بخشی از مقاله

چکيده
ابوالقاسم فردوسي به مثابه يک حکيم و استراتژيست شيعي کتابي تحت عنوان شاهنامه ميسرايد که همطراز ايلياد و اديسه و هومر است بلکه در جنبه هاي بسياري فراتر از آن است . هر دو کتاب نوعي کتاب استراتژيک به شمار ميروند که آداب و فنون سياست ورزي و کشورداري را ميآموزند. هومر با بيان اسطوره پاشنه آشيل و فردوسي نيز با مطرح ساختن اسطوره چشم اسفنديار. هر دو شخصيت يک استراتژي مشخص را دنبال ميکنند و آن انگشت گذاشتن بر روي نقطه ضعف در انسان ها است که به دشمن اين امکان را ميدهد از آن در جهت منافع خود بهربرداري کند. البته اين اسطوره پردازي تنها به فرهنگ ايراني و يوناني محدود نميشود بلکه نمونه هايي از آن را در فرهنک عبري تحت عنوان افسانه سامسون و نيز داستان برگ زيگفريد در فرهنگ آلماني ميبينم ولي نمونه اکمل همه اين موارد در قرآن کريم ميخوانيم که در داستان هايي چون طمع آدم و حوا، حسد قابيل و کبر ابليس نمود يافته است . اين پژوهش تلاش ميکند تا با تبيين تئوري چشم اسفنديار در فرهنگ ايراني و پاشنه آشيل در فرهنگ يوناني، حکيم فردوسي را به عنوان يک استراتژيست زيرک و تيز هوش در اين زمينه معرفي نمايد.
واژگان کليدي: فردوسي، هومر، شاهنامه ، ايلياد، چشم اسفنديار، پاشنه آشيل .
١-مقدمه
نگاه فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف به مقوله ضعف در بشر بسيار متفاوت است و هر يک داستان و افسانه ويژه اي را در اين زمينه ترسيم نموده اند. فرهنگ يهودي نقطه ضعف را در موهاي شخصيت اسطوره اي خود ترسيم مينمايد؛ فرهنگ آلماني اين نقطه ضعف را در ميان دو شانه زيگفريد؛ آن شخصيت اسطوره اي قرار ميدهد همچنان که تمدن يوناني پاشنه آشيل را به عنوان نقطه آسيب پذير وي معرفي ميکند. در اين ميان فرهنگ قرآني با نگاهي ژرف تر به مسأله حيات و زندگي در انسان ، اين نقاط ضعف را اموري ذهني و غيبي ترسيم مي نمايد و نمونه هايي را براي آن ذکر مينمايد که کبر ابليس ، حسد قابيل و مهم تر از همه طمع آدم و حوا نمونه هاي برجسته در اين زمينه محسوب ميشوند که دوري و اجتناب از آنها گامي بسيار مهم در جهت ساختن انسان در طراز قران کريم ميباشد. حکيم ابوالقاسم فردوسي نيز با تاثيرپذيري از فرهنگ قرآني و با تبيين دکترين چشم اسفنديار در شاهنامه و با تأکيد بر يک نقطه کليدي در انسان يعني چشمان او که ميتواند منبع گناهاني کبيره قرار گيرد، به عنوان اديبي استراتژيست ظاهر ميشود. اين دکترين ميتواند به عنوان يک قاعده مهم در طرح ريزي ملي و بين المللي قرار بگيرد. اين جستار تلاش ميکند تا به بازشناسي نظريه چشم اسفنديار در شاهکار حکيم طوس بپردازد. هر چند پژوهش هاي مختلفي در اين زمينه انجام گرفته است ولي رويکرد و نگاه متفاوت اين مقاله درخور توجه است و ميتواند زمينه تحقيقات پربارتري را فراهم آورد.
٢-تبيين نظريه
نياز و فقر يکي از ويژگيهاي هر سيستمي است که ميتواند ممدوح و يا مذموم باشد. احتياج و فقر ما نسبت به پروردگار يک نياز ممدوح ميباشد. بدن انسان به عنوان يک سيستم نياز به نوشيدن آب دارد. کامپيوتر به عنوان يک کل نياز به سيستم عامل دارد. از اين نياز مسأله ديگري سرچشمه ميگيرد که تحت عنوان ضعف شناخته ميشود که ميتوان معادل فارسي آن را به شکل تسامحي، آسيب گرفت . پس ميتوان گفت که ضعف نيز بر دو نوع است : ضعف ممدوح و ضعف مذموم . لذا مادامي که من به عنوان انسان نياز به نوشيدن آب دارم اين نقطه ضعف من است که کسي ميتواند با دريغ کردن آب ، مرا نوعي تحريم اقتصادي نمايد يا با دور نگه داشتن من از خواب ، از من اعتراف بگيرد. پس نياز و احتياج زمينه پيدايش مفهومي است به نام آسيب يا ضعف که ميتواند ممدوح يا مذموم باشد. حال در سطحي فراتر، نياز سنجي متغير اصلي طراحي استراتژيک در حوزه امنيت هر پديده سيستمي ميباشد به اين معنا که هر پديده خارجي تحت عنوان تهديد ميتواند موجوديت آن سيستم را مختل نمايد و هر تهديد خارجي ميتواند با انگشت گذاشتن بر روي نقطه ضعف يک نظام آن نظام و سيستم را سرنگون سازد. حال هرگاه بين ضعف يا آسيب که يک پديده داخلي ميباشد و تهديد که يک عنصر خارجي است ، توازن و تعادل ايجاد گردد، مقوله امنيت حاصل شده است .
٣-نگاه قرآن کريم به مسأله
اگر از منظر قرآن کريم به موضوع نگاه کنيم ميبينيم که نياز در قرآن به دو نوع مشروع و نامشروع تقسيم شده است از اين روي نياز نامشروع ضعف نامشروع به دنبال ميآورد لذا مفاهيمي چون هواي نفس و تبعيت از آن در اين حوزه قرار ميگيرند.
نوشيدن آب از نگاه قرآن مشروع ولي نوشيدن مسکرات نامشروع و عقوبت الهي را به دنبال دارد پس فردي که به خوردن مشروب اعتياد پيدا کرده است براي خود نوعي نياز نامشروع تعريف نموده است و خود را تابع هواي نفس خود قرار داده است .
پس از نگاه قرآني نياز به دو دسته تقسيم ميشود که به تبع آن ضعف و تهديد نيز به دو نوع تقسيم ميگردد. در معرفت الضعف انسان از منظر قرآن کريم بايد گفت که مثلث ضعف بشر، بر سه ضلع حسد، کبر و طمع استوار است که به آيات هر يک اشاره مينماييم . در نمونه اول ابليس بر کبر خود اصرار ورزيد و از فرمان خود مبني بر سجده بر آدم امتناع ورزيد و در زمره کافران قرار گرفت :« و إذ قلنا للملائکۀ اسجدوا لآدم فسجدوا إلا إبليس أبي و استکبر و کان من الکافرين » در مورد دوم در ادامه همين آيه در سوره مبارکه بقره خدواند متعال دکترين ديگري را تبيين ميکند که بر نقطه ضعف ديگري در انسان يعني طمع استوار است :« و قلنا يا آدم أسکن أنت و زوجک الجنۀ و کلا منها رغدا حيث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمين فأزلهما الشيطان عنها فأخرجهما مما کانا فيه و قلنا إهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم في الأرض مستقر و متاع إلي حين »(بقرة:٢٦-٢٤) لذا اين گونه طمع اولين پيامبر را زمين گير ميسازد. در مورد سوم حسد قابيل نسبت به هابيل اين گونه بيان ميگردد: « و اتل عليهم نبأ ابني ءادم بالحق إذ قربا قربانا فتقبل من أحدهما و لم يتقبل من الاخر قال لأقتلنک قال إنما يتقبل الله من المتقين ، لئن بسطت إلي يدک لتقتلني ما أنا بباسط يدي إليک لأقتلک إني أخاف الله رب العلمين ، إني أريد أن تبوأ بإثمي و إثمک فتکون من أصحاب النار و ذالک جز ؤا الظالمين ، فطوعت له نفسه قتل أخيه فقتله فأصبح من الخاسرين »(٣٠-٢٧)
٤-نگاه اسطوره اي به نياز و ضعف
تاريخ حدود پنج هزار ساله فرهنگ ها و تمدنهاي مختلف اسطوره هاي گوناگوني را در اين زمينه مطرح کرده اندکه خميرمايه و مسأله اصلي همه آنها تبيين و تحليل يک مسأله بوده است ؛ مسأله نياز و ضعف که به مواردي از آنها ميپردازيم :
١-٤- اسطوره موي سام سون :
اولين نمونه اسطوره موي سام سون در فرهنگ عبري و يهودي است . خلاصه داستان اسطوره از اين قرار است که سام سون ، قهرمان يهودي کسي است که با فلسطينينان ميجنگيد و در جايي که امروزه غزه ناميده ميشود عاشق دختري به نام دليله ميشود. بزرگان فلسطيني پس از ازدواج دليله با سام سون از وي ميخواهند که نقطه ضعف سام سون را کشف کند تا بتوانند از اين طريق او را از سر بردارند در نهايت و پس از طفره رفتن بسيار، سام سون به همسرش ميگويد که وي نذر کرده خداوند است و نبايد موهايش را بتراشد و اگر موهايش تراشيده شود، خواهد مرد که در پايان با تراشيدن موي وي توسط فلسطينيان قدرت و توانش را از دست ميدهد، خدا ترکش ميکند سپس ميميرد.
٢-٤-اسطوره برگ زيگ فريد
زيگفريد قهرماني آلماني بوده است که اژدهاي بزرگي را ميکشد و تن خود را در خونش غوطه ور ميسازد تا پوست بدنش رويين تن گردد ولي يک نقطه از ميان دو شانه اش به خاطر برگ درختي که آن نقطه را پوشانده بود، همچنان آسيب پذير باقي ميماند. او سرانجام هنگامي که مشغول آب خوردن از چشمه اي بود بر اثر ضربه هاگن بر ميان دو شانه اش از پاي درمي آيد.
اين اسطوره به شکل ديگري نيز روايت شده است که در هر صورت نتيجه هر دو يکي است ؛ « زيگفريد پهلوان و قهرمان اسطوره اي نژاد ژرمن است . او شاهزاده اي بود که جادوگران و اهريمنان قدرت را از پدر و مادر او گرفتند و او را به يک ديو تبديل کردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید