بخشی از مقاله
نقش اندیشه در فرآیند طراحی
مقدمه
روند طراحی یک معیار شامل تعداد زیادی تقسیمها وفرآیند تکامل آنهاست که منجر به تولد مفهومی خیالی با پتانسیل واقعیت در ذهن میشود که در آینده تحقق میپذیرد . این مفهوم خیالی به واسطه الزاماتی خاص مانند توجه به فرم، عملکرد، فنآوری ، مقررات دولتی با کمک ترسیمات، گام به گام به طرح نهایی نزدیک میشود.
در سالهای اخیر معماران درگیر بحثهیا نظری طراحی و نحوه اعمال نظر طراح در فرآیند طراحی هستند. ا ین روند نشان میدد که اهداف و اصول حاصله از بحثهای نظری به سادگی قابل اجرا در یک طرح واقعی نیستند اما کشف این اصول جزء الزامات جهت ارتقاء طراحی معماری میباشند. یکی از این موارد، آشنایی با نوع اندیشه طراح و در پی آن، مهارت به کارگیری اندیشه در طراحی میباشد، در پی این هدف لازم است که انواع اندیشه شناخته شود و نسبت هر یک در روند طراحی مورد کنکاش قرار گیرد.
واژه کلیدی:
اندیشه – اندیشه شهودی – اندیشه فلسفی- اندیشه علمی – دورة تعادل – فوتنامه
چکیده :
مقاله حاضر، ضمن معرفی انواع اندیشه و نگاهی به جایگاه آن در معماری به ردیابی دوره تعادل سه اندیشه علمی، فلسفی و شهودی در تاریخ که همان دوران طلائی اسلام میباشد میپردازد. در راستای این کنکاش تاریخی تنها اسلامی به جا مانده از قرن 10 و 11 هـ.ق به عنوان ماحصل معاصری میشود.
اندیشه و انواع آن:
اندیشه ناب لازمة پیشرفت است چرا که مصرف زدگی در تولید اندیشه، از مصرف زدگی در تولیدات صنعتی خطرناکتر است.
اولین قدم در استقلال فکری، و جایگزین کردن اندیشه مفهومی با اندیشه تولیدی، فراگیری مهارت اندیشیدن است. اندیشیدن از کجا شروع میشود. سلامتش کدام است و چه شرایطی پیدا میکند که تبدیل به اندیشه زمان میشود؟
اندیشهای ماندگار و در انتقال از نسلی به نسل دیگر چه خصوصیاتی باید داشته باشد.
1- اندیشهای علمی اندیشهای است که ذهن در شرایط عادی به سمت آن گرایش دارد . علم به آن بخش از معرفت بشری گفته میشود که از طریق یک نوع تجزیه قابل اندازهگیری، کسب میشود. اکتشاف آن اندازهگیری، در فضای علمی صورت میگیرد.
نوع اندیشه با 2 آیتم شناخته میشود. اول موضوع و دوم روش آن اندیشه است. موضوع اندیشه علمی یافتن قوانین طبیعت و کشف قوانین عالم مادی با روش تجربی میباشد در این بین نظریهها خلق میشوند که هدف آنها نزدیک کردن انسان به دید برتر و پیشبرد علم بشر امید اثبات در آینده میباشد. (اوج اندیشه علمی قرن 18 میلادی میباشد. ) گاهی موضوع اندیشه علمی طبیعت و گاهی روانشناسی و کارکرد انسان است.
علوم انسانی هم جزئی از اندیشه علمی به شمار میآیند و در نتیجه بخش عمدهای از معماری نیز متکی بر اندیشه علمی است. اما سوال اینجاست این اندیشه تا چه حد در تفکر طراح و خقل یک جانمایه طراحی اجازه نفوذ دارد اندیشه علمی در کدام قسمت از طراحی به کار میآید. این سوالی است که در جمعبندی به آن پرداخته میشود.
یکی از مهمترین گرایشهای معماری قرن بیستم که معماری نیمه دوم این قرن را تحت تأثیر قرار داده است استفاده از دادهها و سیستمهای جدید علمی برای تدوین فضای معماری است که از آن با ؟؟ معماری علمی یا تولید علمی معماری یا تولید علمی معماری یاد میشود هدف آن خارج ساختن روند طراحی معماری از شهودی و مبتنی بر احساسات و تجربیات طراح و به نظم درآوردن آن در قالب یک نظام و دستورالعمل طراحی میباشد
این نوع معماری در تلاش برای کشف رابطه بین عناصر یا بخشهای سازنده نظام طرح میباشد معمارانی چون الکساندر با توسل به علوم ریاضی در کتاب عرصههای زندگی خصوصی و زندگی جمله وینچ در کتاب سیمای شهر به این مقوله پرداختهاند. آن امری که باعث حرکت معماران علم گرامی میشود عقش و باور به علم و شیوههای علمی برای ادراک و آفرینش معماری به عنوان روشی تدوینی میباشد که بهتر میتواند گذر از جهان ذهنیات (مرحله در دستة بندی علم روانشناسی) به جهان عینیات (مرحله ) و بالعکس را ممکن سازد.
اندیشیدن به معماری به عنوان یک علم در سال 1931 توسط هانس مدیر از بنیانگذاران با و هانس اینگونه توجیه میشود:
1- معماری اصیل کلاسیک دیگر معماری نیست، ساخته علم است و ساختن مساله احساس نیست بلکه مساله شناخت است.
2- ساختن عملیاتی ترکیبی نیست که از احساس الهام بگیرد و انسان قرن 2 دیگر نمیتواند به فرآوردهای بیاندیشید که در آن آفرینش، به دست اتفاق رخ دهد این نوع تفکری تک بندی خواهد بود که مرحلة خالق جانمایه طراحی مرتبط با شهود درونی معماری را نفی میکند. تفکر شرقی معتقد به وجود مرحله و خلق از درون جعبه سیاه ذهن یا همان اتفاق میباشد که میتواند ناشی از شهود قبلی معمار باشد.
اندیشه فلسفی مبتنی بر تعقل تجریدی است که موضوع آن رسوخ به تدوین عقلی هستی میباشد که توسط آن تنها بخشی از حقایق عالم به دست اندیشه درز میآید زیر که در این نوع اندیشه محک عقل است و در تلاش جهت پیدا نمودن تصویری عقلانی از عالم تنها به قدر طاقت کسی که میاندیشد میباشد فیلسوف تمرکزی بر جزئیات و ماهیت بیرونی اشیاء ندارد بلکه به کل هر اشیاء میپردازد . در طول تاریخ اندیشة فلسفی در جستجوی پاسخ به دو سوال عام بود.
1- هستی چیست؟ 2- معرفت چیست ؟ آنچه مسلم است آن است که سوالات فیلسوفان در طی قرون، همان سوالات درونی همه ما میباشد که در فلسفه بزرگ شده است روشی که اندیشه فلسفی به کار میبرد تعقل در فضای عقل و صحت و سقم کلام با محک منطق است.
پس از آنکه انسان محور همه چیز شد و تفکر وی نشان بودن او نه صفاتی که پیش از این مظهر انسانیت بود ارزش هر تفکری تخیل سنجیده میشد و آنچه بواسطه ادراک شهودی و حضوری درک میشد همه رنگ اوهام و خیالات به خود میگرفت و رفته رفته این تحلیل مکانیکی تفکر جایگزین ادراکات درونی شد و بدین ترتیب انسان به یک ماشین که همه چیز را تجزیه و تحلیل میکرد تبدیل شد در نتیجه تفکر از آسمان به زمین آمد. ا
نسانی که زمانی همه چیز را در آسمان میجست حتی تفکر خویش را شهود میدانست اینک همه چیز را در زمین میجست زمینی بیپناه که او میبایست از نو میساخت. تفکر فلسفی اساساً رسالتش مشخص کردن چرایی امور است نه چگونگی آنها و بنابراین از تفکر سنتی نیز خارج است زیرا در تفکر سنتی پاسخ از پیش در منابعی چون وحی مشخص است اما در گردونه تقدیر تاریخی ، ما با پرسشی بدون پاسخ رو به روئیم و به ناچار به تفکر فلسفی رو میآوریم.
اندیشه شهودی قدمتی به اندازة بشر دارد لذا همة انسانها آنرا تجربه نمودهاند این اندیشه از طریق شهود و درک درونی حاصل میشود. و در خیلی از زمینهها قادر به حل مشکلات است به طوریکه این عقیده وجود دارد که خیلی از اکتشافات حاصل منطق یا علم نبوده است بلکه از طریق رسیدن راه جدیدی به ذهن از جائیکه گمان برده نمیشود به صورت جرقهای ظهور مییابد علم روانشناسی محل ظهور آنرا از طریق جعبه سیاه ذهن میداند که قانونی ندارد و مرکز ظهور خلاقیت فردی به شمار می اید عارفان از آن به معرفت شهودی یا معرفت عرفانی یاد میکنند که روند حرکت آن در جهت وقوف به حقیقت هستی میباشد در حالیکه حقیقت هستی شاید هرگز توجه علم فلسفه نباش و هستی خود به تنهایی برای ظرف وجود فلسفه کافی بنماید اما آنچه مسلم است این است که تبیین عقلانی هستی، معرفت شهودی را سیراب نمینماید.
تفکر ذن از این دست است . ذن گرایان اعتقاد دارند که انسان باید همه چیز را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید یا از آن کم کند بنگرد یعنی اینکه همه چیز را بایستی بدون اینکه از خود ارزش بیشتری بدان افزوده شود یا چیزی از آن کم شود دیدن عین واقعیت و حقیقت و دور ریختن الحاقات آن بینی علوم به کارگیری ذهن در تحلیل و تجزیه وقایع از این تفکر ذن از شهود پیروی میکند زیرا زیرا که شاگرد ذن گرا باید همیشه منتظر تحول ناگهانی خویش بماند زیرا که ذن همکف تحول ناگهانی است یعنی تحول انساندر این مکتب دفعتا حادث میشود ژرچه برای رخ دادن این تحول طی مراحی لازم مینماید این تحول چیزی جز ظهور شهود بر قلب ذن گرانیست
که از آن به تفکر شهودی یاد میشود. در حقیقت انسان در عالم شهود گونهای از آزادی را تجربه میکند که در قلمرو فلسفه امری محال است از این جاست که بسیار از متفکران مانند کانت و هایدگرا، مقام هند را مقام آزادی بشر تلقی کردهاند. در قلمرو علم چنین خیالات و آمالهایی نامعقول است. بسیاری ازاختراعات و صنایع مستطرفه در عالم خیال تکوین پیدا میکنند . بسیاری از فرضیههای تخیلی علمی نیز در عالم خیال حسی (شهود) شکل میگیرند، زمانی که شهود کارتصویرسازی جهان را در قلمرو علم شکل میدهد. .
در اینجا بد نیست که از حوزة علم روانشناسی تفکر شهودی را بازبینی نمائیم.
به طور کلی ذهن واگرا در جمعآوری Dataهای خویش از معیارها میگذرد چون ذهن به بستن آنها علاقهای ندارد اما ذهن همگرا مساله را در ابتدا باز میکند و با معیارها دوباره میبندد ذهنی خلاق است که از صفت همگرا بودن و واگرا بودن به موازات یکدیگر بهرهبرد به عنوان مثال مولوی ابتدا با ذهنی واگرا و استفاده از مثالهای قیاسی با ذهنی در عالم محسوسات و خاکی محشور میشود، سپس به ملکوت میرود و ذهن را به سوی وحدانیت همگرا مینماید لذا در عالم بالا (شهود) تفکر همگرا میشود معمارها شاید همینگونه باشند . تفکیک هرچه به سمت شهودی پیش رود همگراتر است
پروژههایی که اثری از ردپای شخصی و درونی معمار درونی خود دارند. از تفکر همگرا شکل میگیرد اما اندیشة علمی حاصل تفکری واگراست . به نظر میرسد که اندیشة واگرای علمی ریشه در چند بستری و چند فرهنگی بودن ملل حاصل تفکری واگراست. که به نظر میرسد که اندیشه واگرای علمی ریشه در چند بستری و چند فرهنگی بودن ملل تازه متولد شده دارد به دلیل وجود فرهنگهای متنوع جهت پذیرفته شدن یک پدیده در جامعه نیاز به علم و اثبات به روش علمی که زبان مشترک همه فرهنگهاست میباشد در واقع تفکر واگرا در یک جامعه حاصل عدم یگانگی و تنوع عقاید و نظرات دارد.
نتیجهگیری:
به ندرت میتوان نمونهای یافت که در آن فقط یک نوع اندیشه به تنهایی به کار رفته باشد همه نوع اندیشه ملازم یکدیگرند و شیوة اندیشیدن بسیار وابسته به طبیعت موقعیت است اما گاهی در دورههای تاریخی یکی بر دیگری غلبه میکرده است. تنها زمانی میتوان به صحت اندیشه اطمینان حاصل کرد که هر سه نوع تفکر در توازن و توازن یکدیگر باشند. (خیر الامور اوسطها)
در معماری نیز تک روی در هر شاخه به گونهای تک بعدی پیش رفتن است زمانی میشود در هر سه نوع اندیشه غوطهور شد که دادهها به صورت اسلیمکاهای ذهنی درآمده باشند تا بتوان بدون طی مرحلة آمادگی و تمرین (Prepration به مرحلة خلق (incubation) رسید. و این مستلزم تمرین بر روی قسمت شهوری (خلق طرحمایه) میباشد و شهود چیزی نیست جز همگرا کردن فکر به سوی ماوراء و آرامش درون در نتیجه جانمایةاثر از دل جعبة سیاه ذهن خلق خواهد شد. همان جرقه بدون تمرینات بیش از حد یا کشنده.
«ای کم ایمانان چرا هراسانید» آیه 13 باب 24 صفحه یوشع در اینجا ایمان یعنی همان اعتقاد به شهود «اذا دعوت فظن ان حاجتک باالباب» وقتیکه خواستهای داری پس خیال و تصور و شهود بپندار که نیاز ت پشت در است . (امام جعفر صادق) در اینجا خیال و تصور و اعتقاد به شهود
همان طی کردن مرحله Pnepration از طریق تخلیه درون و ممارت در تزکیه نفس یا همان تقویت ایمان به غیب است.
همانطور که دیده میشود تفکر شهودی نه تنها در معمار بلکه در دستورالعملهای اصلی زندگی مشکل گشا خواهد بود. کنترل و آمیختن اندیشة منطقی و خیال پردازانه (شهود پردازانه) یکی از مهمترین قابلیتهای طراح است.
در فرایند طراحی معماری هر اندیشه جایگاهی ویژه دارد در عین حال اینکه نمیتوان ادعا کرد هر مرحله از مرحلة دیگر مجزاست و فردی برای آنان قابل تعیین نیست . معمار در فضای شهودی است که جانمایه اصلی طرح را خلق مینماید او خمیر مایهای از معرفت میسازد مرحله Pnepration – Incubation| هنگامیکه به عماری به عنوان یک اکتشاف و یا نقد نگاه میکنیم وارد عرصه فلسفه شدهایم و در نهایت در بخش انتقال از ذهن به عمل بر علم نیازمندیم.
طبق نظر کن پنیگ «من به احساس درونی اعتماد میکنم» به دست شهود به حس شهودی درباره پروژه ... مسائل کارکردی را از نظر فنی میتوان حل کرد مسائل چشم انداز و غیره را نیز .... اما این که کدام مسئله را ابتدا باید حل کرد احساس درونی است... آن را نمیتوان توصیف کرد اما میتوان احساس کرد که درست است و از هر ده بار نه بار آن واقعا درست در میآید.
الهی است؟
و اکنون دستورالعمل آینه شدن در بیانیهای معمار تحت عنوان قنون نامه بنایان چگونگی پرورش فکری و رشد استادان معمار را از مرحلة خرمد تا استاد بنا نشان میدهد (برگردید به عقب)
با حمد خدا و ثنای خدای یگانه شروع میشود قنوت را معنی میکند و 8 خسیسه جوانمردان را در 2 دستة خاص و عام نام میبرد نخستین تواضع است و آنرا اولین مرتبة شجاعت میداند و شجاعت را مغلوب عقل کردن نفس معنا میکند و راه رسیدن به آنرا توجه به خویش میداند. توجه به نفس به عبارتی همان تلاش برای آینه شدن در راه تفکر شهودی است
دومین را امن نام ترس را از خواص تاریکی یمداند. سومین صدق است که آنرا اولین درجه حکمت میبیند و هیچ چیز را در طریق جوانمردی بدتر از دروغ نمیداند . چهارم و از اشرف خصایص وفا و صدق عهد و و عهده نام میبرد شرایط عام قنوت را ذکور بودن و بلوغ بلاغت ، داشتن عقل که آنرا وسیله بندگی حق و واسطه کسب کمال میداند.
در ا ینجا این دیدگاه قابل مقایسه با فطریه ذکاوت است . ذکاوت عقل را خود کمال میدانست من میاندیشم پس هستم – در حالیکه هنرمند معمار خود را به مثابه ظرفی میداند که تنها میخواهد کمال مطلق را در غالب هنر به مردمان انتقال دهد. تفاوت بین این دیدگاه در طی تاریخ و تا معماری اسلامی و در مقابل معماری غربی قابل ردیابی است. شروط بعدی دین داری که قنوت کمال دین داشتن است : و کمال این داشتن نیز توکل به خدا یا همان شهود درونی است، دیگر اصل ، صحت و سلامت جسم ؛ششم مروت داشتن و هفتم حیا و دلیل نجابت جوهر نفس است.
در بخش بعدی در تقدم ابزار اصلی کاربنایان از لوازمی یاد مینماید که همگی لازمة بهداشت جسم است و چه نیکو استفاده از آنان را جزء ادب میداند که سلامت جسم کمکی است به سلامت روح و قدمتی در راه زلالی درون کار دو ناخن چینی و سرتراش و شانه و مسواک میل و منقاش
. و این نکته بسیار قابل توجه میباشد که دلیل لزوم هر یک را تک به تک ذکر مینماید. به عنوان مثال مسواک را سنت پیامبر و دیانت اسلام و سنت جوانمردان میشمرد اساب خاص بنایان را در مرحلة بعد ذکر میکند شیشه، ماله ، قالب ، ناوه ، ریسمان ، شاغول . اما در آخر ذکر نمینماید که «بنای نیک آنست که اینهمه در راه رضای خداوند و خلق خداوند به کار رود و از طریق صلاح منحرف نگردد.» این دیدگاه با تفکر بساز بفروشی جامعة ما قابل مقایسه است . در همین نکات و اصول است که میتوان نتیجه گرفت چقدر از مسیر اصلی منحرف شدهایم تغییر در نوع نگرش معماران و انسانهاست که معماری چنین بر هم ریخته و آشفته را به مردمان هدیه میدهد.
رساله جوانمردان (قنوت نامه)
دستورالعملهای عقیدتی و اجرائی متعلق به اهل هر حرفه را قنوت نامه مینامیدند که تعیین کننده روابط بین خود و بین خود و جامعه آن دوران بود. ریشههای قنوت نامهها به جنشهای رهایی بخش ایرانیان در مقابل خلفای ظالم اموی و عباسی بر میگردد. به طور خاص بعد از حمله مغول به ایران ، هدف عمده آن حمایت از تودههای رنج دیده جامعه بود و با نیت ترمیم خرابیها شکلی جدی به خویش گرفت.
قنوت نامه بنایان تنها متن شناخته شده در یکی از کتابخانههای ترکیه موجود است که تاریخ آن به قرن 10 یا 11 هجری قمری باز میگردد و محل نگارش آن را به یکی از ناحیههای مسلمان نشین فارسی زبان عثمانی نسبت میدهند.
این قنوت نامه در 2 بخش اول عمومی که خود شامل 12 مورد است و شامل تاکید بر کسب فضایلی چون ایثار، تواضع، امن ، صدق و وفا میباشد و بخش دوم تخصصی که بصورت سوال و جواب امور ارشادی و سخنانی از پیرامون و مرشدان را مطرح میکند.
رسیدن به اندیشهای که متعادل باشد و 3 نوع آن به طور هماهنگ و نه الزاما یکسان در کنار یکدیگر به کارآیند بسیار مشکل مینماید. اما در دورهای از تاریخ که همان دوران طلائی اسلام میباشد این امر تحقق پذیرفته و اکنون قابل بررسی میباشد. دورهای که تفکر شهودی در قالب اعتقاد به خداوند یکتا در قلب مردمان نفوذ کرد و خود را در تمامی هنرهای آن زمان اعم از معماری نشان داد .
در اینجا غرض مرور صفات مثبت معماری آن دوره نیست. بلکه از این نظر این معماری قابل بازبینی است که پاسخی برای سهوال از این دست باشد معمار آن دوره چطور بارون وقوف به علوم آکادمیک امروزه و یا بدون وجود تکنولوژی چه در طراحی چه در ساخت بناها به خلق تابلوی عظیم هنری در فضای سه بعدی نائل آمده است.
اگر نظریه به میراث رسیدن همه این هنرها را از پدران آنان محفوظ بدانیم باز هم این پرسش وجود خواهد داشت که با چه انگیزه و دیدگاهی ، این میراث ماندگار مانده و تبدیل به اندیشة زمان وقت خویش گشته است که به خلق آثاری بدیع چون مقبره سلطانیه یا مدرسه نمائید و بسیاری از بناهای دیگر منجر شده است؟ آیا این چیزی جز همان آینه شدن درون معمار برای انعکاس عشق در مرحله بعد مراتب بنایان را میشمرد پائینترین مرتبه را ؟ که بر سر گیرندة ناوه است و کنندة کارگل میداند در ردهبندی کنونی به گونهای از نظر مبتدی بودن میتوان آنرا با دانشجوی کاردانی معماری مقایسه نمود.
گرچه حضور در کنار استاد بر سر کار و آشنایی حضوری با افت و خیزهای کار قطعا مبتدی آن دوره را بسی قدرتر از کاردان امروزه میساخته است . بعد از آن صاحب است که حدواسط میان استاد و مزبور بوده است و اندک مایهای از بنایی کسب کرده است و آخرین مرحله استاد بناست که واند هر وسیله چگونه به کار برد و خشت را چگونه بر سر خشت نهد و چگونه از عهده قوس و ستون برآید.
بخش بعدی بخش سوال و جواب است نکتة قابل توجه در این بخش انتخاب ادبیات پرسش و پاسخ است. به گونهای ساختار پرسش و پاسخی ساختار قویتری در ذهن میسازد و اهمیت تک تک مطالب ملموستر میشود.