بخشی از مقاله
پیروزی انقلاب
انقلابها، ذائقهی انسانها و نگاه و تلقی آنان را نسبت به جهان، جامعه و خویشتن تغییر میدهند و همین دگرگونی، دگرگونی در <زبان و احساس> و حتی در قلمرو <قالب و شکل> را نیز در پی دارد. انقلاب بزرگ صنعتی در اروپا، انقلاب مارکسیستی در شوروی و انقلاب مشروطه در ایران، نمونههای روشنی هستند که گواه حضور تفکر تازه در عرصهی اجتماعی و فروریختن باورهای قبلی و در نتیجه آفریدن هنر و ادبیاتی متناسب با فضای تازه و نیازهای تازه هستند. در عصر مشروطه، گسترده شدن افق نگاه شاعر و نویسنده به دلیل تجربههای تازهی اجتماعی، ظهور موضوعاتی تازه و بیسابقه یا
کمسابقه را در حوزهی ادبیات باعث میشود و قلمرو سرودن و نوشتن را وسعت میبخشد، عرصهای که پیش از آن حساسیت هیچ نویسنده و شاعری را برنمیانگیخت. پرداختن به مساءلهی آزادی، بروز احساسات ملی و وطنگرایانه، طرح نابسامانیهای اجتماعی و دردها و رنجهای رنجبران و کارگران و بهرهگیری از قالبهای نوین مانند تصنیفها، نمایشنامهها،
رمانها و... پدیدههایی هستند که پیش از آن سابقه نداشتهاند. گرچه فضای ادبی و هنری به شدت متاءثر از فرهنگ فرنگ است و شیفتگیها و غربباوریها بر شیوهی زندگی و نگرش جامعه و در نتیجه بر سیاست، اقتصاد، وضعیّت فکری و فرهنگی
جامعه اثر گذارده است. به همین دلیل در نقد و تحلیل آثار ادبی و ذوقی، همچون همهی مقولههای دیگر، باید زمینهها، شرایط، تحولات اجتماعی و سیاسی و دگرگونیهای فرهنگی و حتی معیشتی را فراچشم داشت تا نقد و تحلیل، همه سونگرانه و واقعبینانه باشد. بنابراین اگر موقعیت تاریخی تولّد یک اثر ادبی و هنری را نشناسیم، بررسیها و قضاوتها فاقد ارزش و اصالت خواهد بود.
شعر انقلاب اسلامی، پارهای از پیکر انقلاب اسلامی و فرزند و میوهی آن است و باید متناسب با نشیب و فرازها و تحولات سریع و شتابناک جامعه، بررسی و مطالعه گردد. بنابراین شعر اوایل انقلاب (دورهی مبارزه و تظاهرات و درگیریهای خیابانی) باید با حال و هوای خاصّ خودش سنجیده شود. آنان که با فضای امروز و احساس امروزین، شعر دیروز را محک میزنند در داوری خویش به کژراهه خواهند رفت. شاعر، درونمایه شعر خویش را از تجربیات درونی و دریافتهای بیرونی مییابد و به مدد توانمندی خویش در مضمونیابی و آفرینندگی و احیاناً تاءمل انتقادی در آثار گذشتگان میپرورد و عرضه میکند. اگر شاعر در لحظههای متفاوت خویش، احساسهای گونهگون و گاه متناقض دارد طبیعی است در تحولات ژرف و بنیادین هم در طرح و ساختار کلی شعر و حتی هم در واژگان و اوزانی که با جوششهای شعری او همزمانند تفاوت و تحول احساس شود. <همفری هاوس> در کتاب خود به نام دنیای دیکنز(1) که نمونهی شایان تحسینی از نقد جامعه شناختی است - نظر خود را به تناوب بین بخشهایی که گزارش صحنهی متغیر تاریخی روزگار دیکنز است و ارائهی انعکاس این دگرگونی در رمانهای دیکنز، بیان میکند.(2) نویسنده در تحلیل خویش، تاءثیر موفقیتهای صنعتی بین سالهای 1870 - 1812 را بر آثار دیکنز کاملاً نشان میدهد.
انقلاب اسلامی واقعهای بزرگ، تحولی بنیادین و آرمانی در جامعه بوده و هست و حادثهها و لحظههای آن، آشکار و پنهان، به دنیای شعر راه مییابند. وقوع حادثههای بزرگ، لحظههای خطیر و سترگ، لحظههایی که با حیات و مرگ انقلاب و جامعه پیوند داشت نمیتوانست و نباید بر سرودهها و احساس شاعران بیتاءثیر باشد. سخن از نوع دریافت و نحوهی بازتاب حادثهها و لحظهها نیست بلکه سخن از ناگزیری تاءثیر و تاءثر شاعر است و همین مطالعهای دقیق و عمیق میطلبد تا میزان تاءثر شعر و شاعر و تاءثیر متقابل شاعران در مجموعهی حوادث و جریانهای انقلاب شناخته شود. جز این، باید دید شاعر چقدر خود با لحظهها زیسته و از تجربههای عاطفی بهره گرفته است. چرا که شعر عصر ما از فقدان تجربههای حسّی شاعرانه رنج میبرد و جماعت شاعر و نویسنده بیش از گذشته به تجربهها و احساسات عینی(objective) نیازمند است.
نکتهای که نباید از آن غفلت ورزید جدّی گرفتن <امروز> است و نقد و تحلیل عالمانه و صادقانهی ادبیات انقلاب اسلامی. واگذار کردن این مهم به فردا، تنها به این بهانه که هنوز یک دوره پایان نیافته است تا به جمعبندی و تحلیل آن نشست، کاری ناسنجیده و ناصواب است. بسیاری از تذکرهنویسان دیروز - با همهی ضعفهای اغماضناپذیر - شاعران عصر خویش را معرفی کرده و گاه نیز به نقل و نقد سرودههایشان پرداختهاند. هیچکس نمیتواند ابوالفضل بیهقی را به دلیل نگارش تاریخ ارزشمندش در دورهی غزنوی، دورهای که در هنگام نگارش تاریخ، پایان نیافته بود و برخی حادثهها نیز به یک یا دو دهه فاصله نقل و طرح میشد، محاکمه کند. متاءسفانه کسانی که ناباورانه یا اصولاً ناهمخوان و ناهمخون با این دورهاند و یا زحمت مرور و مطالعهی آثار این دوره را به خویش ندادهاند چنین انگاره و القایی دارند.
اگر این ضرورت امروز تحقق نیابد، نسلهای بعد که احیاناً در چنین فضایی تنفس نکردهاند بیشک نخواهند توانست به خوبی و دقت آنهایی که در حادثهها زیسته و تنفس کردهاند به بیان و تبیین شعر و هنر این دوره بپردازند. اگر آگاهی ما از زوایای زندگی و آثار بسیاری از چهرههای بزرگ علمی و ادبی و تاریخی کشورمان کم است شگفتآور نیست؛ یا شگفتانگیزتر و دردآورتر آن است که اطلاعات ما نسبت به برخی از بزرگان معاصر نیز کم و ناچیز و گم گوشهها در زندگی و اندیشه و آثار آنان فراوان است. حلقههای مفقوده در ادبیات نزدیکترین دوره به ما یعنی عصر مشروطیت آنقدر زیاد است که فقدان دیوان اشعار دست کم چند نمونه شعر از یک شاعر ما را از دریافت درست تحولات شعر دورهی مشروطیت محروم ساخته است. مجموعهی شعر خانم شمس کسمائی گم شده است. از سرودههای <میرزادهی عشقی>، <لاهوتی>، <تقی رفعت> اندکی در دست ماست و این تاءسف و دریغ را کسانی به خوبی درمییابند که در اندیشهی تحقیق و تتبع جدی در این دوره برمیآیند.
باید ادبیات عصر انقلاب را جدیتر و دقیقتر پیگرفت. در همین جا به نکتهای که ضرورت جمعآوری آثار و پیگیری تحولات فکری و روحی شاعران و نویسندگان این دوره را ضروریتر میسازد باید اشاره کرد و آن حذف برخی سرودهها و آثار، توسط خود شاعر و نویسنده است. برخی از شاعران و نویسندگان امکان ردیابی و رصد را از پژوهشگران به هر دلیل میگیرند. در مجموعه دفترهای چاپ شدهی شعری، سرودههایی آشنا از شاعران دیده نمیشود؛ سرودههایی که با حافظهی مردم گره خورده و گاه نیز بسیار ارزنده و خاطرهانگیز است. گاه نیز شعری مثله شده و غیرقابل انطباق با اصل یافت میشود.
ثلاً برخی شاعران، سرودههای دورهی جنگ هشت ساله را در چاپ مجموعه شعرهایشان قلم گرفتهاند! احیاناً برخی شعارهای تحقق نایافته یا مسائلی که در تحولات سیاسی فرهنگی پیش آمده و یا نشیب و فرازهای روحی و فکری شاعر نیز در این پالایش و زدایش! مؤثر بوده است. به هر حال این کار به لحاظ اخلاقی و اجتماعی، ستوده یا نکوهیده، از نظر گاه ادبی، بستن پنجرهها و کور کردن روزنههایی است که به شناخت بهتر و دقیقتر این دوره کمک میکند.
سیر تحول در محتوای شعر انقلاب
نخستین سرودههای عصر انقلاب را اگر به سال شروع جدّی انقلاب، یعنی سال 1357 برگردانیم، حال و هوای شعاری چشمگیرتر و پررنگتر است. در این سال، برخی شعارها که سازندهی عمدهی آنها شاعران مطرح نیستند از جوهرهی شعری برخوردارند. جامعهی ایرانی قرنهاست که با شعر خوگر و زندگیش آمیخته با نغمههای آسمانی حافظ، سوگسرودههای عاشورایی و ضربالمثلهایی است که ایجاز و اعجاز در آنها موج میزند. شعر، آن چنان با فرهنگ ما آمیخته است که از لایلای گهواره تا سنگ مزار با ما همراه است به تعبیر نزار قبّانی شاعر معاصر عرب: <اگر نیشتر بر رگمان بزنند چیزی سبز میجوشد. تصور نکنید نفت است، شعر است!> گرچه این سخن را در توصیف عرب و گرایش او به شعر گفته است اما بر روح هنرمند و ذائقهی شعرگرای ایرانی نیز منطبق است.
در دورهی حرکتهای مردمی و تظاهرات خیابانی و دیوار نوشتهها، این جوششها کاملاًمحسوس است. شعارهای ارتجالی در کنار سرودههای تند و شعاری و عموماً مقطعی، سرودههای انقلابی که شبیه تصنیفهای دوران مشروطه و گاه متفاوت با آن است نیز دیده میشود. شعر برخی از <سرودهها> از شاعران مشهور عصر مشروطه مانند فرّخی یزدی و برخی از شاعران گمنام و به ندرت مشهور است. از مهمترین ویژگیهای سرودههای این دوره به ویژگیهای ذیل میتوان اشاره کرد:
1
- ترسیم افقهای روشن پیروزی
فضای یاءس آلود و سراسر بنبستی که شاعر پیش از انقلاب ترسیم میکرد فرو میشکند. شاعر با بهرهوری از شکوه و شور حرکتهای مردمی و باورهای عمیق مذهبی که پیروزی حقطلبان را حتمی و <صبحی قریب>(3) را نوید میدهد با سرانگشت شعر، فرداهای روشن را نشان میداد:
هان ای خدایان!
در روز بار عام
حتی
تمثال بیمثال شما را
یارای ادای تظلم نداشتیم
آری حتی خری به دست تظلم
زنجیر عدل و داد شما را تکان نداد!(4)
باری هرجا قدم به خاک نهادید
صدها نهال عاطفه خشکید
صدها درخت فاجعه رویید
اینک
هرچند تاج تخمه به گهواره بستهاید(5)
باری امید بس عبثی دارید!
زیرا که شب
آبستن طلوع شگفتی است!(6)
شعر این دوره دیگر از شب و زمستان و وحشت و بنبست آکنده نیست. اگر هم از وحشت و انجماد و زمستان و پاییز سخن میرود، سرانگشت شعر به سمت <روشنی> است. شاعر چشمانداز فضایی بیزندان و آسمانی بیسقف را دریافته است. شعر سیاسی دیروز - اگر این عنوان رسا و فراگیر باشد - عمدتاً سایههای یاءس و مرگ و خزانهای بیبرگی با خویش دارد. در شعر اخوان ثالث - که باید او را پیشقراول سرایندگان شعر اجتماعی و سیاسی در حوزهی شعر نیمایی خواند - و در شعر فروغ و دیگران این دریافت و استنتاج مشهود است. حتی سرودههای شاعران معترض قبل از انقلاب کمتر توفندگی و جوشندگی و خروش و خشم سرودههای این دوره را دارند.
2- طرح فقر و محرومیت و زراندوزی و غارت سرمایههای جامعه
پیش از این برخی از شاعران که عمدهی آنها گرایشهای سیاسی خاص داشتند در کنار دو جریان شعری روشنفکران غیرمذهبی و شاعران مذهبی با زبانی نمادین و تمثیلی و گاه عریان و شعارگونه، از فقر و محرومیت، استثمار و غارت تودههای جامعه، و زراندوزی و چپاول سرمایههای ملّی توسط عوامل حکومت و سرمایهداران سخن میگفتند. در سرودههای خسرو گلسرخی، سیاوش کسرایی، اخوان ثالث، شاملو، فروغ و شاعران مذهبی همچون نعمت میرزازاده (م.آزرم)، طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، حمید سبزواری و... نمونههایی از این دست مسائل میتوان یافت. گاه نیز اینگونه سرودهها نوعی <ژست سیاسی> برای شاعران محسوب میشد.(7)
در هنگامهی طرح این فقر طاقتسوز، گاه شعلههای اعتراض، دامن سکوت و سکون مخاطبها را فرامیگرفت. شاعر آشفته و خشماگین، سکوت، اضطراب و ترس، به انتظار حادثه نشستن محرومان و ستمدیدگان را محکوم میکرد:
در سجاف کوچه باغ
اضطراب
گامهای عابران خسته را،
شماره میکند
رهگذر
غروب را به روی شاخههای خشک
روبروی چشمههای بیتپش
نظاره میکند.
برزگر، خیال خویش را،
به بوی نان گرم آفتاب،
پر نمیدهد
سایهی پرندهای
از بهارزایی قنات خشک
روستای خفته را خبر نمیدهد
فقر
خوش نشسته روبرو:
روبهروی زرد زخم آفتاب
روبهروی سایههای ممتد ملال
روبهروی باغهای خواب
روبهروی ریگ، شن، سراب
در هجوم هول
پشت پلک روستا
میتوان شکوفههای خواب را، نظاره کرد
میتوان کلاف ابر را
دور دوک صبحدم، هماره دید(8)...
3- غلبه شعارگونگی و عنصر تفکر بر دیگر عناصر شعری
ضرورتها، نیازها و عطش اجتماعی، فضای سیاسی و مبارزاتی و هیجانها و التهابهای شاعرانهای که متاءثر از اوضاع و شرایط خیزش و قیام مردمی بود، به شدّت شعر را تحت تاءثیر قرار داد. سرودههای آغاز انقلاب، گاه سیاسی محض و فاقد ویژگیهای لازم شعری مانند زبان استوار، ایماژها و صور خیال زنده و تازه هستند. سرودهها از این جهت به دورهی مشروطه بسیار شبیه میشوند. شاعر به پیام بیش از هر چیز میاندیشد. لحن شعر خطابی است و عنصر تفکر و تکیه بر پیام مشخص سیاسی، عرصه را بر دیگر عناصر شعر تنگ میکند. در حالی که در یک شعر خوب، هیچ عنصری نباید عرصه را بر عنصر دیگر تنگ کند؛ عاطفه پا به پای تخیّل، آهنگ و زبان پا به پای هم و همهی عناصر همدست و همراه در یک مجموعهی همخوان باید به انتقال پیام شاعر کمک کنند. این گونه سرودهها از انسجام و گاه ایجاز لازم برخوردار نبودند. شعر در مدار تکرار میچرخید و تنها پاسخی به تشنه کامی و عطش جامعه به این نوع سرودهها بود. برخی از این سرودهها، بینام و بینشان، در کنار پیامها و اطلاعیهها بر دیوارها نصب میشد و یا در تظاهرات خوانده میشد و بعدها که اندکی فضا برای تنفس باز شد در روزنامهها و مجلات به چاپ میرسید.
4- محتوا و مضامین محدود
به دلیل تنفس در فضای واحد (مبارزه با حاکمیت و نظام ستم)، درونمایه و محتوای شعر حول محور موضوعاتی معدود و محدود میچرخید. سوژه وموضوع عمدهی سرودهها، مبارزه، وحدت، خودآگاهی، شهادت و... بود. گاهی تصویرها به دلیل شباهت موضوع نیز به هم نزدیک میشد.(9) در حوزهی قصهها و داستانهای همین سالها نیز مشابهت و محدودیت موضوعات کاملاً محسوس است. اما در عمدهی این سرودهها خیزش، جوشش و تپندگی واژهها بر تندخوئی و هیجان مخاطب میافزود و همین سرودههای برانگیزاننده و حرکت بخش، نقش جدّی و شگرف در مبارزهی مردم داشت.
5- بیگانهستیزی و غربستیزی (مبارزه با روشنفکری و خودباختگی)
بازگشت به خویشتن که به شکل جدی و دقیق قبلاً توسط سیّدجمال و اقبال لاهوری و سپس در سخنرانیها و نوشتههای دکتر شریعتی مطرح شده بود به قلمرو شعر نیز راه یافت. پیش از انقلاب، سهم هیچکس در ستیز با روشنفکری - روشنفکران بیدرد و خودباخته - در حوزهی شعر، به اندازهی شاعران متعهد و روشناندیش مسلمان نیست. گرچه برخی شاعران دیگر نیز از بیتحرکی و بیدردی اینان نالیدهاند:
مردابهای الکل
با آن بخارهای گس مسموم
انبوه بیتحرّک روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجههای کهنه جویدند.
و در جای دیگر صریحتر و تلختر و گزندهتر:
من میتوانم از فردا
در پستوی مغازهی خاچیک
بعد از فروکشیدن چندین نفس از چند گرم جنس دست اوّل خالص
و صرف چند بادیه پپسی کولای ناخالص
و پخش چند یا حق و یا هو وغ وغ و هوهو
رسماً به مجمع فضلای فکور و فضلههای فاضل روشنفکر
و پیروان مکتب داخ داخ تاراخ تاراخ بپیوندم...(10)
در سروههای طاهرهی صفارزاده، موسوی گرمارودی، میرزازاده، حمید سبزواری و برخی شاعران که در این دوران هنوز نام و آوازهای ندارند - مستقیم و غیرمستقیم - ستیز با روشنفکری محسوس و چشمگیر است. بیهویتی، بریدگی از فرهنگ جامعه، بیدردی و نشستن در حاشیهی حادثهها و به تحلیلی تحلیل رفته بسنده کردن، شناسنامهی روشنفکران است که با سرانگشت شعر ورق میخورد:
هم اکنون که نعش تو را به ناکجا میبرند
او در کافهای نشسته و ودکا مینوشد
و مرگ تو را تحلیل علمی میکند...
بر او ببخش خواهرم!
روشنفکر است.(11)
6- اندیشهها و مضامین مذهبی
در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هویت مذهبی انقلاب، موجی وسیع و گسترده از مضامین و واژگان و در بیانی کلیتر فرهنگ اسلام را به فراخنای شعر کشانید. شعر از آیات و روایات سرشار بود. ستایش و یادکرد از چهرههای
درخشان تاریخ اسلام به ویژه ابوذر، عمار، حرّ، سمیّه، مالک اشتر و مبارزان و مجاهدان و شهیدان بزرگی چون جلال آلاحمد، دکتر شریعتی و... در سرودههای این دوره احساس میشد. احساسات شورانگیز مذهبی در تار و پود شعر تنیده بود و سرودهها با بهرهوری از این اندیشهها و طرح حماسهی شکوهمند عاشورای حسینی به تهییج و تحریک عواطف میپرداخت.
7- طرح چهرههای ملّی و اسطورههای تاریخی
گرچه طرح چهرههای ملّی و اشاره به اسطورهها کم فروغتر از اندیشههای مذهبی در سرودهها چهره مینمود اما اشعار این دوره خالی از این مسائل نیست. اشاره به داستان ضحّاک، کاوهی آهنگر، سیاووش و کاربرد واژگان دیو، اهریمن و.... در شعر و اشعار مردم شنیده میشود.
در برخی از سرودهها و <سرودها> و شعارها، مصراعها و ابیاتی از گذشتگان نیز به کار میرفت که مصراع <دیو چو بیرون رود فرشته درآید>(12) از آن جمله است. احیای برخی مضامین شعر مشروطیت و استفاده از سرودههای شاعران برجستهی عصر مشروطه که مضامین ملّی در شعر آنها وجود دارد مانند فرّخی یزدی، نسیم شمال، عارف و عشقی در لابهلای شعارها و سرودهها به چشم میخورد.
8- مردمگرایی و مردم باوری
در شعر سالهای اختناق، نوعی نفرت و ناباوری نسبت به مردم احساس میشود. شاید مشاهدهی بیتفاوتیها، در خود خزیدنها، نظارهگر بیدرد حادثهها و فاجعهها بودن دستاویز تاختن به مردم است. به دلیل همان یاءس که پیشتر از آن سخن رفت، شاعران نسبت به فردای این مردم چنان یاءسزده و ناباورند که گاه بالحنی تند و شکننده با آنان سخن میگویند:
مردم،
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر میرفتند
و میل دردناک جنایت
در دستهاشان متوّرم میشد(13)
شعر شاملو از ناامیدی مطلق و لحن پرخاشگرانه نسبت به مردم لبریز است. در مجموعه هوای تازه و باغ آینه از این دست سرودهها فراوان میتوان یافت. بعدها نعمت میرزازاده در مجموعهی <سحوری> پاسخی نرم به او داد:
نفرین مباد جنگل آتش گرفته را
این رهروان دیده شبیخون
وز چشم زخم اهرمن از هم گسیخته
دیگر سزای سرزنشی نیستند، مرد!
هرگز مباد نفرت از این مردم...(14)
9- بازگشت به عشق عارفانه
دورهی پیش از انقلاب، سرودن شعر گناهآلود (کفرگونه) و در کنار آن غزل عاشقانه زمینی، فراگیر و گسترده در سرودهی شاعران به چشم میخورد. در سرودههای شاملو، نصرت رحمانی، نادرپور و... گاه به حوزهی مقدّسترین ارزشهای دینی حمله میشد. همانگونه که در قلمرو رمانها و داستانهای این زمان همین ویژگی موج میزد. دو جناح روشنفکر غربگرا و روشنفکران شرقگرا با تفکرات مادّی، با زبان طنز و کنایه و تمسخر و گاه صریح و روشن، باورهای مذهبی را به سخره میگرفتند و در کنار آن، خیل شاعران از بیان عریانترین و بیپردهترین لحظهها و صحنههای جنسی و التذاذهای جسمی پروایشان نبود، فریدون توللی، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، اخوان ثالث، نادر نادرپور(15) و... از این دست شاعران محسوب میشوند. گرچه برخی از آنها همچون اخوان بعدها رویکردی به سمت سرودههای عمیقتر با نگاهی و تاءملی در مسائل اجتماعی و سیاسی دارند.
در عصر انقلاب، عشق عارفانه با بهرهگیری کمرنگتر از اصطلاحات رایج عرفان سنتی دوباره شعر را باز مییابد. در دوران اوجگیری مبارزه، عشق هماره با شهادت، خون، ایثار و وصال محبوب و... همراه است. این دست سرودهها با عاشقانهترین حماسهی تاریخ اسلام یعنی عاشورا امتزاج و پیوند مییابند و با آمیزهای از عشق و حماسه، فضایی تازه و بابی نو در شعر انقلاب میگشایند.
شیرمردا به تو در بیشهی آهن چه گذشت؟
بر تو در حجم شب دشنه و دشمن - چه گذشت؟
پشت آن پنجرهی منفعل از تابش ماه
بر تو ای اختر پاک شب میهن چه گذشت؟
زیر آوار جنون آور شلاق و سکوت
چه به روح تو فرود آمد و بر تن چه گذشت؟
بر دلت؛ - روزنهی عاشق خورشید بهار-
در سیه چال بدون در و روزن چه گذشت؟
بر لبت: در دل تاریکترین لحظهی عشق
جز پیام گل و آیندهی روشن چه گذشت(16)...
شعر در سال 1357 باید پیش از این کاویده و مطالعه و شناسانده شود. گرچه در حوزههای دیگر ادبی مانند قصهنویسی (قصه کودکان، نوجوان و بزرگسالان)، طنز، شعارگویی و شعارنویسی، سرود و... میدان تحقیق فراخ است و متاءسفانه کاری درخور و شایسته انجام نپذیرفته است. با این همه، پیشتر از آن که آثار این دوره محو و گم و فراموش شود باید با دقت و وسواس، و رها از سمتگیریها و حبّ و بغضهای متداول دقیقاً مطالعه و بررسی گردد.
پانوشت:
149 1. Humphrey House, The Dickens1World, Oxford university press,
2- دیچز دیوید. <شیوههای نقد ادبی> ترجمهی محمد تقی صدقیانی، دکتر غلامحسین یوسفی، چاپ سوم، انتشارات علمی، صص 553-554
3- الیس الصبح بقریب؟
4- شاعر اشاره به افسانهای انوشیروان عادل دارد و تظلّم خری به بارگاه او! پیش از شاعر شریعتی نیز گفته بود: عدالت انوشیروان را تنها خری باور کرد!
5- وقتی ولیعهد کوچک بود تاج را به گهوارهی او میبستند.
6- امینپور، قیصر، <تنفّس صبح>، چاپ دوم 1364، صص 66-67 (شاعر این شعر را در تیرماه 57 سروده است.)
7- به عنوان مثال به کارو میتوان اشاره کرد که از زبان کارفرما میگوید: دوستان، همکاران/ پند این پیر جهاندیده همه گوش کنید/ تا به پایان نرسد سال و مه غارتگر/ خون انسان ستمدیده به نیرنگ و فسون/ بچکانید و قدح پشت قدح نوش کنید.
8- باقری، عباس <صبح در پرگار> چاپ اول، 1368، صص 32-33
9- تصویر آینده به طلوع خورشید و ترسیم نظام ستم به شب و ضحّاک و دیو و... از این دست تصاویر مشابه است.
10- فرخزاد، فروغ، <تولدی دیگر> چاپ هفدهم 1370، انتشارات مروارید، ص 91، ص 140
11- موسوی گرمارودی، علی <در فصل سرخ مردن> ص 2
12- مصراع دوم این بیت حافظ است که:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
13- تولّدی دیگر، ص 92
14- میرزازاده، نعمت <سحوری> چاپ اول، انتشارات رواق، 1357، ص 102 و آوازهای نسل سرخ، عبدالجبار کاکایی - روزنامهی اطلاعات
15- از نمونه سرودههایی که پاس حرمت ارزشهای اعتقادی نداشتهاند به سرودههای نصرت رحمان، و شعر <قم> نادرپور و... و شعر گناه آلود و عریان، به بسیاری از سرودههای فروغ فرخزاد تا قبل از <تولدی دیگر> و حتّی در تولّدی دیگر میتوان اشاره کرد.
16- صالحی، بهمن، دفتر، <کسوف طولانی> (این سروده دربارهی زندانیان سیاسی پس از آزاد شدن در بهمن 1357 سروده شده است
اشعار انقلابی
راه ما
بدان ای دوست
در این دنیااگر رنج، غم ودرد ها
فزون تر از خوشی باشد
چه باید کرد؟
چه باید کرد
به جز از انقلاب سرخ و قهر آمیز!
چه راه و چاه برما، باقی است دیگر؟
چه کاری بهتر از این، انقلاب برما
مفید و سودمند باشد
و خواهد بود.
ما رهروان راه رهایی بسوی صبح
با توده فقیر و نستوه این وطن
راهنده ایم بسوی سحر
تا جانرا از شبستان ی چو این حالا
بیرون بکشایم
ن د.
……………………………….
خدمت
خدمت مظلوم کنیم تا جان ماست
این عمل لازم بر انسانها ست
توده است بر ما بزرگ محترم
بهترین قاضی بما وجدان ماست
خون مردم می خورند این خائنین
همچو افیون دشمن ایمان ماست
کار ما باشد همه خدمت به خلق
ورنه ای دوست زندگی زندان ماست
رنج و غم از همه بر ما بیشتر است
ما به آزادی خلق کوشیم تا توان ماست.
خدمت مردم کنیم تا زنده ایم
در ره خورشید ما پوینده ایم
ما برای مطلب و مقصود به پیش
را و رسم نو را جوینده ایم
همت و غیرت به ما رهیاب گشت
عاقبت خورشید را یابنده ایم.
ن د.
……………………..
• جنبش شعـله؟
تو ای همرزم و هم زنجیر وهم سنگر
بجنب و فکر کاری کن
که همرزمان تو محکوم میسازندفطرت را
بدر کردندگنج از قعر خاک و اوقیانوسها
وبشکستند آن ذرات ریزی را، که عقل از درک او در وادی حیرت
فرورفته
بریدند، مرز اتموسفیر با تیر فلک پیمای، تند راکت و اقمار
و بشکستند، طلسم عظمت دیرینهء اورانوس و مریخ وعطارد را
و آوردند پیک از پشت ماه و آن سوی کیهان
تو تاکی خوابی و مسموم در بند خرافاتی
تو ای همرزم و هم زنجیر خیز و فکر کاری کن
و تاکی اینقدر محروم و با فقر و مرض دست و گریبانی
نمیدانی که این نا راحتی ها از کجا گردیده دامن گیر
و نانت را که دزدیده
نجات تو بدست توست و کن عزمی به پیکاری
” گناهت این که میگویی،
افق تار است و شب تار است و راه تار است و نا هموار
امید پیش تازی نیست در این راه ظلمت بار”
نگر همرزمان، شکستند این دژ بیداد
و بگزیدند، راه پیش تازی و رهایی بخش
نمیدانی که حق گیرند، با ایمان و ایثار و فداکاری
مترس از این هیولای، ستم کاران و دژخیمان
که نبود پایه اش سنگین و مستحکم
که دایم چون حباب و کف بلرز از موج خلق بیکران باشند
در این مرزی که زندان جهانش نام بگذاریم
که هستی مرگ تدریجی است
که مشت خاینین از حاصل رنج تو و مردم به پا سازندقصر و جایگاه
عیش لبخندی زنند بر عقل و طرز فکر و کردارت
گناه توست چون تن داده ای با سستی و ذلت
و قانع گشته ، با این شکل وضع نا به سامانی
که این فعل تو جرئت داده دشمن را
که دست تعرض بر زنند، بر ذهن و روح و جسم و وجدانت
پژوهش کن تا آن اصلی که این عزلت به بار آورده و ما را زبون کرده
شنو حرفی زما و زود درفکر عمل بر خیز
تا بنیاد بیداد و ستم را بشکنیم و خورد سازیم این طفیلی ها
و بگذاریم سنگ نو ، به ایجاد جهانی
کاندرو نظم و مساوات و اصول و ارتقا دارد
هم آهنگی.
شهید بزرگ دوکتور رحیم محمودی
زمانی که اولین جرقههای انقلاب اسلامی زده شد و به دنبال آن سیل عظیم مردم خسته از جور ستم، خودشان را به صفوف به هم پیوسته انقلابیون رساندند بسیاری از مسائل دچار تغییر وتحول شد که از آن جمله میتوان به تحول عظیم در شعر و پدید آمدن ادبیات انقلاب اسلامی اشاره کرد؛ آن طور که شاعران جوان و حتی شناخته شدهای با سرودن اشعار مختلف انقلابی و در قالبهای گوناگون در بیدار ساختن مردم نقش مهم و بسزایی داشتند.
بیشک یکی از مسائل به وجود آمده در انقلاب اسلامی که در کنار آن رشد فزایندهای پیدا کرد، بحث سرودهای انقلابی و اسلامی است؛ به طوری که سرودهای آن دوره که برخاسته از دل مردم بود در بیداری و نیز قوت و نیرو دادن آحاد ملت از بسیاری هنرهای دیگر پیش افتاد.
از آنچه در خاطرات خوانندگان، آهنگسازان و شاعران سرودهای انقلابی روزهای بهمن سال ۵۷ و بعد از آن بر میآید، این نکته را میتوان استنباط کرد که این سرودها اغلب به صورت بداهه سروده شده و در همان روز با آهنگسازی و یکی، دو بار تمرین کردن ضبط میشده و فردای آن روز در اختیار مردم قرار میگرفته است. پس به همین خاطر از تازگی و طراوت همراه با نوآوری و خلاقیت خاص برخوردار بوده و چون از عمق جان و دل شاعر و هنرمند بر میآمده، بیتردید بر عمق جان و دل مخاطبان مینشسته و در ایشان شور و هیجان انقلابی ایجاد میکرده است.
حال باتوجه به آنچه بیان شد، قصد داریم در یک نگاه و نگرش کلی سرودهای آن روزهای پرحماسه را مورد بررسی قرار دهیم، باشد که توانسته باشیم حق مطلب را ادا کنیم؛
بیتردید یکی از حوادث مهم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حادثه شهادت عدهای از مردم بیگناه در هفدهم شهریور سال ۵۷ بود که به نوعی میتوان آن حادثه را سرآغاز کلی حضور میلیونی مردم در خیابانها دانست. پس از این حادثه غمانگیز بود که آن سرود با این ابیات زبانزد همگان شد که:
درود، درود، درود
به روان پاک شهید راه خدا
درود، درود، درود
به جوان که کشته شد به میدان شهدا
ای که پرپر میکنی جوانهها
میزنی آتشی به خانهها
هفده شهریور روز ننگ تو
هفده شهریور افتخار ما
پس به همین خاطر است که سرودهای انقلاب اسلامی حس و حال خاصی دارد؛ یعنی در آن سرودها شهدا جایگاه خاص و ویژهای دارند، سرودهایی چون:
برخیزید، ای شهیدان راه خدا
ای کرده، بهر احیای حق، جان فدا
کز قطره، قطره خون پاک شما
میروید تا ابد در وطن لالهها
برخیزید، برخیزید
برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان
تا سازد، غرق در بوسه خاک مزارتان
تا گیرد خون بهای شهیدان ز اهرمن
بازآمد، رهبر ما پی یاری وطن
و گاهی هم با استفاده از آرایههای ادبی چون استعاره، از شهدا این چنین یاد میشود:
به لالهی در خون خفته
شهید دست از جان شسته
قسم به فریاد آخر
به اشک لرزان مادر
و نیز در برخی سرودها هم واژه مقدس شهید با واژههای بهار و آزادی گره میخورد؛
شهید، شهید، شهید، راه تو افتخار، نام تو ماندگار
عزتت پایدار، مرگ سرخت، خروش روزگار
ای غمت جاودان، در دل عاشقان
خون تو در جهان، میکند گلفشان
هر بهار، هربهار
و در برخی موارد شهید و شهادت همراه با داستانی کودکانه بوده است، چون:
بابا آب داد دیگه شعار ما نیست
بابا خون داد
تو کتابا دیگه، نمیخونیم بابا
بابا نون داد
بابا فریاد کشید، بابا جنگید تاشب
بابا جون داد
یقینا محور انقلاب اسلامی و پیروزی آن، حضرت امام(ره) بوده است. پس ایشان و شخصیت والای آن بزرگوار در سرودهای انقلاب اسلامی نقش و جایگاه خاصی داشته و به همین دلیل است که بسیاری از سرودهای مطرح و ماندگار آن زمان، پیرامون امام خمینی(ره) و جایگاه والای ایشان است، سرودهایی چون:
خمینی ای امام، خمینی ای امام؛
ای مجاهد، ای مظهر شرف
ای گذشته ز جان در ره هدف
چون نجات انسان شعار توست
مرگ در راه حق، افتخار توست
این تویی، این تویی پاسدار حق
خصم اهریمنان، دوستدار حق
بود شعار تو، به راه حق قیام
ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام
آنچه برای همگان مسلم است روز بزرگ پیروزی میباشد و آن روز، روزی نیست جز بیست و دوم بهمن سال ۵۷ که نقطه عطف انقلاب و رهایی ملت از چنگ طاغوت زمان بوده است. این روز در اغلب سرودها دیده شده و حتی در برخی سرودها هم به صورت مستقل به آن پرداخته شده است؛ سرودی چون:
بیست و دوی بهمن، بیست و دوی بهمن
روز از خود گذشتن
روز پیروزی ما
روز نجات میهن
این یک امر مسلم و قطعی است که هر انقلاب برخاسته از دل مردم باشد و همراه با آرمانهای الهی و ناب حرکت کند، سرانجامی جز پیروزی نخواهد داشت و این پیروزی خود دلگرم کننده مردم و گردانندگان انقلاب است تا هرچه بهتر و سریعتر به هدف نهایی خود نایل شوند. این امر در روند پیروزی انقلاب اسلامی کاملا مشهود است؛ یعنی از همان آغازین روزهای انقلاب و به تبع آن در اوج روزهای به یاد ماندی انقلاب اسلامی سخن از ظفر و پیروزی است و این نوید پیروزی در اغلب سرودها موج میزند؛ سرودهایی که با آمدن حضرت امام(ره) پیروزی و سربلندی انقلاب اسلامی را نوید و مژده میداد ؛
بوی گل سوسن و یاسمن آید
عطر بهاران کنون از وطن آید
جان ز تن رفته باز، سوی تن آید
رهبر محبوب خلق از سفر آید
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
بگذرد این روزگار تلختر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید
البته ناگفته نماند که این پیروزی و ظفر با همت مردم، رهبری امام خمینی(ره) و ریخته شدن خون شهدای بسیاری به دست آمد و برگ زرینی در تاریخ چندین هزار ساله این مرز و بوم به یادگار گذاشت؛
آمده موسم فتح ایمان
شعله سر زد افق، نور ایمان
در دل بهمن سرد تاریخ
لاله سر زد ، ز خون شهیدان
لالهها قامت سرخ عشقند
سرنوشت تو با خون نوشتند
پیکر پاکت ای جان به کف را
از ازل با شهادت سرشتند
بهمن خونین جاویدان
تا ابد زنده بادا قرآن
بهمن خونین جاویدان
تا ابد زنده یاد شهیدان
در ادامه این مقال باید یادآور شد که قالب اغلب اشعار مورد استفاده به صورت مثنوی، مستزاد، شعر نیمایی و یا قصیده و دو بیتیهای پیوسته بوده و از وزن و آهنگ چکشی یا همان حماسی برخوردار بوده و چون اغلب به شکل گروه کر خوانده میشده مناسب برای استفاده از راهپیماییها بوده است.
به هر حال روزها و ساعات دهه مبارک فجر، یادآور حماسهسازی مردان و زنان و حتی کودکان و سالخوردگانی است که برای نجات دین و میهن و برافراشته ساختن پرچم آزادی و استقلال دست به کاری بزرگ زدند، کاری که بهت و حیرت همگان را برانگیخت و به تبع آن حماسهای بزرگ را رقم زد. باشد با تداعی خاطرات باشکوه آن دوره و نیز عمل کردن به رهنمودهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری همواره پیرو خط شهدا و آرمانهای والای انقلاب اسلامیمان باشیم.
علل پیروزی انقلاب اسلامی:
1 . ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی جامعه ایران: ساختار ایران از لحاظ اجتماعی و بافت فرهنگی با ساختار فرهنگی كشورهای دیگر از جهاتی متمایز است جامعه ایران به لحاظ برخورداری از فرهنگ اصیل اسلامی شیعه، از انسجام و وحدت و یكدلی بینظیری برخوردار است، فرهنگ حیاتبخش شیعه و اعتقاد به اصل امامت و ولایت از امتیازات برجسته جامعه ایرانی است كه به نوبه خود عناصر و اقوام اجتماعی را در كنار هم متحد و یكدست در برابر توطئهها بیدار و منسجم نگه میدارد.
2 . رهبری: یكی از اساسیترین عوامل پیروزی انقلابها رهبران انقلابها هستند، رهبرانی كه با هدایت ارگانیسم، نیروهای اجتماعی و احزاب سیاسی را با برنامهریزی منظم به سوی اهداف مشخص شده سوق میدهند كه در نهایت این هدایتهای پیشروانه منجر به پیروزی انقلاب میگردد.
در میان رهبران تمامی انقلابها قدرت و نفوذ معنوی امام خمینی كه از آن به نیروهای «كاریزما» تعبیر مینمایند یكی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده است كه در طول تاریخ انقلابها این نفوذ بسیار كمنظیر بوده است.
3 . نارضایتی عمومی در اجتماع ایران، بطوریكه تمام طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی را بر آن میداشت كه با تشكیلات خاص خود مردم ار در رسیدن به اهداف و خواستههایشان تهییج نموده و در قالبهای مختلف مبارزاتی به مبارزه دعوت مینمایند و در نتیجه مردم نیز با صفوف مستحكم در مبارزه علیه استبداد دیر پای كوشیده و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی را ایفاء نمودند، رفتار ظالمانه استبداد نیز مخالفت مردم و مبارزات مردمی را بر علیه فضای حاكم شدیدتر مینمودند، بطوریكه تمام آزادیهای تعریف شده مردم از جمله آزادی آنها در مراسم مذهبی و عزاداری نادیده گرفته شده بود و سلولهای زندانهای بزرگ مملو از جوانان بود. كه عزت و آزادی مردم را جریحهدار نموده و مردم را در مقابل این رژیم مستبد وابسته به استعمار به مبارزه میكشانید.
عوامل دیگری نیز در پیروزی انقلاب اسلامی دخیل بودند كه زیر مجموعهای از عوامل فوق محسوب میشوند كه در نقش گروهای مختلف تبیین خواهند شد.
- نقش علماء و بزرگان:
علمای شیعه چونان حلقههای محكم زنجیرهای آهنین به همدیگر متصل بوده و شبكه وسیع فرهنگی را بوجود آورده بودند. ابزاری كه در میان علمای شیعه وجود دارد در اختیار هیچ گروه اجتماعی نبوده است، طبقات مختلف علماء اعم از علمای مذهبی و بزرگان فرهنگی كشور اجزای یك پیكری محسوب میشدند كه پیوسته با محور اصلی هدایتگر انقلاب یعنی، رهبری مرتبط بوده و برنامههای مورد تأیید او را در میان تمام اقشار اجتماعی اعم از بازاری و كسبه و كشاورز و دانشگاهی و طبقات دیگر اعلام نموده و نقش ابزار ارتباطی را ایفاء نموده و مردم را با اهداف رهبری هماهنگ مینمودند اساتید متعهد دانشگاهی و روحانیون مستقر در مساجد سراسر كشور كه از شهرهای كلان گر فته تا دور افتادهترین نقاط روستایی حضور داشتند به طور منظم و سیستماتیك با مردم مرتبط بوده و آگاهیهای فرهنگی را به مردم القاء مینمودند، مراجع تقلید حوزههای علمیه قم و نجف و شهرهای بزرگ دیگر چون مشهد و اصفهان و تبریز و... مردم را با بیانههای شرعی در صحنه و در جریان مبارزات نگه میداشتند بزرگانی از تجار و بازرگانان و كشاورزان و عشایر و تمام طبقات در پیروزی انقلاب اسلامی و بسیج مردم نقش مهمی داشتند.
- ارتباط متقابل علماء با مردم:
چنانچه گفته شد علماء، در میان مردم نفوذی بسیار دیرپا و مستحكم داشتند چون خاستگاه علماء از میان اقشار مختلف بوده است، و هرگز علماء و روحانیون از یك قشر برنخواستهاند كه مُنقطع از اقشار مردم باشند، بلكه علمای شیعه و طلاب علوم دینی و اقشار مختلف جذب حوزههای دینی شده و به درجات علمی نائل شده و پس از كسب مدارج علمی به میان مردم برگشته و همواره به تبلیغ و ارشاد مردم اقدام كردهاند، این سنت دیرپای حوزههای دینی شیعه است، چون علماء و مردم در فرصتهای مختلف به علت ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی اجتماع ایران ارتباط بسیار نزدیك داشتهاند، و منازل علماء یكی از پناهگاههای حل مشكلات مردم بوده است. حسینیهها، تكایای مذهبی و مساجد سراسر كشور از جمله مراكز ارتباط دهنده مردم با علماء بوده است.
براساس فرهنگ اصیل اسلام، مردم مسلمان روزانه سه بار در مساجد حضور یافته و روزهای جمعه در نماز جمعه حاضر شده و با روحانیت مرتبط بودند. برگزاری هیأت مذهبی و مراسم عزاداری در ایام محرم و صفر و سایر مناسبتهای مذهبی و اعیاد نیز از جمله ابزارهای ارتباطی میان اقشار مردم و علماء بوده است، این ارتباط به خاطر عوامل متعدد بسیار ناگسستنی است كه در طول تاریخ شیعه در ایران به وضوح دیده میشود.
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»
انقلاب اسلامی ایران یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخی در قرن بیستم است. جهان در سال ۱۳۵۷ شمسی شاهد ظهور یک جهان بینی و خیزش یک ایدئولوژی با نام انقلاب اسلامی شد. قطعا در حافظه تاریخی ملت ایران و ملل دنیا خواهد ماند که رادمردی از تبار ائمه(ع) و فقط با پشتوانه ایمان، با مبارزات پانزده ساله خود توانست تمام افکار جهانیان را به خود جلب نماید. او در آخرین یادگاری های خود می گوید: این انقلاب دستاورد میلیونها انسان ارزشمند است. این انقلاب سیطره استعمار را در ایران برای همیشه از بین برد و سعادت فرزندان کشور را بیمه نمود.
رهبری فرهمند کاریزماتیک با رویکرد اسلامی امام خمینی توانست بر کلیه فرمولهای حسابگرانه غربی ها در جهان پیروز گردد. او علاوه بر اینکه خود را سرباز دین و مکتب می دانست، از مشروعیت مردمی نیز بهره می جست و رفراندوم او برای تائید انقلاب اسلامی یکی از بی نظیرترین جلوه های حضور مردم در عرصه اجتماعی است.
یاد آن روزی که بهمن گل ببار آورده بود
وان زمستانی که مستان را بهار آورده بود
یاد باد آن دل تپید ن های مشتاقان یار
وان عجب نقشی که آن زیبانگار آورده بود
ما بر این اعتقادیم که انقلاب اسلامی ریشه ای کاملا فرهنگی دارد علی رغم اینکه واقفیم حضور فرهنگی غرب از جمله آمریکا و انگلیس در ایران یک توالی چند صد ساله دارد، اما این حضور در دهه های قبل از پیروزی انقلاب رنگ و جلوه ویژه ای به خود گرفته بود. تسلط فرهنگی و حقوقی و تدوین قانون کاپیتولاسیون، پوشش کاملا غربی، در محاق ماندن و در حاشیه ماندن فرهنگ دینی که با باور مردم گره خورده بود سبب شد تا عاملین فرهنگی کشور یعنی فرهنگیان و معلمان در خط مقدم مبارزه به جنب و جوش بیفتند. هزاران فرهنگی از جمله دانش آموزان با تاسی به پیام آور انقلاب یعنی امام خمینی، خود را برای حضوری چشمگیر آماده می کردند. شرکت در مجالس و محافل بحث، بسط ایدئولوژی انقلاب، تنویر تفکر انقلابی، مبارزه با فقر فرهنگی، سوق دادن اذهان به تمدن دینی ایرانی، مقابله با توطئه های فرهنگی، پرهیز دادن جوانان و نوجوانان از جذابیتهای فرهنگی غرب از جمله سینما و مجالس لهو و لعب، تبیین خودباوری در جوانان و نوجوانان، تحلیل اندیشه های نویسندگان غرب ستیز و دهها مولفه دیگر که زحمت پرداخت آن را معلمان به دوش می کشیدند. می دانیم چه بسیار معلمانی که در این راه از جان خویش نیز گذشتند حتی می توان چندین استان کشور را نام برد که اولین شهید آن نیز از بین معلمان بوده است.
رسالت دیگر معلمان که بر خلاف سرمایه گذاری غرب در ایران عملی شد پس از ورود امام به ایران بود. پس از پانزده سال فراق و دوری، این بزرگمرد تاریخ به وطن خود بازگشت.
رواق منظر چشم من آشیانه توست