بخشی از مقاله
اخلاق پزشکي و اهميت آن در ايران باستان و اسلام
چکيده
مهم ترين بحران زندگي اجتماعي انسان در دوران مختلف تاريخ بشر، مسأله ي اخلاق و نحوه ي سلوک انسان در جامعه با هم نوعان خود بوده است . هرچه زندگي انسان پيچيده تر مي شود، مسأله ي اخلاق هم شکل پيچيده تري به خود گرفته و تعريـف اخلاقـي روابـط انسان ها در جامعه مشکل تر و تشخيص مصاديق اخلاقي از غيراخلاقي دشوارتر مي گردد. در جامعه ي پزشـکي بحـث اخـلاق بـه دليـل اهميت اين حرفه از جايگاه ويژه اي برخوردار است و حتي مباحث اخلاق پزشـکي بـا عنـوان medical ethics مباحـث علمـي بسـيار جدي و گسترده اي را به خود اختصاص داده است . علت تأکيد بر اهميت اخلاق پزشکي اساساً به اين خاطر است که مسائل آن فراتـر از اخلاق عمومي است . درعرصه ي پزشکي اين حکم صادق است که اساساً حرکت طب بر محور اخلاق بوده و پايه هاي آن بـر مبـاني اخلاقي استوار است . لذا در اين مقــاله سعي مي شود ديدگاه مربوط به موضوع اخلاق پزشکي در ايران باستان و دوره ي اسلامي ، نقش و اهميت آن در جهت برخورد انساني ، شرافتمندانه و احترام آميز مورد بررسي قرار گيرد.
با توجه به اهميت و نقش اساسي علم اخلاق در حرفه ي پزشکي ، بايد اذعان داشت که در گذشته ، شـناخت و معرفـت نسـبت بـه حقايق در ميان حکيمان محکم تر و افزون بر داشتن درجات بالاي علمي ، از منزلتي روحاني نيز بهره مند بودنـد. بـه همـين نسـبت نيـز التزام آنان به اخلاق و معنويات کامل تر بوده و در حفظ ارزش هاي اخلاقي بسيار مي کوشيدند و همانند پيشوايان ديني ، الگويي شايسته بوده و مردم را به نيکي و نجابت ، راهنمايي مي کردند. افعال اخلاقي ، اساسي ترين راه وصول به اين مقصد هستند و رعايـت معيارهـاي اخلاقي در پزشکي بسان خلعتي خواهد بود که پوشيدن آن زيبنده ي قامت همگي اطباست .
واژگان کليدي : اخلاق پزشکي ، اسلام ، ايران باستان ، علم اخلاق
مقدمه
علم اخلاق در حرفه ي پزشکي ، اهميت و نقش اساسي دارد. اين علم که بايدها و نبايدهاي اخلاق پزشک را به او گوشزد مي کند و شيوه ي رفتار با بيماران و همکاران را به او مي آموزد، از مهم ترين بخش هاي علم و تعهد پزشکي به شمار مي رود. حقيقت آن است که در گذشته ، طبيبان افزون بر داشتن درجات بالاي علمي ، از مقام و منزلتي روحاني و اخلاقي نيز بهره مند بودند. آن ها در حفظ مباني و ارزش هاي اخلاقي بسيار مي کوشيدند. لذا از جهت علمي و عملي ، الگويي شايسته براي مردم به شمار مي رفتند و مانند پيشوايان ديني همواره مردم را به نيکي ، راستي ، پاکي و نجابت ، راهنمايي مي کردند .
پيشرفت هاي علمي بشري زماني براي نوع بشر مفيد و ثمربخش است که از پشتوانه ي اخلاقي برخوردار باشد. علم و تخصص بدون بهره مندي از اخلاقيات پاسخگوي نيازهاي فطري بشر نبوده و گاهي نقض غرض است ، زيرا هر نوع پيشرفت بايد داراي جهت و هدف باشد و اخلاق به پيشرفت علمي جهت و هدف مي بخشد. پيشرفت علمي عاري از مکارم و سجاياي اخلاقي حرکت در تاريکي است . اخلاق چراغ هدايت هر حرکت محسوب مي شود.
لذا با توجه به معني اخلاق که ريشه در خلق وخوي دارد و آن کيفيتي است نفســـاني که باعــث مي شود افعالي که با آن کيفيت تناسب دارند، بي شک و ترديد از انسان صادر شود. اخلاق با فضيلت و رذيلت همراه است اما در مورد اخلاق صرفاً صفات نيک به کار مي رود.
مکارم اخلاقي وجه امتياز و شرافت انسان است . ارزش هرانسان بستگي به انصاف و آراستگي او به سجايا و اخلاق حسنه دارد. هدف و فلسفه ي بعثت پيامبران الهي نيز تکامل اخلاق بشري بوده است . حاکميت اخلاق کريمه در جوامع انساني نيز نشانه ي تعالي و تمدن واقعي آن جامعه تلقي مي شود.
اخلاق پزشکي علمي است که موضوع آن بررسي مجموعه ي آداب و رفتار پسنديده يا ناپسنديده اي است که صاحبان مشاغل پزشکي بايد رعايت نمايند. تمام مسائل اخلاق پزشکي به نحو عام و جامع در علم اخلاق مورد بررسي قرار گرفته است و علم اخلاق پزشکي در واقع منطبق کننده ي روابط و رفتار صاحبان مشاغل پزشکي با کليات اخلاق است
با توجه به جايگاه کرامت اخلاقي در دنياي پزشکي ، مقاله ي حاضر با مروري بر تاريخچه ي اخلاق پزشکي در ايران باستان و اسلام ، نقش ، اهميت و ارزش آن را درجهت برخورد انساني ، اخلاقي ، عاطفي ، شرافتمندانه و احترام آميز مورد بررسي قرار مي دهد.
روش کار
به صورت مطالعه ي کتابخانه اي با الهام از کلام الله مجيد و مروري بر فرمايشات و سنن نبي اکرم (ص )، برخي از احاديث ائمه ي اطهار (ع ) و برخي از کتب حکماي طبي ايران اسلامي از جمله الحاوي رازي ، قانون ابن سينا، ذخيره ي خوارزمشاهي سيد اسماعيل جرجاني و پندنامه ي اهوازي مورد بررسي قرار گرفت .
بحث
جهت طرح موضوع مطروحه ضروري است به تاريخچه ي اخلاق پزشکي و اهميت آن در دوران مختلف اشاره گردد:
الف - نگاهي به تاريخچه ي اخلاق پزشکي قبل از
سلام :
علم اخلاق يا ethics در دنيا تاريخچه اي طولاني با سابقه ي بيش از ٢٥٠٠ سال دارد. در قرون قبل از ميلاد حضرت مسيح (ع )، فرهنگ يوناني و رومي که تحت تأثير فرهنگ ايرانيان و تمدن شرق بود در غرب گسترش داشته است . در آن دوران به دليل عدم گستردگي علوم ، پزشکان معمولاً ساير علوم مانند فلسفه را نيز فرا مي گرفتند، لذا تاريخچه ي اخلاق پزشکي با تاريخچه ي فلسفه در قرون قبل پيوند خورده است . اما اخلاق پزشکي بيش از همه با انديشه ها و تفکرات فلاسفه ي بزرگي چون سقراط (٤٧٠- ٣٩٩ ق .م ) افلاطون (٤٢٧ - ٣٤٧ ق .م ) و ارسطو (٣٨٤ - ٣٢٢ ق .م ) در قرون چهارم و پنجم قبل از ميلاد پيوند نزديکي داشته است .
اين متفکران يوناني علم اخلاق را در کنار علم پزشکي فرا گرفته بودند و آن را به عنوان «هنر زيستن » و «مراقبت و مواظبت از نفس » توصيف مي نمودند و از سوي ديگر «عقل سالم را در بدن سالم » مي دانستند (٢). در همان دوران ، بقراط (٤٥٠- ٣٨٠ ق .م ) که او را پدر علم طب نيز ناميده اند، سوگندنامه ي معروف خود را تنظيم نمود. بقراط اولين کسي بود که مباني اخلاقي را درقالب قسم نامه با طبابت در آميخت و به عبارتي ، بزرگ ترين سهم بقراط در زمينه ي پزشکي ، اعتقاد او به اصول اخلاقي بود که سوگندنامه ي معروفش تبلور آن است . سوگندنامه ي بقراط قديمي ترين قوانين اخلاق پزشکي را در متن خود دارد و هنوز هم در بسياري از کشورهاي جهان به عنوان تعهدنامه پزشکان هنگام اتمام دوره ي تحصيل قرائت مي شود (۳). سابقه ي پزشکي در ايران طبق برخي منابع به دوران قبل از بقراط بر مي گردد (٤). ايران باستان هم به لحاظ دانش و هم به لحاظ دارا بودن طبيبان حاذق ، زبانزد بوده و دستيابي به ترقيات پزشکي آشوريان ، بابليان و يونانيان طي قرون متمادي نيز نقش عمده اي در پيشرفت پزشکي در ايران باستان داشته است . در ايران ، در دوره ي قبل از اسلام ، قوانين زيادي راجع به طبيب و طبابت در اوستا وجود داشته و چنين به نظر مي رسد در زماني که ساير ممالک فاقد تشکيلات طبي بودند، در ايران درباره ي بهداشت و حقوق اطبا و بيطارها (دام پزشکان ) دستورالعمل هاي دقيقي ارائه شده است (٥). از قديمي ترين روزگاران ، امر طبابت در ايران با ديانت توأم بوده است . طب باستاني ايراني با آيين زرتشت و تعليمات اوستا پيوند جدايي ناپذيري داشته است . به طور کلي ، پزشکان از طبقه ي روحانيون که عالي ترين طبقه از طبقات چهارگانه (روحانيون - سربازان - کشاورزان و صنعتگران )، بودند انتخاب مي شدند. اين طبقه رشته ي الهيات و طب را همزمان تحصيل مي نمودند و بعد از اتمام مقدمات آن ، يکي از اين دو رشته را انتخاب کرده و ادامه مي دادند. موبدان زرتشتي برحسن انجام اخلاق پزشکي که بخشي از امور ديني محسوب مي شد، نظارت مي کردند و رئيس پزشکان نيز فن طبابت را تحت مراقبت و کنترل داشت و در کمک به بينوايان امر مي کرد. در بخش «ونداديد» اوستا گفتارهايي در باب ويژگي هاي پزشکان آمده است . شرايط طبيب اين بوده که اولاً کتب زيادي مطالعه کرده و در فن خود تجربه کافي داشته باشد، ثانياً با صبر و حوصله به سخنان بيمار گوش فرا دهد و بيمار را با وجداني بيدار معالجه کند و ثالثاً از خدا بترسد. در آيين زرتشت ، مهارت در درمان بيماران تنها معيار يک پزشک شايسته نبود، بلکه شخصيت اخلاقي و دارا بودن وجدان در رتبه اي اولي تر قرار داشته است . زرتشتيان نسبت به اعمال خلاف چون سقط جنين ، بارداري غيرمشروع و خطاهاي پزشکي تعصب و حساسيت خاصي داشتند (٦).
صفات يک طبيب شايسته در عصر ساساني اين بود که دانا بوده و نسبت به اعضا بدن و داروها شناخت کامل را داشته باشد، دنياپرست نباشد و امراض را دقيق معاينه و معالجه نمايد. در باب نخست کليله و دمنه برخي از صفات طبيب خوب شمرده شده است از جمله : فاضل ترين اطبا آن است که به معالجت از جهت ذخيره ي آخرت مواظبت نمايد.
به صواب آن لايق تر که بر معالجت مواظبت نمايي و بدان التفات نکني که مردمان قدر طبيب ندانند (٧).
ب - نگاهي به تاريخچه ي اخلاق پزشکي دوران اسلام
و پس از آن :
علم اخلاق و فلسفه آن از نظر اسلام يکي از مهم ترين و والاترين علوم است و اين حقيقت در آيات و احاديث مختلف متبلور است . خداوند متعال در يکي از آيات قرآن «پيامبر را به سبب اخلاق نيکويش مي ستايد»١. و در آيه ي ديگر «خلق زيباي پيامبر را اساس تشکيل جامعه ي اسلامي ١سوره قلم ، آيه ۴
معرفي مي نمايد»١. هم چنين اخلاق نيک را موجب آمرزش گناهان قرار مي دهد و بهترين اعمال در ترازوي قيامت را حسن خلق معرفي مي فرمايد (۸). رسول اکرم (ص ) در حديثي مي فرمايد: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » من جهت تکميل مکارم اخلاق مبعوث شده ام » (۹).
درتمدن اسلامي ، اخلاق پزشکي تحت تعاليم عاليه ي دين مبين اسلام ، از درخشش والايي برخوردار گرديده است ، زيرا که آيين مقدس اسلام به دانش و حرفه ي پزشکي بسيار بها داده است ، به طوري که دانش پزشکي را معادل و همطراز دانش ديني قرارداده است و در روايات اسلامي شغل و دانش پزشکي در کنار علوم الهي عنوان شده است . از پيامبر گرامي اسلام (ص ) نقل شده است که فرمودند: «العلم علمان علم الاديان و علم الابدان » (۱۰) و هم چنين از امام صادق (ع ) نيز نقل شده است که حرفه ي پزشکي را هم يکي از سه نياز اساسي جوامع بشري به حساب آورده است و مي فرمايد: «اهل هيچ سرزميني از وجود سه طايفه که در کار دنيا و آخرتشان به آنان پناه برده مي شود بي نياز نيستند و اگر آن ها را نداشته باشند بي بهره وسرگردان مي شوند، اين طايفه عبارتند از: فقيه دانشمند پرهيزکار و زمامدار نيکوکار مورد اطاعت و پزشک ماهر مورد اعتماد » (۱۱).
اگر چه تقريباً همه اقوام از ديرباز به اخلاق پزشکي معتقد بوده اند ولي هر کدام منشأ ضرورت آن را به نحو خاصي توجيه مي نمايند. اما در فرهنگ اسلام ، پزشک از دو جهت ملزم به کسب فضايل اخلاقي است : اولاً اين که خود يک انسان است و ثانياً موضوع شغل او حيات و سلامت و حيثيت آدميان است . گرچه وجه اول بين پزشک و غيرپزشک مشترک است ، اما در مورد وجه دوم ، يعني سروکار داشتن با جان و سلامت و ناموس هم نوعان ، منحصر به فرد است ، زيرا که خدمت صحيح او موجب حفظ جان ها و سلامت افراد جامعه است و خداي ناکرده سهل انگاري يا تبعيت او از ١سوره آل عمران ، آيه ۱۵۹
هواي نفس (شهوت ، پول ، شهرت و...) يا موجب نقص ، تداوم امراض و در نهايت هلاکت انسان ها مي گردد يا هتک حرمت ناموس جامعه را به دنبال خواهد داشت .