بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه حاضر با استفاده از پیکرهاي از زبان فارسی عامیانه، به بررسی تحول معنایی واژة »بالاخره« از منظر دستور گفتمان پرداخته و نشان میدهد که واژة مذکور با ورود به سطح گفتمان، معانی مرتبط با موقعیت گفتمان را در زبان فارسی عامیانه اکتساب نموده است. قید »بالاخره«، به عنوان واحدي از دستور سطح جمله، براي کاربرد در سطح گفتمان عضوگیري شده و لذا، به یک نقشنماي گفتمان یا نوعی واحد معترضهاي تبدیل شده است. معترضه »بالاخره«، معانی مرتبط با موقعیت گفتمان یعنی مؤلفههاي سازماندهی گفتمان - معانی متنی - ، نگرش گوینده - معانی ذهنی - ، و تعامل گوینده-شنونده - معانی بینذهنی - را اکتساب نموده است.

همچنین، پژوهش حاضر نشان میدهد که نقشنماي گفتمانی »بالاخره«، در مقایسه با نقشنماهاي متعارف، از پیچیدگی بیشتري برخوردار بوده و علاوه بر ایفاي همزمان انواع نقشهاي بینذهنی، معانی مرتبط با مؤلفههاي دانش از جهان خارج - معناي پیش انگاشتی - و منبع اطلاعات - معناي گواهنمایی - را نیز نمایه میکند. بنابراین، هر چند تحول نقشنماي گفتمانی »بالاخره« دیدگاه تراگوت و داشر - 2002 - را نیز در خصوص تغییر معنایی نقشنماهاي گفتمان تأیید میکند اما نشان میدهد که، برخلاف دیدگاه محققین فوق، بینذهنی شدگی نقطه پایان تغییر معنایی نمیباشد.

.1 مقدمه

نقشنماهاي گفتمان، یک مقوله نقشی- کاربردشناختی را در زبان تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، آحاد این مقوله اگر چه ریشه در طبقات واژگانی- دستوري دارند اما، خود طبقهاي صوري - واژگانی-دستوري - نبوده و لذا، میتوان این عناصر را مقولهاي میانی، بین عناصر قاموسی و عناصر دستوري زبان دانست که در سطح غیر ارجاعی پیامها عمل کرده و براي انتقال اطلاعات درباره جهان خارج به کار نمیروند. در واقع، هرچند عناصر مذکور از نظر ساختاري اختیاري می باشند اما از نظر معنایی، به عناصر دستوري نزدیکتر هستند - هنسن1، . - 225:1998 به منظور حل مشکل هستی شناختی واحدهاي گفتمانی همچون نقشنماهاي گفتمان، کالتن باخ2 و دیگران - 2011 - ، معتقدند که این عناصر زبانی مقولهاي متعلق به دستور سطح معترضه - گفتمان - میباشند.

به عبارت دیگر، از منظر دستور گفتمان، مقولههاي دستوري را میتوان حاصل دستوري شدگی در دو سطح متمایز زبان دانست که عبارتند از دستور سطح جمله و دستور سطح معترضه.3 این دو سطح، دو نظام مجزا از نظر نحوي و نوایی بوده و هر کدام ساختار درونی خود را دارد. سازههاي دستور سطح جمله عبارتند از: گروهها، کلمات و تکواژها، بعلاوة ابزارهاي واژ- نحوي که این سازهها را به هم مرتبط میکند. دستور سطح معترضه، نظام جداگانهاي است که نیازهاي شناختی و ارتباطی پیش آمده در موقعیت کلامی را مدیریت میکند.

در واقع، این دو نظام در عین حال که با یکدیگر تعامل دارند اما مبتنی بر اصول متفاوتی هستند. بنابراین، واحد پایهاي تحلیل در این دو سطح، متفاوت است به این صورت که در دستور سطح جمله، واحد تحلیل، همان واحدهاي آشناي ساختار جمله است اما در دستور سطح معترضه، واحد تحلیل، واحدهاي اطلاع خودمختاري هستند که از نظر نحوي و نوایی، از گفته میزبان خود مستقل میباشند. معناي واحدهاي مذکور که معترضهاي4 نامیده میشوند، توسط نقش آنها در کلام، شکل میگیرد. محققین این حوزه معتقدند که عملیات عضوگیري6 عامل ایجاد معترضهايها بوده و دستهاي از معترضهايها7 نقشنماهاي گفتمان هستند.

از منظر دستور گفتمان، نقش اصلی نقشنماهاي گفتمان مرتبط ساختن یک گفته به موقعیت گفتمان، خصوصاً به سازماندهی متن، نگرش گوینده و تعامل گوینده-شنونده است. در واقع، موقعیت گفتمان شامل شبکه پیچیدهاي از مؤلفههاي در هم تنیده است که نسبت به یکدیگر انحصار متقابل ندارند، به این معنا که حضور یکی به معناي عدم امکان حضور دیگري نیست و در یک بافت یا کنش گفتمانی خاص، یکی از این مؤلفهها ممکن است نسبت به بقیه برجستگی بیشتري داشته باشد. این مؤلفهها عبارتند از سازماندهی متن، نگرش گوینده، تعامل گوینده- شنونده، منبع اطلاعات، زمان و مکان گفتمانی، و دانش از جهان خارج.

مؤلفههاي مذکور به خوبی میتوانند تعابیر بکار رفته در توصیف تغییرات معنایی دخیل در دستوري شدگی8 گفتمانی/کاربردشناختی شدگی9 نقشنماهاي گفتمان را تبیین کنند. بنابراین، تعجبی ندارد که معناي معترضهايها و از جمله نقشنماهاي گفتمان توسط محققانی همچون تراگوت و داشر - 2002 - 10 با ارجاع به مفاهیمی مثل ذهنیشدگی11 - مؤلفه نگرش گوینده - و بینذهنیشدگی - مؤلفه تعامل گوینده-شنونده - توصیف شده است.

همچنین، در - 2010 - 12و دگاند و وندنبرگن - 2011 - 13 نیز در مورد تحول نقشی و معنایی نقشنماهاي گفتمان، این گونه پیش بینی نمودهاند که عناصر مذکور چند نقش عمده را میپذیرند که عبارتند از نقش متنی، نگرشی - ذهنی - و تعاملی - بین ذهنی - .

پژوهش حاضر نیز با درنظر گرفتن دیدگاه دستور گفتمان و محققان فوق، تحول معنایی واژة »بالاخره« را در زبان فارسی عامیانه بررسی نموده و نشان میدهد که واژة مذکور با ورود به سطح گفتمان، کدامیک از معانی مرتبط با موقعیت گفتمان را اکتساب نموده است.

.2 عضوگیري قید »بالاخره« از سطح جمله

فرهنگهاي لغت - عمید، 1342؛ فرهنگ جامع فارسی، 1363؛ معین، 1374؛ فرهنگ واژگان مترادف و متضاد، - 1376 متفق القول هستند که کلمه »بالاخره«، قیدي است که از زبان عربی قرض گرفته شده و معناي اصلی آن سرانجام و عاقبت، میباشد. در واقع، این کلمه کی قید بیانگر ترتیب زمانی است که نقطه پایان یک رخداد را برجسته میکند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید