بخشی از مقاله

چکیده

هنر اسلام دارای گنجینه عظیمی از معانی عمیق عرفانی و حکمت الهی است.این هنر،گاه با خلق صورتهای جدید و گاه با بهره گیری از تصاویر و فرمهای هنری گذشته همچون ایران باستان و ایران قبل از اسلام و با نگرش و معنا بخشی مجدد به آنها به پی ریزی فرهنگی بس غنی و شکوفا در تمدن اسلامی پرداخت.مسلمان ایرانی به دنبال ایجاد فضایی در دنیای مادی نبوده است. اگر از نمادهایی متناظر با عناصر بهشت وعده داده شده استفاده نموده و بر آن تاکید کرده به دنبال معنابخشی و غنا به معماری باغ ایرانی در تمام دوره ها بوده است.

نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که محتوای نمادین هنر اسلامی را آموزه های استعلایی فرهنگ اسلامی یعنی توحید مشخص می کند.قرآن برای انتقال مفهوم لذت و شادی مدام بارها به باغ ملکوتی اشاره می کند. باغ ایرانی یک نمادسازی از بهشت برین است و انسان مسلمان ایرانی بدنبال شبیه سازی یا ایجاد بهشتی زمینی نبوده است و براساس جهانبینی خود این عالم را فانی دانسته و به عالمی باقی معتقد بوده است.

روش پژوهش در نگارش این مقاله از نوع توصیفیB تحلیلی و روش گردآوری داده ها بر اساس روش اسنادیBکتابخانه ای میباشد. هدف از انجام این پژوهش بررسی معنای نمادین و رمزگونه نمادگرایی به عنوان مولفه شاخص هنر و معماری اسلامی و تجلی این شاخصه های نمادین در فضاسازی و مناظر باغ ایرانی است. روش پژوهش در این مقاله، از نوع روش توصیفی - تحلیلی می باشد که در ابتدا به جمع آوری اطلاعات به روش اسنادی-کتابخانه ای پرداخته است.روند سیر تکاملی مقاله به ترتیبی است که در آن با شناخت اصول و مبادی نمادین هنر و معماری اسلامی در متون و منابع پرداخته و در بخش بعدی به چگونگی بکارگیری این مولفه ها در فضا و منظر باغ ایرانی را بررسی و بازشناسی خواهیم پرداخت.

.1 مقدمه

در جهان هیچ چیز تمام معانیش محدود به شکل ظاهری آن نمی شود بلکه هر نمودی متضمن بودی است و برای هر ظاهری باطنی وجود دارد.هنر مقدس هنری ست که اشاره دارد به صورتهایی مثالی از عالم بالا که مربوط به معرفت وجود و هستی شناسی است. نماد تصویری رساننده معانی سری و رمزی می باشد نمادهای هنری تا زمانی ماندگار باقی می مانند که آنچه بدان ارتباط داده میشوند معنی دار باقی بماند وقتی این معانی ناپدید شد و یا اهمیت خود را از دست داد آن شکل نیز یا ناپدید می شود ویا اینکه معنای جدید کسب می کنند.

هنرمندی که خاطره نخستین خود را از جمال مطلق به همراه دارد سعی میکند ته آنجا که ممکن است و محدودیت های هنری به او اجازه می دهند آن خاطره را بر روی اثر خود زنده کند. هر چه بیشتر بتواند این زیبایی را از درون خود به بیرون انتقال دهد اثر هنری او دارای اصالت بیشتری خواهد بود.شرط اصالت هنری در اسلام اینست که هنرمند آگاه به دو اصل باشد ارزش وجودی خود و قوانینی باقیمانده از سنت که این دو باعث پرهیز از هر آنچه که زائد و بدون کارایی است می شود.

نمونه اعلاء و آرمانی ذوقی سنتی های شگرف هنر باغ سازی را در کشورهای اسلامی همیشه باغ های شاهانه ایران باستان دانسته اند. باغ ایرانی در مفهوم وسیع خود فرآورده هنر زیستن است و در ایجاد رابطه میان انسان و طبیعت و در نظام هستی ره آورد تمدن پرمایه ایران زمین است. نظام باغ ایرانی، تنوع و اندازه های گوناگون آن از کوچکترین حیاط خانه تا بزرگترین چهار باغ شهری و باغ شهر را در بر می گیرد. ایرانی ها از دیرباز به ساختن باغ ها و باغچه در حیاط ها و دور و بر بناها علاقه خاصی داشته اند.

در هنر اسلامی هر طرح و نقش علاوه بر مضمون وزیبایی ظاهری اش دارای یک معنای درونی میباشد. از نظر اسلام هنر الهی بیش از هر چیزی نشان دهنده وحدت الهی در جمال و نظم عالم است وحدتی که میتوان آن را در هماهنگی و انسجام عالم کثرت و در نظم و توازن جهان مشاهده کرد جمال دارای همه این شرایط می باشد استنتاج وحدت از جمال عالم همان حکمت است هنری از نظر اسلام مقدس به شمار می آید که از پس تمام زیبایی های دنیوی به روح مدد می رساند تا از کثرت تشویش آمیز رها گردد و راهی به سوی وحدت بی انتها میگشاید. باغ در مقام برخوردگاه آدمیان و اندیشه هاشان و به عنوان میعادگاه زمین و آسمان و نقطه تلاقی عملکرد و پندار، بهترین جای تجربه عرفانی است.در نتیجه با تحلیل این داده ها به بررسی نمادهای هنر اسلامی در باغ ایرانی میپردازیم.

در بیشتر متون مربوط به باغ های دوره اسلامی به الگو گرفتن از بهشت در طرح آنها اشاره شده است. با این حال در اغلب این مقالات هیچ یک از طرفین این تشبیه و وجه شبه به درستی شکافته نشده است. به عبارت دیگر، نه درباره صورت بهشت در فرهنگ مسلمین به تفصیل بحث شده است، نه در مورد ترکیب باغ های دوره اسلامی، و نه در کیفیت مشابهت آن دو، از همین رو ذکر مکرر این مشابهت صورتی شعارگونه یافته است. لازمه فرا رفتن از این مرحله بررسی عمیق تر همه ارکان این نمادگرایی است. یکی از اشکالات مبتلا به بسیاری جوامع و از جمله جامعه ی ایرانی، به ویژه در زمینه های مطالعات و آثار تاریخی، فقدان آثار و مطالعات اصیل ایرانی و اتکا به آرا و تفاسیر و اظهار نظرهای بیگانگان، به ویژه غریبان و مستشرقان بوده است.

با وجود اینکه زمان زیادی از پیدایش باغهای ایرانی با مولفه های معماری اسلامی میگذرد، برای بررسی و درک ماهیت ساختار و مفاهیم درونی عملکردی این بناها نیاز به تحقیق و تحلیل بیشتری است.اگرچه کتب و مقالات بیشماری در زمینه نمادگرایی در هنر و معماری عنوان شده است اما با مطالعه هر کدام تنها نکته ای از ابهامات برطرف میشود.در حال حاضر کتاب حکمت هنر معنوی ، مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی - محمد بلخاری قهی، - 1381 و نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت - حسین نصر، - 1380 به عنوان مرجع ترین کتابها در این زمینه بررسی شده اند.

همچنین بوکهارت در کتاب حکمت هنر در بیان هنر اسلامی، از نمادها و رمزها، فراوان استفاده میکند و در تمامی آموزههای دینی و به تبع آن، در نگاه هنرمندان اسلامی به این وجه نمادگرایانه توجه نشان میدهد. وی چنان به این رمزگرایی گرایش دارد که کوچک ترین عناصر دینی را بر حسب نوعی نمادگرایی تفسیر میکند. از نظر او، شریعت را میتوان با نمادپردازی جهانشمول تطبیق داد و امور عبادی همچون محراب و منبر را ظهور این نمادها میداند.

-2 ادبیات پژوهش

-1-2 درجات سه گانه ی بیان نمادین هنر

برای بیان نمادین هنر یا معنایی که در کار هنر می تواند ملاک باشد، سه سطح وجود دارد : صریح، حقیقی، ضمنی. شاید در یک فرهنگ یا اثر هنری خاص یکی از این سطوح یا حتی دو یا هر سه سطح مورد استفاده قرار گیرد. سطح صریح نمادگرایی، تا جایی که به هنرهای بصری مربوط است، به تجسم اشخاص، اشیاء، اعمال، صحنه ها و موتیف هایی می پردازد که در نقاشی، پیکرتراشی، کنده کاری روی چوب یا سرامیک آشکار می شوند.

نماد صریح موضوع یا »محتوای ظاهری« اثر را شامل می شود. این عناصر به اقتضای فرهنگ، یا حتی از دوره ای به دوره ی دیگر در داخل یک فرهنگ واحد تغییر می کنند. محتوای نمادگرایی غیراستعاری با به کارگیری تصویر، پیکر، شیء، یا صحنه ای خاص، خاطره یا شهود شیء، تصویر یا فکری را که در آن فرهنگ ملازم تصویر حسی است در ذهن تماشاگر ایجاد می کند. اینگونه نمادگرایی هنری یک »کلید« دیداری، شنیداری یا متحرک را جانشین فکری می کند که بسیار گسترده تر و عمیق تر است. هر دو سطح مزبور موادی را می سازند که عموماً در شمایل نگاری هنر به کار می روند.

این شاخه از معرفت هنری را اغلب تجسم بخش »محتوا« یا »مفاد« هنر قلمداد می کنند، که در برابر »ساختار« یا جنبههای صوری آن قرار می گیرد. گونه ی سوم نمادگرایی هنری را عموماً در مطالعات شمایل نگاری قرار نمی دهند. من این قسم را نمادگرایی ضمنی می نامم چون کم تر تشخّص دارد و مقوله ای از بیان تلویحی هنر است. ما باید آن ویژگی های هنری را که به شیوه ی تلفیق مصالح صریح و غیراستعاری در محصول کار یا اجرای آن مرتبط می شود به این طبقه احاله کنیم.

نمادگرایی ضمنی عناصری را شامل می شود که عموماً تحت عنوان »سبک« قرار می گیرند، همچنین عناصری که »شکل« هنری را می سازند. »سبک« شیوه یا چگونگی بیان را نشان می دهد و متضمن اجزای ترکیب موتیف ها و صورت های هنری است. از سوی دیگر شکل کلّ ساختار اثر هنری را در بر می گیرد. سبک و شکلاغلب نسبت به محتوا یا مفاد یک اثر هنری امری عَرَضی محسوب می شوند. چنین دیدگاهی از منظور کردن معانی نمادینی که این عناصر القا می کنند غفلت میکند.

صفات مشخصه ی ساختار، همراه با عناصر نمادین صریح و غیراستعاری، همه حاکی از ایدئولوژی بنیادین فرهنگ اند. فقط موضوع اصلی اثر هنری، یعنی شمایل نگاری نیست که از باورهای ژرف فرهنگ و مردم شکل می گیرند؛ سبک و شکل، یعنی نمادگرایی ضمنی نیز از آن باورها تأثیر می پذیرند. وابستگی متقابل شکل و محتوا گاه سبب می شود که جداکردن آن ها از یکدیگر دشوار و بلکه ناممکن باشد. در واقع میتوان گفت که خود شکل، به معنای عمیق آن بیش از آنچه ناقض محتوا باشد، حامل آن است. این دقیقاً همان چیزی است که ما وقتی سطح ضمنی را به مثابه بازنمایی معنی در نظر می گیریم، قصد می کنیم. شیوهی شکل گیری موضوع اثر هنری خود نشان دهنده ی پیامی است که انتقال می یابد.

-    نمادگرایی صریح

از آنجا که هنر اسلامی می کوشد شهودی از توحید و پیش فرض های ملازم آن را از طریق نظم زیباشناختی کلمات، شکل ها، صداها و حرکت ها آشکار سازد، محتوای صریح برای هنرمندان مسلمان، هرگز مستلزم تجسم خدا نیست، هر چند در قالبی پیچیده یا انتزاعی باشد، زیرا دین و فرهنگ، آن را عملی مذموم می دانند. حتی تصویر پیکره های زنده ی طبیعی، با آن که هیچ گاه به قصد بازنمایی خداوند صورت نمی پذیرد، اگر با هدف نشان دادن استعلا و حقایق توحید باشد، کاری است لغو. به این ترتیب،امر زیبا و معنادار در هنر اسلامی، آن گونه که در میان انسان گرایان مرسوم است، به تصویر کشیدن انسان یا صفات انسان نیست.

هنر، چنان که نظریه پردازان طبیعت گرا معتقدند، بیان نمادین حقایق طبیعت نیز هست. در مقابل، فرهنگ های استعلاگرا می کوشند از طریق خلق زیبایی مخاطبین خود را با بارقه ای از ذات خداوند یا ارتباط انسان با او آشنا سازند. با توجه به این هدف، هنرهای بصری اسلامی نمادگرایی صریح را بنا نهاده اند که متضمن صحنه ها یا پیکره هایی است از حیات انسانی، الهی، یا قدسی که یکسره با پیام توحیدی آن ناسازگار است، این گونه عناصر مضمونی برای جلب توجه مخاطب به تأمل در توحید مناسب نبودند. در عوض، نمادگرایی صریح مشتمل بر موتیف های انتزاعی یا بسیار پیچیده ای در طرح های متکلفانه است - به ویژه از تصاویر هندسی، و تصاویری که ویژگی طبیعت گونه ی آنها حذف شده است - .

-    نمادگرایی غیراستعاری

هنگام توصیف موتیف های هنرهای بصری اسلامی، باید توجه داشته باشیم که آن ها را حامل آن نوع معنای نمادین هنری ندانیم که موتیف های یک جریان هنری دیگر ممکن است ارائه دهد. هیچ پیکره یا شکلی از چنان مناسبات فرهنگی با دیگر اشیاء و افکار برخوردار نیست که در قلمرو نمادگرایی غیراستعاری شاهد آنیم. در حقیقت این گونه بیان نمادین مشخصاً در هنرهای اسلامی غایب است. همچنان که در حوزه های دیگر فرهنگ اسلامی هم حضور ندارد. نه آیین مقدسی برای تأمین نمادپردازی دینی وجود دارد و نه کشیشانی برای این که نقش نمادین را ایفا کنند. طهارت حالات نمازگزار، و شعائر مذهبی همانند روزه و حج، پیش از آن که در اصل خود نمایان باشند، کارکردی اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید