايشان دارونماست می تواند عوارض داشته باشد. البته مصرف داروی هوميوپاتی بنا به خصلت درمانی خود (تحريک سيستم دفاعی و حياتی بدن ) گاهی ايجاد ناملايماتی می کند که گذرا بوده و به هيچ وجه اثر پايداری نمی گذارد و اين مقدار در مقايسه با داروهای شيميايی و عوارض شناخته شده و شناخته نشده آنها بسيار ناچيز است


اما چرا با هوميوپاتی مخالفت می شود :
علل مختلفی وجود دارد در وحله اول نفس پيدايش يک ايده جديد که در تضاد با حقايق قبلی باشد خود مخالفت زاست به خصوص وقتيکه با منافع افرادی را نيز به خطر بيندازد
حقيقت اين است که در صورت گسترش هوميوپاتی صنايع داروسازی و رشته های تابعه آن ضرر بسياری را متحمل می شوند چرا که درآمد ناشی از فروش داروهای شيميايی با آن حجم عظيم را از دست می دهند و داروی هوميوپاتی با مقدار کم و ساخت آسان و کم هزينه به هيچ وجه جبران اين ضرر را نمی کنداز طرفی يک حقيقت تلخ بيانگر اين است که با گسترش اين علم بسياری از درمانهای طب رايج زير سوال رفته

و بسياری از متخصصين متضرر می شوند و از طرفی قبول اين هوميوپاتی نيازمند شجاعت بسيار از طرف يک پزشک است چرا که بايد در عقايد و ديدگاه های خود تغييرات زيادی را بپذيرد به خصوص که در بسياری از موارد از نظر نحوه و هدف درمانی در تعارض با پزشکی کلاسيک قرار می گيرد .البته در اينجا بايد گفت عده بسياری از مخالفين صرفا از سر دلسوزی و به نيت ممانعت از شيادی احتمالی مخالفت می کنند که بايد ب۹ه اين دسته از دوستان و همکاران عرض نمايم که بهتر است اين مخالفت را با تحقيق و مطالعه انجام دهند که خدای نکرده روزی به عنوان مخالفين علم از آنان ياد نشود


آنچه مسلم است اگر ما خود به پيشواز حقيقت نرويم او در نهايت خود را بر ما تحميل خواهد کرد
در قسمت بعدی به علل گسترش نيافتن در خور هوميوپاتی عليرغم اثر فوق العاده آن در جهان می پردازيم


مثالهايی از درمان هوميوپاتی
۱)يک مرد ۴۲ ساله -کارمند شرکت مخابرات که با شکايت از درد شديد معده مراجعه نموده است
اين درد بخصوص با عصبانيت شروع می شود و به پشت بيمار تير می کشد بيمار از يبوست مزمن نيز شکايت می کند در مشاوره هوميوپاتی متوجه می شويم که بيمار از بی خوابی شديد نيز رنج می برد به گونه ای که شبها تا دير وقت بيدار است و صبح به سختی از خواب بيدار می شود بيماری وی از زمانی شدت يافته که وی مسئوليتهای بيشتری را در اداره عهده دار شده است و همچنين ايشان خيلی زود عصبانی شده و در اين حال کنترل رفتار خود را ندارد به گونه ای که با شنيدن بوق ماشين به شدت عصبانی می شود


اين بيمار از نظر پزشکی کلاسيک مبتلا به چندين بيماری مجزا است زخم معده-يبوست-بی خوابی-بيماری اعصاب و به الطبع بايستی برای هر يک دارو يا داروهای مجزا دريافت کند (و البته نزد پزشکان مختلف برود)اما از نطر هوميوپاتی ايشان فقط يک بيماری دارند و تمامی مشکلات فوق فقط علائم آن بيماری اصلی می باشد و در کنار هم قرار گرفتن اين حالات ما را به يک تشخيص خاص در هوميوپاتی می رساند به نام ناکس ووميکا که در حقيقت از دارويی است که از يک گياه تهيه شده است اين بيمار فقط با دو بار مصرف اين دارو (با فاصله يکماه )از تمامی مشکلات فوق رها می شود و از نظر عصبی نيز به آرامش می رسد


۲)يک پسر بچه ۱۲ ساله که دچار سرماخوردگيهای مکرر می شود و لوزه های بسيار متورم دارد کودک بسيار خجالتی و و به شدت از غريبه ها واهمه دارد و خودش را با ديدن هر غريبه ای پنهان می کندو عادت به جويدن ناخنها دارداز نظر ظاهری بسيار کوچکتر از همسالان خود می باشد و از نظر درسی نيز بسيار ضعيفتر است


اين بيمار نيز از نظر پزشکی کلاسيک تنها بايد عمل لوزه شود و در مورد موارد ديگر تنها بايد صبر کرد شايد در آينده خوب شود! اما از نظر هوميوپاتی اين کودک با در نظر گرفتن تمام حالاتش يک تشخيص دارد به نام باريتا کربونيکا و با داروی هوميوپاتی با همين نام (که از کربنات باريم تهيه شده است ) به راحتی خوب می شود البته برای رسيدن به نتيجه ايده آل چند ماه وقت لازم است اما اين بيمار ۴ ماه بعد نه تنها دچار سرماخوردگی شديد نشده است که لوزه ها نيز کوچکتر شده و خجالتی بودن وی نيز بطور قابل ملاحظه ای کاهش يافته و نمرات درسي او نيز روند صعودی را نشان می دهد . در صورتيکه بيمار در طی اين ۴ ماه فقط ۴ بار و هر بار به مقدار ناچيزی از اين دارو را مصرف نموده است


۳) خانم ۳۲ ساله ای که از درد های شديد مفاصل رنج می برد اين دردها مرتب از يک مفصل به مفصل ديگر تغيير مکان می دهد و همراه ورم شديد است و از کمر دردی شکايت دارد که انگار آب سردی را به پشتش ريخته اند بيمار در عين حال ميگرنی دارد که با خنک کردن سر التيام می يابد از نظر روحی بسيار عاطفی است و به راحتی اشک می ريزد حتی هنگام بيان مشکلاتش نزد هوميوپات.در ادامه مشاوره وی از کم محبتی همسرش گله مند است و در رابطه با او احساس حسادت شديدی دارد.


اين بيمار از نظر پزشکی کلاسيک مبتلا به روماتيم مفصلی و ميگرن می باشدو بايد برای درمان هر يک از آنها چند دارو تا مدتی نامشخص (بخوانيد تا پايان عمر ) استفاده کند


در هوميوپاتی دارويی وجود دارد به نام پولساتيلا ( گل شقايق نعمان ) که با پوشش تمام دردهای جسمی و حالات روحی اين فرد تنها با چند بار دارو دادن تمام آلام جسمی او را بر طرف نموده و از نظر احساسی او را بهتر می کند به گونه ای که اطرافيان او نيز از اين آرامش او تعجب می کنند


۴)خانم ف- موسوی، ۴۱ ساله: به علت سرفه های بسيار شديد مراجعه نمود اين سرفه ها با هر بوی تند، باد ، گرمای اتاق ايجاد می شد تا جايي که ايجاد استفراغ می نمود، صبحها نيز از گرفتگی شديد بينی شکايت داشت، خواب زياد و دشواری در بيدار شدن از خواب، اشتهای بيش از حد، بد بويي دهان ،از شکايات ديگر بيمار بود از علائم قابل توجه بيمار ترس شديد از مارو عرق زياد بدن در ناحيه باسن و رانها بود .


بيمار بعد از دريافت هوميوپاتی (سپيا: که از نوعی ماهی تهيه می شود) در بار اول سرفه هايش کاملا خوب شد و در بار دوم اکثر شکاياتش برطرف شد و در بار سوم (سه ماه بعد ) تنها ناراحتی باقيمانده کمی عرق در ناحيه پاها بود که آن هم چندان ناراحت کننده نبود در ضمن ترس بيش از حد از مار نيز در اين مدت از بين رفت!


۵)ح-زاهدی ۱۰ ساله: به دنبال واکسيناسيون در سنين پايينتر ، رشدش کاهش يافته . بسيار مظطرب، پرخاشگر شده بود ، حالت تهوع در اتومبيل، سردردهای پيشانی در بعد ظهرها، و بداخلاقی شديد به خصوص صبحها بعد از بيدار شدن از خواب ، بی اشتهايي و سرماخوردگيهای مکرر از مشکلات اين کودک بودند که در مصاحبه هوميوپاتی آشکار شد. بيمار با تجويز داروی هوميوپاتی ليکوپوديوم ( که از نوعی درختچه نهيه شده است) در مراجعه سوم از تمامی مشکلات گفته شده رها شده بود و حتی بسيار ديرتر از ساير اعضا خانواده دچار سرماخوردگی می شد و از نظر اخلاقی تفاوت بسيار زيلادی باقبل پيدا نمود.


مثالهای بسيار می توان نام برد که هر روزه بيماران بسيار از طريق اين علم شريف شفا می يابند . آنچه در تمامی موارد مشترک است نگاه کل نگر به بيماری است بطوريکه دردهای مختلف در غالب خارج شدن جسم و روح از تعادل طبيعی خود بررسی می شود و با رسيدن به تشخيص دقيق کل سيستم بدن به تعادل بر می گردد.


بيماری که از اين طريق درمان می شود از درون احساس رهايی و سبکی وصف ناشدنی دارد گويی هيچگاه بيمار نبوده است و اين احساس به بهبودی ناشی از داروهای شيميايی و حتی گياهی(غير هوميوپاتی ) بسيار متفاوت است. يک تشبيه اين تفاوت را روشن می کندفردی را در نظر بگيريد که پايش به علتی زخمی شده و به شدت درد می کند و او به شدت فرياد می زند و بيقرار است

در اين حال شما دست وپا و دهان او را به شدت می بنديد تا فرياد نزند و تکان نخورد . متاسفانه برخورد مسکن درمانی در پزشکی رايج مانند همين برخورد با بيمار است . بيمارانی که قبلا مسکن استفاده نموده اند بخصوص برای بيماريهای مزمن و اعصاب عمق اين تشبيه را درک می کنند ايشان عليرغم اينکه از مشکل شکايتی ممکن است نکنند اما احساس رضايت کامل ندارند گويی هنوز يک چيزی در اعماق وجودشان ايراد دارد


در هوميوپاتی هر بيمار همچون يک معما ست که بايد با دقت و با توجه کامل به گزارش بيماری تشخيص داده شود . اگر بيماری را در يک فرد به يک گاوصندوق تشبيه کنيم و رسيدن به سلامتی همانا باز کردن اين گاو صندوق باشد دو راه برای اين باز کردن پيش رو ست اول استفاده از مواد منفجره (داروهای شيميايی) که حتی اگر با دقت تمام و به مقدار مناسب استفاده شود و باز اگر فرض کنيم که بتواند در گاوصندوق را باز کند

(که عملا کمتر تمامی اين موارد در يک بيمار اجرا می شود )در آن صورت بعيد نيست که از محتويات داخل آن نيز چيزی نماند يا آسيب زيادی ببيند چرا که يک انفجار را نمی توان بدرستی کنترل نمود و واضح است که در اين حال از خود گاو صندوق هم چيزی باقی نمی ماند که بتوان از آن استفاده نمود. داروهای شيميايی از نظر شناخت عوارضشان کاملا ناقص هستند يعنی بسياری از عوارض آنها ناشناخته می ماند

و در عمل زمانی که احساس شود مزيت دارو به عوارض آن برتری دارد تجويز می شود و با شناخت بيشتر از عوارض آنها ممکن است به ناگاه استفاده از آنها ممنوع شود ! (مانند داروی ديکلوفناک که مدتی است عوارض دار تشخيص داده شده بي آنکه کسی جوابگوی خيل بيمارانی باشد که در ساليان قبل از آن استفاده نموده اند) راه دوم پيدا نمودن رمز آن گاو صندوق است(هوميوپاتی) به گونه ای که با دقت و ممارست می توان يکايک اعداد رمز آن را يافت و در اين حال درب آن به آسانی و بدون ايجاد عوارض باز می شود .

علائم مختلفی که يک بيمار می گويد در حقيقت رمزهای اين صندوق هستند که به زبان بی زبانی راه سلامتی را به ما نشان می دهند هيچيک از مشکلاتی که توسط بيمار عنوان می شود از نظر پزشک هوميوپات بی ارزش نيستند بلکه وی با کنار هم قرار دادن اين علائم (يآ به زعم پزشکی کلاسيک. امراض) مختلف و ظاهرا بی ربط به تصوير کاملی از بيماری می رسد و سپس با انتخاب داروی هوميوپاتی (که بيشترين پوشش را از نظر شباهت علائم داراست)به نرمی تمام شفا را به بيمار باز می گرداند


هوميوپاتی و پيشگيری
همانگونه که قبلا مطرح شد در هوميوپاتی هدف دزمانی شناخت و درمان ناهنجاری ايجاد شده در بدن است به عبارت ديگر نقاط ضعف موجود درسيستم حياتی شناسايی می شوند
هر بيماری که در بدن ايجاد می شود معلول دو چيز است ۱) عامل بيماريزا: (که می تواند يک ميکروب باشد يا يک استرس يا شوک روانی و عاطفی و يا حتی يک عامل آلرژن و...)
۲)استعداد بروز بيماری : که همانا نقاط ضعفی در جسم و روان وی هستند که بصورت ژنتيک يا اکتسابی در دورانهای حساس زندگی همچون دوران جنينی (بر اساس شرايطی که مادر در دوران حاملگی داشته است ) در وجود بيمار از قبل از بروز بيماری. وجود دارند


انسان را از اين نظر می توان مانند يک ميدان مين در نظر گرفت که در اثر ضربه (عامل بيماريزا) به هريک از مينها (استعدادهای نهفته بيماری) باعث انفجار(بيماری) می شود
تا زمانی که اين استرس ايجاد نشود بيماری عارض نمی شود البته اين نقاط ضعف دارای شدت و ضعف می باشند و در مواردی با يک استرس و فشار کم بيماری را ايجاد می کنند و در موارد ديگر بايستی اين عامل بيماريزا قويتر عمل نمايد


واضح است که با تاکيد صرف بر نقش عامل بيماريزا هيچگاه نمی توان بر نقاط ضعف تاثير گذاشت و به همين دليل شاهد بروز مکرر بيماری هستيم رجوع مکرر بيماريهايی از جمله سينوزيت مزمن-ميگرن-سرماخوردگيهای مکرر-زخمهای معده راجعه- دفع دوره ای سنگ کليه و... را می توان از اين منظر بررسی نمود که با وجود درمان نسبتا موثر (مثلا با آنتی بيوتيک)خيلی زود بيماری عود می کند


در هوميوپاتی ما همين قسمت را در نظر می گيريم و با تحريک بدن برای بازسازی آن نقاط ضعف نه تنها بيمار را از بيماری رها می کنيم بلکه باعث پيشگيری از بروز مجدد آن می شويم
البته اين نقاط ضعف شايد هيچگاه بصورت ايده آل ترميم نشوند ولی بسته به نوع بيماری و شرايط درمان می توان بهبودی طولانی مدت و کاملی را برای بيمار انتظار داشت و در چنين شرايطی بروز مجدد بيماری تنها بعد از استرسهای بزرگ (که معمولا هر فردی را می تواند دچار مشکل کند ) ايجاد می شود


با توجه به مطلب فوق دوری از عامل بيماريزا نيز اهميت فوق العاده ای در نتيجه گيری ايده آل دارد در نظر بگيريد که مادری در اثر فوت فرزندش دچار مشکلات جسمی و روحی شده است در اين حالت با توجه به آنکه اين شوک فقط يکبار بوده در اين حال در مدت کوتاهی و بدون برگشت بيماری روحی و جسمی وی با کمترين داروی هوميوپاتی درمان می شود

اما اگر مادری را در نظر بگيريم که فرزندش معلول می باشد در اين حال درمان هوميوپاتی به علت حضور مستمر آن عامل (معلوليت فرزند )به کندی پيش رفته و در مواردی بر می گردد در اين شرايط عوامل قوی تر از آن هستند که اجازه بهبودی کامل به بدن بدهند از حالت دوم می توان مثالهای بسياری را ذکر کرد مانند: حضور مستمر افراد آزار رسان -شغل پر استرس-وجود افراد بيمار يا بد اخلاق در خانه-زندگی در محيط نامناسب از نظر زيستی (هوای آلوده-غذای نامناسب...) -ازدواج اجباری-محروميت از داشتن والدين يا فرزند...


در اين حال علاوه بر درمان صحيح (هوميوپاتی) بايد تا جای ممکن شرايط بيرونی نيز بهبود يابد . دستی را در نظر بگيريد که شکسته است در اين حال گچ گرفتن و احيانا مسکن کافی نخواهد بود بلکه بايد بيمار حتما تا مدتی (که استخوان کاملا جوش بخورد )از هر گونه ضربه هر چند کم به دستش پرهيز کند چرا که به راحتی دوباره دست به حال اوليه بر می گردد اين مثال برای تمامی بيماريها صدق می کند و بايد شرايط درمان نيز فراهم شود اين امر حتی در پزشکی کلاسيک هم اهميت می يابد


درمان هوميوپاتی می تواند در صورت اقدام به موقع از بسياری از بيماريهايی که در آينده امکان بروز برای فرد را دارند پيشگيری کند و فرد را در درجه بالايی از سلامتی قرار دهد درست مانند آنکه عليه آن بيماريها واکسينه شده است. کودکانی که از بدو تولد داروی هوميوپاتی دريافت کرده اند بسيار سالمتر و از هر جهت رشد بهتری دارند.

حتی درمان مادر در دوران بارداری نه تنها مادر را از بيماريها و ناراحتيهای اين دوره رها می کند بلکه باعث سلامت جنين شده و مصونيت بالايی در کودک فردا می شود(بسياری از بيماريهای کودکان و حتی بزرگسالان ريشه در دوران بد حاملگی مادرشان داشته است و از اين جهت سلامت جسمی و روانی مادر در دوران حاملگی اهميت فوق العاده ای دارد)


شفا يا سرکوب درمانی
همانطور که پيشتر اشاره شد در هوميوپاتی اساس درمان بر اين است که مشابه .مشابه را درمان می کند .اما در روش ديگر (پزشکی کلاسيک) اعتقاد بر اين است که تنها با ضد بيماری می توان آن را درمان نمود برای نمونه اعتقاد براين است که برای جلوگيری از اسهال بايد از يک قابض روده ها (ديفونوکسيلات يا مواد مخدر ديگر ) استفاده نمود که حالاتی درست عکس بيماری ايجاد می کنند . اين نحوه درمان اصطلاحا آلوپاتی خوانده می شود که شامل اکثريت روشهای پزشکی کلاسيک و حتی گياه درمانی (غير هوميوپاتی) می شود


در شيوه آلوپاتی متاسفانه بعد از گذشت زمان اثر دارو .بيماری با شدتی بيشتر از قبل باز می گردد.(اسهال شديد بعد از قطع ترياک يا ديفونوکسيلات)در موارد بسياری دارويی که دقيقا ضد علائم بيماری را ايجاد کند وجود ندارد که لاجرم داروی آلوپاتی تنها سيستم حياتی بدن را با ايجاد يک بهم ريختگی دارويی موقتا از ايجاد درد و ناراحتی به سمت ديگری منحرف می کند که باز هم بعد از قطع مصرف دارو علائم با شدت باز می گردند

با اين تفاوت که اين بار مشکلات جديدتری به عنوان عوارض دارويی خود را نشان می دهند. در شيوه آلوپاتی به جای شفای کامل ما در حقيقت بيماری را سرکوب می کنيم. علائم بيماری در واقع نشانه های راهنما برای درمان بوده و راهی جهت تخليه آلام بدن می باشند و بر خورد سرکوب گرايانه می تواند باعث عمق بخشيدن به بيماری شود يک تشبيه می تواند شرايط را نشان دهد


فرض کنيد که بدن شما (جسمی و روانی )يک ساختمان باشد و عده ای جهت تصرف اين مکان هجوم آورده اند (عوامل بيماريزا)د راين حال آنچه بدن به صورت طبيعی انجام می دهد (توسط سيستم دفاعی و ترميمی ) در وحله اول دفع عوامل بيماريزا و حراست از بدن است که در صورت غلبه شما نجات می يابيد(بهبودی خود به خود در بيماری حاد)اما در صورتی که نتوانيد بر آنها غلبه کنيد سعی می کنيد که موقتا دشمن را در دورترين و غير ضروری ترين اتاق ساختمان محدود و محبوس کنيد ( هر يک از ارگانهای بدن چون پوست-گوارش-ريه-قلب-مغز...


را يک اتق در نظر بگيريد)بدين ترتيب شما توانسته ايد تا حدودی شدت و وخامت اين حمله را کنترل کنيد. در بروز بيماريهای مزمن نيزعملا چنين اتفاقی می افتد و بدن در مواردی که نمی تواند بيماری را کاملا درمان کند سعی در محدود نمودن بيماری در ارگانهای کمتر ضروری (پوست-..ـ) می کندمثلا به شکل آلرژی يا اکزما بروز می کند و اگر شدت و قدرت بيماری بيشتر بود به ترتيب اتاقهای بعدی (ارگانهای مهمتر )در گير می شود (مثلا زخم معده -آسم..)


در درمان آلوپاتی مکانيسم عمل به گونه ای است که علاوه بر اينکه سعی در نابودی عامل مهاجم دارد (که اکثر مواقع قادر به شناسايی و يا از بين بردن آن نيستيم) باعث باز شدن درب اتاقهای ديگر شده (درگيری ارگانهای حياتی مهمتر )و نفوذ دشمن را تسهيل می کند در اين حال ظاهرا مسئله به شکل اوليه حل می شود ولی مشکلات در سطحی ديگر خود را نشان می دهد اين نحوه سرکوب درمانی. نتيجه ای جز وخامت نهايی بيماری بعد از آسايش موقت (مسکن ) ندارد . در برخورد با بيماريها موارد بيشمار از اين گونه سرکوبها و نتايج آنها می توان يافت .

برای نمونه با درمان (سرکوب)اکزما با داروهای کورتونی خوراکی و موضعی بعد از مدتی آرامش .بيمار دچار آسم می شود.و يا با درمان آلوپاتی آسم بيمار ممکن است تشنج کند و در هر مرحله بيمار ی وخامت پيدا می کند در حقيقت تمام اين ناراحتيها نمودهای مختلف يک بيماری هستند که با درمان سرکوب گرايانه مرتب پيشرفت می کنند و در نهايت روان بيمار را متاثر می کند درست مانند مثال فوق که مرتب با باز کردن درب اتاقها دشمن به جلوتر نفوذ می کند در صورتيکه در درمان هوميوپاتی با بستن دربها (برطرف نمودن نقاط ضعف بدن )عملا بيماری را به عقب می رانيم


در اين حال از نظر بالينی گاهی با بر طرف شدن ناراحتی فعلی علائم قديمی تر که سرکوب شده بودند موقتا ظاهر می شوند که به معنای مسير درست درمان است در تشبيه فوق مانند اين است که دشمن اتاقها را يک به يک ترک کرده و عقب نشينی کند.
از اين جهت هوميوپاتی با داروهای شيميايی و اصولا آلوپاتی تناقض دارد و در زمان استفاده از اين داروها . درمان هوميوپاتی به کندی و به سختی صورت می گيرد بخصوص داروهايی که سيستم ايمنی بدن را نشانه گرفته اند همچون انواع کورتون ها(پردنيزولون-دگزامتازون-بتامتازون...)داروهای ايميونو ساپرسيو (در شيمی درمانی)


چرا که اين داروها با فلج کردن سيستم دفاعی بدن عمل می کنند (بسياری از علائم بيماری واکنش دفاعی بدن است مانند سرفه-اسهال-استفراغ...تا عامل را به گونه ای دفع کند و حتی درد يک هشدار به بدن است تا به آن مسئله رسيدگی شود)در اين حال بدن موقتا آرام می شود و شکايتی از بيمار نمی شنويم اما در عمل بيماری از درون رو به وخامت می گذارد در صورتيکه داروی هوميوپاتی دقيقا در همين قسمت کار می کند و با تحريک بجا و دقيق سيستم ايمنی و بالاتر از آن سيستم حياتی فرد. بر بيماری غلبه می کند


در نظر بگيريد که دشمن به کشور حمله نموده (شروع بيماری)و جنگ سختی در جبهه ها در جريان است و سرو صدا و انفجارات و صدمات در خط مقدم جبهه داريم(علائم بيماری )در اين حال اگر ما يک آتش بس يکطرفه بدهيم(مصرف کورتون يا هر داروی آلوپاتی ديگر) در آن حال مطمئنا آن در گيريها و آثار آن کاسته می شود (بهبود ظاهری علائم)اما واضح است که دشمن تا پايتخت کشور پيشروی خواهد نمود . در اين حال راه حل درست تقويت جبهه ها و شناسايي نقاط ضعف خود و دشمن است (درمان هوميوپاتی)


درمان کامل بيماری زمانی است که بعد از مصرف دارو (در زمان محدود و نه تا آخر عمر )بيمار سلامتی را در تمام ابعد جسمی و روحی آن بدست آورد هدف درمان بايستی هميشه اين باشد
تئوری شعور


با توجه به نحوه اثر داروی هوميوپاتی اين فکر شکل گرفت که بايستی اطلاعات موجود در ماده اوليه دارو به طريقی به آب منتقل شده باشد(اشاره به قسمت داروهای هوميوپاتی) اما اين موضوع ابعادی وسيعتر از آن دارد که تنها در هوميوپاتی بحث شود بطوريکه چند سال قبل يک نظريه توسط دکتر ناصری (که به حق ايشان را می توان بنيانگذار هوميوپاتی در ايران دانست

و در قست هوميوپاتی در ايران به آن خواهيم پرداخت) در مجامع علمی جهان مطرح شد به نام تئوری شعور. اهميت اين مسئله در درک هوميوپاتی و گسترش ديدگاه انسان بسيار زياد است که من تصميم گرفتم در اين مورد نيز اشاره ای کنم


طبق اين نظريه هر ماده ای علاوه بر قسمت مادی که قابل اندازه گيری می باشد دارای قسمتی ديگر است که حاوی خصوصيات بنيادی آن است که شايد به توان به آن شعور يا روح ماده اطلاق کرد و اين همان قسمت ماده است که با تهيه داروی هوميوپاتی کاملا برجسته شده و نمود می يابد.


نکته مهم در اين نظريه اين است که با ادغام دو ماده .ماده ای ايجاد می شود که علاوه بر خصوصيات مواد تشکيل دهنده آن دارای يکسری خصوصيات بيشتر و شايد بتوان گفت متعالی تر است اگر اين روند ترکيب و ادغام مواد و تشکيل ساختمانهای مرکب تر را در نظر بگيريم در هر مرحله با شعوری کامل تر و پيچيده تر روبرو هستيم و اين امر به تشکيل موجودات زنده می رسد که بدين ترتيب می توان گفت که روح هر جاندار نتيجه ترکيب موزون تمامی عناصر تشکيل دهنده اوست که واضح است که در مورد انسان نيز اين مسئله صدق می کند


و اگر وسيعتر به اين تئوری بنگريم شعور و روح متکاملی رامی توان در پس نظم شگفت طبيعت مشاهده نمود تا جايی که در نظر گرفتن شعور زمين- منظومه شمسی-و در انتها کهکشانها ما را تا يک قدمی درک خالق متعال به عنوان شعور هستی می رساند تا شايد بتوان بدين وسيله تصوری زيبا از آفرينش داشت و به قسمت پوشيده عالم حيات (شعور و روح مواد) توجهی که شايسته آنست نمود


چه بسا که با تحقيقات جامع در اين زمينه شاخه ای از علم فراروی انسان قرار گيرد که در وحله اول پاسخگوی سوالات بسياری همچون هوميوپاتی-روشن بينی -روح --خوابهای صادقه-تله پاتی و نيروهای مافوق طبيعه (البته از ديد علم زمان حال) باشد و در مرحله بعد گستره جديدی را در عالم وجود پيش روی ما قرار دهد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید