بخشی از مقاله
چکیده
خلیج فارس به عنوان یکی از مرزهای آبی ایران در طول تمام قرون از مناطق استراتژیک به شمار می رفته است. اهمیت این منطقه را در تحولات مختلف تاریخ ایران می توان به روشنی مشاهده کرد؛ به گونه ای که در دوره های گوناگون ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران متأثر از ویژگیهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن بوده است. از سوی دیگر خلیج فارس به عنوان یک منطقه ژئوپلیتیک واقع در یکی از مهمترین مسیرهای دریایی نه تنها در آسیا بلکه در سراسر دنیا از اهمیت و ویژگیهای خاصی برخوردار است. لذا این موقعیت ممتاز سبب شده است تا از سپیده دم تاریخ رقابتهای استعماری و توسعه طلبانه دولتهای سلطه گر همواره مورد توجه قرار گیرد؛ و در سالهای اخیر به دلیل اهمیت زیاد انرژی حاصل از تولید نفت قدرتهای صنعتی جهان را بیش از پیش متوجه منطقه کرده است. در این پژوهش برآنیم تا ضمن تبیین منطقه خلیج فارس به بررسی سیاستهای قدرت های فرا منطقه ای بپردازیم.
مقدمه
خلیج فارس به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک خود همواره درگذشته مورد توجه قدرت های بزرگ بود و پس از کشف نفت دراین منطقه، بر اهمیت آن افزوده شد؟ منطقه خلیج فارس در ابتدا تحت سیطره قدرت های اروپایی بود×؟بعد از جنگ دوم جهانی و با افول قدرت جهانی انگلستان، به تدریج برنفوذ ایالات متحده امریکا درمنطقه خلیج فارس افزوده شد، به طوری که از دهه1970× به بعد به رغم تلاش های اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده تنها قدرت برتر منطقه ای تلقی می شد؟پس از پایان جنگ سرد، در شرایطی که امریکا رقیب قدرتمندی در منطقه برای خود تصور نمی کرد، تلاش های گسترده ای را برای مدیریت امور در منطقه دنبال کرد؟برخی از نظریه پردازان روابط بین الملل، با تأکید بر جایگاه برتر امریکا در نظام بین الملل در دوران پس از جنگ سرد، سیاست امریکا در منطقه خلیج فارس را با توجه به موقعیت محوری این منطقه، در راستای تلاش های این کشور برای کسب جایگاه هژمونیک در سطح جهانی تعبیر می کنند ؟
طی سال های پس از جنگ سرد، ایالات متحده امریکا به رغم تلاش فراوان و صرف هزینه های هنگفت برای تثبیت موقعیت هژمونیک خود در منطقه خلیج فارس، با چالش ها و موانع جدی در این منطقه رو به رو بوده است؟ مخالفت بازیگران منطقه ای مانند ایران با هژمونی امریکا و ناکامی های این کشور در عرصه هایی مانند عراق، از موانع منطقه ای هژمونی امریکا در خلیج فارس است×؟در سطح بین المللی نیز تلاش سایر قدرت های بزرگ برای اعمال نفوذ در منطقه، اقدام برای موازنه سازی در مقابل امریکا در خلیج فارس محسوب می شود؟ در دوران جنگ سرد، موازنه سازی از طریق استراتژی تقابلی میان قدرت های رقیب صورت می گرفت، ولی پس از جنگ سرد، استراتژی رقابت و همکاری جایگزین استراتژی تقابلی شده است؟
اگر چه در هم تنیدگی روابط و برخورداری از منافع مشترک در فضای جهانی شده، از سطح رقابت و تقابل قدرت های بزرگ کاسته و در مقابل، سطح همکاری ها را افزایش داده است؛ اما این موضوع به معنای حذف نگرانی های آنها از برتری بی چون و چرای یک بازیگر در برابر سایر بازیگران نیست؟ به عبارت دیگر، اگرچه تلاش های موازنه جویانه سخت افزاری دیگر جایگاه چندانی در استراتژی قدرت های بزرگ ندارد، اما تلاش های موازنه جویانه در شکل نرم آن هم چنان ادامه دارد×؟ مخالفت سه کشور روسیه، آلمان و فرانسه با تهاجم امریکا به عراق در سال2003× ،یکی از مهمترین نمونه هایی است که نظریه پردازان برای تأیید این ادعا، یعنی رقابت قدرت های بزرگ درخلیج فارس به منظور موازنه سازی نرم،مطرح می کنند؟
اهمیت استراتژیک خلیج فارس
بطوریکه می دانیم در دنیا نقاطی وجود دارد که انهدام آنها و یا صدمه زدن به تأسیسات مستقر در آنها می تواند به سادگی تعادل جهان را به هم بزند. مناطق صنعتی در آلمان، آمریکا، انگلیس، ژاپن یا بازارهای بورس لندن، نیویورک، توکیو و پاریس و باقی شهرهای بزرگ و تأثیر گذار مانند واشنگتن، نیویورک، لوس آنجلس، فرانکفورت، برلین، لندن و پاریس. ضربه به هر کدام یک از این مراکز پس از چندی قابل جبران است، اما نقطه ای در دنیا وجود دارد که هر گونه ضربه شدید با تصرف سریع آن می تواند اقتصاد دنیا و به دنبال آن حیات انسان صنعتی را به شدت به خطر اندازد. در حال حاضر جهان کماکان به انرژیهای هیدروکربوری نظیر گاز و نفت متکی است.
این در حالیست که 65 درصد ذخایر نفتی و 40 درصد ذخایر گازی جهان در خاورمیانه قرار دارد. کشورهای حوزه خلیج فارس تنها کشورهای جهان هستند که تا هشت سال دیگر نفت در اختیار دارند. مصرف روزانه نفت جهان در حال حاضر 75 میلیون بشکه در روز است. هرگونه اختلال در انتقال نفت می تواند طی مدت کوتاهی ذخایر استراتژیک نفتی غرب و شرق را به انتها رسانده و ضمن افزایش سرسام آور قیمت نفت، در میان مدت سبب توقف رشد اقتصادی جهان شود. بررسی میزان تولید و مصرف نفت نشان می دهد که کشورهای تولید کننده فعلی نفت به سرعت در حال از دست دادن ذخایر خود هستند و شاید از سالهای 2020 به بعد 80 درصد کشورهای تولید کننده نفتی برای عرضه نداشته باشند. در آن صورت تنها چند کشور باقی می مانند که می توانند نفت جهان را تأمین کنند.
عربستان سعودی، ایران، امارات متحده عربی، عراق و کویت تمامی این کشورها در حاشیه خلیج فارس واقع هستند و خلیج فارس نقش اصلی را در " فرصت " و " تهدید " آنها دارد. این کشورها تنها مناطق دنیا هستند که از سال 2080 به بعد نیز نفت دارند. باید گفت که تنها دو کشور عربستان سعودی و ایران 34 درصد ذخایر نفتی دنیا را در اختیار دارند؛ به عبارت دیگر هرگونه اتفاقی در حیات سیاسی و اقتصادی این دو کشور تأثیر مستقیمی بر تمدن غرب و شرق جهان دارد - ایسنا، 30 :1383 مرداد - . گذشت زمان به طور دایم و فزاینده ای اهمیت خلیج فارس و خاورمیانه را افزایش می دهد. آمریکا در حال حاضر روزی 8 میلیون بشکه نفت تولید می کند که ذخایرش حتی 25 درصد ذخایر ایران نیست.
در خوشبینانه ترین برآوردها آمریکا در سال 2015 نفتی نخواهد داشت. نفت بریتانیا 5 سال دیگر و نفت نروژ 9 سال بعد تمام می شود. کانادا غول صنعتی آمریکای شمالی نیز حتی به اندازه یک میدان نفتی متوسط ایران نفت ندارد. 16 سال دیگر کار میادین کانادا نیز تمام است. با این محاسبه مشخص می شود که تا سال 2020 در جهان صنعتی، دیگر تولید کننده ای نخواهد ماند و 15 میلیون بشکه کمبود بازار را باید خاورمیانه و بویژه خلیج فارس تأمین کند. تحلیلگران نفتی از هم اکنون پیش بینی می کنند که در سال 2030، 70 درصد نفت دنیا توسط خاورمیانه تأمین خواهد شد. به عبارتی خاورمیانه مبدل به قلب تپنده جهان خواهد شد. در منطقه ای به وسعت 6 میلیون کیلومتر مربع سرنوشت 12 میلیارد انسان رقم خواهد خورد - خرازی، شاتا - . در بخش گاز اهمیت منطقه کمتر از نفت نیست.
وجود 40 درصد گاز جهان در منطقه که بخش اعظم آن در اختیار ایران دارد که به عنوان دومین دارنده منابع گازی جهان است، جذابیت منطقه را دو چندان می کند. با توجه به موارد فوق طبیعی است که غرب بویژه قدرتهای درجه اول نظامی و صنعتی اهمیت ویژه ای برای خلیج فارس قائل شوند. از 1050 میلیارد بشکه ذخایر قطعی نفت 685 میلیارد آن در این نقطه واقع شده است. بسیار پر واضح است که مالک این نقطه از جهان، مالک دنیا خواهد بود. بنابراین نبردهای بزرگ بر سر تصرف منطقه مسئله غریبی نیست.
موقعیت سیاسی و اقتصادی خلیج فارس
چنانکه ذکر شد اهمیت فعلی و آتی خلیج فارس و خاورمیانه به اندازه ای است که غفلت هر قدرتی از آن می تواند سبب زوال اقتصادی آن تا سال 2020 شود - اسدیان، . - 65 :1381 بنابراین ملاحظه می شود که خلیج فارس نه منطقه ضروری برای یک کشور یا یک قاره، بلکه منطقه ای مهم برای ثبات اقتصاد جهانی است. همانگونه که ذکر شد تغییرات در امنیت این خلیج و کشورهای پیرامون آن می تواند به سرعت بر چشم انداز امنیتی دیگر کشورها تأثیر بگذارد.
به نظر می رسد که آمریکا از اویل دهه 90 اشتهای زیادی را برای تصرف کامل این منطقه صرف کرده و می کند. بویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 ، آمریکا علاقه زیادی را برای توسعه پایگاههای نظامی خود در این منطقه به کار گرفت. ضلع جنوبی خلیج فارس و دریای عمان از مدتها قبل در اختیار دول آمریکا و انگلیس بوده و آنها همواره حضوری قوی در جنوب خلیج فارس داشته اند.
روی کار آمدن دولتهای چپگرا در عراق طی سالهای 1950-1980 و وقوع انقلاب اسلامی در 1978 سبب شد تا نیمه شمالی خلیج فارس از چنگ این قدرت خارج بماند. در سال 1991 ارتش آمریکا با یورش عظیم، ارتش یک میلیون نفره صدام حسین را در جنوب عراق درهم شکست و عملا توازن خود را به سود خود در منطقه بر هم زد، در حالیکه تا پیش از این ارتش عراق به عنوان نیروی اول اعراب مطرح بود و حداقل چهار برابر عربستان قدرت نظامی داشت. حاکمیت بلامنازع در منطقه با وجود ارتش عراق ممکن نبود؛ اگر چه این ارتش در برهه هایی از زمان به عنوان نیروی خنثی کننده نیروی دوم مخالف آمریکا یعنی ایران عمل می کرد.