بخشی از مقاله

نظم اجتماعی و نقش ها و حقوق انها و طلاق

به نام خالق بي همتا

مقدمه
سپاس و حمد بي كران خدايي را كه توفيق بخشيد تا گوشه اي از وظيفه ي خود را انجام دهيم و درود بر رسول خدا كه ارزش خدايي هر چيز را آن گونه كه شايسته بود نماياند و زن را كه كانون خانواده بود حياتي تازه بخشيد و درود بر امامان و معصومين كه فرمان گير و رهرو رسول خدا بودند. در جامعه بشري بي شك منشاء جامعه خانواده است و داشتن جامعه اي صالح بدون اصلاح خانواده امكان پذير نيست.

زيرا : اِنَ الله لا يُغَيرُ ما بِقومٍ حَتي يُغيرُ و امابِنفسُهِمِ (( به درستي كه خداوند حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد تا زماني كه آن قوم حالشان را تغيير دهند. )) و قطعاً بهترين طبيب و راهنما در مسائل خانواده كتاب خدا و گفتار چهارده معصوم مي باشد و بايد پذيرفت جوامعي كه خود در لجنزار فساد و تباهي فرو رفته اند نمي تواند سرمشقي براي زندگي ما باشد. (( ذات نيافته از هستي بخش كي تواند كه بود هستي بخش ))


جامعه ما كه امروز به بركت انقلاب شگوهمند اسلامي به رهبري حضرت امام خميني به عنوان سرمشقي براي تمام امت اسلامي در سرتاسر جهان مطرح است بايد از هر جهت نمونه جدايي و سرمشق باشد به ويژه در مسائل خانواده و زناشويي و پيامدهاي آن از جمله طلاق و جدايي كه از آماري مساوي صفر يا حداقل پايين تر آمار را داشته باشد و اين ميسر نيست مگر آگاه كردن مردان و زنان نسبت به وظايفشان در قبال يكديگر و در قبال فرزندان و فرزندان در برابر پدر و مادر .من زياد مشاهده كرده ام كه علت خيلي از مشكلات خانواده اي كه گاهي به طلاق مي انجامد عدم آگاهي افراد از وظايف زناشويي يا ذهن بيني و يا دخالت بي جا از جانب اطرافيان ديگران است.


خانه پاك
پاك و پاكيزه مانده يك جوان چه پسر و چه دختر چه مرد و چه زن در صورتي كه ازدواج نكنند از فساد و تباهي امري غير ممكن به نظر مي رسد. در چند ميليون مرد و زن يافتن جواني پاك ، و انساني با عفت و خوددار از گناه بشرطي كه ازدواج نكرده باشد بايد بگوئيم او از اولياء الهي است .خودداري از گناه ،و مصون ماندن از آلودگي،و در امان رفتن از عصيان و طغيان در صورت عدم ازدواج كاري است يوسفي.

خانه اي كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن زندگي مي كنند خالي از فساد نيست. مرد بدون همسر،و زن بدون شوهر،در صورتي كه غرائز و شهوات آنان زنده است و فشار غريزه و شهوت بر آنان سنگين است،جداي از فساد هر چند اندك و بديده از مشكلات گوناگون روحي و خانوادگي و اجتماعي نيستند.

ازدواج اين حقيقت الهي و طبيعي آسان كننده پاره اي از مشكلات و عاملي براي تداوم پاكي جوانان و حفظ عفت و تقواي آنان است. بناي يك خانه در جامعه در صورتي باسلامت و آرامش قرين مي شود كه مرد و زني با تحقيق دادن ازدواج و رعايت حقوق يكديگر در آن زندگي كنند.خانه مسلمان در هر سرزميني كه هست بايد پرتوي،روحي و جلوه اي از ياد خدا و محصولي از رفعت و بلندي و عظمت و ميوه اي ار تسبيح حق در شب و روز باشد. چنين با چنان اوصافي خانه مومني است كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد به امر الهي مسئله ازدواج در آن صورت گرفته و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهي و انساني پاي بند هستند.

آري قرآن مجيد به ازدواج امر مي كند تا مشكلات مرد و زن با تحقق اين سنت تخفيف يابد و دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگي و فساد سالم بماند و مرد و زن با تشكيل زندگي و همسوئي با يكديگر خانه را محل ذكر خدا و تسبيح حضرت حق مي كنند . در جو چنين خانه اي مرد و زن و بنده واقعي حق و فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوه اي از آداب الهي و سنن و روش انبياء مرام حق است. زن مومنه هنگامي كه با مرد مومنه ازدواج مي كند و هر دوي آنها خود را موظف به رعايت مسائل الهي مي دانند به عنوان دو يار مددكار دو رفيق شفيق دو دوست همدم دو همراه و دو منبع با ايمان و دو استوانه عشق محبت فضاي زندگي را از ورود مشكلات حفظ مي كنند و چون مشكلي پيش آيد به اساني و سادگي آن را حل و فصل مي نمايند و با اسلحه صبر و حلم و بردباري و حوصله به علاج درد بر مي خيزند.


استقلال مرد و زن در ازدواج
پدران و مادران بايد توجه داشته باشند كه حق انتخاب همسر همراه با شرايط مهمي كه اسلام عزيز فرموده با خود فرزند است.پدر و مادر حق ندارد ازدواج دختري را كه فرزندشان نمي پسندند به او تحميل كنند و او را به زور وادار به ازدواج با او كنند. همچنين پدر و مادر حق ندارند كسي را دختر نمي پسندد وي را به زور به ازواج با او كنند. آنان در انتخاب از جانب حق داري حريت و استقلال اند

. در رساله علميه مراجع بزرگ شيعه در باب ازدواج مي خوانيم: اگر همسر مناسبي براي دختر پدا شود و بخواهد با او كه شرعاً و عرفاً هم كفو خود مي شناسد رضايت و عدم رضايت پدر و مادر مشروط نيست و مي تواند با اجازه اسلام و رضايت حق ازدواج كنند. بر پدران و مادران كه هوا و هوس و خواسته هاي صنفي و قبيله اي خود را در ازدواج پسران و دختران خود اعمال نكنند كه زورگوئي در اسلام حرام و قبول زور هم حرام است. مرد و زن در انتخاب كار مشروط نيز آزاد و مستقل هستند و محصول كار آنان از خود آنان است و مالكيت آنان بر درآمد خود يك مالكيت مشروط است و زن حقي به اموال مرد جز با اجازه مرد و زن بايد در تمام جوانب حيات محفوظ بماند.


نقش مادر در تربيت فرزند ( فرزند يا حاصل وجود مادر )
كلمه ام كه در قرآن و روايات به طور فراوان ذكر شده به معناي رشيد و سرچشمه است و به خاطر اينكه كودك حداقل شش ماه و حداكثر نه ماه در رحم زن است و با تمام قوا جسم و روح خود را از مايه ي وجود زن مي گيرد و به طور دائم از كارگاه جسم و اعصاب و جان زن تغذيه مي كند، از وجود او نسبت به كودك تعبير به ام شده است. در حقيقت مادر اصل و ريشه و سرچشمه وجود كودك است و كودك انعكاسي از واقعيات جسمي و روحي مادر و ميوه اي از آن شجره مباركه است

.مدت اقامت نطفه در پدر بسيار اندك ولي در رحم مادر و نزديك به دويست و هفتاد روز مهمان است. روي اين حساب تمام يا اغلب گيرندگي و اثر پذيري او از مادر اوست و به همين علت حسابي كه اسلام براي مادر باز كرده براي غير او باز نكرده است .آثار وجودي مادر از جسم و روان در وجود كودك ظهور مي كند و طفل در اكثر اطوار و برنامه هاي حياتش خود آگاه يا ناخودآگاه بر طينت قادر مي طند. دختر قبل از اينكه ازدواج كند بايد توجه داشته يا به توجه بدهند كه مادر فرد است و مادر فردا بايد از امروز در غذا،رفت و آمد،معاشرت،برخورد،تربيت،ادب و ايمان دقت كند تا موجد و مولد نسلي پاك با ارزش و مودب به آداب باشد. اين جمله زيبا را كه از امپراتور فرانسه ناپلئون نقل مي كنند در كتابي در رابطه با زن ديدم.


از او پرسيدند كدام مملكت در نزد تو ارزشش از همه ممالك بالاتر است؟ گفت كشوري كه تعداد مادرانشان بيشتر ياشد . حيثيت مادر بودن بايد مادر بودن خود را براي تربيت و رشد فرزندان حفظ كند.مادر فرهنگ اسلام بايد مادر بودن خود را براي تربيت و رشد فرزندان حفظ كند. مادر بايد براي فرزندان مادري كند تا فرزندان از نظر فكري و عاطفي كمبود پيدا نكنند.

زن اگر خصوصيات مادري را از دست بدهد و خود را در عرضه گاه آزادي به معناي غربي بيندازد و با هر كس و ناكسي بگو و بخند و بنشيند و رفت و آمد كند درنده اي است كه به جان خانواده افتاده و گرگ خطر ناكي است كه شرف و كرامت و عفت و پاكي خانواده را به باد خواهد داد. مادر براي تحويل دادن فرزندي وزين،مودب،پاك،باصلابت، خردمند و داراي وجودي پاك و فكري سالم و اخلاقي انساني باشد.اگر در ميان قوم نوح مادر فراوان بود ،اگر زن باايمان و سپاسگذار و پاك و با ادب زياد بود،نمي فرمود از اينان جز كافر بوجود نمي ايند.


آري اگر دختر و زن بفرموده رسول حق خضراء باشد يعني گياه روئيده شده روي فربله،از اين گياه نمي توان توقع بوجود آمدن ميوه شيرين و محصول الهي و انساني داشت. مادر نبايد در هر مجلسي گرچه مربوط به اقوام باشد شركت كند،زيرا پاره اي از مجالس مجلس معصيت است و در روحيه مادر اثر مي گذارد و چه بسا كه هويت مادر بودن را از او بگيرد.مادر نبايد به هر شكلي كه ميل و طبعش اقتضا مي كند از مواد خوراكي استفاده كند چه بسا كه از منبع حلالي تهيه نشده و از نظر آثار براي او و فرزندش زيان آور باشد . مادر مربوط به مسائل طهارت و غايت را رعايت كند.

و بر فرائض و واجبات و مسائل اخلاقي اصرار داشته باشد تا كاراگاه وجودش منبع نور و سبب طلوع نور شود. چنانكه از امامان معصوم ما رسيده : حضرت زهرا (ع) را اسوه خود قرار داده بودند و از تمام شئون فكري و روحي و اخلاقي و ايماني آن بزرگوار پيروي مي كردند. فاطمه (ص) در تمام هستي مادري نمونه و نمونه اعلاي مادري است.

زنان ما و دختران ما بايد آن حضرت را اسوه و الگوي خود قرار دهند، كه مادر ريشه و سرچشمه و اصل وجود فرزند است. مادراني كه اخلاق اسلامي را رعايت مي كنند ، مادراني كه از وقار و سنگيني و ادب برخوردارند،مادراني كه كانون مهر و محبت و عاطفه و عشقند،فرزندان آنها تا وقتي در رحم هستند از اين خصوصيات مايه مي گيرند و پس از بدنيا آمدن با نگاهي دائم به مادر دارند،و گوشي كه تا مدتي وقف صداري مادر است از مادر بدون ترديد شكل مي گيرند.


حضرت حسين (ع) وقتي سر حربن يزيد را به دامن گرفت ،حرين و آزادگي او را از هوا و هوس و حاكميت بني اميه به مادرش نسبت داد: اَنتَ مُركَما سَمتكَ اُمكَ حُراً
((‌تو آزادي و اين آزادي را از مادر نشانه داري ))
وقتي عمر سعد اصرار بر بيعت كردن حضرت حسين با يزيد يان ورزيد امام عدم بيعت خود ويارانش را به مادران پاكيزه و پاك دامن نسبت داد.
عواطف مادري و نقش آن در تربين فرزند


روح انسان به گونه اي ساخته شده كه نياز به محبت و عواطف ،يكي از اساسي ترين نياز هاي روحي او محسوب مي شود. بدين جهت كودكان محروم از اين نياز فطري،دچار كمبودها و مشكلات رواني و گاه نواقص جسمي خواهند شد. بر اساس تحقيقات دامنه داري در اين زمينه بعمل آمده است. بسياري از بزهكاري هاي افراد مختلف ريشه در خلاء عاطفي آنها دارد و چنانچه جامعه اي در زمينه اشباع رواني و اقناع نياز هاي فطري فرزندان توفيقي بدست اورد كمتر شاهد ناهنجاريها ي فردي و اجتماعي خواهد بود.


حضرت فاطمه (ص) كه خود از سرچشمه محبت و عواطف رسول خدا (ص) سيراب گشته و قلبش كانون محبت به همسر و فرزندان خود بود در اين جهت وظيفه مادري خود را به بهترين شكل انجام داد.
سلطان مي گويد : روزي حضرت فاطمه الزهرا (س) را ديدم كه مشغول آسياب بود . در اين هنگام فرزندش حسين گريه مي كرد و بي تاب بود. عرض كردم براي كمك به شما آسياب كنم يا بچه را آرام نمايم؟ايشان فرمودند من به آرام كردن فرزند اولي هستم ،آسياب را بچرخانيد.


توجه به نيازهاي كودك
يكي از عوامل موثر در سلامت و نشاط روحي و جسمي فرزند،تغذيه و بهداشت است. تامين اين گونه نياز ها كه جسم و روح كودك را آرام و آسوده نگه مي دارد ،سلامتي و صلابت روح او را تا پايان عمر تضمين مي كند. ناهنجاريهاي فراواني كه در انسانهاي بزرگ ديده مي شود بنوعي ريشه در نيازهاي اين دوره از زندگي آنها دارد

.علاوه بر اين نبايد از تاثير گذاري متقابل روح و جسم غافل بود. بي شك يك جسم بيمار،روح را پژمرده و بي نياز مي سازد.همان گونه كه روح افسرده ،موجب اخلال در فعاليت هاي بدن مي گردد .بارها در تاريخ خوانده ايم كه گاه فاطمه زهرا (س) شكم فرزندان را به قيمت گرسنگي خود سير مي كرد .زماني كه مسلمانان به علت كمبود آب ،سخت در مضيقه بودند،فاطمه (س) حسن و حسين (ع) را نزد پيامبر برد

و عرض كرد اي رسول خدا فرزندان من خردسالند و عق تشنگي ندارند. پيامبر كه نگراني دخترش را در اين رابطه بجا و بموقع ديد،زبان مباركش را در دهان حسن و حسين قرار داد و با تر كردن دهان آنها حضرت زهرا را از نگراني درآورد و آن دو طفل كوچك را از تشنگي وفروط نجات داد. عطوفت و مهر مادري در حضرت زهرا (س) بقدري بود كه در لحضات پاياني عمر خود ،سخت نگران حال فرزندانش بود .

شايد بيشترين نگراني ان حضرت براي محروميت آنها از مادر بود زيرا او مي دانست كه پس از شهادتش ،هيچكس نمي تواند مهر و محبت مادري را نسبت به آنها داشته باشد.حضرت فاطمه زهرا(س) براي اينكه فرزندانش از اين نعمت بزرگ يعني محبت مادرانه كاملاً محروم نمانند ،به حضرت علي (ع) پيشنهاد كرد و از ايشان خواست كه پس از او كسي را به همسري انتخاب كند ،كه بتواند از عهده اين امر مهم بر آيد،پس از رحلت رسول اكرم (ص)مقداري از غم هاي حضرت زهرا(س)به محروميت فرزندانش از محبت پيامبر (ص) مربوط مي شد و گاهي با قلبي سوزان،خطاب به فرزندانش چنين مي گفت : كجا رفت پدرتان (پيامبر) كه شما را عزيز مي داشت؟ او شما را بر دوش خود سوار مي كرد و به شما مهرباني مي كرد. كجا رفت جد بزرگوارتان كه از همه به شما مهربانتر بود،آنگونه كه نمي گذاشت شما بر روي زمين راه برويد و هميشه شما را در آغوش خود داشت؟آه كه ديگر او را نمي بينم كه شما را بر دوش گرفته باشد.


جوانان بيدار باشد
جوانان عزيز،فرزندان اسلام،راستگان به رسول حق (ع) سفارش مهمي به شما دارم،و آن اين است كه قبل از ازدواج شرايط يك پدر خوب و مطلوب را در خود تحقق دهيد،زمان ازدواج دير است فاز هم اكنون به فكر تصفيه خود از رذائل اخلاقي،و تصفيه عمل خود و معاشران خود،و رفت و آمد خود،بخصوص غذاي خود باشيد. چرا كه در نطفه هاي شما ماده اي است به نام ژن كه تمام خصوصيات شما را به نسل شما منتقل مي كند،اين تنها ثمره تحقيقعلما و دانشمندان غرب نيست كه بعضي از شما به آن اهميت ندهيد

و بگوئيد ممكن است اين نظريه در آينده باطل شود، يك مسئله طبيعي و ذاتي است، كه اسلام عزيز از همان هنگام طلوع به آن توجه داشته در اين زمينه به روايتي بسيار مهم عنايت كنيد : جواني سراسيمه و مضطرب به محضر پيامبر آمد . عرضه داشت من و همسرم دو سپيد پوست هستيم،به همسرم اطمينان كامل دارم ولي فرزندي كه براي ما متولد شد سياه چهره است ،براي من معماست!

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید