دانلود مقاله کارآفرینی
کارآفرینی
مقدمه
هوش هیجانی داستانی نگفته در پس پدیدهکارآفرینی است (کروس،تراواگلون[۱]۲۰۰۳). مک¬کله¬لند[۲] فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه و یک شیوه زندگی تعبیر می¬نماید به طوری که خلّاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطرهپذیری، آیندهنگری، ارزش آفرینی، آرمان¬گرایی، فرصت¬گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کار آفرینانه می¬باشد. در این زندگی شکست مفهومی نداشته و بعنوان پلّه¬ای برای بالا رفتن
، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد و واقعه¬ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده شناخته میشود (صمد آقایی، ۱۳۷۷). خصوصّیاتی همچون جستجو به دنبال فرصت¬ها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقّق ایدهها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل میدهند که کارآفرینان را به تصویر میکشد (دانلد اف، ریچارد ام. ترجمه عامل محرابی،۱۳۸۳). در این دیدگاه کارآفرینان عبارتند از: افرادی که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، از زندگی خویش خرسندند، کارآمد بوده و عاداتی فکریشان از آنها افرادی موّلد و
کارآمد میسازد؛ افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی خودتسلّط داشته باشند، درگیرشان در کشمکشهای درونیمانع تمرکز و تفکّر روشن در کار میشود (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲).
هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است. کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف می¬درخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (تراواگلون، ۲۰۰۳).
مبانی نظری
بار- اون[۳] (۲۰۰۰) هوش هیجانی را مجموعهایاز توانایی¬های غیر شناختی، توانش¬ها و مهارتهایی تعریف کرده است که بر توانایی رویارویی موفّقیت آمیز با خواسته¬ها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر می¬گذارد (به نقل ازسیاروچی وهمکاران،ترجمه نوری ونصیری،۱۳۸۳).
وی سینگر[۴] هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط موثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقاینتایج تعریف می¬کند (وی سینگر،۲۰۰۰/ نقل از خائف الهی،دوستار،۱۳۸۲).
مؤلّفه¬های هوش هیجانی بر اساس دیدگاهبار- اون
۱- خود آگاهی هیجانی۵(ES)
2- جرأت ورزی۶ (AS).
3- عزّتنفس۷(SR).
4-خود شکوفایی۸(SA)
5- استقلال۹(IN)
6- همدلی۱۰(EM).
7- روابط میان فردی۱۱(IR)
8- مسئولیت پذیری اجتماعی۱۲(RE)
9- حل مسأله۱۳(PS)
10- واقعیت سنجی۱۴(RT)
11- انعطاف پذیری۱۵(FI)
12- تحمّل تنش۱۶(ST).
13- کنترل تکانه۱۷ (IC)
14- خوش بینی۱۸ (OP)
15- نشاط۱۹ (HA).
دلائل ضرورت توجه به هوش هیجانی در فرایندکارآفرینی
۱-کارآفرینی منبع تضّاد هیجانی است:
برای کارآفرین که فعّالیت اقتصادی منحصر به فرد خود را در عمل آغاز می¬کند، این تجربه مملو از اشتیاق، عجز و ناکامی، اضطراب و کار سخت است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقی¬یاری، ۱۳۸۳). از آنچه در بالا ذکر شده می¬توان دریافت که کارآفریندر طول فرایند کارآفرینیبا تضّادها¬ی هیجانیفراوانیروبرو می¬شود،از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب.پس چنانچه از لحاظ خودآگاهی هیجانی قوی نباشد نمی-تواند منابع اشتیاق و یا عجز
ناکامی را شناسایی نمایدودر نتیجه احتمال موفّقیت او بسیار کم می¬شود. از سوی دیگر فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل،از این نیرو همانند یک عاملی جلو برنده استفاده کرده،منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی و با برنامه ریزی نقش این عوامل را کاهش می¬دهد.
۲-کارآفرین نیاز به حمایت دیگران دارد :
الف- حمایتهای معنوی و روحی
برای هر کارآفرین لازم است تایکشبکه پشتیبانی روحی متشکل از خانواده و دوستان داشته باشد. اغلب کارآفرینان اذعان دارند که همسران¬شان قوی¬ترین پشتیبان آنها بودهو امکان صرف زمان بیشتربر فعّالیت¬های کارآفرینانه جدیدشان فراهم آوردهاند. دوستان نیز در شبکه پشتیبانی روحی نقش کلّیدی دارند ( هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقی¬یاری،۱۳۸۳ ).
ب- حمایتهای تخصّصی
کارآفرین در آغاز فعّالیت کارآفرینانه نوپای خود علاوه بر تشویقهای روحی به راهنمایی و مشورت نیز نیاز دارد. ممکن است یک استاد، همکاریدر یکمؤسسهتجاری یابرخی ازآشنایان این راهنمایی را بر عهده گیرندکه مجموعاً شبکه پشتیبانی تخصّصی را تشکیل می دهند. (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی¬یاری،۱۳۸۳).
ج- حمایت شبکه غیر رسمی
شاهراه جلب حمایت دیگران عواطف است و از کانال عواطف است که می¬توان نظر دیگران را با رضایت خاطر به همکاری جلب نمود.این امر مستلزم درکوهمدلیبالاییاست.چنانچه فردی از عواطف خود آگاه نباشد چه بسا عواطفشخود تبدیل به مانع بزرگی برای دست¬یابی به اهداف شوند. رابرت کلی و ژانت کاپلان[۲۰]برای شناختعاملمتمایزکنندهافرادموّلدوکسانی که فقط درسطح
متوسط کار میکنند،از مدیران و کارکنان خواستند از۱۰ تا ۱۵درصد مهندسانی را که مانند ستاره در محیط کار برجسته بودند معرفی کنند. پس از انجام مصاحبههای دقیق و مفصّل تفاوتهایی اساسی در راهبردهای درونی و میان فردیای که «ستارگان» از آن طریق کارشان را پیش
میبردند، ظاهر شد. یکی از مهّمترین تفاوتها تواناییایجادرابطهای صمیمانه با شبکهای از افراد صاحبنظر بود. کارهای افراد برجسته به این دلیل راحتتر پیش میرود که آنان وقت خود را صرف برقراریارتباطصحیحبا افرادی میکنند که ممکن استبتواننددر شرایط سخت به عنوان بخشی از یک گروه غیر رسمیکه سریعاً در دسترس خواهند بود،برای حل مشکل یا رفع بحران از آنها استفاده
کنند. وجود شبکههای غیررسمی برای حل مشکلات غیرمنتظره ضروری است. تحقیقی که دربارهاین شبکهها انجام شد نشان میدهد «تشکیلات رسمی برای رویارویی آسان با مشکلات قابل پیشبینی به وجود آمدهاند. اما در هنگام رویارویی با مشکلات غیرمنتظرهاغلبتشکیلات غیررسمی به کار میآیند. شبکه¬ پیچیدهای ازپیوندهای اجتماعی درمواردی که همکاران با یکدیگرتماس برقرار میکنند شکل گرفتهو شگفتآور این که با گذشت زمان به عنوان شبکهای ثابت مستحکم میگردد. شبکههای غیررسمی که از کارایی زیادی برخوردار باشنددرازایاینکهتمام
اقداماتلازم را انجام دهند به صورت میانبر و ضربدری به نتیجهی مورد نظر خود دست پیدا میکنند. ستارگان یک تشکیلات معمولاً کسانی هستند که با تمام شبکهها اعم از ارتباطی، تخصصی یا مبتنی بر اعتماد، پیوندهای مستحکمی دارند (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲)
۳-یکی از ویژگی¬های کارآفرینی توانایی ریسک پذیری است
بروکهاوس پس ازانجامتحقیقات خود، مخاطره پذیری را اینگونه تعریف می¬کند: (( احتمال دریافت پاداش در نتیجه موفّقیت فعّالیت پیشنهادی (ایده یا طرح) که شخص قبل از این که خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار دهد، آن را تعیین می نماید.)) ( احمد پور،۱۳۸۰). برایشروعهر نوع فعّالیت اقتصادی شاید درصدیریسک پذیری لازم باشد. امّا در فعّالیت کارآفرینانه، خصوصاًاز لحاظ
اجتماعی و روانی،مصادیق ریسک پذیری بیشتر است. به عبارت دیگرمیتوان گفتیک کارآفرین از آبرو و اعتبار خویش مایه می¬گذارد.خطرپذیری یا ریسک نقش مهّمی در کامیابی بازرگانی دارد. ریسک پذیری از ویژگیهای هوش عاطفی به شمار میرود. عقل و هوش منطقی به قدرت استدلال کمک میکنند امّا توانایی پیشبینی پیامدهاییکتصمیم تنها از هوش هیجانی برمیآید. دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که از طریق هوش منطقی میتوان به استخدام درآمد (ویا فعّالیت اقتصادی را
شروع کرد) امّا تنها از طریق هوش هیجانی میتوان در شرکتی دوام آورد، رشد کرد
و به کسب درآمدبیشترو مقامهای بالاتررسید (کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷).
۴- ایجاد تعادل بین حس استقلال طلبی و نیاز به وابستگی
عموماً کارآفرینان افرادی هستند که می¬خواهند کار را به شیوه خودشان انجام دهند و کار کردن برای دیگران برایشان دشوار است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقی-یاری،۱۳۸۳).کانجر و لپتیرمن (۱۹۸۴) معتقدند افراد خلّاقبه استقلال و عدم همنواییبا دیگرانتمایل داشتهو در مواردی که دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت میکنند تمایل دارند از آن سرپیچی نمایند
(آقایی،۱۳۷۷). از طرف دیگر کارآفرین نیاز به حمایت داشته و حتیممکن است در مواردی این امربا نیاز به حمایت از جانب دیگران تداخل پیدا کردهو باعث ایجاد تضّاد عاطفیگردد. کارآفرین باید توانایی بالایی در مدیریت عواطف داشته باشد تا بتواند بین میل به استقلال و نیاز به حمایت دیگران تعادل برقرار کند.
۵-انگیزه¬های کارآفرینانه عموماً ماهیت عاطفی دارند
از جمله این انگیزه¬ها عبارتند از:استقلال طلبی، کسب ثروت،رضایت شغلی، توفیق، فرصت پیشرفت و غیره (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش وتقی¬یاری،۱۳۸۳).انگیزه-هاییکه یک فرد را وادار به فعّالیت کارآفرینانه می¬نمایداغلبهیجانی بودهو چنانچه فرد از لحاظ هیجانی به مرحله پختگی نرسیده باشد و به نوعی از لحاظ هیجانی هوشمند نباشد احتمال شکستشخیلی بیشتر است در حالیکهاحتمال موفقیتفردی با هوش هیجانی بالابیشتر خواهد بود.
۶- تحمّل شکست و ناکامی
یکی از مهّمترین عواملی که افراد را از دستیابی بهآن چه که به راستی برایشان مهّم است باز میدارد ترس از شکست است نه حتّی خود شکست (اسمیت،ترجمه هدایت،۱۳۸۲).تنها کسانی به موفّقیتهای بزرگ دست مییابند که شهامت قبول شکستهای بزرگ را داشته باشند. (جان کندی[۲۱]به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، ۱۳۷۷). پذیرش شکست، قد خم نکردن در مقابل آن، سر
پا ایستادن و ادامه فعّالیت جهت رسیدن به موفّقیت و لو با سبک و شیوه¬ای دیگر از ویژگی¬های افراد کار آفرین است.وقتی زندگی یک کارآفرین را بررسی می-کنید با تاریخچه¬ای از شکستها و ناکامی¬ها روبرو میشویداما کارآفرین هیچگاه نا امید نشده و در واقع قانون شکست را از قوانین جاری بازی می¬داند پسخیلی راحت با آن کنار میآید. به عقیده وینستون چرچیل[۲۲]: موفّقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رسیدن بدون این که از اشتیاق فرد کاسته شود. (به نقل از کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). در زندگی کارآفرینانه شکست مفهومی جز «موقعیتی برای آموختن»، «تصویر ناقصی از واقعیت»، «ابهامی که در هدف وجود دارد» و «واقعهای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده» ندارد (اعرابی،۱۳۸۱).
۷- خلّاقیت
درونمایهکارآفرینی خلّاقیت است. خلّاقیت خود بنیانی انگیزشی دارد و به همین دلیل حفظ خلّاقیت درگرو حفظ انگیزه افراد است. خلّاقیت مبتنی بر اراده آدمی است. درحقیقت خلّاقیت حق انتخاب و قدرت تصمیم گیری برای انتخاب است . قسمت اعظم دانش خلّاق و شهودی هر فرد بر مبنای هوش هیجانی است.عواطف باعثخلّاقیت، مشارکت، ابتکار عمل و دگرگونی میشوند.این واکنش
قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، ما را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینانبخش برقرار میکند، تصمیمات مهّم را مشخصمیکند، قطبنمای درونی برای زندگی و کار فراهم میآورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راهحلهای موفّقیتآمیز رهنمون میشود.عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است که تبلور آن شکوفایی و خلّاقیت میآفریند و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی می کشاند (کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷( .
۸- فعّالیت رهبری:
رهبری یک از ویژگی¬های کارآفرینی است. یکی از ویژگیهای مهّم رهبرانموفّق برخورداری ازهوش هیجانی بالاست. این قابلیتها و صلاحیت¬ها برای عملکرد در بیشتر مشاغل حیاتی و ضروی هستند. مطالعات انجام شده در هزاران سازمان نشان می¬دهد حدود دو سوم از صلاحیت¬ها و قابلیت¬هایی که با عملکرد عالی و مناسبهمراه هستندمشخصاتاجتماعیو هیجانی از قبیل خود کنترلی، انعطاف پذیری، پایداری، همدلی و توانایی سازش و به سر بردن با دیگرانرا در بر
میگیرند(بویاتزسر ۱۹۸۲،لوسچسر کویک۱۹۹۰،مک لاندا ۱۹۹۹، زیر ۱۹۹۶،۱۹۹۴ اسپندر ۱۹۹۳). همچنیندر موقعیت¬های رهبری تقریباً ۹۰% از کفایت¬ها و قابلیت¬های ضروری برای موفّقیت ماهیتیهیجانی و اجتماعی دارند (گلمن،۱۹۹۸به نقل از اسدی).مسینجر[۲۳] یادآور میشود: کسی که دیگران را رهبری میکند ابتدا باید خودآگاهی کاملی داشتهباشد . خودمدیریتی در مرحله اول به خودآگاهی[۲۴] وابسته است (وتن وکمررون ترجمه بابایی،۱۳۷۹). هوارد گاردنر[۲۵] میگوید: رهبران آنهایی هستند که با حرف یا عمل خود به وضوح بر رفتارها، افکار و احساسات
تعداد مشخصی از پیروان خود تأثیر میگذارند. (به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، ۱۳۷۷). مدیرانی که از هوش هیجانی برخوردارند رهبران مؤثری هستند. رهبر مؤثر کسی است که کارها را با حداکثر کیفیت و کمیت، عملکرد عالی، با کسب رضایت و تعهد کارکنان انجام می¬دهد. رهبران خود کنترلی را به سازمان القاء می¬ک
نند مشخصهای که ریشه در هوش هیجانی آنان دارد (خائف الهی و دوستار، ۱۳۸۲).
۹-تحمّل ابهام[۲۶[
سر و کار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای مهّم کارآفرین است (جی مردیث،ای.نک،ای نلسون،ترجمه نبی ئیان،ص۴۵). قدرتتحمّل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به ¬عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات با دانشی ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعّالیتی (یا ارائه طرح یا اندیشه¬ای) مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفّق خواهد شد یا خیر (جزای ۱۹۹۳ به نقل از احمدپور،۱۳۸۰). در دهه ۱۹۸۰ انجمن مدیریت آمریکا با انتشار نتایج یک مطالعه نتیجه گرفت
که ¬ مدیرانبسیارموفّق ابهامات و ناشناخته¬ها را بهتر از سایر مدیران تحمّل می¬کنند. کسانی که تحمّل ابهامشان زیاد است معمولاً درک پیچیدهای دارند. آنان به اطلاعات بیشتر توجه کرده، اشارات را تعبیر و تفسیر مینمایند و در سبکشناختیشانادراکی خواهد بود. بررسیها حاکی از آن است که افرادیبا پیچیدگی شناختی و تحمّل بالای ابهامات اطلاعات را بهتر منتقل میکرده ونسبت به ویژگیهای درونی دیگران (بخصوص در حین ارزیابی عملکرد در محیط کار) حساس هستند،
همچنین در مواجههبا شرایط ابهام رفتاریانعطافی و تطابقی دارند. مدیرانی که تحمّل ابهام زیادی دارند به احتمال قوی در اقدامات خود نوعی کارآفرینی و خلّاقیت[۲۷] داشته،در محیطهایپیچیده اطلاعات کمّی را برمیگزینند و معمولاً حرفههای تخصصی را کهشاملوظایفی متنوع میشوند، اختیار میکنند. به علاوه افراد با پیچیدگی شناختی و تحمّل ابهام زیاد در محیطهایمملو از اطلاعات، از انعطافپذیری بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند (وتن و کمرون، ترجمه بابایی،۱۳۷۹). تحمّل ابهام خود از سه متغیر جزیی تشکیل میشود که از ملاکهای آزمون بادنر بودهاند. نوپذیری[۲۸] اولین ملاکاست که به میزان تحمّل انسان در برابر اطلاعات یا شرایط جدید مربوط میشود.
دومینمورد پیچیدگی[۲۹] است که نشانگر میزان تحمّل اطلاعات متعدد، متمایز و نامربوط است. سومینویژگی پاسخ ناپذیری یا لاینحل بودن است که به میزان تحمّل در برابر مسائل مشکل،
راهکارهای پنهان، عدم دسترسی به اطلاعات و عدم ارتباط اجزای مسأله با یکدیگر مربوط است (وتن و کمرون،ترجمه بابایی،۱۳۷۹). بین ایده تا نتیجه نردبانی به نام ابهام قرار داردکهجنس آناز عواطف و هیجان است.گاهی این نردبان آنقدر کوتاه است که صاحب ایدهاز به نتیجه رسیدن محروم می¬ماند. به عنوان نمونه فرانسیس کریک[۳۰] و جیمز واتسون[۳۱] بعضی قسمتهای ناقص مطالعه ساختار مولکول دیانآی[۳۲] را در اثر منتشر شده لینس پولینگ[۳۳] یافتند که او خود نتوانست به خاطر کشفش شهرتی کسب کند زیرا نمیتوانست ناهمخوانی و تضّاد را به
اندازهکافی تحمّل کرده و برای ساختار شکلی مارپیچ در نظر گرفت که کاملاً مشابه شکل واقعی آن نبود. بسیاری از ما نیز عقیدهای خلّاق را ابراز میداریم ولی وقتی مسائل واقعی ساده نیستند تحمّل خود را از دست میدهیم و ممکن است پیش از موقع بهترین راهحل ممکن یا کمک را پذیرفته یا تحت فشار رؤسا، شرکاء یا مشتریان خود برای اتمام کار قرار گیریم و از رسیدن به نتیجه مطلوب بازبمانیم (کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). قدرتِ تحمّل ابهام خود حاصل ویژگی¬هایینظیر اعتماد به خود،قدرتپیش بینی، امیدواری و برخورد فعّال با پدیده¬ها می¬باشد که در نهایت فرد به امید دست یافتن به نتایج دلخواه موقعیت مبهم را تحمّل می¬کند.
۱۰-شهود
یکی از ویژگی¬های افراد خلّاق وکارآفرین توانایی شهودی است. شهود در فلسفه عبارتست از: شکلی از شناخت و دانش که مستقل از تجربه و دلیل است. توانایی شهود از ویژگیهای ذاتی ذهن است (دیکشنری اینکارتا[۳۴] ۲۰۰۰). شهود یک نوع قدرتپیش بینی غیر استدلالی است و ریشه در ناخودآگاه دارد. اگرفرد از خود¬آگاهی مناسبی برخوردار باشد پذیرش شهود خیلی بیشتر
خواهدبود اما اگر خودآگاهی فرد ضعیف باشد شهود به حداقل می¬رسد. برای رسیدن به زندگی خلّاق به این باور و احساس غریزی اطمینان از خود احتیاج دارید تا بتوانید از منابع موجود حداکثر استفاده را ببرید. از نظر سورکین[۳۵] – یکی از بزرگترین روان¬شناسان و فلسفهدانان-حقیقت سه نوع است: حسی، عقلانی و شهودی. اصیلترین و عمیقترین آنها حقیقت شهودیاست که بسیاری از افراد پیشتاز در تجارت آن را استعداد نهفته یا قدرت تشخیص مینامند (کوپر،ترجمه عزیزی،
۱۳۷۷).به عقیده سورکین این همان منبع اصلی دانش فردی است. توانایی تصمیمگیری برپایه شم و بصیرت ارزشمندترین دارایی کارآفرینانه و حاصل سالها تجربه برایاتخاذ تصمیمات لازم در موقعیتهای بسیار پیچیده است. هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کندضرورتقضاوت و تصمیمگیری براساس شم و بصیرت بیشتر احساس میشود.در این مسیراشتباهاتیپیش میآید اما باید سریعاًآنهارا تشخیص داد و دست به اصلاح زد. شهود ارتباط نزدیکی با شعور عاطفی دارد و
میتواند برای موفّقیت فردی و شغلی ارزش بسزایی داشته باشد(کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). شوشانا زابوف[۳۶] استاد دانشکده هاروارد میگوید: سازمانهایی که به شهود اعتماد نمیکنند در اشتباه هستند. شهود احساسی مافوق حواس جسمانی است. شهود با شعور عاطفی
رابطهای نزدیک دارد و ابعاد شهود عاطفی را نیز در برمیگیرد (کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). اغلب مدیر عاملانشرکتهای موفّق قادر بودند با استفاده از شهود آینده را بیش از آنچه انتظار میرفت پیشبینی کنندامامدیر عاملانشرکتهایی که دچار کمبود بودجه بودند پایینتر از حد میانگین امتیاز آوردند. در مطالعات اخیردیده شد کهاز نود و سه برنده جایزه نوبل هفتادو دو نفر پس از شانزده
سال به این نتیجه رسیدند که شهود در کشفیات علمی و خلّاق نقش مهّمی دارد. این مطالعه نشان می¬دهدکه بیشتر شرکتهای ممتاز به وجود شهود و انواع شعور عاطفی پیبردهاند. توجه به احساسات غریزی به ویژه هنگام تصمیمگیریهای مهّم میتواند ارزشمند باشد (کوپر،ترجمه عزیزی، ۱۳۷۷).
۱۱- امیدوار بودن
یکی از ویژگی¬های کار¬آفرینان امیدواری است. اشنایدر دریافت افرادی که امید زیادی دارند ویژگیهای معیّن مشترکی دارند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: توانایی برانگیختن خود، احساس کاردانی کافی برای یافتن راههای دستیابی به هدف، قوت قلب دادن به خود زمانی که در تنگنا قرار میگیرند، برخورداری از انعطاف پذیری لازم برای یافتن راههای مختّلف جهت دستیابی به اهداف خود یا در صورت عدم موفّقیت، توانایی جابجایی این اهداف با اهداف دیگر و دارا بودن این منطق که هر تکلیف دشوار را به بخشهایکوچکتر قابل انجام تقسیم کنند. از دیدگاه
هوش هیجانی امیدوار بودن به این معناست که فرد در مواجهه بااضطراب فشارآور – نگرشی حاکی از شکست یا افسردگی در رویارویی با چالشها یا موانع دشوار-تسلیم نخواهد شد. در واقع افراد امیدوار در تعقیب اهداف خود در طول زندگیشانکمتر دچار حالت افسردگی شده، در کل اضطراب کمتری دارند و درماندگیهای عاطفی در آنها کمتر است (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲(
۱۲- خوش بینی
یکیدیگراز ویژگی¬های کارآفرینان خوش بینی است.خوشبینی به معنای امید و اطمینان قوی و پایدار داشتن به این است که در کار و زندگی همه چیز علیرغم شکستها، زیانها، سختیها و ناکامیها به خوبی پیش خواهد رفت (کوپر،ترجمه عزیزی،۱۳۷۷).از دیدگاه هوش هیجانی خوش بینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار در مقابل افتادن در گرداب
بیتفاوتی، ناامیدی و افسردگی مقاوم میسازد. خوشبینی همانند امید که خویشاوند نزدیک آن است زندگی ما را پربار میسازد. سلیگمن خوشبینی را در شیوهای میداند که افراد موفّقیتها و شکستهای خود را برای خودشان تعریف میکنند.افرادی که خوشبین هستند شکست را چیزی میبینند که میتوانند آن را تغییر داده ودر نوبت بعدیبهموفقیتمبدل سازنددر حالی که افراد بدبین به خاطر شکست خود را سرزنش کرده،آن را به خصیصهای دیرپا در وجود خود نسبت میدهند که قادر به تغییر آن نیستند (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲). یکی از بارزترین جلوههای تأثیر خوشبینی در
برانگیختن افراد در تحقیقی نمایان میشودکه سلیگمن درموردبازاریابهای همکار با شرکت بیمهموتلایف[۳۷] انجام داد. سلیگمن دریافت بازاریابهای تازهکاری که به طور ذاتی خوشبین بودند در دو سال اولاشتغال به این کار ۳۷% بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کردند.همچنیندر خلال نخستین سال رها کردن کار در میان افراد بدبین دو برابر خوشبینها بود (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲). درچندین مطالعه که افراد شاد در مقایسه با افراد غمگین و یا افراد نه شاد و نه غمگین بررسی شدند، دیده شد که این افراد دارای اهدافی بلند پروازانه و عالی میباشند، انتظار موفّقیت بیشتری دارند و بیشتر برنامهها و راهبردهایی را مورد استفاده قرار میدهند که حکایت از
خوشبینی، خلّاقیت و انسجام شخصیتی بیشتر آنان نسبت به دیگران دارد. جالبتر اینکه یافتهها نشان میدهد برخورداری از خلق مثبت واقعاً به افراد کمک میکند تا بهتر عمل نمایند، موفّقیت بیشتری کسب نمایند و نتایج درخشانتری بدست آورند (سیاروچی وهمکاران ترجمه نوری ونصیری،۱۳۸۳). پس میتوان گفت در پرتو همین خوش بینی است که کارآفرین غیر ممکن را ممکن می سازد.
۱۳- غرقه شدن در کار
یکی دیگر از ویژگی¬های کار آفرینان غرق شدن در کار است. غرق شدن در کار بهترین حالت از هوش هیجانیاست.شاید غرق شدن بیانگر حد نهایی استفاده از هیجانها برای ارایهعملکرد یا فراگیری مطلبی باشد. در حالت غرق شدن هیجانها نه فقط وجود داشتهو کانالیزه شدهاند، بلکه با عملی که فرد در حال انجام آن است همراه میشوند، به آن نیرو میبخشند و نقشی مثبتدر آن خواهند داشت. گرفتار شدن در چنگال ملال حاصل از افسردگی یا بی¬قراری حاصل از اضطراب، از
بروز حس غرق شدن جلوگیری میکند. قرارگرفتن در حالت غرقشدن در کار احساس برجستهای به فرد میدهد. نشانه غرقه شدن بروز احساس لذّتی خودجوش و حتّی میتوان گفت نوعی از خود بیخود شدن است (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲). حالت غرق شدن فقط زمانی ظاهر میشود که فرد در اوج توانایی خود باشد، یعنی در وضعیتی که بر مهارتهایش بخوبی تسلط داشته و
مدارهای عصبی مغز او در کارآمدترین وضعیت خود باشند (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲). زمانی که مغز از نظر کارآمدی در اوج قرار دارد مانند مواقع غرق شدن، ارتباطی دقیق میان مناطق فعّال و
مقتضیات کار در دست انجام دیده میشود. در این حالت حتّی کار دشوار میتواند به جای آنکه خسته کننده به نظر برسد روحیه دهنده یا نیروبخشتر باشد. پیشرفتهای خلّاق به غرق شدن همه جانبه در یک فکر بستگی دارند.غرقه شدن در کار پیشنیاز تسلط بر صنعت، حرفه یا هنر میباشد (گلمن،ترجمه پارسا،۱۳۸۲). سی¬زنتمالی[۳۸]این حالت را صراحت[۳۹] می¬نامد. صراحت عبارت است از این که شخص به طور کامل مجذوب تجربیات خلّاق و لذتبخش شده و به هیچ چیز دیگری اهمّیت ندهد (به نقل از فراهانی¬(.