بخشی از مقاله

بالاخره افسانه چیست؟

چکیده

هدف. انگیزه اصلی پژوهشگران از نوشتن این مقاله بیان وجود نوعی آشفتگی در کاربرد کلمه "افسانه عامیانه" در کتابها و مقالات مربوط به ادبیات و متون ادبی مربوط به ایران و ارائه تعریفی برای افسانه عامیانه است. ضرورت بحث درباره علل آشفتگی در کاربرد و بیان معانی مختلف واژه "افسانه" به این دلیل است که پژوهشگرانی که منابع ادبی را مورد بررسی قرار میدهند با این مغالطه آشنا شوند و در پژوهشهای خویش، معنای واحدی از افسانه را به کار گیرند. اکنون با پژوهشگرانی مواجه هستیم که معنای درست "افسانه" و کاربرد آن را نمیدانند. این پژوهش در پی آن است که معنای یکسانی را پس از مطالعه منابع مختلف مربوط به ادبیات، ارائه دهد.

روش: این بررسی به روش کتابخانه ای و با تکیه بر متون و منابع معتبر موجود و نیز در مشورت با اساتید اهل این حوزه صورت گرفته است.
یافته ها و نتیجه گیری: مقاله حاضر مشتمل بر دو بخش است. در بخش نخست، پس از بیان انگیزه نگارش مقاله، به تعریف افسانه، پرداخته و پس از آن اشتباههای مکرر نویسندگان و مترجمان ایرانی در کاربرد کلمه افسانه به جای قصه و اسطوره بررسی و نمونههایی از این به هم ریختگی در کاربرد این لغات به جای هم بیان میشود. در بخش دوم پیشنهادهایی برای پرهیز از این اشتباهها ذکر و ضمن ارائه چند پیشنهاد، تعریفی برای افسانه عامیانه پیشنهاد میگردد.

کلید واژه: ادبیات کودکان و نوجوانان، افسانه عامیانه، تعریف افسانه عامیانه، گونه ادبی

مقدمه
"اگر افسانه و داستان قدیمیترین اثر و کهنترین تراوش دستگاه ذهنی بشر نباشد، در جزء کهنترین آثاری است که از اندیشه و تخیل بشر بر جای مانده است" (محجوب، .(121 :1382 افسانه قرنها پیش از آغاز زندگانی تاریخی بشر پدید آمده است؛ از همین روی تنها روزنه نورانی و پرتو روشنگری است که به تاریکخانه قرون و اعصار قبل از تاریخ میتابد. پی بردن به آداب و رسوم و سنن و عقاید دینی و اجتماعی اقوام و قبایل ماقبل تاریخ، روانشناسی تیرههای باستانی و اطلاع یافتن از آرمانها و تمایلات این اقوام تنها از راه مطالعه افسانههای کهن آنان میسر است. همچنین مطالعه افسانهها و تطبیق و سنجش افسانههای مشابه اقوام مختلف با یکدیگر تنها اماره و قرینهای است که از مراوده مستقیم یا غیرمستقیم آنان با یکدیگر، در دورانهای بسیار کهن پرده بر میدارد (همان، .(124

کودکان با شنیدن افسانههای عامیانه با فراز و نشیبهای اساسی زندگی و راههای رو به رو شدن با آنها آشنا میشوند. گرچه امروز افسانهها را خیالی میپنداریم، اما روزگاری آنها بخشی از باورهای حقیقی انسانها بودهاند (محمدی، (70 :1379؛ گر چه افسانهها در میان عبارتهای آغازین و پایانی روایت میشدهاند تا کودک به جدایی دنیای خیالی افسانه با پیرامون خود آگاهی یابد، عبارتهایی که برخی از آنها در زیر ارایه شدهاند:

- یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود، از بنده دروغگوتر نبود، از کلاغ سیاهتر نبود.

- بودند و ما نبودیم، خدا بود و بنده نبود، یکی بود، یکی نبود.
- بالا رفتیم آرد بود، پایین آمدیم، خمیر بود، قصه ما همین بود.
- قصه ما به سر رسید، کلاغه به خانهاش نرسید.

- رفتیم بالا ماست بود، قصه ما راست بود، آمدیم پایین دوغ بود، قصه ما دروغ بود.

مسئله تحقیق
برای آنکه داستانی کودک را حقیقتاً جلب کند باید او را سرگرم کند و کنجکاویاش را برانگیزد؛ اما برای پربار ساختن زندگی او باید نیروی تخیلش را به فعالیت وا دارد و به وی کمک کند تا فهم خود را گسترش و هیجانهایش را تشخیص دهد؛ با تشویشها و آرزوهایش هماهنگ شود، مشکلاتش را کاملاً بشناساند و در همان حال، برای مسائلی که سردرگمش کردهاند، راه حلهایی بیابد (بتلهایم، .(3 :1381 افسانهها با به کار گرفتن الگوهای روانی شخصیت انسانی، پیامهای مهم خود را به ذهن خودآگاه و ناخودآگاه کودک، با هر درجهای از رشد که باشند، انتقال میدهند. ویژگی افسانهها این است که مسائل زندگی را کوتاه و موجز بیان میکنند و در نتیجه، کودک امکان مییابد با این مسائل در شکل اصلی آنها رو به رو شود. برخلاف آنچه که در بسیاری از قصههای امروزی کودکان روی میدهد، در افسانهها، بدی نیز به قدر نیکی، در همه جا حاضر است. در هریک از افسانهها، خیر و شر، به صورت برخی شخصیتهای قصه و در اعمال این شخصیتها تجسم مییابند. چنین وضعیتی، در صحنه زندگی نیز مشاهده میشود (ذاکر شهرک، .(35 :1381 افسانه، گونهای ادبی است. "یک گونه ادبی، نوع یا رده ای از ادبیات با مجموعه مشترکی از خصوصیات است. اما به محض گفتن این نکته، با این واقعیت مواجه میشویم که به همان اندازه که میتوان شباهتهایی در میان مثالهای یک گونه ادبی مفروض مشخص کرد، میتوان تفاوتها و تنوعهای بسیاری هم در میان آنها یافت" (جی لوکونز، .(38 :1387 قسمت اعظم ادبیات جهان و نقد آن بر پایه اعمال طبقهبندی نوعی هر اثر ادبی و تعیین درجه سازگاری آن اثر با ویژگیهای نوعی بوده است. گویی بدون طبقهبندی نوعی یک اثر ادبی، خواننده یا ناقد راهی به درون آن نمییابد (دارم، .(40 :1381 بررسیهای به عمل آمده، نشان از نوعی درهم آمیختگی در تعاریف گونه ادبی "افسانه عامیانه" در متون ادبی ایران دارد. وجود کلمه های مترادف "افسانه" و استعمال لغات به جای یکدیگر، از مظاهر این آشفتگی است. بیان این بهمریختگی در جهت ایجاد وحدت نظر و توافق فکری در ارائه تعریفی مشخص برای پژوهشگران ادبی ایران، از اهداف پیش روی نوشته حاضر است.

اهداف پژوهش

بیان آشفتگی در کاربرد کلمه "افسانه" و تعیین مرزی برای ارائه تعریفی واحد از این نوع ادبی، از هدفهای این پژوهش است.


سؤالهای پژوهش

برای رسیدن به اهداف پژوهش، سؤالهای زیر پیش روی محققین قرار دارد:

1. آیا تعریفی واحد از افسانه در متون ادبی ایران وجود دارد؟
2. اگر پاسخ پرسش اول، منفی است، آیا میتوان تعریفی جامع و مانع از این نوع ادبی
ارائه داد؟

3. اگر پاسخ پرسش دوم مثبت است، این تعریف چیست؟


پیشینه پژوهش

در زمینه گونه های مختلف ادبی، پژوهشهایی انجام شده ولی پژوهشی که فقط به بیان آشفتگی در معانی گونههای مختلف بپردازد، انجام نشده است. به عنوان پیشینه این تحقیق، از مواردی نام برده میشود که در آنها به نحوی راجع به این آشفتگی مطلبی نوشته شده است:

میرصادقی (1376) بر این باور است که "در ادب سنتی داستان، حکایت، قصه، تمثیل، افسانه، سرگذشت، اغلب مترادف یکدیگر به کار میرفتهاند، بدون آنکه برای تک تک آنها حد و رسم جداگانه و متفاوت از یکدیگر قائل شده باشند".

محجوب (1382) در جلد اول کتاب ادبیات عامیانه ایران بیان می دارد که: "در زبان فصیح و شیرین ما، چند کلمه مترادف داستان وجود دارد: قصه، افسانه، حکایت، سرگذشت، حسب حال، نقل، اسطوره و غیره. اما آیا این کلمات از نظر معنی تا چه اندازه با یکدیگر مشترکاند و تا چه حد اختلاف دارند؟ در این باب هیچ داوری درستی نمیتوان کرد. افسانه یک جا به معنی ضربالمثل، جای دیگر به معنی داستان عاری از حقیقت و خیالی و در مقامی دیگر به معنی معروف و مشهور استعمال میشود. شیخ اجل سعدی در یک بیت حکایت را به دو معنی توصیف واقعی و حقیقی و افسانه خیالی و عاری از حقیقت استعمال میکند:
حکایتی ز دهانت به گوش هوش من آمد دگر حدیث دو عالم حکایت است به گوشم شاید یکی از علل این توسع و استعمال لغات به معانی غیردقیق و مبهم، همین تنوعطلبی شاعران باشد. در هر حال، امروز به هیچ روی نمیتوانیم با توجه به میراث ادبی گذشته، حد و رسمی دقیق برای هر یک از این لغتها تعیین کنیم. این کاری است که فرهنگستان ایران در آینده باید نسبت به این گونه مترادفها انجام دهد و هر یک را به مفهومی خاص و دقیق اختصاص دهد. (چنان که در زبانهای اروپایی مدتهاست این کار صورت گرفته و مثلاً هرگز fable به جای Conte یا Recit استعمال نمیشود)".

حکم آبادی (1383) در پژوهش خود با عنوان "تحلیلی بر افسانههای مندرج در تذکره-های فارسی" بیان میدارد که "عناوین و اصطلاحاتی مانند داستان، حکایت، قصه، افسانه، مثل، سمر، ماجرا، سرگذشت و حدیث در اغلب کتب فنی و فرهنگهای اصطلاحات ادبی، مترادف هم آمده است و صاحب نظران، چندان تفاوتی بین آنها قائل نشدهاند. این عناوین، گاه نیز به جای هم به کار رفته است؛ لذا ارائه تعریفی جداگانه برای یکایک آنها کاری است صعب؛ و به نظر میرسد تلاش برای به دست دادن تعریف ویژه برای تک تک آنها، نتیجهای مشخص نخواهد داشت".

پژوهشگران غربی بسیاری از داستانها و قصه های کهن را افسانه به شمار میآورند. در واقع مرز میان افسانه و اسطوره و قصه عامیانه در مواردی مشخص نیست و در بسیاری جاها این ها با هم میآمیزند. در زبان فارسی افسانه را از یک سو "سخن ناراست و دروغ" و از سویی مترادف با قصه و حکایت یا "قصه و حکایت بی اصل و دروغ که برای قصد اخلاقی یا تنها برای سرگرم کردن ساخته اند" گفتهاند (انوشه، .(107 :1375


نمونههایی از تعاریف افسانه و تشابه معانی با لغات قصه و اسطوره در بیشتر منابع مطالعه شده توسط پژوهشگران این تحقیق، افسانه با شماری از کلمههای دیگر تشابه معنی دارد، مانند: داستان، رمان، قصه، اسطوره، حکایت، سرگذشت و حماسه. اما در اینجا برای پرهیز از طولانی شدن بحث، فقط به تشابه تعریف افسانه با قصه و اسطوره پرداخته میشود.

افسانه

افسانه: فسانه/اوسانه. افسانه که ظاهراً با افسون/فسون (به معنی ورد، سحر، کلماتی که جادوگران و ساحران و عزایمخوانان به جهت مقصود خوانند و نویسند، و در مجاز به معنی مکر و حیله و تزویر) همریشه یا از ریشه آن است در فرهنگهای فارسی به معنی"قصه"، "داستان"، "حکایت"، "تمثیل"، و "سرگذشت"، "حکایت گذشتگان"، قصه و حکایت بی اصل و دروغ که برای قصد اخلاقی یا تنها برای سرگرم کردن ساختهاند" و "قصهها که برای اطفال گویند" آمده است. ده روز مهر گردون افسانه است و افسون - نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا (حافظ). معانی دیگری که لغت نویسان برای افسانه یاد کردهاند "مشهور و معروف" و "سخن ناراست و دروغ" است: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه - چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ) (انوشه، .(107 :1375 در صفحه دیگری از این منبع میخوانیم: "بدینسان ما به دو تعریف از افسانه میرسیم: اول، قصه یا روایتی که پایه تاریخی دارد و در پیرامون شخص یا محلی تاریخی دور میزند، ولی آراسته به شاخ و برگهای تخیلی و ساختگی فراوان است. از جمله این نوع افسانهها در ادب فارسی میتوان به حمزه نامه، سمک عیار، ابومسلم نامه، مختارنامه، ... و مانند آن ها اشاره کرد. دوم، قصه غیرواقعی، داستانی است که در آن انسانها، جانوران، اشیا یا موجودات تخیلی ماجراهای گوناگون باورنکردنی به وجود میآورند. و این تعریف دوم است که بیشتر در ادب فارسی، به ویژه در قصههای عامیانه که عموماً تخیلی و غیرواقعیاند میتوان آنها را افسانههای عامیانه نیز نامید، از آن سخن میرود. بسیاری از افسانههای کهن اروپایی بدین گونه آغاز میشود که "روزی و روزگاری، در یکی از شهرها، پادشاهی و ملکه ای بود". در افسانه های ایران، گذشته، از این هم دورتر
میشود و به روزگاری میرسد که در آن "غیر از خدا هیچ کس" نبود، یا به دورهای میرسد که در آن "یکی بود و یکی نبود"؛ دورهای که در آن جانوران با آدمیزاد سخن می گفتند، گفت و شنود داشتند و افسونها به کار میبردند. در افسانهها، نه تنها زمان، بلکه جای رویدادها نیز در تاریکی و ابهام فراموشی محو و گم شده و ناپیدا است. قهرمان افسانهها، مکان را نیز مانند زمان به یک چشم بر هم زدن در مینوردد و به سرزمینهای دور دست ناشناس میرود. برخی رویدادها در سرزمینهای دور دست بینشان، مانند "کوه قاف"، "شهر روئین" و "گلستان ارم" روی می دهد و برخی در "هیچ جا" رخ نمی دهد" (همان: .(109 "هر گاه قهرمان داستان بیشتر جنبه آدمیزادگی داشته باشد تا یک موجود مافوق طبیعی، معمولاً به آن داستان، افسانه (legend) گویند" (شمیسا، .(73 :1373 محمد شریفی در کتاب خویش با عنوان "فرهنگ ادبیات فارسی" در تعریف افسانه بیان میدارد که:

(1داستان یا روایتی است میان اسطوره و واقعیت تاریخی و معمولاً درباره یک
شخصیت خاص (که درگذشته بیشتر شامل زندگی انبیاء و مقدسین میشد).

(2 صرف نظر از اختلاف تعاریف از دیدگاههای گوناگون، داستانی است که از طریق

روایت شفاهی از گذشته به حال انتقال یافته و معمولاً شامل گزارشی اغراق آمیز یا
ناموثق از شخص یا محل یا واقعه ای تاریخی است.

(3در معنای جدیدتر عموماً به هر داستان غیرواقعی اطلاق می گردد که مشتمل بر ماجراها و اتفاقات محیرالعقول یا محال است. به عبارت دقیقتر، افسانهها که زمانی نامشخص در گذشتهدارند، عمدتاً بازمانده تباهی پذیرفته روایات اسطورهای اعصار کهن هستند که بر اثر تحولات مادی و معنوی جامعه و پدید آمدن عصر دین، نقش مقدس اسطورهای خویش را از دست داده به صورت روایاتی غیرمقدس در جوامع بازماندهاندافسانه. ها عمدتاً پیرامون زندگی قهرمانان ساخته و پرداخته میشوند اما در حقیقت چندان ربطی به زندگی واقعی آنان ندارند و به مرور زمان نیز رگههای واقعی در آنها کم رنگتر و محوتر میشود (شریفی، .(176 :1387

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید