بخشی از مقاله
اقتصاد تروريسم : مفاهيم ، محورهاي اساسي و مطالعات تجربي
چکيده
مطالعات گزارش شده در باره علل و زمينه هاي بسترساز اقتصادي تروريسم ، هيچ نتيجه فراگير و برازنده اي براي همه موارد در پي نداشته اند. با تمرکز بر تروريسم فراملي ، مروري بر مطالعات انجام شده نشان مي دهد که در ميان شواهد دال بر اهميت نسبي عوامل اقتصادي و غيراقتصادي تروريسم ، ناسازگاري وجود دارد، و هنوز مطالعه جامعي با ملاحظه همه انواع عوامل بالقوه ي تأثيرگذار بر تروريسم به طور همزمان ، گزارش نشده است .
مشاهده ها نشان مي دهد که بسياري از افراد دخيل در آنچه «تروريسم » ناميده مي شود، در ميان فقيرترين مردم نيستند.کشورهاي پردرآمد نسبت به کشورهاي کم درآمد، تروريسم بيشتري را تجربه مي کنند،وعوامل غيراقتصادي ،گاهي تروريست هارا تحريک مي کنند .
در ارزيابي پيامدهاي تروريسم ، علاوه بر اختلاف در تعريف ها، از روش شناسي ها و مجموعه داده هاي مختلف استفاده مي کنند، و با تفاوت سطوح تحليل (خرد يا کلان )، از تمرکزهاي جغرافيايي و ديدگاه هاي نظري و متغيرهاي متفاوت استفاده مي کنند و به نتايجي متفاوت نيز دست مي يابند. در اين ميان ، احتمالا اندازه گيري هزينه هاي مستقيم تروريسم در قلمرو مورد بحث ، ساده ترين کار است . اما از سوي ديگر، يک راه جايگزين براي اندازه گيري کل هزينه تروريسم عبارت است از مقايسه کل عملکرد اقتصادي کشورها يا مناطق با سطوح بالاي تروريسم نسبت به کشورهايي با سطوح پايين تروريسم . بعلاوه ، تعداد زيادي از مطالعات ، بر اندازه گيري تأثير حملات تروريستي بر گستره کل اقتصاد متمرکز شده اند.
طريقه ديگر براي ارزيابي تأثير ترور بر توليد کل ، بررسي اين تأثير بر سهام شرکت هاي مختلف است . گذشته از هزينه هاي کلي تروريسم ، بخش هاي مختلف اقتصادي تأثيرات متفاوتي از تروريسم مي پذيرند. در اين تحقيق ، تأثير تروريسم بر توريسم ، سرمايه گذاري مستقيم خارجي ، تجارت خارجي ، و بازارهاي مالي مورد توجه قرار گرفته اند. همه آنچه گفته شد، آموزه هايي براي سياست گذاري و ساماندهي اقدامات ضدتروريستي است .
واژگان کليدي : تروريسم ، اقتصاد، سرمايه گذاري
مقدمه
هشدار و ايجاد واهمه و ارعاب همواره ابزار برخي افراد، مجامع و جوامع براي دستيابي به اهداف بوده است . اين ابزار گاهي از تهديد فراتر رفته و با اعمال خشونت ، به صدمه زدن و کشتن انسان ها انجاميده است ؛ چنان که تروريسم که در جوهره خود ارعاب و خشونت را دربردارد، سابقه اي بسيار طولاني دارد. در برخي آمارها (GTD)، از سال ١٩٧٠ تا ٢٠١٠، حدود ٩٨.١١٢ مورد واقعه تروريستيـ با تعريف مرسوم در ادبيات علمي متعارف ـ گزارش شده است که در سال هاي ١٩٧١ و ١٩٧٢ با حدود ٥٢٠ مورد کمترين ، و در سال ١٩٩٢ با حدود ٥.٢٢٠ مورد، بيشترين فراواني براي آن گزارش شده است . نگرشي به نمودار ١ نشان مي دهد تا سال ١٩٩٢، اين وقايع روندي افزايشي و پس از آن ، تا سال ١٩٩٨ روندي کاهشي داشته اند و به ويژه از سال ٢٠٠٤ به بعد، به شدت رو به افزايش گذاشته اند، به گونه اي که در سال ٢٠٠٨ به حدود ٤.٦٨٠ مورد رسيده اند. البته شدت ، اهميت و تأثير اين وقايع به هيچ وجه يکسان نبوده اند. واقعه ١١ سپتامبر ٢٠٠١ که منشأ و چگونگي آن هنوز در هاله اي از ابهام قرار دارد، به عنوان حادثه اي فراملي قلمداد شد و با واکنش هاي آمريکا و متحدانش ، تأثيراتي جهاني يافت . اين حادثه مطالعات علمي درباره تروريسم را نيز به شدت تحت تأثير قرار داد و به آنها بسيار وسعت بخشيد. در همان حال ، وقايع تروريستي ديگري وجود دارند که از نظر پيامدهاي انساني و از ديدگاه حقوقي ، بسيار شايان توجه هستند، اما تا اين حد اهميت نيافته اند و عملا در مجامع بين المللي مسکوت گذاشته شده اند.
نگاهي به نمودار ٢ نشان مي دهد که روند وقايع تروريستي جهاني تقريبا مشابه روند مذکور به خاورميانه و شمال آفريقا بوده است . به نظر مي رسد اين مشابهت به سهم هنگفت مناطق يادشده از کل وقايع تروريستي بازگردد. در اين ميان ، جمهوري اسلامي ايران از ابتداي تشکيل تاکنون ، قرباني فعاليت هاي تروريستي مستمر بوده است و از رهبر تا مردم عادي ١ از آن مصون نبوده اند. برخورد با حرکت هاي ضد اشغالگري و ضد سلطه جويانه و هم چنين مقابله با اقدامات مستقل متعهد در سطح بين المللي ، بعضا به بهانه مقابله با تروريسم ، از سوي قدرت هاي بزرگ توجيه مي شود.
١ . گفته شده است در ايران بيش از ١٦ هزار نفر فقط توسط يک گروه تروريستي کشته شده اند.
مهمانپرست ، سخنگوي وقت وزارت امور خارجه در ١٣ آبان ١٣٩٠ به صد سند نقش آمريکا در هدايت ترورها و تروريست ها در ايران و منطقه اشاره کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در بيانات روز يادشده با اشاره به همين اسناد تصريح کردند: «ما يکصد سند غيرقابل خدشه از نقش آمريکا در هدايت ترورها و تروريست ها در ايران و منطقه داريم که با ارائه اين صد سند، آبروي آمريکا و مدعيان حقوق بشر و مبارزه با تروريسم را در افکار عمومي جهان خواهيم برد.»
نمودار١- وقايع تروريستي گزارش شده از١٩٧٠تا٢٠١٠ در سطح جهاني
نمودار ٢- وقايع تروريستي گزارش شده از١٩٧٠تا ٢٠١٠ در خاورميانه و شمال آفريقا
اين مقاله مروري فشرده بر مفاهيم و محورهاي اساسي ، پيشينه و مطالعات تجربي در خصوص عوامل و پيامدهاي اقتصادي تروريسم دارد. البته فعاليت هاي ضد تروريسم نيز تحليل و پيامدهايي اقتصادي دارند که به علت محدوديت زمان ، در مجالي ديگر بررسي مي شوند.
تعريف ، عناصر اصلي و انواع تروريسم
تکيه و تأکيد بر دقت تعريف (برداشت مفهومي ) بدان علت اهميت دارد که در مطالعات تجربي و مقداري ، به مفهوم سازي و الگوسازي علمي نياز است و چنين امري خود به تعريف دقيق عملياتي از متغيرها و مفاهيم تأثيرگذار نياز دارد. بسياري از اختلاف نظرها و تفاوت در نتايج بررسي هاي تجربي نيز به اختلاف در مفاهيم و روش هاي شاخص سازي و برآورد باز مي گردد.
درباره تعريف تروريسم توافق عمومي وجود ندارد.١ ترور را معمولا در فارسي به
١ . براساس مطالعه اي فقط در سال هاي ١٩٣٦ تا ١٩٨١، ١٠٩ تعريف مختلف از تروريسم ارائه شده است (مروي ، ص ٣٢).
معناي «قتل سياسي » به کار مي برند.١ «Terror» از زبان فرانسوي قديم ٢ و لاتين ٣ گرفته شده و به معناي «ترساندن » و «به وحشت انداختن » است . واژه هاي فتک ،٤ ارهاب ٥ و اغتيال ٦ در عربي نيز به نوعي معناي آن را دربردارند.٧
در مطالعات اقتصادي ، معمولا تروريسم در يک جمله عبارت است از: «استفاده از پيش برنامه ريزي شده يا تهديد به استفاده از خشونت يا زور توسط افراد يا گروه هاي غيرحکومتي ٨ عليه افراد غيرجنگجو (غيرجنگاور)،٩ براي دستيابي به هدفي سياسي يا اجتماعي ، از طريق ترساندن تعداد زيادي از کساني (پيام گيران ١٠) که فراتر از قرباني ، در جريان اين امر قرار مي گيرند»١١ (٧٧٨ .Sandler and Arce, P). در همان حال ، در يک جمع بندي ، برخي عناصر مشترک در بسياري از تعريف ها عبارت اند از: ـ اعمال يا تهديد به اعمال خشونت و زور (ارعاب )؛١٢ ِ
ـ برنامه ريزي شده ؛
ـ داراي انگيزه و هدف سياسي يا اجتماعي ؛ ـ قصد فراگيري فراتر از قربانيان فوري ؛١٣
ـ ماهيت زيرزميني (پنهاني ، جنايي و مجرمانه ).
١ . از جمله رک : (دهخدا). اين مفهوم در واژگان مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي نيز به کار رفته است .
گاهي در اين مورد از واژه «سوء قصد» نيز استفاده مي شود.
2 . Terrour
3 . Terrere
٤ . فتک به : غدر به و اغتاله ؛ قتله مجاهرة (انيس )
٥ . ارهب فلانا: خوفه و فزعه . الارهابيون : وصف کساني است که رويکرد زور و ترساندن را براي تحقق اهداف سياسي خود برگزيده اند (انيس ).
٦ . غاله : اخذه من حيث لايدري فأهلکه (انيس ).
٧ . از جمله رک (شيرودي ، ص ١٥٧). ترساندن (به وحشت انداختن ) و کشتن آشکار (در فتک ) يا پنهان (در اغتيال )، به صورتي فريب کارانه (با نيرنگ )، ناگهاني ، و غافلگيرانه ؛ در مواردي نيز براي اشاره به ترور، از واژه «تصفيه » استفاده مي شود.
8 . Subnational
9 . Noncombatants
10 . Audience
١١ . بانک اطلاعات جهاني تروريسم (Global Terrorism Database: GTD) وابسته به وزارت امنيت سرزميني آمريکا در دانشگاه مريلند که در مقدمه بحث آمارهايي از آن بيان شد، اطلاعات مربوط را بر اساس اين تعريف گردآوري کرده که تروريسم عبارت است از: «استفاده يا تهديد به استفاده از زور و خشونت غيرقانوني توسط يک بازيگر غيرحکومتي ، براي دستيابي به هدفي سياسي ، اقتصادي ، مذهبي يا اجتماعي از طريق ترساندن يا اجبار».
١٢ . در نتيجه ، ايجاد واهمه و وحشت آفريني
١٣ . گاهي از اين عنصر از تعريف ، به «فقدان انطباق آماج (شخص . اشخاص هدف گيري شده ) و اهداف (موارد مد نظر اصلي )»؛ يا «عليه قربانيان بدون تقصير»؛ يا «اقدامات خشونت پايه کور» و امثال آنها تعبير کرده اند. البته تروريسم سرانجام اقدامي بدون ارزيابي و بدون تحليل هزينه ـ فايده تلقي نمي شود و از اين رو، در تحليل آن گاهي از «تئوري بازي ها» و هم چنين در مواردي از «روش بازيگر عقلايي » استفاده مي شود
.(Sandler and Arce) 108
البته در برخي موارد، «بدون عنوان دفاع مشروع »١ و «تبليغات »٢ و «سازمان يافتگي » نيز از عناصر مفهومي تروريسم شمرده مي شود.٣ به طور خلاصه ، ترور را مي توان «وحشت آفريني (همراه با پيام ) و اعمال يا تهديد به اعمال خشونت و زور عليه افراد بي گناه غيردرگير در امور جنگي ، به صورتي برنامه ريزي (حساب . ارزيابي ) شده ، مخفيانه و غافلگيرانه ، خارج از چارچوب قانون (مجرمانه ) به منظور دستيابي به هدفي سياسي (مرتبط با قدرت حاکم )» تعريف کرد.
در نوع بندي تروريسم ، از تروريسم داخلي ، فراملي (چندمليتي ) و تروريسم انتحاري ٤ سخن به ميان آمده است . تروريسم با جنگ هاي آزادي بخش و ضد استعماري و ضد اشغالگري و حتي جنگ هاي چريکي و انقلاب ها، شورش ها، کودتاها، راهزني ها و امثال آنها متمايز است .٥
با توجه به ويژگي هاي يادشده ، آنچه با عنوان «تروريسم انتحاري » به گروه هاي جهادي ضد صهيونيستي نسبت داده مي شود، به لحاظ موضوع از تعريف تروريسم خارج خواهد بود؛٦ به ويژه که جان و سلامتي انسان هاي بي گناه براي مجاهدان ارزشمند است و عمليات کشنده عليه آنها به ناحق ، شرعا غيرمجاز است ٧ و فعاليت هاي مجاهدانه ، در حقيقت به عنوان دفاع مشروع صورت مي گيرد. تکليف قتل انسان بي گناه به ناحق (ظالمانه )، در آيات قرآني با صراحت بيان شده است ؛٨ از جمله در آيه ١٥١
١ . به همين دليل ، در برخي تعريف ها از ويژگي «استفاده غيررسمي و غيرمجاز از خشونت و ارعاب » استفاده مي شود.
٢ . ترور داراي پيام است و در نتيجه ، معمولا با جار و جنجال و هياهو و تبليغات همراه است تا به نوعي از جنگ رواني نيز استفاده شود.
٣ . در اين باره از جمله رک : (جمعي از نويسندگان ).
4 . Suicide Terrorism
٥ . در اين باره رک : (عبداله خاني ، ص ٣٤؛ فيرحي و ظهيري ، ص ١٤٨).
٦ . اگرچه در بسياري از مطالعات تجربي غربي ، اقدامات مدافعانه اين مجاهدان در رديف وقايع وحشت آفرين عليه قربانيان غيردرگير و بي گناه و در زمره ترور متعارف گنجانده مي شود.
٧ . امام راحل ترور را مخالف منطق اسلام دانسته اند: «منطق اسلام ترور را باطل مي داند» (موسوي خميني (امام )، ١٣٧٨، ج ٧، ص ١٨٣).
مطرح مي شود. هم چنين با الهام گرفتن از آيات قرآن کريم ، شايد بتوان از مفاهيمي از جمله «ترور اخلاقي » استفاده کرد. در تفسير نمونه براي توضيح آيه «لا فيها غول و لا هم عنها ينزفون » (صافات .٤٧) بيان شده است : «شراب هاي دنيا و مواد الکلي که به صورت تدريجي و مخفيانه در وجود انسان نفوذ مي کنند و فساد و تباهي مي آفريند، نه تنها عقل و سلسله اعصاب را به ويراني مي کشند، بلکه در تمام دستگاه هاي بدن انسان ، از قلب گرفته تا عروق ، و از معده تا کليه ها و کبد، تأثير مخرب غيرقابل انکاري دارند؛ گويي انسان را «ترور» مي کنند و نابود مي سازند.»
سوره انعام (... و لاتقتلوا النفس التي حرم الله إلا بالحق ...)، و آيه ٧٤ سوره کهف (... قال أقتلت نفسا زکيه بغير نفس لقد جئت شيئا نکرا)، و آيه ٣٢ سوره مائده (... من قتل نفسا بغير نفس أو فساد في الأرض فکأنما قتل الناس جميعا...)، و آيه ٣٣ سوره اسراء (و لاتقتلوا النفس التي حرم الله إلا بالحق ...) نهي صريح از چنين قتلي صورت گرفته است . آيات مذکور مي توانند از جمله مستندات نفي استفاده از سلاح هسته اي توسط جمهوري اسلامي ايران ١ـ که اتهام واهي توليد آن ، مستمسک تحريم ها و تبليغات انبوه عليه ايران شده است ـ به حساب آيند.٢ علاوه بر اين ، اسلام حتي کشتن انسان ها را در برخي مجال هايي که گاهي در نگرش اوليه کاملا طبيعي و بحق جلوه مي کند، بنا به اهداف انسانيـ الهي مردود مي شمرد .
٣ تحليل اقتصادي تروريسم
همان گونه که اشاره شد، مطالعات درباره تروريسم از واقعه ١١ سپتامبر به بعد بسيار گسترده تر شده است ، هرچند برخي معتقدند با وجود اين فراواني ، به آگاهي هاي اساسي قبلي چندان افزوده نشده است (٦٢ .Llussa and Tavares, P). بسياري از مطالعات در اين قلمرو، به نوعي با بررسي علمي تعامل بين اقتصاد و امنيت و به عبارتي ، «اقتصاد ناامني »٤ ارتباط يافته و سرانجام ، اقتصاد تروريسم به پيشينه تحقيق درباره موضوع اخير که سابقه اي بسيار طولاني دارد، پيوند خورده است . گفته مي شود با گذشت زمان ، حملات تروريستي کشنده تر، و پس از ١١ سپتامبر، سبک حملات و محل وقوع وقايع تروريستي دچار دگرگوني شده است ؛ البته بيشتر دگرگوني ، در
١ . مقام معظم رهبري به صراحت اعلام کرده اند: «بارها ملت ايران و مسئولان اعلام کرده اند که ما سلاح هسته اي را نمي خواهيم ؛ اين در سلسله نيازها و نظام تسليحاتي ما اصلا وجود ندارد. ما اعلام کرديم که استفاده از سلاح هاي هسته اي از نظر اسلام حرام و ممنوع است و نگه داشتن آن ايجاد خطري بزرگ و دردسر بزرگ است » (١٣٨٨.٠٣.١٤). «ما نمي خواهيم سلاح هسته اي درست کنيم ؛ نه به خاطر اينکه آمريکا از اين ناراحت مي شود؛ عقيده خود ما اين است . ما اعتقاد داريم که سلاح هسته اي جنايت عليه بشريت است و نبايد توليد شود. آنچه هم در دنيا هست ، بايد محو شود و از بين برود. اين عقيده ماست ؛ به شما ربطي ندارد. اگر ما اين عقيده را نداشتيم و تصميم مي گرفتيم سلاح هسته اي درست کنيم ، هيچ قدرتي نمي توانست جلوي
ما را بگيرد» (٢٨ .١٣٩١.١١).
٢ . بنا به برخي پژوهش ها، «با توجه به مؤلفه هاي چهارگانه تروريسم (خشونت ، تنش زايي و ارعاب ، هدف نامشروع ، فعل غافلگيرانه ، مخفيانه و ظالمانه )، از منظر فقه مي توان از باب محاربه ، فتک ، غدر و بغي ، اقدامات تروريستي را محکوم کرد و مورد مجازات قرار داد. در اين باره از جمله رک : (طارمي ). براي آگاهي از حکم مجازات محارب رک : (موسوي خميني (امام )، ج ٢، کتاب الحدود).
پيشگاه الهي پذيرفته نيست .
٤ . گاهي بين «ناامني » و «مخاطره » و هم چنين «نااطميناني » تمايز قائل مي شوند. با اين تمايز، برخي
١١٠ مباحث «اقتصاد مخاطره » نيز مرتبط با اقتصاد تروريسم قلمداد مي شوند. در اين باره رک : Schneider)
.and Others, P. 8)
ترکيب وقايع رخ داده است نه در سطح کل وقايع تروريستي (٨١٦ .Enders, P).
١. زمينه ها و علل اقتصادي تروريسم
در بسياري موارد، اعتراضات گروهي خاص را مي توان علت تروريسم در نظر گرفت ؛ اما پاسخ به اين سؤال که «چرا برخي گروه ها و افراد، به جاي بسياري از روش هاي دستيابي به هدف ، از اقدامات تروريستي استفاده مي کنند؟» موضوع تحقيقاتي متعدد قرار گرفته است ؛ به ويژه که اين اقدامات در مواردي ناموفق و در نقطه مقابل ، اقدامات قانوني مسالمت آميز در مواردي موفقيت آميز بوده اند. عمده مطالعات در اين زمينه درباره دو محور اساسي محروميت به صورت «فقر سياسي » (سرکوب و...) و «فقر اقتصادي » متمرکز شده اند. روشن است که دستيابي به نتيجه اي دقيق درباره زمينه و عوامل (متغيرهاي دخيل در) تروريسم مي تواند در پيشگيري از ترور و ساماندهي فعاليت هاي ضد تروريستي مفيد باشد.
با وجود برخي پيشنهادها در شناخت علل و زمينه هاي بسترساز تروريسم ،١ مطالعات گزارش شده درباره علل اقتصادي تروريسم ، هيچ نتيجه فراگير و برازنده اي براي همه موارد در پي نداشته است . با تمرکز بر تروريسم فراملي ، مروري بر مطالعات انجام شده نشان مي دهد که ميان شواهد دال بر اهميت نسبي عوامل اقتصادي و غيراقتصادي تروريسم ، ناسازگاري وجود دارد و هنوز مطالعه جامعي با ملاحظه همه انواع عوامل بالقوه تأثيرگذار بر تروريسم به طور هم زمان گزارش نشده است . علاوه بر تعامل «عوامل تعيين کننده » با «تروريسم »، وجود تعامل درونيـ و در مواردي ، هم خطيـ٢ بين عوامل يادشده دور از ذهن نيست . تصور مي شود در کنار تأثير ايجابي شرايط (فقر) اقتصادي بر تروريسم ، ممکن است تروريسم نيز در عليتي معکوس ، اثري منفي بر توسعه اقتصادي داشته باشد و اين تعامل تشديد شود و هم افزايي داشته باشد (٣١ .Schneider and Others, P).
درباره علل تروريسم داخلي و انتحاري ، کمتر گزارش پژوهشي در دست است و شواهد موجود بيان مستحکمي در اين باره ندارند، و نمي توان بين اين عوامل با علل تروريسم فراملي تمايزي دقيق قائل شد. به علاوه ، استفاده از مجموعه داده هاي متفاوت و بزرگ که افق هاي زماني وسيعي را پوشش مي دهند، مي تواند موجب بروز مشکلي شود که به اصطلاح «تئوري موجي تروريسم »٣ ناميده شده است . در توضيح بايد
١ . از جمله فقر و افت اقتصادي ، فقر سياسي (سرکوب و ...)، نهادها و مؤسسات ضعيف ، قوميت ، تاريخ و ...
٢ . Collinearity: همبستگي بين متغيرهاي مستقل
٣ . Wave Teory of Terrorism؛ بنا به اين تئوري ، جهان تاکنون با چهار موج متمايز تروريسم با ويژگي هاي خاص خود روبه رو شده است .
خاطرنشان کرد که به بيان برخي نويسندگان ، اين امکان وجود دارد که با دگرگوني موجي از موج هاي چندگانه تروريسم ، عوامل تروريسم نيز دگرگون شوند. از اين رو، نبايد عوامل تعيين کننده از جمله فقر در طول زمان ، ثابت فرض شود.
با توجه به نارسايي هاي يادشده در زمينه علل ريشه اي تروريسم ، به گفته برخي پژوهشگران ، نمي توان هيچ فرضيه اي جهاني درباره علل تروريسم را رد کرد. اين آگاهي مي تواند براي انتخاب ابزارها و اقدامات ضد تروريستي نيز کاربرد آشکاري داشته باشد
.(Ibid, P. 33)
در توضيح منطقي نتايج برخي مطالعات تجربي مبني بر اينکه «در مقايسه با ساير شکل هاي حکومت ، دموکراسي هاي ليبرال نسبت به تروريسم مستعدترند»١ گفته مي شود که آزادي در اين گونه حکومت ها، موجبات آزادي تروريست ها را در پيوند و همدستي با يکديگر و انتشار مخالفت و حتي در مواردي ، دستيابي به وجوه و سلاح فراهم مي کند. به علاوه ، اين گونه حکومت ها بعضا در مقابل حملات تروريستي انعطاف پذيرتر (سازشکارتر) هستند و فشارهاي سياسي ناشي از اين حملات ، احتمالا در موارد بيشتري اين حکومت ها را به پذيرفتن خواسته تروريست ها وامي دارد (٨٦٠ .Enders, P). در همان حال ، برخي نويسندگان تصريح مي کنند که هنوز روشن نيست آيا دموکراسي ها اهداف محتمل تري براي تروريسم هستند يا خير؛ به ويژه که بيشتر مجموعه داده ها از آمارهاي مربوط به «حملات رخ دادة » تروريستي يا «قربانيان » ساخته شده اند و هزينه هاي فراوان مرتبط غيرمستقيم و رواني تروريسم را نمايان نمي کنند (٦٢ .Llussa and Tavares, P).
شواهد آماري اندکي در اين باره وجود دارد که فقر «علت » تروريسم باشد. کروگر و مالکوا٢ در سال ٢٠٠٣ از داده هاي وزارت امور خارجه آمريکا براي آزمون رسمي رابطه بين تروريسم و درآمد در دوره ٢٠٠٢ـ ١٩٧٧ استفاده کردند. در رگرسيوني بسيار ساده با ملاحظه جمعيت ، آنها رابطه اي منفي بين تعداد حوادث تروريستي و توليد ناخالص داخلي سرانه يافتند. از اين رو، بر اساس منطق متعارف ، گرايش به اين است که بين درآمد و تروريسم همبستگي منفي وجود داشته باشد؛ با وجود اين ، فقيرترين کشورها معمولا سطح پاييني از آزادي مدني دارند. وقتي کروگر و مالکوا مقياسي از آزادي هاي مدني را در معادله رگرسيوني گنجاندند، متغير توليد ناخالص داخلي
١ . از جمله مطالعات Hofman در ١٩٩٨، Li در ٢٠٠٥ و Weinberg و Eubank در ١٩٩٨