بخشی از مقاله
مقدمه
مدیریت دارای یک تعریف عام است به هدایت یک گروه از افراد در یک سازمان و یا نهاد خاص توسط یک فرد باز میگردد و از آن بعنوان توانائی کارکردن با و بوسیله دیگران یاد میکند . یک مدیر ورزشی باید فردی باشد که بتواند اهداف آن سازمان کوچک یا بزرگ ورزشی را عملی ساخته و بعنوان مثال ، یک فدراسیون ورزشی بعنوان یک سازمان ورزشی یک سری اهداف سازمانی و تعمیم آن رشته ورزشی خاص را درکشور دنبال میکند . امروزه سازمانهای ورزشی بدنبال اهمیت خاصی که ورزش در ابعاد مختلف در دنیا داراست ، دارای اهمیت ویژه ای هستند که به این ترتیب مدیران این سازمانها نیز از حساسیت خاصی برخوردارند .
بسیار ممکن است کسی مدیر یک سازمان اقتصادی مهم را نشناسد ولی ، بیشتر افراد روئسای باشگاهها و فدراسیونهای ورزشی البته به ترتیب اهمیت ورزشی که برای انان داراست میشناسند
بنا بر این این مدیران خاص و مورد توجه هستند و به این ترتیب کوچکترین لغزش آنان مورد توجه واقع شده و وی را مورد ارزشیابی قرار می دهد . با توجه به این تفاسیر توصیه میشود که فردی باتجربه و متخصص در راس این سازمان ورزشی بعنوان مدیر آن سازمان قرار گیرد که بتواند ارتباط سازمانی را نیز بخوبی هدایت کند . حیطه ورزش ، حیطه بسیار گسترده ای است و افراد مرتبا در حال ارزشیابی هستند ولی موضوع جالب توجه این است که هر کس با دیدگاه خود و با درکی که از شرایط دارد ، این ارزشیابی را انجام میدهد . ولی ارزشیابی دقیق ، کار بسیار مشکلی است که به گستردگی حیطه ورزش ، گسترده است ولی به هرحال برای توسعه ورزش لازم است که بدقت صورت پذیرد . متاسفانه ما در سیستم ورزش مانند سایر سیستمهای کشور ، سیستم ارزشیابی مدرنی نداریم و ارزشیابان و ناظران و بازرسانی که این کار را انجام دهند نیز وجود ندارند .
همچنین معیار درستی برای این ارزشیابی طراحی نشده که اینکاررا به مراتب سخت تر مینماید .
نکته بعدی که در ارزشیابی مدیر سازمان ورزشی باید مورد توجه قرار گیرد ، این که این فرایند ، پویا و پیوسته است . یعنی بطور مستمر همیشه و در تمام فعالیتهای موفق یا ناموفق ادامه دارد و این کار توسط ارزشیاب حرفه ای دنبال میشود که همانطور که شاهد هستید ، اینکار در سازمانهای ورزشی ما صورت نمیگیرد . در هرصورت امروزه در تمام سازمانهای ورزشی دنیا ، همه نوع مدیری این مسئولیت را انجام می دهد و اینها بستگی به نوع سیاستی است که توسط آن سازمان دنبال میشود . مثلا در یک سازمان حرفه ای فوتبال ، یک مدیر باید از نظر اقتصادی و سیاسی دارای توانمندیهایی باشد . ولی در یک سازمان ورزشی مانند کشور کانادا که هدف آن سازمان تعمیم فعالیتهای ورزشی به تمام نقاط کشور است ، از افراد داوطلب برای این منظور استفاده میشود که با هدف خدمت به جوانان برای این پست داوطلب میشوند .
حال اگر بخواهیم با سطح جهان در ورزش نزدیکی کنیم راهی بجز رفتن راه کشورهای پیشرفته در ورزش نداریم . امروزه دیگر وقتی برای آزمایش و خطا وجود ندارد و باید زیرکتر بود و راههائی که تجربه های موفقی داشنتد را برای رفتن انتخاب کرد . برای این کار باید به منابع علمی و تحقیقاتی که نتایج موفقی داشتند رجوع کرد و نباید در این کار تعصبی نشان داد چرا که در تمام دنیا نیز از ابعاد خوب فرهنگ ما استفاده میشود .
شواهد حاکی از آن است که کشورهائی که در زمینه ورزش موفق بوده اند برای رسیدن به اهداف خود ابتدا برنامه ریزی و روش های اجرائی آن منظور را طراحی کردند مانیز باید ابتدا به این منظور اهدافی را بر اساس بودجه ، منابع مالی و انسانی موجود برای خود تعریف کنیم و روش اجرائی مناسب برای آن را بدست آوریم ، سپس گام در این را بگذاریم .کاری که ما باید بکنیم این است که ابتدا مشخص کنیم که در کشور ما کدام یک از ورزش همگانی یا قهرمانی مقدم و یا اینکه هر کدام به نوع خود در الویت هستند و سپس برای هر کدام برنامه ریزی خاص خود را انجام دهیم . در این برنامه ریزی ها زمانبندی از جمله مواردی است که باید به آن بسیار بها داد . همچنین نظارت و ارزشیابی از مواردی است که در هر مرحله باید اعمال شود تا اگر در پایان برنامه ریزی به اهداف خود نرسیدیم علتها را شناسائی کنیم و بدانیم که علت نرسیدنها چه بوده و در کدام مرحله اتفاق افتاده است . بردن هدف گذاریها به روشهای کشورهای پیشرفته از جمله موارد دیگری است که باید دنبال شود و باید در این راه روی منابع انسانی سرمایه گذاری بیشتری شود تا در ابتدا منابع انساتی متخصص برای بهره گیری از منابع مالی داشته باشیم .
منابع انسانی خوب با مدیریت خودشان میتوانند زمینه جذب سرمایه های داخلی و خارجی را برای گسترش ورزش در ایران فراهم نمایند . برای این امر باید ببینیم چه مراکزی به این افراد آموزش می دهند و به این منظور باید در دانشگاهها برنامه گزینش دانشجو را به شکل مطلوبی طراحی کنیم . چه در سطح کارشناسی و چه در سطح کارشناسی ارشد و دکترا ، گزینش دانشجویان باید با حساسیت بالائی انجام شود و افرادی که صلاحین این کار را دارند باید به این منظور انتخاب شوند . نکته بعدی برای این دانشجویان این است که آموزشهای کافی به آنان داده شود چرا که آنان سرمایه های مدیریت آینده ورزش ما هستند و به این منظور باید از تربیت صحیحی بهره بگیرند .
کمیته آموزش فدراسیونها باید نظارت وکنترل شوند و برنامه های کوتاه مدت ، بلند مدت و میان مدت هر فدراسیون باید مشخص باشد و بر اساس مسایل علمی به اهداف خود برسند و این کنترل به آن معنا است که آنان از مسیر خود منحرف نشوند . نقش ورزش در آموزش و پرورش باید جدی گرفته شود چرا که اصلی ترین مرکز برای نهادینه کردن ورزش بشمار می رود و باید نقش کلیدی آن را مد نظر داشت ، پس از آن نقش کلیدی بعدی را فدراسیونهای ورزشی دارا هستند . بیش از نود درصد مردم ما بنوعی با آموزش و پرورش درگیر هستند و. این بهترین فرصت برای آموزش صحیح بشمار می رود و باید جامعه به سمتی برود که افراد در جامعه به ورزش کردن علافمند شوند ، در حدی که از ورزش لذت جوئی کنند که این هدف را باید در هر پنج حیطه موجود دنبال کرد سپس میتوان آنان را در سطح جامعه برد و مردم جامعه را به ورزش علاقمند کرد . آموزشهای عملی و تئوری رسانه های گروهی در این میان نقش اساسی دارند که باید به تبلیغ صحیح ورزشی به آنان پرداخت .
تبلیغات و گفتن از ورزش نباید در حد یک خبر یا خبرهای جنجال آمیز باشد و باید اخبار صحیح ورزشی و مسایل فدراسیونها که غیراز قهرمانی وظیفه دیگری نیز دارند که آن جذب افراد علاقه مند به ورزش است آن را شامل شود . یعنی باید دید که آنان در طی چند سال جند درصد از فراد جامعه را توانسته اند به ورزش جذب کنند وبرنامه های آنان برای جذب افراد چیست ؟ مدیران مختلف باید بتوانند برحسب توانی افراد مختلف زمینه لازم را برای رشد ورزش برای همه مهیا کنند . زمانی میتوان گفت که مدیریت ورزش مدیریت خوبی است که حتی اگر عده کمی به یک ورزش گرایش داشته براشند زمینه ورزش کردن برای آنان در آن رشته مورد علاقه آنان مهیا باشد و آن عده کم دسترسی به آن ورزش خود را داشته باشند .
البته گسترش ورزش از سایر عوامل اجتماعی نیز متاثر میشود و ورزش را نمیتوان از سایر مسایل اقتصادی جامعه و سیاست و بهداشت جدا دانست . تمام این مسایل مانند اعضای پیکره یک انسان بهمدیگر مربوط هستند و اگر عضوی آسیب ببیند سایر اعضا نیز متاثر خواهند شد . ورزش در جامعه ما متاثر از سایر عوامل جامعه است که باید در مدیریت کلان مورد توجه واقع شود و نیز از علم و تخصص در این زمینه برای پرورش استعدادها بهره بگیریم . مدیریت ورزش در کشور ما سیاسی است ، و همانطور که همگان شاهد هستند تا کنون نتیجه نداده است و این در حالی است که ورزش ما میتواند وضع بهتری داشته باشد . این بخودمان بستگی دارد که چطور حرکت کنیم ما نم توانیم از کشورهای نا موفق الگو برداریم . امروزه نود درصد دنیا برای مدیریت ورزش خود برنامه تخصصی دارند .
مدیریت ورزشی ، در مدیریت علمی و مدرن دنیا یک تخصص است و از اهرمهای سیاسی خارج شده است مدیریت امروز علمی است و بنابراین هرمدیریتی تخصص خاص خود را می طلبد . مدیریت ورزش نیز دارای ابعاد مختلفی است که امروزه نیاز به تخصصهای لازم به خود را دارد . خصوصا در جامعه ما نیازی که احساس میشود این است که مدیران ما سوای تخصص مدیریتی ، زمینه ورزشی نیز داشته باشند .
تعریف مدیریت ورزشی
ازتعریف عمومی که برای مدیریت وجود دارد ، فاصله زیادی نداشته و در واقع بخش تخصصی ورزشی به دنبال این تعریف می آید . سازماندهی ، برنامه ریزی ، کنترل و نظارت در ورزش و تربیت بدنی تعریفی است که برای مدیریت ورزشی میشناسیم . هویت مدیریت ورزشی امروزه در جهان شناخته شده است چراکه در دانشگاههای بزرگ جهان که رشته تربیت بدنی را دارند مدیریت و برنامه ریزی یکی از رشته هائی است که در آنجا تدریس میشود و افرادی که در این بخش تربیت میشوند برای اداره امور ورزش و تربیت بدنی جهت پیدا می کنند و در دو بخش یکی مدیریت اماکن تاسیسات و دانشکده ها و دیگری در ورزش قهرمانی هم از نظر اجرا و هم برنامه ریزی بخدمت گرفته میشوند .
سپس آنان بر حسب تجربه با علاقه خود جذب بازار کار در سایر شاخه های مدیریتی در بخشهای ورزش قهرمانی ، همگانی ، مدارس ، فداراسیونها و سازمانهای ورزشی ، و نیز باشگاهها میشوند . در سیستم ورزشی کشور ما ایران نیز باید همان الگو برای تربیت و بکارگیری مدیران ورزشی بکار گرفته شود و البته باید به این نکته نیز توجه داشت که کشور ما شرایط خاص خود را دار است . البته در سایر کشور ها نیز وضع به همین شکل است و در آن کشور ها نیز مدیریت شرایط خاص خود را داراست و متاسفانه مسائل اقتصادی و سیاسی در قدم اول دیده میشوند و نتنها در ایران در همه دنیا ، دیده میشود که افراد غیر متخصص در پست یک مدیر متخصص می نشینند .
باید توجه داشت که رشد اداری در کارها بدنبال بهر وری و اثر بخشی اداری دیده میشود که برای دستیابی به تمام اینها باید الگوی درستی برای مدیریت در سازمانهای ورزشی بکار گرفته شود . نکته قابل تامل این است که ما در ورزش و تربیت بدنی تنها تخصص مدیریت و برنامه ریزی را نداریم وخصوصا در مقطع دکترای تربیت بدنی پنج گرایش دیگر داریم که هر کدام از فارغ التحصیلان آن در رشته خود متخصص هستند و هیچ کدام نباید در پست دیگری قرار بگیرند که متاسفا نه این اصل رعایت نمی شود و دیده میشود که پست های مدیریت برحسب سیاست جامعه در اختیار فارغ التحصیلان فیزیولوژی ، رشد و تکامل و غیره است که در نهایت وضع به این شکل که اکنون دیده میشود در می آید . ماهیت مدیریت ورزشی به محتوای آن باز می گردد و در این بین باید دید که این رشته دارای چه زیر مجموعه هائی است و هر کدام به چکاری می پردازند . در این بین این رشته در دو بخش فنی و سیاستهای کلی کشور طبقه بندی میشود .
همانطور که گفته شد در ایران هم مانند تمام کشور های جهان سیاستهای کلی حاکم است . اکنون در ایران بیش از صد فارغ التحصیل دکترای تربیت بدنی و علوم ورزشی داریم که بخش عمده ای از آنان با گرایش مدیریت و برنامه ریزی فارغ التحصیل شدند و ما اکنون در حدود چهل مدیر تربیت بدنی داریم که از دانشگاههای تربیت مدرس ، معلم ، آزاد ، تهران و غیره فارغ التحصیل شده اند .
مدیری که در راس سازمان ورزش کشور قرار میگیرد ، باید دیدگاه فنی نسبت به ورزش داشته باشد و سپس به علم مدیریت سازمان ورزشی آگاهی داشته باشد
البته تمام این باید ها متعلق به زمانی است که ارزشیابی درستی برای کار در بین باشد و تفاوت کار این مدیران مشخص شود .
شعار زیبای ،شایسته سالاری که امروزه در جامعه مطرح است باید عملی شود و شایسته بصورت علمی خود عملی شود و اگر اینچنین شود ای سئوال مطرح میشود که مدیر شایشته یعنی چه کسی ؟
تمام دانشجویان تربیت بدنی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد واحدی را بنام مدیریت و برنامه ریزی در سازمانهای ورزشی را می گذرانند که ما در حین تدریس این درس به سازمانهای مختلف مراجعه می کنیم ، و روشها را در کلاسها معرفی می کنیم .
در این مراجعات دیده شده که تربیت بدنی آموزش و پرورش و سازمان تربیت بدنی و نیز سایر ادارات تربیت بدنی در سایر ارگانها دهها فرم نظارت و ارزشیابی دارند ولی اینکه آیا واقعا استفاده لازم از آنها میشود یا نه جای تامل دارد !
همینطور که همه می دانند کشور ما در تمام سطوح و مقاطع از نظر مبانی نظری فقیر نیست ، و آنچه مشخص است باید راهبردهای عملی برای این نظریه های ارایه شده و به آن عمل شود .
البته تنها کافیست به آنچه موجود است فکر کنیم و برنامه ریزی های نظری عمل شود . این برنامه ها باید با دقتی که روی کاغذ آمده است ، بهمان شکل عمل شود. در این بین منابع زیادی وجود دارد که از آنجمله میتوان به وجود الگوهای خارجی و رساله و تحقیقات زیادی اشاره کرد
البته نباید فراموش شود که یک مدیر قوی غیر متخصص در کوتاه مدت با استفاده از منابع علمی مدیریتی توانسته است که نتایج خوبی بگیرد ولی این در دراز مدت عملی نیست و همانطور که امروزه در ورزش ما دیده میشود ، فشار آن برنامه کوتاه مدت به قیمت از بین رفتن تمام خصوصیات باطنی و عاطفی و روانشناسی کارکنان آن سازمان ، نهاد یا ارگان بوده است که دیگر قابل جبران نیست .
هدف مدیریت ورزشی
هدف مدیریت ورزشی ، اداره سازمانها و نیز رویدادهای ورزشی است که دارای برنامه مشخصی و هدف تعریف شده ای هستند .در دنیای امروز رویدادهای بزرگی در ورزش شکل گرفته و تاسیسات پیچیده ای به ورزش اختصاص داده شده است که اداره این اماکن و رویدادها مستلزم وجود یک مدیر ورزشی به دورانی باز می گردد که ورزش دوران نوین خود را پشت سر گذاشت .البته مدیریت ورزشی در دوران باستان به منظور اداره المپیک های باستان وجود داشته ، اما مدیریت ورزشی به مفهوم امروزی آن پس از سپری شدن دوران نوین ورزش شکل گرفته است .قالب مدیریت ورزشی خصوصا با راه اندازی المپیک نوین و زمانی که توجه قشر زیدی از جوانان به ورزش معطوف شد ،
شکل جدی تری به خود گرفت .امروزه مسایل بازاریابی ورزش و صنعت ورزش ، آخرین دستاوردهای مدیریت ورزشی است که در این تخصص از آن یاد می شود .همچنین ورزش در بین تمام محصولات فرهنگی رتبه دوم را پس از موسیقی به خود اختصاص داده که این نشان دهنده این است که فرهنگ بزرگی به نام ورزش شکل گرفته که به تبع آن مدیریت ورزشی نیز شکل پیچده تری به خود خواهد گرفت .یکی از اصلی ترین مشکلات امروز ورزش ما ، مشکل مدیریتی آن است .یک مدیر ورزشی باید از مهارتهای لازم و مختلف مدیریتی در حیطه اصلی فنی ، انسانی و ادراکی و نیز دو مهارت جدید ارتباطی و سیاسی مطلع باشد . یک مدیر باید از اطلاعات فنی ورزش آگاه باشد و بتواند با ایجاد روحیه بالا و انگیزه بین منابع انسانی ، این اصلی ترین سرمایه های ورزش را بخوبی هدایت کند .در حیطه ادراکی نیز یک مدیر ورزش باید بداند که این کشتی در کجای دریا قرار دارد و ساحل آن کجاست . برای این منظور وی باید الویت های ورزشی و نقاط ضعف و قوت آن را شناسائی کند .در اینجاست که یک مدیر ورزشی ، در مجموع در تمام سطوح مدیریتی باید از اطلاعاتی هر چند جزئی در این زمینه ها آگاه باشد .
با وجود چنین مدیری ، به بهره وری منابع افزوده خواهد شد و اهداف سازمانی تحقق پیدا خواهد .بخش خصوصی در ورزش فعال خواهد شد و دیگر شاهد کارهای موازی در ورزش نخواهیم بود و نیروهای مردمی بطور داوطلب برای گسترش ورزش وارد عرصه خواهند شد و به این ترتیب پتانسیل های موجود در ورزش فعال میشود .بخش صنعت و تولیدات صنعتی نیز بعنوان سرمایه های ورزش مورد توجه قرار میگیرد .بنظر میرسد که در کشور ما باید هماهنگیها ی بیشتری در این زمینه صورت بگیرد و منابع ضروری استخراج و حرکتها در یک جهت برای رسیدن به اهداف سازمانی هدایت شوند .
به این منظور تمام منابع انسانی ،کالبدی و مالی باید به منظور یک هدف ملی مورد استفاده قرار بگیرند که تنها در این صورت است که میتوانیم با سرعت بیشتری در جهت تحقق اهداف ورزشی خود حرکت کنیم .