بخشی از مقاله

چكيده

یکی از دغدغه های اصلی طراح در پروژه های صنعتی کشور، تمرکز برمسایل تکنیکی و پاسخگویی به معضلات فنی میباشد که کم توجهی به اولویت های روانشناسی محیطی در طراحی سایت نیروگاههای داخلی، از عوارض این امر است. حس تعلق به مکان، ارتباط عمیق در سطوح بالای انسانی با محیط می باشد که در آن فرد خود را جزئی از محیط وتداوم وحیات خود را همراه با محیط وهمسو با آن می یابد. حس تعلق به معنای پیوندی محکم و عاملی تأثیر گذار میان مردم و مکان - با اجزاء تشکیل دهنده آن - می باشد که این پیوند به صورت مثبت بوده و سبب گسترش عمق ارتباط و تعامل فرد با محیط می گردد و با گذر زمان عمق و گسترش بیشتری می یابد. شناخت جنبه های مختلف این حس در فضاهای معماری ونقش و عوامل تشکیل دهنده آن در شکل گیری وشکل دهی محیطهای صنعتی، موثر میباشد. لذا تلاش دراین باره میتواند ضرورت انجام پژوهش را توجیه نماید. روش تحقیق در این پژوهش، روش همبستگی میباشد. از نتایج این پژوهش میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:

-    استخراج حس تعلق بعنوان یکی از فاکتورهای ارزشیابی اماکن صنعتی با کیفیت،
-    اثبات تأثیرگذاری ویژگیهای کالبدی فضاهای باز در تقویت حس تعلق کارکنان،
-    ارایه شاخص هایی جهت بوجود آوردن تعامل مذکوردر مجموعه های نیروگاهی.

واژگان کلیدی: نیروگاه، تعلق مکان، فضاهای باز، کارکنان نیروگاه

-1 مقدمه

محیط کالبدی وتأثیرات آن در زندگی روزمره شهروندان، از مسائلی است که در سالهای اخیر از طرف متخصین بسیاری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است . - &DQWHU'1997D; &RRSHU' 0., 1974 - این مسأله در مورد معماری بدلیل ارتباط نزدیکتر آن با ایجاد محیط ساخته شده، از اهمیت زیادی برخوردار بوده و محققین از روشهای مختلف به بررسی وتحلیل آن پرداخته اند. روش ارزیابی بعد از بهره برداری - - POE1 و ارزیابی بعد از ساخت - - PCE2، از مواردی است که در سالهای اخیر با دقت واهمیت بیشتری از طرف متخصصین وبخصوص معماران پیگیری شده است. در این میان شناخت هر چه بیشتر تعامل محیط ساخته شده واستفاده کننده، مسأله ای است که طرف مقابل این مثلث، یعنی طراح نیز در آن اهمیت ونقش ویژه ای پیدا میکند، چراکه با افزایش این شناخت وارتباط هر چه بیشتر با محیط واستفاده کنندگان، پایداری اجتماعی وکیفیت زیست انسانی ارتقاء پیدا خواهدکرد. معماران، طراحان وپژوهشگران، در یک روش مشارکتی بدنبال شناخت تفاوتهای معنایی خود و استفاده کنندگان در مجموعه های طراحی شده بودند، تا بدینوسیله فاصله وشکاف بین طراح واستفاده کننده را به حداقل رسانده و به محیط های با کیفیت دست یابند

-2 تعریف واژه ها
-1-2 حس تعلق

آلمتن3 حس تعلق در محیط را بیش از تجربه شناختی دانسته و اعتقاد دارد که این حس، عقاید فرهنگی مرتبط کننده افراد با محیط را شامل می شود و خصوصیات این محیط را در سه عامل مقیاس، اختصاصی بودن و قابل دسترس بودن بیان می نماید - . - $OWPDQ /RZ' 1992 راپاپورت با تاکید بر نقش مولفه های اجتماعی-فرهنگی در شکل گیری محیط کالبدی، با ارائه نظریه ارتباط غیر کلامی، محیط را مجموعه ای از عناصرکالبدی ثابت، نیمه ثابت و متحرک تقسیم می کند که فرد براساس کدها و انگاره های فرهنگی خود، معنا و مفهوم خاص خود را از محیط وعناصر آن استنباط می کند - راپاپورت، . - 1384 در دانش های طراحی نیز برگرفته از نتایج پژوهشهای بین رشته ای، ردپای کالبدی نظریه های مختلف حس تعلق قابل شناسایی است. کوین لینچ با تاکید بر وابستگی معنای محیطی بر فرایند شناختی، با استفاده از نقشه های شناختی به بررسی معانی مورد نظر استفاده کنندگان از مکان می پردازد - لینچ، . - 1374 وی با تاکید بر حس تعلق به عنوان یک ضابطه طراحی، با ارائه مفهوم ذهنی مکان شامل خوانایی وخاطره جمعی از منظر استفاده کنندگان، عناصر کالبدی راه، لبه، نشانه، محله وگره را به عنوان عوامل تاثیرگذار درشکل گیری مفهوم خوانایی محیطی اعلام می کند وشناخت بدست آمده از این روش راشناخت مکانی نامگذاری می کند.

کوین لینچ نیز همانند نوربرگ شولتز معتقد است که بشر وقتی سکونت دارد که قادر به عینی سازی عالم به صورت اشیاء و ابنیه باشد که با معماری ایجاد می شود. یکی از نقش های مهم معماری تحقق عینی حس مکان است، به گونه ای که از طریق چنین حسی، فضای انتزاعی به مکان ملموس تبدیل شود وشخصیت خود را به دست آورد حس تعلق، احساسی از فضا می باشد که فرد در آن، خود را جزئی از فضا وتمایلات وتعاملات اجتماعی خود را در آن می یابد و فضا در این حس به مکان، به عنوان بستر خاطرات اجتماعی و معنایی افراد تبدیل می گردد. دراصل حس تعلق، احساس

  اروین آلتمن - - Altman,Irvin روانشناسی که علاوه بر مباحث روانشناسی خانواده، پیرامون مفاهیمی از قبیل قلمرو، حس تعلق، خلوت نظریه پردازی کرده و طراحان محیطی از این مبانی در طراحی و ساخت کالبدی محیط بهره برده اند.

انسانی در سطح بالا می باشد که در آن فرد ومحیط در کنش وتعامل با یکدیگر قرار می گیرند. این حس نهایتا " به ایجاد پیوندهای عمیق فردی-محیطی واجتماعی-محیطی گردیده وموجب ارتقاء کیفیت زیست محیطهای انسانی می گردد.

-2-2 فضای باز

به فضاهایی اطلاق می گردد که به عنوان فضای واسط با فضاهای بسته عمل نموده ودر مجتمع های نیروگاهی شامل سطوحی از محوطه ها است که بصورت فضای سبز وبا امکانات مختلف طراحی وتعبیه می گردد. عموما " این نوع از فضاها شامل فعالیتها وخدمات غیر صنعتی در مجتمع ها و فضاهای روبازی است که برخی از فعالیتها نظیر خدمات ورزشی روباز و ... را شامل می گردد.

-3 بیان مسأله

فضاهای باز چگونه میتواند در تعامل کارکنان با مجموعه نیروگاهی نقش آفرین باشد؟توجه به نیازهای انسانی و لذا یافتن مدلی کامل تر از انسان، دغدغه خاطر بسیاری از معماران بوده است موهولی ناگی، با اشاره به ضعف موجود در دانش های مرتبط درعدم تبیین نیازهای انسانی و ماهیت آنها، به تأکید بر نیازهای روان شناختی وروحی انسان و نبود دانش در این زمینه را علت اصلی عدم دستیابی تعریفی جامع به عملکرد درمعماری معرفی می کند.

مازلو نیازهای انسانی را به دو گروه نیازهای اساسی یا اولیه و نیازهای برتر، دسته بندی و در یک نظام سلسله مراتبی، آنها را از قوی ترین تا ضعیف ترین ردیف می کند. در پایین ترین سطح از نیازهای اولیه انسانی که قوی ترین آنها نیز محسوب می شود، نیازهای جسمانی و به دنبال آن نیاز به ایمنی و امنیت قراردارد - لنگ،. - 96:1381 ازدیدگاه رویکرد هستی شناسی، حس تعلق جزء نیازهای اولیه واساسی انسانی می باشد که فرد به دنبال تامین آن است. ابعاد مختلف این حس شامل ابعاد کالبدی و اجتماعی می باشد. درجات مختلف این حس در فضاهای معماری، احساسات وعکس العملهای متفاوتی را به همراه دارد که شامل دسته بندی های متفاوتی در فضاهای معماری نظیر فداکاری برای مکان، دلبستگی برای مکان و تعهد به مکان می گردد. بنابراین ایجاد حس تعلق در فضاهای معماری منجر به تغییر آنها به اماکن با معنی برای افراد و ایجاد پیوندهای محیطی- انسانی می گردد و فضا را به محیط با معنی وپایدار که منجر به تداوم حضور انسانی می گردد، تبدیل می کند.

مکاتب مختلفی سعی کرده اند تا چگونگی ادراک انسان از رفتارش را در محیط ویا از محیط توضیح دهند. مهمترین

مکاتب که تأثیر ژرفی بر تئوریهای محیطی و طراحی داشته اند مکتب روانشناسی گشتالت     - ر.ک. Hochbarg,1964 - ،        
"   1 انقلاب گشتالتی ،در حمله به پایه و اساس روانشناسی وونتی - روانشناسی کاهش گرا - ،    بر یک جنبه از کار وونت - Wilhem
Wundt - ،یعنی ذره نگری یا عنصر نگری آن تمرکز داشت . - مانیفست وونت:نخستین گام در پژوهش یک واقعیت باید توصیف عناصر جداگانه تشکیل دهنده آن باشد. - روانشناسان گشتالت این واقعیت را که وونت موقعیت اساسی عناصر احساسی را، مورد تاکید قرار داده بود، آماج مخالفت خود قرار دادند . ولفگانگ کهلر - Wolfgang Kohler - یکی از بنیانگذاران روانشناسی گشتالت، نظر خود را این چنین ابراز می دارد: "با این فرضیه که تمام واقعیتهای روانشناسی از اتمهای سخت و بی ربط تشکیل شده اند وتقریبا تنها عاملی که این اتمها را به هم می پیوندد وعمل راایجاد میکند، تداعیها هستند، متعجب شده ایم." اساس موضع گیری گشتالتی، یعنی تمرکزبروحدت ادراک، را می توان درکارفیلسوف آلمانی امانوئل کانت یافت. برای کانت ،بعضی از شکلهایی که ذهن بر تجربه اعمال می کند ، مثل فضا - زمان ذاتی هستند یعنی از تجربه مشتق نمی شوند، بلکه در ذهن ، به عنوان چیزی به نحو شهود و قابل دانستن، وجود دارند . ارنست ماخ - Ernest - Mach پزشک، تاثیری مستقیم تر بر انقلاب گشتالت گذاشت. ماخ استدلال می کرد که ادراک دیداری و یا شنیداری ما از یک شئ تغییر نمی کند، حتی زمانی که ما موقعیت فضایی خود را نسبت به شئ تغییر دهیم. قوانین گشتالت بر این واقعیت مبتنی هستند که، خواسته کلی این است که هر نمونه تحریکی، به ترتیبی تلقی شود که، ساختار حاصل از آن تا حد امکان ساده باشد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید