بخشی از مقاله

مقدمه

در تاریخ بشر همواره خوبیها با بدیها، و روشناییها با تاریکیها، در قالب عناصر خیر و شر، یعنی منِ اصلاحگرِ عادل و آگاهِ انسان، از طرفی و نیروهای باطل و منهای تیرهگون از طرف دیگر، در زدوخوردی پیچیده و نهان بودهاند. مردمان گذشته این جدالهای بیانقطاع را در قالب نمایندگان سپیدی و سیاهی، عدل و ظلم و خیر و شر، در عرصه قصهها و داستانها گنجاندهاند. بنمایه و پایه اغلب اساطیر و داستانهای پیکار شهسواران با دیوان و دیگر پدیدههای شر و خیانت، نبرد قهرمانان با جانوران هراسانگیز و مبارزه نمودهای نیکی در قبال پدیدههای پلیدی، در همین تصور جنگ و جدال مستمر نیروهای خیر

ﻭ شر در قبال هم است. تعریف از خیر و شر به هر صورت که بیان شود نمیتواند بازگوکننده تمام و کمال این صفات باشد بهطوری که همه جوانب آن را دربرگیرد. خیر و شر همیشه در تقابل با یکدیگر بودهاند و عموماً خیر را امری وجودی و شر را ضد خیر و امری عدمی میدانند. بنابراین، خیر یعنی مؤثر، آن چیزی که قابل اختیار شدن و انتخاب شدن است و شر در مقابل آن قرار میگیرد. بنابراین، شر هم امر نبایستی است، یعنی آنچه هست ولی نباید باشد. خیر آن است که هرچیزی بهسوی آن گرایش و اشتیاق دارد و شر آنکه مورد تنفر و دوری باشد. ممکن است امری مورد پسند نباشد اما بهتر باشد و بالعکس امری که مورد پسند باشد اما بدتر باشد.

در اینجا شرور را چهار قسم میکنیم: الف. امور عدمی مثل فقر، موت و ناداراها؛
ب. شرور ادراکی مثل درد، رنج و جهل مرکب؛ ج. شرور اخلاقی مثل افعال زشت و ناروا؛
ﺩ. مبادی شرور اخلاقی که ملکات رذیله است مانند شهوت

ﻭ غضب و بخل.

اینها تعاریفی است عرفی از خیر و شر، و مفهومی کلی از این موضوع که تقریباً در ذهن همگان نقش بسته است. بنابراین دیدگاه، و با توجه به عنوان، در این پژوهش خیر

ﻭ شر را از جنبه اخلاقی آن در شخصیتهای آثار استاد حسین قوللر آقاسی جستوجو خواهیم کرد.

با بررسی و دقت در پردههای نقاشی قهوهخانهای حسین قوللر آقاسی، میتوان به ویژگیهای خاص آثار او در نشاندادن حالات رفتاری شخصیتهای خیر و شر و کاربست نقشهای تزیینی در این خصوص پی برد. اهمیت

ﻭ ضرورت این موضوع نیز از آنجا آغاز میشود که تقریباً در تمام آثار این استاد بزرگ نیروی شر بهنوعی در تقابل با نیروهای خیر قرار دارد. این در حالی است که تفاوت میان این دو، در عین عیان بودن، پنهان است، بهنوعی هم معلوم است و هم نامعلوم. رسیدن به رمز این تفاوتها، در عین شباهتشان به یکدیگر، کمک میکند تا با لایههای پنهان خیال استاد حسین قوللر آقاسی بیشتر آشنا شویم و از آن

بهره جوییم.

بنابراین، هدف این بررسی شناخت هرچه بهتر نقاشیهای ایشان و توصیف و طبقهبندی شخصیتهای موجود در آثار وی است. با بررسی عوامل مؤثر در شیوه نمایش نیروی خیر و شر در شخصیتهای آثار استاد حسین قولر آقاسی، قراردادهای تصویری برای نمایش شخصیتهای خیر و شر، در نقاشیهای وی مورد شناسایی قرار میگیرد.

حال این پرسش مطرح میشود که در آثار آقاسی از چه نوع قراردادهای تصویری برای نمایش نیروی خیر و شر در شخصیتها استفاده شده است؟

در انجام این پژوهش با توجه به ماهیت آن از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده و به بررسی عناصر خیر و شر و ریشهیابی مفهومی آن در آثار نقاشی حسین قوللر آقاسی پرداخته شده است.

روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت کتابخانهای و شامل دادههای موجود در اسناد و تحقیقات گذشته بوده است.

پیشینه پژوهش

تاکنون پژوهشهای متعددی درخصوص موضوع خیر و شر انجام شده است، اما پژوهشی مبتنی بر این موضوع و بهطور خاص در حیطه نقاشی قهوهخانهای و شخصیتهای آثار حسین قوللر آقاسی صورت نگرفته است. در این میان منابعی چون کتاب نقاشی قهوهخانهای تألیف هادی سیف، و مقالات و کتابهایی از ایشان و همچنین مقالات و کتابهای رویین پاکباز، که مهمترین آنها نقاشی ایران از دیرباز تا امروز است، وجود دارد که بهطور کلی به بررسی زندگی و آثار این هنرمند پرداختهاند، و پژوهش حاضر از آنها بهره برده است.

نقاشی قهوهخانهای و شکلگیری آن

نقاشی قهوهخانهای با جنبش مشروطیت و براساس سنتهای هنر مردمی و دینی و با اثرپذیری از طبیعتنگاری مرسوم آن زمان بهدست هنرمندانی مکتبندیده پدید میآید و بارزترین جلوههایش را در عصر پهلوی مینمایاند. پژوهندگان سابقه نقاشی عامیانه مذهبی در ایران را به عهد صفویان ـ زمانی که تشیع گسترش زیادی یافت ـ مربوط میدانند. بهطور مثال، در دیوارنگارههای امامزاده زید (اصفهان)، صحنههایی از واقعه کربلا تصویر شده است (پاکباز، ۹۸۳۱: ۸۹۱-۱۰۲). در واقع میتوان گفت این سبک متأثر از یک شمایلنگاری است که در زمان شاه اسماعیل صفوی در سال ٩٠٧ تا ٩٢٠ قمری، و پس از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، پدید آمد.

عمدهترین ویژگی این آثار این است که بسیار دور از جو و فضای ذائقه درباری ترسیم شدهاند و فقط در سبک ترسیم و تصویر لباسهاست که انعکاس کمرنگی از فضای دربارهای صفوی حس میشود (اسکارچیا،١٣٧٦:٢٨).

فصلنامه علمی- پژوهشی نگره


تصویر١. باریافتن حضرت مسلم خدمت امام حسین(ع)، رنگروغن روی بوم، رقم حسین قوللر آقاسی، فرمایش عباس تکیه، موزه رضا عباسی، مأخذ: سیف، ١٣٦٩


»داستانهای شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی، وقایع کربلا، قصص قرآنی و حکایتهای عامیانه، موضوعهای اصلی این نقاشیها را تشکیل میدهند. نقاش این موضوعها را مطابق با شرحی که از زبان نقّال، تعزیهخوان، مدّاح و روضهخوان میشنید و همانگونه که در ذهن مردم کوچه و بازار وجود میداشت، به تصویر میکشید« (پاکباز،١٣٨٩:٢٠١).

این نوع نقاشی اغلب در قهوهخانه به نمایش درمیآمد

ﻭ همانجا هم سفارش داده شده و در عین حال همانجا هم تصویر میشد. از طرفی قهوهخانه، محل رفتوآمد نقاشان
ﻭ همکارانشان بود؛ بههمینخاطر این نام به این دسته از هنرمندان اطلاق شد (رجبی و چلیپا،١٣٨٥:٩). در واقع »یکی از سنتهای قهوهخانه است آن نوع نقاشی که در هجوم مکتبهای نقاشی غرب، در حال زوال بود ولی برای نسل جدید بهصورت کشفی درآمده که مرور به گذشته را باعث شده است. به هرحال بازگشت و مروری در گذشته، اگرچه همراه با تفنّن باشد، باز کلیدی است و مفتاحی« (هنر و مردم،١٣٥٣:٦٣). پردههای رنگروغن مذهبی، که اغلب در اندازههای بزرگ و برای تماشای گروهی ترسیم شدهاند، عموماً با نامهای »نقاشی قهوهخانهای«، »خیالیسازی«، »پردهخوانی«، »پردههای درویشی«، »نقّالی« و یا گاهی »پردهداری« و »شمایلخوانی« شناختهشده و نامگذاری شدهاند.

موضوع در نقاشی قهوهخانهای

نقاشی قهوهخانه بهطور عام، بازتاباننده علایق، آمال،

اسطورهها و اعتقادات ملّی و مذهبی حاکم بر اقشار متوسط و پایین جامعه شهری ایران است. موضوعات ترسیمشده در نقاشی قهوهخانهای، بهطور کلّی اغلب دارای منشأ دینی یا ادبی است. در میان موضوعات دینی، عمدهترین موارد رایج بین نقاشان این سبک، شامل وقایعی است همچون عاشورا، زندگی حضرت سیدالشهدا(ع)، جنگ دو برادر ـ امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) ـ با دشمنان، آمدن شمر بهنزد حضرت عبّاس(ع) در شب عاشورا، گودال قتلگاه، امام حسین(ع) بر سر پیکر بیجان حضرت عبّاس(ع)، امام حسین(ع) بر سر پیکر بیجان حضرت علی اکبر(ع)، فرستادن مسلم بن عقیل از سوی امام حسین(ع) به کوفه، مجلس یزید، خروج مختار یا انتقام مختار، صحنههایی از زندگی حضرت علی(ع)، صحنههایی از زندگی پیامبر اسلام(ص)، جنگهای حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع)، خرابه شام، زهر خوراندن مأمون به حضرت رضا(ع)، یا ضامن آهو، یوسف(ع) و حضرت یعقوب(ع)، بارگاه یوسف و زلیخا و حضرت یعقوب، در چاه انداختن حضرت یوسف(ع) توسط برادران، مجلس یوسف و زلیخا، رستم در دربار حضرت سلیمان(ع)، حضرت عبّاس(ع) در کنار رود فرات (سقّا)، ذبح حضرت اسماعیل(ع) و داستان جوانمرد قصاب.

دسته دوم از موضوعات نقاشی قهوهخانهای شامل داستانهای رزمی، حماسی و بزمی هستند که اغلب از
شاهنامه گرفته شدهاند. عمدهترینِ آنها موضوعاتی را
۷

شماره۰۳تابستان۳۹

نقش خیر و شر در شخصیتهای آثار حسینقوللرآقاسی

تصویر٢. بارگاه یوسف و زلیخا، رنگروغن روی بوم، رقم حسین قوللر آقاسی. مأخذ: همان


١. محمد مدبر از نخستین استادان نقاشی قهوهخانهای به شمار میآید و عمدتاً به موضوعات دینی میپرداخت (پاکباز،١٣٨٧:٥٢٥).

شامل میشود همچون کشتهشدن سهراب بهدست رستم، کشتیگرفتن رستم و سهراب، تولد رستم، تولد سهراب، گذشتن سیاوش از آتش، کشتهشدن سیاوش بهدست گُرویزره، جنگ رستم و اسفندیار، هفتخوان رستم، هفتخوان اسفندیار، کشتهشدن دیو سپید بهدست رستم، جنگ رستم و اکوان دیو، کشتهشدن ایرج بهدست سلم

ﻭ تور، شکارگاه بهرام گور، جنگ هفت لشگر، کشتهشدن دیو بهدست گیسیا بانو (دختر رستم)، کشتهشدن فیل سفید بهدست رستم، بلندکردن فیل بهدست فرامرز، بیرون آوردن بیژن از چاه بهدست رستم، نبرد رستم و اشکبوس، کشتهشدن افراسیاب بهدست کیخسرو، آوردن گیو خسرو

ﻭ فرنگیس را به ایران، بارگاه کیخسرو، مجلس بیژن و منیژه، آمدن تهمینه به نزد رستم، آمدن زال بهنزد رودابه، مجلس کیخسرو، مجلس حضرت سلیمان(ع) و بلقیس، مجلس یوسف(ع) و زلیخا و زنان و دست خود بریدن بهجای ترنج. بنابراین میتوان گفت که موضوعات در نقاشی قهوهخانهای از دو منبع اصلی مهم هستند:

.١داستانهای قرآن، وقایع تاریخ اسلام و روایات دینی مکتوب یا شفاهی مربوط به دین مبین اسلام؛

.٢ادبیات و بهخصوص داستانهای حماسی و بزمی شاهنامه.

پیشکسوتان نقاشی قهوهخانهای

زمانی عمق و معنای هر مکتب هنری شناخته میشود که با

اصول و زاویه دیدِ هنرمندان آن مکتب آشنا شویم و ذهنیت ایشان را، بهعنوان تعیینکننده خطوط، فرم، رنگها، موضوع و تمام عناصر تصویری و محتوا که روی بوم آمده است، بشناسیم. همچنین در شناخت و تحلیل خود باید بدانیم هنرمند در کجا و با کدامین فرهنگی زندگی کرده، چگونه تعلیم گرفته و مخاطب او کیست.

با بررسی اکثر منابع مکتوب پیرامون نقاشی قهوهخانهای، این نکته آشکار میشود که در میان هنرمندان مکتب قهوهخانهای، استاد حسین قوللر آقاسی و استاد محمد مدبر١ بهعنوان صاحبانِ سبک و پیشکسوت این مکتب شناخته میشوند.

از نقاشان معروف قهوهخانهای میتوان سیدحسن عرب تبریزی، میرزا مهدی شیرازی، حسین قوللر آقاسی، محمد مدبر، علی الوندی همدانی، علی رحمانی، حسین همدانی، احمد خلیلی، عباس بلوکیفر، محمد فراهانی، فتحاله قوللر آقاسی، حسن اسماعیلزاده و علی لدنی را نام برد.

استاد حسین قوللر آقاسی

حسین قوللر آقاسی مرشد و پیشکسوت همه نقاشان قهوهخانه، در سال ١٢٦٩ش متولد شد. پیشرو و بدعتگذار مکتب قهوهخانه به روزگار خویش بود و پس از او محمد مدبر جایگاه ویژهای در این مکتب یافت. »او در تهران و نزد پدرش، علیرضا قوللر آقاسی، که در قلمداننگاری، میناکاری و کاشیسازی دست داشت، آموزش دید. مدتی در کارگاه

فصلنامه علمی- پژوهشی نگره


تصویر٣. حرکت کیخسرو به ایران با مادر خود، رنگروغن روی بوم، رقم حسین قوللر آقاسی، فرمایش حاج حسین عرب، موزه رضا عباسی، ١٣٢٧، مأخذ: همان


پدرش کار کرد و در همانجا با مدبر آشنا شد. پردههای او با ویژگیهایی چون اهمیت منظره طبیعی در صحنهآرایی، کاربست نقشهای زینتی، و قلمگیری دور پیکرهها از پردههای مدبر متمایز میشود. او، علاوه بر مضمونهای حماسی و دینی، به داستانهایی چون لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، بهرام گور و حتی موضوعات عادی نیز میپرداخت« (پاکباز،١٣٨٥:٣٨٧).

استاد حسین قوللر آقاسی در نقاشیهای خود تمامی ارزشهای منطقی هنر مذهبی و سنتی ایران را، بهضرورت نیاز و خواست مردم، و بهپاس احترام به باورهای مردم حفظ کرده است، مردمی که شمایل مقدّس امامانِ بزرگوارشان، تصاویر حماسههای جانبازی و ایثار پیشوایان دینیشان را، نه بهسبب آذین نقش و نگار، که بهعلت حرمت ایشان و برآوردن نذر و نیازشان میخواستند. نقاش هنر این سرزمین را وارد مرحله تازهای میکند، مرحلهای که تلاش دارد با اتصال به اندوختههای هنرِ ایرانزمین و اعتقادات و فرهنگ توده برای خود پشتوانه اساسی و استوار بیابد. او همواره اثر خود را نوعی جدال با ستم و کفر تلقی میکند و خود را مدافع حق و عدالت میپندارد. این هنرمند نقاش در تجسم احساس و طرز نگارگری و تصویرپردازی قید و بندهایی را به کار میبرد. قید و بند این نقاش در نقشپردازیها پاسخ به خواست توده مردم و پاسداری از الگوهای رفتاری و نظمهای دینی و عقیدتی مردم در جامعهای بوده که در آن زندگی کرده و میکنند. استاد حسین قوللر آقاسی، درویشوار و با ذوق، عمری عاشقانه در باروری ذوقش


کوشید. عمری را فقیرانه زیست. تا بود کسی او را نشناخت و جدیاش نگرفت و سرانجام در آذر ماه سال ١٣٤٥ با زندگی وداع گفت.

ویژگیهای آثار حسین قوللر آقاسی

استاد حسین قوللر آقاسی هم در زمینه مذهبی، هم رزمی

ﻭ پهلوانی و هم موضوعات بزمی دارای آثار فراوانی است. اما شاخصترین و بیشترین آثار وی در زمینه داستانها
ﻭ حکایات رزمی و حماسی برگرفته از شاهنامه فردوسی است و قسمت عمده آثار او در موزه رضا عباسی نگهداری میشود. »فردوسی مانند یک نفر شاعر بهتمام معنی تأثیر برومندی در روح خواننده ایجاد میکند. او یک افسانه ساده حماسی را بدین طریق مهیج مینماید که اشخاص را با بیاناتشان در نظر ما نمایش میدهد« (نولدکه،١٣٢٩:٢٤). قوللر آقاسی نیز با استنباطی که از ویژگی اشعار فردوسی داشته است، ماجرا را طوری قلم میزند که کاملاً حق مطلب را ادا کرده باشد. به این ترتیب آثار او سرشار از هیجانات

ﻭ احساساتِ عمیق است.

در آثار حسین قوللر ساختار منطقی و تنظیم عقلانی

ﻭ هندسی در درجه نخست قرار دارد و مضمون از پی آن میآید. با نظر اجمالی به آثار وی مشخص میشود که این تابلوها تحت تأثیر نقاشیهای امامزادهها و نقاشی کاشیهای قدیمی ایران با موضوعات جنگی و دارای فضای متراکماند

ﻭ فضای خالی کمتر در کار دیده میشود. صحنههای این پردهها حالت روایی دارد و از طبیعتسازی به معنی غربی
۹

شماره۰۳تابستان۳۹

نقش خیر و شر در شخصیتهای آثار حسینقوللرآقاسی


تصویر٤. نبرد سهراب و شبان، رنگ روغن روی بوم، رقم حسین قوللر آقاسی، ١٣٢٧، مأخذ: همان

آن خبری نیست. صحنهها پاک، تمیز و رنگها شفاف و اکثراً تخت هستند. »حسین تمام قراردادها و و قوانین نقاشی قهوهخانهای را در تمام طول عمر خود حفظ کرد و پا از چهارچوب آن فراتر نگذاشت« (فرهنگ،١٣٧٩:١٦١). او با این کار به احیای دوباره سنتهای کهن پرداخته و با بیان تصویری متفاوت به نگارههای ایرانی جانی دوباره بخشیده است. وی توانست با بهرهگیری از موضوعات شاهنامه، دلاوریها و حماسهخواهیهای ایرانیان را بهشیوهای ترسیم نماید، که هم کمترین بهره از عناصر فرهنگی در کارش دیده شود و هم با رعایت اصول نقاشی سنتی ایران به ترسیم دلاورانی چون رستم و سهراب بپردازد.

در ادامه به بررسی برخی از ویژگیهای اصلی نقاشیهای این هنرمند میپردازیم.

رنگ

استاد حسین قوللر آقاسی شیفته رنگهای خام و سیر بود. از رنگهای متنوع در کارش استفاده میکرد، بدون اینکه هماهنگی و یکنواختی رنگ اصلی تابلو بههم بخورد. رنگها با سفید روشنتر و با رنگ تیره تاریکتر میشوند. قوللر آقاسی سعی میکرد از رنگهای درخشان بیشترین استفاده را ببرد. حتی مقدار بهکارگیری رنگها و شدت تضادهای رنگی با موضوعات او ارتباط مستقیمی دارد. بهعنوان مثال در تابلوی گذشتن سیاوش از آتش رنگ سرخ از شدت

بیشتری برخوردار است.

در نقاشیهایش هیچ رنگ و نقشی مزاحم رنگ و نقش دیگر نیست. »خاصیت عمده و یا ویژگی چشمگیر هنر او اعتقاد بیاندازهاش به رعایت اصل زیبایی و شیرینی قلم در کار نقاشی خیالی بود، تا آنجا که میگفت: »اگر یک وقت قرمز آتشین با اندام کار هماهنگ بود، هیچ اشکالی ندارد حتی یک دشت سرسبز را به آتش بکشیم و بالعکس گودال آتش را به گلستان مبدل کنیم. ما موظف به کشیدن تابلوی زیبا هستیم. خردهگیریها و ایرادها را به بهای حفظ سلیقه و ذوقمان باید تحمل کنیم« (سیف،١٣٦٩:٨٤). وقتی تابلویی را طراحی میکرد و نوبت به رنگآمیزی کار میرسید، اگر میدید رنگها خوب تقسیم نشدهاند، هیچ اشکالی نمیدید که حتی جای دست و پایی را هم عوض کند، و در این مورد خیلی هم جسارت نشان میداد. حال اگر نقاش قصد بهتصویرکشیدن شخصیتی روحانی یا آسمانی را داشت از رنگهای آرامتری در کار استفاده میکرد. درحقیقت رنگها بهخودیخود با مخاطب صحبت میکنند و بهگونهای به توصیف شخصیتهای داستان میپردازند. میتوان اینطور نتیجه گرفت که رنگها نشانهها و بیانکننده جنبههای مختلف مخصوصی در تابلوهای قوللر آقاسی هستند (تصویر١).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید