بخشی از مقاله


ایجاد حس تعلق جمعی درشهرمعاصر ایران با باززنده سازي فرهنگ وهویت اسلامی–ایرانی در کالبد نماهاي شهري

 


چکیده:

شناخت و تحلیل عوامل موثر در جاودانگی آثار معماري، از این بابت ضرورت دارد که در جایگاه معماري معاصر ایران، به عنوان میراث ارزشمند براي آینده، تردیدهاي جدي وجود دارد. براي رفع این تردیدها، باید فرهنگ و هویت اسلامی-ایرانی دوباره بررسی و مطابق شرایط روز تبیین شود. شهر اسلامی-ایرانی، بستري بوده است براي حفظ باورها، تعاملات فرهنگی و بروز جهان بینی؛ و نهاتاٌی زیستن، که در این محمل معنوي–کالبدي شکل می گرفته است. حلقه گمشده در زنجیره هویت شهر معاصر اسلامی-ایرانی، حس تعلق جمعی است که ضعف در شناساندن فرهنگ خودي، نفوذ فرهنگ بیگانه، عدم وجود ضوابط و مقررات مؤثر و مناسب، به روز نبودن راهکارهاي مدیریت شهري و مشارکت ندادن مردم بومی در تصمیم گیري هاي شهري، از عوامل مؤثر در عدم شکل گیري حس مذکور می باشد. در هر جامعه اي نماهاي شهري، بازگو کننده فرهنگ و جهان بینی مردمانش می باشد. انسجام، پرهیز از فردگرایی، تعلق جمعی، وحدت و نظم، میراث گرانبهاي نماهاي شهر اسلامی- ایرانی است که در جاي جاي شهرهاي با معماري اصیل اسلامی-ایرانی قابل درك و لمس است. حال این سوال مطرح است که نماهاي شهري معاصر ایران براي تکرار شکوه گذشته، ملزم به توجه به چه مواردي هستند . این مقاله در پی آن است که با بررسی و تحلیل رابطه بین نماهاي شهري با فرهنگ و هویت، عوامل مؤثر در ایجاد و حفظ حس تعلق جمعی در کالبد شهر اسلامی-ایرانی را جستجو نماید.

واژگان کلیدي: فرهنگ، هویت، شهر اسلامی- ایرانی، نماهاي شهري، حس تعلق جمعی.

مقدمه

شهر براي انسان متمدن، کل وحدت داري است که برآورنده نیازهایی غیر از ایمنی و معیشت مردم جامعه است. اگرچه نخستین انگیزه هاي انسان از یکجانشینی و ایجاد شهر را می توان نیاز به ایمنی و تضمین معیشت او نسبت داد، لکن با عبور از نیازهاي پایه و رشد جامعه متمدن، شهر به ظرفی متناسب با مظروف فرهنگی آن بدل می شود. شهر، محدوده اي تصرف شده از فضاست که عناصر زندگی انسان، اعم از مادي و معنوي در آن مستقر می شود. شهر در ابتدا وجود نداشته است؛ لکن به تدریج و به دنبال تعریف نیازهاي زیست انسان عناصري پدید می آید که در تعامل با یکدیگر در محیط استقرار می یابند و قلمرو وابسته به »ذهن« و »فعالیت« انسان را می سازد که شهر نامیده می شود.

از دست دادن حس مکان، بی تعلقی به مکان، ارتباط عمیقی با بی هویتی مکان سکونت و نادیده گرفتن فرهنگ انسان در شکل دهی به فضاي زندگی دارد. ضعف سیستم آموزشی در دانشکده هاي معماري و شهرسازي، ترویج و تبلیغ فرهنگ بیگانه در مطبوعات داخلی، ضعف زیرساخت هاي آموزش فرهنگ بومی، دخالت متخصصان دیگر زمینه هاي علمی در معماري و شهرسازي، ضعف راهکارهاي مدیریت شهري، گرانی مسکن و نیاز به تامین سطح وسیع مسکن براي اقشار نیازمند، شهري با

 


سیماي مغشوش فرهنگ التقاط گرایانه اي به وجود آورده است که بارقه فرهنگ بومی را هر روز بیش از پیش کم رنگ می نماید.

بخشی از کالبد شهر هم نماد فرهنگ است و هم بازتاب فرهنگ شهرنشینی. هم زبان فرهنگ شهرنشینی است و هم رعایت اصول شهرنشینی، هم بیان آداب سکونت در شهر است و هم احترام به مقررات شهرنشینی.

فرهنگ لغات فارسی در کاربرد واژه نما عبارات »صورت ظاهر «، »آنچه در معرض دید و برابر چشم است.« و »بعدي از ساختمان که به دیده می آید« را به کار می برند. (معین، (1364 و (دهخدا، (1377 و (مشیري، (1369 و (عمید، (1378 با مرور و گردشی اجمالی و مقدماتی در فضاهاي شهري معاصر و مداقه در آنچه که از کلیت، اجزاء، منظر و سیماي آنها

احساس و ادراك می شود، به همراه نگرشی به شهر از جایگاه ها و منظرهاي مختلف و با مروري بر آنچه که در مراکز آموزشی و حرفه اي و اجرایی و مدیریتی می گذرد، دو سوال اساسی به ذهن انسان متبادر می شوند: سوال اول این است که در عین وجود و فعالیت مراکز علمی و هنري و آموزش هاي متعدد، حتی با حضور سازمان هایی براي زیباسازي، در بسیاري از شهرها، به خصوص درشهرهاي بزرگ، چرا شهرها همچنان زشت هستند و هر روز نیز بر انواع و بر مرتبه زشتی هایشان افزوده می شود؛ سوال دوم این است که علیرغم حضور موسسات فوق به همراه تشکیلات عریض و طویلی با عنوان سازمان میراث فرهنگی به همراه آگاهی مردم و متخصصین از ارزش هاي آثار تاریخی و اظهار علاقه به آنها، در عین دسترسی به فناوري روز که بسیار پیچیده تر و پیشرفته تر از گذشته است و علیرغم تأکید قریب به اتفاق دست اندرکاران بر جایگاه »هویت« در آثار انسانی، چرا شهرها آن چنان بی هویت شده اند که همگان از بی هویتی آنها می گویند و از آن شکایت دارند؟ البته قبل از همه اینها نیز می توان از معناي ادراك و معیارها و مراتب آن و همچنین رابطه آن با زیبایی و هویت آثار انسان ساخت و از جمله زیبایی و هویت شهر و معماري سوال کرد. اصولا این زشتی ها، نتیجه عدم آشنایی پدید آوردندگان فضاها و عناصر شهري با مفهوم زیبایی در کنار رواج سلطه روحیه سوداگري و سیطره تفکر و روش مادي گرایانه مأخوذ از بیگانه بر بسیاري از فعالیت هاي شهري از جمله آموزش، طراحی، برنامه ریزي، ساخت و سازها، رفتارهاي فردي، اجتماعی و استحاله مفاهیم و ارزش ها است. بسیاري از آنها معیارها و مصادیق زیبایی در تفکر و فرهنگ اسلامی و ایرانی را نمی شناسند و گروهی به آن باور ندارند. آنها نمی دانند که شهر را باید از ابتدا با معیارها و بر اساس اصول زیبایی شناسانه (آن هم با اصول و معیارهاي خودي) طراحی و آن را زیبا خلق کرد. نه این که اجازه داد زشتی ها پدید آیند، رشد کنند، خود را به جاي زیبایی معرفی و مطرح کنند، در جان و روح اهل شهر ریشه بدوانند، روح و اخلاق و نگرش مردم را تخریب کنند، به عنوان معیاري مطلوب مطرح شوند، بسیاري از مردم از آنها پیروي کنند به زعم برخی افراد بعنوان واقعیت هاي غیر قابل انکار درآیند و آنگاه، پس از تثبیت زشتی ها، براي زیبا کردن این »زشتی« پدید آمده، اقدام شود که این اقدامات نعموماًیز فاقد مبانی نظري متقنی هستند (نقی زاده، 1386، ص .(3 اشکال اصلی دیگر، آموزش و ترویج تعریف و نمونه ها و الگوها و مصادیق زیبایی از منظر بیگانه و غیر ایرانی و مبتنی بر جهان بینی غیر توحیدي است. این روند، علاوه بر این که سبب مهجور ماندن تعریف ایرانی زیبایی می شود، به تغییر تدریجی ذائقه ایرانی (در تمیز و تمایل به زیبایی) منجر خواهد شد.

در یک تعبیر زیبا چنین آمده است: هویت گوهري است که من با آن منم و زنده ام. این گوهر را چه فرد و چه جامعه در یک بستر تاریخی به دست آورده اند. علوم و فنون، مهارت ها، اندیشه ها و تجارب با ارزش سودمندي که امروز از دیگران می گیرند، در تحلیل نهایی، از اجزاي هویت ما خواهند شد و رمز و راز بقاي خودي در همین است، همانگونه که خط، زبان، لباس، روش هاي تولید، آیین کشورداري و خیلی از چیزهاي دیگر که امروز از مولفه هاي ملی و عناصر هویت و متعلقات فرهنگ خویش می دانیم، در گذر و گشتار تاریخی خویش و در اثناي داد و ستد و مبادله با دیگران به دست آورده ایم (فراستخواه، .(72 در کشور ما که یکی از غنی ترین سرزمین ها از نظر بهره مندي از میراث و دستاوردهاي فرهنگی است و از نمودهاي آن شهرسازي و معماري ویژه و شناخته شده، در سطح جهانی می باشد، با توجه به این مطلب که زندگی امروز خود را چگونه می خواهیم و به فردا چگونه می اندیشیم و از گذشته خود چگونه بهره برمی داریم، ساختن شهرها و تولید عناصر معماري از

 


حساسیت خاصی برخوردار است. لذا نیازمندیم که هویت گذشته و امروزین این دو را بازشناسیم و آن را تقویت نماییم (برزگر، 1383، ص .(195


هویت

فرهنگ و محیط، هویت ساز زندگی انسان می باشند، به نحوي که هر کدام نقش اساسی در تشکیل هویت بر عهده دارند. از دیگر سو می توان دید که فصل مشترك هویت انسانی محیط و هویت فرهنگی انسان، هویت محیط را تشکیل می دهد . مروري بر معانی مذکور براي واژه هویت، حاکی از جایگاه والا، ارزشمند و معنوي این لغت در زبان اصلی آن (عربی و سپس فارسی) است. اولین معناي مذکور براي هویت »ذات باري تعالی« و معناي بعدي آن »هستی و وجود« هستند (معین، 1375، ج .(4 مرحوم دهخدا نیز در معانی هویت آورده است: »هویت عبارت است از تشخیص و همین معنی میان حکیمان و متلکمان مشهور است. هویت گاه بر وجود خارجی اطلاق می گردد و گاه بر ماهیت با تشخیص اطلاق می گردد که عبارت است از حقیقت جزئیه (دهخدا، .(1377


انواع و مراتب هویت انسان

از منظر هر فرد هویت را به دو صورت می توان مورد مداقه قرار داد: یکی هویت واقعی فرد آن گونه که هست و دیگري هویت او آن گونه که خود را می نمایاند یا با آن شناخته می شود. نوع سوم از هویت را نیز می توان فرض کرد و آن هویتی است که انسان تمایل دارد به آن شناخته شود و می توان آن را هویت آرمانی نامید. در توضیح هویت آرمانی قابل ذکر است که صفات و بارزه هاي آن، از اصول فکري و ارزش هاي فرهنگی و ویژگی هاي غایات آرمانی و اهداف اصلی زندگی و الگوهاي انسان استخراج می شوند، انسان میل وصول به آن را داشته و در راه تحصیل آن عمل می کند و انسان به معرفی و ترویج آن پرداخته و خود را واجد آن می داند. طبیعی است که با توجه به منبع و مرجع صفات و بارزه هاي این هویت (جهان بینی، فرهنگ، آرمان هاي حیات و الگوها) هویت آرمانی جوامع و افراد مختلف، متفاوت و حتی گاهی متضاد جلوه می کند (نقی زاده، 1386، ص .(306

به طور کلی همه انواع هویت ها در سه گروه اصلی یا سه نوع هویت اصلی طبقه بندي می شوند. هویت شخصی، هویت شخصیتی و هویت معنوي (یا روحانی) انسان. هویت شخصی انسان به مراتب هویت طبیعی و هویت اکتسابی بر می گردد. در هویت طبیعی عوامل متعددي از قبیل پدر و مادر و تبار و نژاد و ... اثر گذار است که انسان در ایجاد آنها نقشی ندارد. هویت اکتسابی به آن دسته ویژگی ها اطلاق می شود که یا به طور عام توسط انسان تحصیل می شوند و یا این که توسط خود او تغییر کرده اند یا قابل تغییر هستند (مثل محل زندگی). هویت شخصیتی به وجوه فکري و فرهنگی انسان می پردازدعمدتاًو در رابطه انسان با گروه هاي مختلف هم نوعش که مقصد و اهداف مشترکی دارند قابل تعریف است. هویت شخصیتی انسان داراي مراتبی است کهعمدتاً عبارتند از: هویت فرهنگی، هویت اجتماعی، هویت خانوادگی، هویت ملی، هویت مذهبی.

هویت روحانی و معنوي انسان، بارزترین و اصلی ترین وجه هویتی انسان از نظر متألهین می باشد و عامل اصلی تمایز او با همه موجودات عالم هستی است و به دلیل تأثیري که بر انواع دیگر هویت به ویژه هویت شخصیت انسان دارد، از جایگاه والا و ارجمندي برخوردار است. نکته مهم این است که بین هویت انسان و هویت آثار او ارتباطی وجود دارد که این ارتباط مقوم یا تضعیف کننده هویت انسان خواهد بود. با عنایت به جایگاه و ارزش هویت روحانی، آن را می توان در دو سوي »هویت الهی« و »هویت شیطانی« قرار داد (نقی زاده، .(308- 309 :1386

 

هویت آثار انسانی

با بررسی هاي مفهوم هویت در آنچه آمد، وضعیت آثار انسانی و از جمله محیط زندگی، شهر و معماري نیز روشن می گردد. اگر الگو، الگویی بیگانه است که بر پایه تفکر غیر الهی شکل گرفته و مروج و مبلغ شیوه زیست شیطان مآبانه است، اگر کالبد و فضاي حاصل بر پایه ضد ارزش هایی شکل گرفته که اصول و ارزش هاي الهی را خدشه دار می نمایند، اگر محیط و فضا، ضد ارزش هایی را به جامعه القا می کنند و اگر کالبد محیط عامل گرایش و سوق جامعه به سمت شیوه اي از تفکر و زیست باشد که در تقابل با ارزش ها و عبودیت الهی باشند، می توان گفت که هویت شهر به هویت شیطانی تمایل نشان می دهد و بالعکس اگر الگو، الگویی انسانی و شکل گرفته بر پایه ارزش هاي الهی و مروج زندگی انسانی و جلوه اي از ارزش هاي الهی و عامل هدایت جامعه به روي شیوه اي از تفکر و زیست باشد که همسو و مقوم ارزش هاي الهی باشد، می توان هویت شهر را هویتی الهی (یا متمایل به هویت الهی) نامید (همان: (315 نمودار شماره 1، نشان دهنده جلوه هاي کلی هویت الهی، هویت شیطانی و تبعات هر کدام می باشد.


نمودار :1 جلوه ها و تظاهرات دو وجه اصلی هویتی انسان (نقی زاده، 1386، ص (311


عناصر اصلی موجود در محیط زندگی و مرتبط با انسان را می توان در طبقات چهارگانه »خویشتن«، »جامعه«، »طبیعت« و »مصنوع انسان« دسته بندي نمود (نقی زاده، 1384 الف: .(124 با این بیان روشن می شود که ارتباطات و همچنین تعریف این چهار قلمرو در قالب هر جهان بینی ویژگی هاي خاص خود را خواهد داشت. به این ترتیب فرهنگ جامعه یکی از مهمترین منابع اصول و ارزش هایی است که ملاك عمل پدید آورندگان آثار انسانی (عالمان و هنرمندان) هستند. این اصول و ارزش ها به انحاء مختلف، عوامل هویت بخش جامعه اي هستند که به آنها معتقد است. یکی از مهمترین این زمینه ها، تظاهر و جلوه این اصول و ارزش ها در معماري و شهر است. پس، ملاحظه وجوه فرهنگی در معماري و شهرسازي، موجد کیفیتی در محیط است که بیانگر وجهی از هویت جامعه واجد آن فرهنگ (به عنوان ایجاد کننده آن کالبد و فضاي خاص) می باشد (نقی زاده، محمد، .(330 :1386 تصویر شماره 1 نشان دهنده نمونه هایی از کالبد شهرهاي اسلامی تاریخی می باشند و هویت اسلامی در آنها نمود دارد. بنابراین می توان گفت: اگر مبانی فکري و به تبع آن شیوه زیست و اصول شکل دهنده فضا و مبانی طراحی از بیگانگان اخذ شده و به طور مستقیم ملاك عمل قرار گیرند، به تدریج استحاله هویتی و فرهنگی رخ خواهد داد. اما اگر تعاملات با سایر جوامع در پرتو جهان بینی و فرهنگ خودي رخ دهد، تثبیت و تقویت هویت ایرانی را در پی خواهد داشت. (تصویر شماره (2

 

تصویر شماره :1 نمونه هایی از معماري شهرهاي اسلامی – ایرانی (مأخذ: نگارندگان)


تصویر شماره :2 نمونه هایی از معماري بی هویت و بیگانه (مأخذ نگارندگان)


بنابراین فرهنگ (ارزش هاي فرهنگی) و معماري/ شهرسازي، تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. به دلایل عدیده اي، این تأثیرات به ویژه تأثیري که معماري و شهرسازي بر فرهنگ می گذارند، بسیار پیچیده و قابل توجه می باشد. به اجمال می توان گفت که اولا فرهنگ جامعه بر شیوه زیست و فعالیت هاي انسان و در نتیجه بر روند خلق فضا تأثیر مستقیمی دارد. تا جایی که غالب محققین و حتی کسانی که سعی در دگرگونی و استحاله معماري/ شهرسازي و محیط و فضاي زندگی ملت ها دارند، در وهله اول به دگرگونی فرهنگی جامعه تأکید می ورزند واًثانی معماري و شهرسازي تأثیرات وسیعی بر زندگی و شیوه زیست و ارتباط انسان ها با یکدیگر و در نتیجه بر فرهنگ جامعه دارند . در عصر حاضر به جهت پنهان بودن اصول و مبانی نظري معماري و شهرسازي و همچنین به دلایل غلط مباحثی که رخ می دهد، توجه به تأثیر معماري و شهرسازي بر فرهنگ و استحاله فرهنگ


جامعه در اثر رواج شیوه اي خاص از معماري و شهرسازي، اهمیت ویژه اي یافته است. در این مورد می توان گفت که محیط (معماري شهر) واجد هویتی است که این هویت نشان از مفاهیم و مقولاتی دارد که اهم آن به قرار زیر هستند:

- هویت محیط مصنوع بیانگر ارزش هاي حاکم بر جامعه می باشند.

- هویت محیط مصنوع بیانگر ارزشهایی است که جامعه به متصل بودن به آن تمایل داشته و خویش را در صورت واجد بودن و رعایت آن ارزشها، در مسیر کمال و ترقی می پندارد.

- ویژگی هاي محیط مصنوع بیانگر هویتی هستند که جامعه تمایل دارد به آن هویت شناخته شود.

- ویژگی هاي محیط مصنوع بیانگر هویت جامعه اي هستند که آن محیط را پدید آورده و در آن زیست می کند.

- ویژگی هاي محیط مصنوع بیانگر هویتی میباشند که عده اي (طراحان، برنامه ریزان و مدیران شهر) می خواهند براي جامعه به وجود آورند. (نمودار شماره (2

 

نمودار :2 تثبیت یا استحاله فرهنگ ایرانی (ماخذ: نقی زاده، 1386 ،(455

بر این اساس بهترین حالت را می توان وقتی دانست که آثار انسان و از جمله شهر، بر پایه اصولی شکل گرفته و هویتی را دارا باشند که آن اصول منبعث از فرهنگ جامعه بوده و هویت حاصله مبین اصول و مبانی فرهنگی مأخوذ از جهان بینی جامعه بوده و در عین حال، جامعه با آگاهی کامل به این ارتباطات، از داشتن چنین هویتی خرسند باشد و به آن مباهات کند. (همان: (331 -332

 

مفهوم هویت در شهرسازي از نظر محققین

به عقیده الکساندر، هویت در محیط فرهنگی تجلی می کند که ارتباط طبیعی و منطقی بین فرد و محیط حاصل شده باشد (Alexander , 1997) وي معتقد است که بین فرد و محیط زندگی اش ارتباط و احساس تعلق خاطر به وجود نخواهد آمد، مگر آن که قادر به شناخت عمیق و تشخیص آن باشد، توان درك تمایز آن نسبت به محیط هاي دیگر را نیز داشته باشد و بداند در چه زمانی و به چه صورت، پاسخ مناسبی به کشش هاي انجام یافته در آن محیط بدهد.

والتر بور، نیز عقیده دارد هویت همان تفاوت هاي کوچک و بزرگی است که باعث بازشناختن یک مکان (خوانایی محیط) می شود و حس دلبستگی و حساسیت به محیط را به وجود می آورد. خاص بودن هر محیط به معنی اجتناب از یکنواختی، وجود تنوع و جذابیت است. در شکل و نحوه قرارگیري فضاها، در طرز دسترسی به فضاها و در کاربري ها نیز می باید وجود داشته باشد (برزگر، .( 197:1383 ولف نیز معتقد است که هویت در محیط نتیجه ارتباطات مقابل سه جزء است که در داخل یک مجموعه عمل می کند:
- ترکیب ظاهري و کالبدي نماها (سمبل ها) در محیط

- عملکردها و فعالیتهاي قابل مشاهده در محیط

- مفاهیم نمادها (سمبلها) در محیط (همان).

»کالن« هویت را توجه به شخصیت فردي هر محیط و پرهیز از یکنواختی و مشابهت در محیط هاي شهري از طریق به جلوه درآوردن ویژگی هاي خاص هر محیط تعریف می کند (کالن، .( 78:1377 جیکوبز نیز هویت را در رابطه با فعالیتها و زندگی در خیابان هاي شهري از دیدگاه برنامه ریزي شهري تعریف می کند. وي معتقد است شهرها امن تر، قابل زندگی تر و پرجاذبه تر می شوند چنانچه خیابانهایشان به ترکیب پیچیده اي از فعالیتهاي مختلف اختصاص داده شوند .(Jacobs, 1969:85)

لینچ در کتاب شکل خوب شهر، هویت را به معناي بسیار ساده: معنی مکان تعریف می کند: هویت یعنی حدي که شخص می تواند یک مکان را به عنوان مکانی متمایز از سایر مکانها مورد شناسایی قرار دهد، به گونه اي که شخصیتی مشخص و منحصر به فرد داشته باشد (لینچ، .(105 :1376

سازمان فضایی شهر ایرانی پیش از اسلام

سازمان فضایی شهر ایرانی در دوره پیش از اسلام، بیانگر وجود نظمی خاص در طبقات اجتماع است: دو قطب مجزا که در نخستین قدم، شهر موظف به تفکیک عرصه هاي فضایی آنهاست تا دو کل کوچک و مستقل در شهر بدست آید. در قدم بعد، هر یک از کل هاي کوچکتر، سازمان درونی خود را می یابد که موضوع بحث این مقاله نیست.

نکته مهم قابل توجه، جدایی دو کل مذکور از یکدیگر است، به نحوي که کلیتی به نام شهر؛ که محصول کنار هم قرار گرفتن دو قطب یاد شده است، تعامل گسترده اي را میان آنها برقرار نساخته است. در حقیقت ارتباط میان این دو، به عنوان اجزاي مستقل در کمترین حد ممکن بوده و از جنس مجاورت فیزیکی است که توان تولید کل وحدت داري به نام شهر، که زمینه ساز حیات مدنی و مدنیت بر آمده از آن باشد کمتر داراست. سازمان فضایی شهر ایرانی پیش از اسلام، بیان فضایی شهر ایرانی پیش از اسلام، بیان فضایی ذهنیت حاکم بر جامعه است که از آیین آنها بر آمده است. تاکید این سازمان بر تمایز عرصه هاي طبقات اجتماعی و شفافیت بخشیدن به جدایی معنایی آنهاست.


سازمان فضایی شهر ایرانی در دوره اسلام

نیم نگاهی به شهرهاي بزرگ تاریخ در تمدنهاي مختلف از تنوع سازمان فضایی و ساختار شهرهاي آنان حکایت می کند. به راستی نمی توان در میان تمدنهایی با اندیشه و آیینی متفاوت، شباهتهایی در شهرهاي آنان یافت. وایتهاوس دو پایتخت سند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید