بخشی از مقاله
معني دين و دينداري
اول بايد انسان متوجه معني خودش روي اين زمين بشود تا كارهايش واقعاً بينتيجه نگردد و از انجام كارهاي با معني براي خود غافل نباشد و در اين راستا وقتي انسان متوجه شد كه تماماً و بالذّات مخلوق است و هر مخلوقي تمام وجودش از خالقش است و اين واقعيت را به عمق قلب خود رساند، و نيز وقتي متوجه شد در تمام واقعيتش بنده خدا است، و اصل انسان بندگي است، و هرچه از بندگي خودش فاصله بگيرد، از اصل خود فاصله گرفته، معني دين و دينداري براي او معلوم
ميشود، و متوجه ميشود دين يك هديه الهي است به بندگان، تا بندگان از اصل خود غافل نشوند و در متن دين راه ارتباط با خدا از طريق دعا، اوج برگشتن به اصل خود است و در متن دينِ خداوند است كه به همه ابعاد انسان توجه شده و «انسان به وسيله راز و نياز با خداوند خويش، خواستار پيوند روح و جان و فطرت با مبدء و منشاءِ جدا گشته از آن است» و خداوند از طريق دين و در متن دين از طريق دعا تربيت واقعي انسان را محقق ميسازد، تا انسانِ سرگشته و سرگردان در بيابان زندگي چون قطره آبي تبخير نگردد و از اصل خود جدا بماند.
همچنانكه جوجه ميل به دانه خوردن دارد و در ضمن اين دانه خوردن به مرغ شدن ميرسد، انسان فطرتاً ميل به پرستيدنِ كمال مطلق دارد و ضمن عملِ پرستيدن، به مقصد اصلي خود كه معرفت بيشتر به خداوند، واتصال به عالم الهي است، ميرسد.
فطرت توحيدي داشتن انسانها، يعني روح انسان با خدا آشنا است، و خدا مطلوب جان همة انسانها است، و ميل به حق، عميق ترين و پايدارترين بُعد انسان است، چون ريشه در فطرت او دارد و نه در غريزه. و نيايش، نگهداشتن اين ميلِ پايدار است تا انسان در اصالت انساني خود بماند و از فطرت خود به سوي غريزه سقوط نكند.
دعا؛ گذر از غربت به اُنس
بنا به گفته علامهمحمدتقيجعفري«رحمةاللهعليه»:
«انسان در دنيا يك احساس غربت دارد و با نيايش با خداي جاودان، آن غربت را به اُنس مبدل ميكند و از هراسِ اضمحلال در اين دنياي بيحد و مرز ميرهد.»
انسان موجود ضعيفي است و لذا خداوند در وصف او ميفرمايد: «خُلِقَ الانْسانُ ضَعيفاً» و از طرفي هيچ انساني اين نقص خود را نميخواهد و به دنبال كمال است، و از طرفي خداوند كمال مطلق است، لذا هر انساني ذاتاً طالب خداوند است، يعني ميل به كمال در وجود انسان او را اولاً؛ به سوي خداوند راهنمايي ميكند. ثانياً؛ او را از نقص خود به سوي كمال خود ميكشاند. و اين خشوع و خضوع در مقابل كمال مطلق در «نيايش» محقق ميشود، و به گفته شهيدمطهري«رحمةاللهعليه» «شرافت گوهر انسانيت در دعا واقع ميشود».
قرآن ميفرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِيَعْبُدون» يعني؛ ما جن و انس را نيافريديم مگر براي اينكه عبادت كنند. پس با عبادتِ خداوند خلقت انسان براي انسان معنيدار ميشود و طبق اين آيه، چون انسان براي تربيتي خاص خلق شده است و هم او بايد ابعاد مختلف خود يعني، «فطرت» و «عقل» و «عواطف» خود را در جهت همين تربيت، تجهيز و تهييج كند، دعا جهت دهنده اين عواطف، و پيوند دهنده وجود ناقص انسان، به ذات مقدس احديت است، و آيا تربيت واقعي انسان جز اين است كه انسان را به خداوند متصل كند و آيا مقصد خلقت كه عبادت است، مقصد عبادت به غير از اين اتصال بايد باشد؟
دعا و نيايش يكي از راههاي رسيدن به رستگاري، و رهاننده انسان از ورطه تنگ مادي به سوي وادي بيكران خزائن الهي است. دعا؛ موجب رسوخ حبّ الهي در دل و زدايندة زنگ غفلت از روح و قلب انسان است.
غفلتي كه از جانب عدهاي از مسلمانان نسبت به دعا شده اين استكه دعا را تنها محملي براي دريافت حوائج ميدانستند، و به جنبههاي سلوكي و تربيتي آن كمتر توجه كرده، و آن را صرفاً به يك امر ثواب و مستحب تبديل نمودهاند، در حالي كه بايد اثر واقعي دعا را در تأثير جنبههاي معنوي كه در شخصيت فردِ دعا كننده ميگذارد، جستجو كرد به طوري انسان خاكي را به همسايگي افلاك سير ميدهد و دل او را از كدورت دنيا به صفاي عالم غيب نزديك ميكند.
وظيفة متفكران جامعه است كه نقش واقعي دعا را براي جوانان روشن نمايند، تا متوجه شوند كه دعاهاي اسلاميو بهخصوص دعاهاي ائمه درس بزرگ زندگي است آن هم يك زندگي واقعي كه بايد هر انساني از آن بهرهمند شود. در اسلام به ما آموزش دادهاند دعا كنيم و حاجات خود را با خدا در ميان بگذاريم و نقصهاي روحي خود را به محضر حضرت حق ارائه دهيم و از او در جهت رفع آنها كمك بخواهيم. فرمودهاند: «الدُّعاءُ سِلاحُ الْمؤمن، و عمودُالدّين، وَ نُورُالسَّماواتِ وَ الْاَرْضِ» يعني؛ دعا اسلحة مومن، و موجب استواري دين او، و نور آسمانها و زمين است، چون از طريق دعا با وسوسههاي شيطان مقابله ميكند و دين خود را كه عامل ايجاد رابطة او با حق است، حفظ ميكند و ميتواند در زمين و آسمان درست ببيند و عمل كند.
امام خميني«رحمةاللهعليه» ميفرمايند:
«آيا ديدهايد اهل دعا، و كساني كه مداومت به دعا داشته باشند، اين كارهاي ناپسند كه بعضيها انجام ميدهند، آنها هم انجام دهند؟ بيشتر كساني كه محكوميت يافته و در زندانها محبوس ميباشند، افرادي هستند كه با دعا سرو كار ندارند.».
خصوصيات ادعية اسلامي
اين دعاها اولاً؛ با الفاظي بليغ و رسا ادا شده كه در تهذيب نفس، تأثير ويژه خواهد داشت. ثانياً: داراي تعاليم لطيف و روحانيِ دگرگون كننده است چون عميقترين لاية وجودي انسان را به حركت ميآورد. ثالثاً؛ با توجه به حالت خاصي كه بين بنده و مولايش ايجاد ميكند و قلب انسان را به طرف قطب هستي سوق ميدهد، اثر تربيتي بينظيري خواهد داشت.
اگر به دعا درست توجه شود ميتوان ادعا كرد دعا بذري است در زمين معرفت كه نتيجة آن تهذيب نفس و قرب به حق است، چرا كه تنها از طريق ناله و مناجات ميتوان به حريم حرم حضرت حق راه يافت. در دعا انسان از «دينداني» وارد مرحلة «دينداري» ميشود و در واقع انسان از طريق نيايش با حق، خود را از تماشاگري در دين، به بازيگري در دين ميرساند. پس دعا عبارت است از مذهبي كه جنبة عمل به خود گرفته است.
آلكيسكارل در كتاب مشهور نيايش ميگويد: «نيايش؛ مثل خوردن و آشاميدن، نيازِ جان و روح انسان است تا جان به شكفتگي لازم خود دست يابد».
آثار دعا بر روح انسان
موارد زير به طور فهرستوار به عرض عزيزان رسانده ميشود، چرا كه اصل موضوع را در خود ادعيه ميتوانيد ملاحظه كنيد.
الف- اطمينان و آرامش قلبي: روح موجودي است آسماني و مجرد كه از طريق ارتباط با خدا، در واقع به اصل خود برميگردد، به همين جهت خدا در قرآن ميفرمايد: «اَلا بِذِكْراللهِ تَطْمَئِنُالْقُلُوب» يعني؛ آي انسانها! با ياد خدا آرامش قلبها را به دست آوريد و از پوچي برهيد. چرا كه از آن طريق خواستههاي شما آسماني ميشود و اسير ديوارهاي تنگ مادي نخواهيد شد.
كسي كه اهل دعاست علاوه بر اسباب طبيعي، متوجه اسبابهاي معنوي شده و لذا وقتي اسباب ظاهري از كار ايستاد راه اميد به خدا برايش باز است و از يأسِ بيجا ميرهد.
ابنسينا ميگويد: گاهي نفس در شرايط خاص ميتواند از طريق ارتباط با عالم غيب نقشهايي را بپذيرد كه در راه علاجش به او كمك كند. يعني روح راه صلاح خود را ميشناسد و با ارتباط با عالم غيب آن راه را به دست ميآورد و دعا زمينة پيداكردن راه اصلاح نفس از طريق ارتباط با عالم غيب است.
آلكيسكارل ميگويد: البته درباره بيماراني كه با دارو و يا خود به خود درمان پذيرند، شناختن اثر واقعي دعا دشوار است، فقط در مورد بيماراني كه تمام تلاشهاي درماني بينتيجه مانده ميتوان درباره اثر درماني دعا قضاوت كرد و اثر آن غيرقابل انكار است، چه خود بيمار دعا كند و چه اطرافيان براي او دعا كنند.
امام خميني«رحمةاللهعليه» ميفرمايند:
وقتي راهِ چارهجويي از اسباب ظاهري كوتاه شود، آنگاه خدا يك راه اميدي به روي بندگانش باز كرده كه يكسره از خدا و اسباب غيبي مأيوس نشوند و دل را يكسره به طبيعت نبندند و از خداي عالَم غافل نشوند.
ب- ايجاد معنويت و عرفان: پيامبر و ائمه در موقع بيان احكام شرعي در حد فهم شنوندگان سخن ميگفتند، اما هنگاميكه با پروردگارشان به مناجات و دعا ميپرداختند گنجينههاي عظيمي از معارف بود كه از قلّة وجود آن عزيزان سرازير ميشد و لذا است كه ادعيه خزينههاي گرانقدري از معارف هستند كه بايد به آنها توجه خاص شود، نمونة چنين خصوصياتي را در مناجاتهاي خمسهعشر يا دعاي ابوحمزة ثمالي يا مناجات شعبانيه ميتوان يافت. به اميد روزي كه دعاهاي شيعه ابتدا بهعنوان متون درسي آموزش داده شود تا محتواي عميق آنها معلوم گردد و سپس از طريق آن ادعيه با خدا به راز و نياز بپردازيم.
ج- پرورش عواطف: علاوه بر قوه عاقله و قدرت استدلال كه بايد در انسان پرورش يابد، عواطف انسان كه ريشه آنها قلب است، نيز بايد رشد كند، و ادعيهاي كه از قلب مبارك امام معصوم صادر شده، در ايجاد عواطف الهي و محبت و عشق به خداوند و اولياء او و ايجاد بغض نسبت به دشمنان حق، تأثير اساسي دارد تا از آن طريق عواطف او متعادل گردد.
د- ايجاد احساس قرب الهي و اعتلاء: انسان عابد و ذاكر با مداومت بر ذكر و نيايش، موجبات تقويت ايمان و زنده شدن نيروي فطري خود را فراهم ميآورد و از آن طريق نظر جانش از ماديات به سوي معنويات گردانده ميشود و لذا دل با محبت به حق از حاكميت وجه حيواني خود آزاد ميگردد و ميل گناه در او ميميرد.
ه- انس و پيوند اجتماعي: با توجه به اينكه انسان موجود اجتماعي است، از طريق تزكيه و دعا وجه محبت به مردم و روح خدمت به خلق در او تقويت ميشود و در يكي از ابعاد دعا انسان از خدا ميخواهد كه اُنس بين انسانها و ايجاد نيكي بين آنها به دست او انجام گيرد، چون چنين كارهايي را وسيلة قرب الهي براي خود ميشناسد.
و- كسب فضائل اخلاقي و مسير صحيح زندگي: وقتي عابد آرزوها و خواستههاي خود را از زبان انبياء و اولياء - كه بهترين لحظات خود و دقيقترين سخنان خود را با مناجات بيان كردهاند- بخواهد، نه در محدودة تنگ مادي ميماند، و نه از تعادل انساني پاي را بيرون مينهد، يعني نيايشي كه از طريق معصومين انجام ميشود، با ترسيم تابلوئي از زشتيها و خوبيها، راههاي رسيدن به رستگاري واقعي را به انسان مينماياند و افقهاي بلند وجود را در منظر انسان قرار ميدهد.
زيارت و آثار تربيتي آن
زيارت امام معصوم و يا امامزادگان، زيارت روحهاي آزادي است كه قدرت تصرف در قلب زائر خود دارند و زائر را به بهرههايي از مقام عالي خود ميهمان ميكنند، چرا كه زائر به ميهماني آنها رفته است.
وقتي زيارت را در فرهنگ مخصوص به خودش بشناسيم كه با سياحت و سير و سفر فرق اساسي دارد و زائر امام به صرف دل دادگي به امام پاي در راه زيات ميگذارد، متوجه ميشويم كه چگونه زائر از اين طريق؛ مِس وجود خود را به طلا تبديل ميكند. لذا امام صادق ميفرمايند: «هركس به عنوان زيارت به سويم آمد روز قيامت شفيع او خواهم شد». همچنانكه در روايات داريم؛ زيارت امامحسين ثوابي برابر بخشودگي گناهان گذشته و آينده دارد.
اولاً: زيارتْ تجسم جهـانبينــي يك مسلمــان است كه متوجه است ميتــوان با امام - هرچند رحلت كرده باشد- ارتباط پيدا كرد و رمز و راز بندگي را به نور آن حضرت در جان خود شعلهور نمود. ثانياً: موجب تحكيم مباني ولايت و امامت ائمه، و نفي ولايت طاغوت است تا هرچه بيشتر براي شخص زائر روشن شود چقدر پر بركت است وقتي اين ذوات مقدس بر قلب افراد و نظام اجتماع حاكم باشند. ثالثاً: با توجه به متون زيارات؛ زيارتِ امام، سير در عالم برزخ و قيامت از يك طرف و انابه و استغفارِ زائر در محضر حق از طرف ديگر و مفتخرشدن به شفاعت ائمه از طرف ثالث است. رابعاً: توجه به مظلوميت ائمه كه چگونه انسانهاي بزرگي را از حاكميت و هدايت جامعه محروم نمودند و زمينة نمايش عظمتهاي آنها را از آنها ربودند و اين توجه به مقام الهي آنهاست آنگاه كه ميگوئي:
«السَّلامُ عَلَيكم يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، وَ مَوْضِعَ الرِّسالة، وَ مُخْتَلَفَ الْملائكةِ و مَهْبِطَ الْوَحْي، و مَعْدِنَ الرحمةِ، و خُزّانَ العلمِ، و مُنْتهي الْحلمِ، و اُصولَ الكَرَمِ، و قادةَ الْاُمَمِ...» يعني؛ سلام بر شما اي اهلبيت نبوت و محل رسالت و جايگاه رفت و آمد ملائكه و محل نزول وحي و معدن رحمت و خزينه علم و نهايت حلم و پايههاي كرم و پيشواي امتها...».
خامساً: زيارتنامهها در عين مباحث قبل، در نگهداشتن نام و ياد امامان و بيان حقايق، مانند اعلامية دفاعيه از آن بزرگواران عمل ميكند. و هزاران هزار بركت ديگر كه در زيارت ائمه معصومين نصيب زائر ميگردد، از استقبال ملائكه گرفته تا تصرفات معنوي امام و بدرقة ملائكه تا آنجا كه زائر از همة گناهان پاك شود و به وطن خود برگردد.
آموزشهاي دعا
همچنانكه قبلاً عرض شد علاوه بر آثار مثبت روحي و قلبي كه دعا به بار ميآورد، دعا را بايد تبليغ و تعليم معارف اسلاميدانست كه با مضامين عالي و فصاحت و بلاغتي بينظير از زبان معصومين براي مردم بيان گرديده است. از جمله:
در عقايد، آنجا كه امامهفتم در دعاي سريعالاجابه ميفرمايند: «اَللّهُمَّ اِنّي اَطَعْتُكَ في اَحَبِّالْاَشْياءِ اِلَيْكَ وَ هُوالتّوحيد» خدايا: من در محبوبترين امور كه آن اعتقاد به يگانگي تو است، تو را اطاعت ميكنم. در واقع توجه به يگانگي خداوند را اصل قرار ميدهد، يا در متون ادعيه مكرراً توجه به نبوت پيامبر و اينكه قلب از طريق دعا به راحتي ميتواند متوجه نبوت و معاد شود، مطرح است.
در رابطه با مقام ائمه شخص دعاكننده اعتقاد دارد و اقرار ميكند «يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَها وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَها، اَلْمُتُقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ و الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَ اللاَّزم لَهُمْ لاحِق» يعني؛ آنكس كه سوار بر كشتي اهلالبيت شد و به آن سفينههاي نجات پناه برد، از غرق شدن در دنيا و از گرفتارشدن در اخلاق رذيله، نجات مييابد، و هركس آنها را ترك كرد غرق ميشود، هركس از آنها پيشي گرفت مارق و از هدف گريخته شد و هركس از آنها فاصله گرفت از دست رفت، و هركس با آنها همراه شد، به مقصد رسيد. لذا است كه متوجه ميشويم حيات و زندگي ايدهآلي كه متناسب عالم انساني است، زندگياي شبيه اهلالبيت است و لذا از خداوند تقاضا ميكنيم: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياي مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتي مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
در دعا پايه اعتقاد به معاد را تثبيت ميكنيم آنگاه كه مثلاً در دعاي عديله ميگوييم: «.. وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْكِتَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ...» و يا به همين منظور در دعا ميگوييم: «اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ اِسْتِعداداً لِلْمَوتِ قَبلَ حُلولِ الْفَوْتِ، وَ الْاِنابَةَ مِن دار الغُرور اِلي دار السُّرور». يعني؛ خدايا! از تو تقاضا ميكنم آمادگي براي مرگ را قبل از آنكه فرصتها از دست برود و توجه به عالم نشاط ابدي را با انصراف از عالم مجازي دنيا.
در دعا؛ ذاكر و مناجات كننده گاهي آنچنان مرغ جانش را اوج ميدهد كه از خدا ميخواهد از همه چيز دلش كنده شود و چشم دل او فقط به نور حق منوّر شود و جانش به معدن عظمت حق وصل گردد تا آنجا كه در حالت فنا قرار گيرد و روحش در عزّ قدس حق، معلّق و پيوسته گردد و از خود هيچ نداشته باشد، الاّ تعلق به حق. ميگويي: «اِلهي هَبْ لي كَمالَ الْاِنْقَطاعِ اِلَيْكَ، وَ اَنِرْ ابصارَ قُلوبِنَا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ، حَتَّي تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ اِلي مَعْدِنِ الْعَظَمَة فَتَصِيرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك».
آموزشهاي اجتماعي در دعا
در دعا از خداوند ميخواهيم نسبت به اجتماع بيتفاوت نباشيم و بتوانيم به آنها خير برسانيم. مثلاً در دعاي مكارمالاخلاق مطرح شدهاست و نيز در دعا از خدا ميخواهيم كه در پرورش فرزندانم موفقم گردان، «... وَ اَعِنّي عَلي تَرْبِيَتِهِم وَ تَأديبِهِم وَ بِرِّهِم». يعني؛ خدايا! در تربيت و تأديب و نيكيكردن به فرزندانم مرا ياري فرما. كه نشان ميدهد اولاً: دعاهاي اسلامي چگونه نسبت به سرنوشت افراد جامعه و تعالي آنها توجه خاص دارد. ثانياً: متوجه است كه در اين كار علاوه بر برنامهريزيهاي لازم بايد با نور و مدد الهي اين امر مهم عملي گردد. كه گفت:
دعاي گوشهنشيني كه عافيت طلبداگر هزار نمايد يكي اثر نكند
آموزش سياسي در دعا
با توجه به اينكه زندگاني پيامبران و ائمه از سياست جدا نبوده، در دعاهايشان به بقيه به نحوي آموزش سياسي ميدادهاند، و در همين رابطه ما در دعا خود را متوجه همين سياستمداري واقعي ائمه ميكنيم. آنگاه كه در زيارت جامعه ميگوئيم: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَة، ... وَ اَوْلياءَ النِّعَمِ، وَ عَناصِرَ الْاَبْرارِ وَ دَعائِمَ الْاَخْيارِ، وَ ساسَةَ الْعِبادِ، وَ اَرْكانَ الْبِلادِ...» يعني؛ سلام بر شما اي اهلبيت نبوت، و اي صاحبان نعمت واقعي و اي اصل و اساس نيكان عالم، و ستون برگزيدگان و رهبران سياسي بندگان و اساس شهرها و كشورها. در واقع شما در اين فراز از زيارت اقرار ميكنيد كه ائمه معصومين در سياست و كشورداري بايد اصل و اساس جامعه باشند، و به واقع همة حركات ائمه در عين عباديبودن، سياسي و اجتماعي است. حال چه سكوت حضرتعلي و چه صلح امامحسن و چه قيام امامحسين و چه نيايشهاي امامسجاد، و اين روحيه در ادعية آن بزرگواران نمايان است. امام سجاد در دعاي به مرز داران حساسيت خودشان نسبت به امور اجتماع را به خوبي نشان دادهاند. چرا كه اسلام دين جامع و كامل است و لذا هم انسان را از عالم غيب و قيامت محروم نميكند و هم از اجتماع و سرنوشت اجتماع غافل نمينمايد.