بخشی از مقاله

بررسي سرمايه اجتماعي و عوامل مؤثر بر شکل گيري آن در سطح محله
چکيده
در اين مقاله سعي گرديده اسـت ، تـا ضـمن بيـان اهميـت مفهـوم سـرمايه اجتمـاعي مهـم تـرين شاخص هاي سنجش سرمايه اجتماعي در سطح محله معرفي و اندازه گيري شوند. شاخص هاي پيوند همسايگي، اعتماد در سطح محله ، مشارکت در امور محله ، کنترل اجتماعي غير رسمي و احساس تعلق به محله مهم ترين شاخص ها در نظر گرفته شدند. هدف اصلي تحقيق حاضر شناسايي عوامل مؤثر بـر شکل گيري سرمايه اجتماعي در سطح محله ميباشد. ميزان همگـوني(در درآمـد، تحـصيلات و بعـد خانوار)در محله ، ثبات مسکوني، شرکت در مراسم مذهبي محله و ويژگيهاي بافت محلـه بـه عنـوان عوامل مؤثر بر شکل گيري سرمايه اجتماعي در اين سطح انتخاب گرديد.
روش تحقيق مطالعه حاضر از نوع پيمايشي بوده ، داده هاي اين پژوهش با استفاده از پرسـش نامـه و بـه روش نمونه گيري چند مرحله اي به دست آمده است .جامعه آماري ساکنان محله هاي منطقه ٩ مـشهد بودند که تعداد ٣٨١ نفر در ٨ محله انتخاب گرديدند.
يافته هاي اين تحقيق نشان ميدهد که ميانگين سرمايه اجتماعي افراد در سطح محله در يـک طيـف ٥ قسمتي ٢.٩٩ است . همچنين از بين عوامل موثر بر شکل گيري سـرمايه اجتمـاعي شـرکت در مراسـم مذهبي در محله بالاترين تأثير را دارد، وجود رابطه بين سرمايه اجتماعي با ثبات مسکوني و ويژگيهاي محل زندگي افراد نيز تأييد شد. بين همگوني افراد در محله و سـرمايه اجتمـاعي رابطـه مثبـت وجـود داشت اما به لحاظ آماري معنادار نيست .
کليدواژه ها: اجتماعات محلي ١،سرمايه اجتماعي ٢، ناهمگوني٣، توسـعه محلـه اي٤، ويژگـي 5 بافت .


مقدمه
تا چند دهه پيش در اغلب شهرها، محله ها از اعتبار و نقـش و جايگـاه ويـژه اي در نظـام روابط و تعاملات اجتماعي برخوردار بودند و اکثر ساکنان نيازهاي خود را در محله تأمين مـي کردند. روابط چهره به چهره ، احساس تعلق ، روابط اجتماعي و... از ويژگي خاص اين محلات بود که اکنون از آن به عنوان سرمايه اجتماعي ياد ميشود. اما در چند دهـه اخيـر بـا توجـه بـه پديده جهاني شدن و عصر ارتباطات جهاني ما شاهد کاهش روابط در اين سطح ميباشيم .
پيامدهاي منفي جهانيشدن و ناکامي برنامه هاي نوسازي موجب پيدايش بازسازي زندگي اجتماعي مبتني بر هويت محله اي شده است . ايـن هويـت تـلاش دارد تـا در مقابـل نيروهـاي مخرب بيروني به ويژه ناکارآمدي دولت ها در تأمين خدمات اجتمـاعي، سـرپناهي بـراي افـراد فراهم آورد(جاجرمي،١٣٨٣: ٨٩).
توسعه محله اي بيانگر فرآيندي است که بر اساس آن سرمايه اي کـه اجتمـاع بـه صـورت بالقوه قادر به جمع آوري و استفاده از آن ها است ، افزايش مييابـد تـا بـه کمـک آن هـا کيفيـت زندگي مردم خويش را بهبود بخشد. در جريان اين فرآيند اشکال جديدي از سازمان اجتمـاعي و کنش جمعي پديدار ميشود تا به ترميم و اصلاح نابرابريهاي موجود در زمينۀ توزيع قدرت و منابع بپردازد. لذا ميتوان گفت که توسعه محله اي شامل کليه مسائل مرتبط با مسکن ، توسـعه اقتصادي، مشارکت شهروندان ، رفاه اجتماعي، احساس امنيت ، ارتقاي سـواد و مـسايل زيـست محيطي ميباشد که بين تمام اين عناصر نيز رابطه متقابل وجود دارد(شارع پور،١٣٨٣: ٢٨٩).
الگوها و ابتکارهاي توسعه شهري ميبايد توانايي شهروندان را در جهت اهـداف ، کنتـرل جامعه و اشخاص ، سودمندي سياسي، کيفيت زندگي بهبـود يافتـه جامعـه و عـدالت اجتمـاعي ارتقاء دهد. اما اين نوآوريها بستر و ظرفيت لازم را براي دست يابي به اهداف مورد نظر ايجـاد نکرده و در توسعه قابليت هاي استفاده نشده جوامع محلي موفقيتي کسب نکرده انـد. تحقيقـات انجام شده در خصوص روند توسعه اجتماعي ـ فضايي شهرهاي معاصـر ايـران حـاکي از ايـن است که عدم توجه بايسته به مسائل محله اي و جوامع محلي معضلات عديده اي را در شـهرها به دنبال داشته و سبب ايجاد مانع براي توسعه عمومي کشور شده اسـت (پيربابـايي،١٣٨٣: ٦١).
از هم گسيختگي روابط اجتماعي در شهر، شهرنشيني، کـاهش همکـاري و تعـاون ، ضـعف در حمايت هاي اجتماعي جامعۀ محله اي در برنامه هاي عمران شـهري، رکـود و ضـعف در امنيـت اجتماعي و رسيدگي به امور انتظامي و حفاظت و امنيت و خلاصه عدم مشارکت شهروندان در برنامه ريزيهاي توسعه اقتصادي و اجتمـاعي، در بـسياري از شـهرهاي ايـران ، بـه ويـژه کـلان شهرها موجب اتلاف سرمايه هاي مادي و معنوي و تشديد مشکلات و ناهنجـاريهـاي شـهري گرديده است (شماعي،١٣٨٣: ١١٨).
سرمايه اجتماعي را ميتوان يکي از مشخصه هاي عمده « توسعه محلي» تلقي کرد. امـروزه در مباحث نظري، ميزان و نحوه تعاملات اجتماعي کنش گران ، سرمايه اجتماعي به شمار ميآيد و يکي از مهم ترين موضوعات مورد بررسي جامعـه شناسـان اسـت . در دنيـاي مـدرن زنـدگي شهري با کاهش روابط اجتماعي همراه بوده است به نحوي که شبکه ارتباطي افـراد نـسبت بـه دوره هاي پيشين زندگي اجتماعي فرسوده تر به نظر ميرسد. اين مسئله موجب گسترش انزواي اجتماعي در سطح محلـه هـا شـده اسـت . شهرنـشينان امـروز، هـم چـون گذشـتگان خـود بـا خويشاوندان ، همسايگان ، همکاران و دوستان خود روابط صميمانه و نزديک ندارند، به عبـارتي کميت و صد البته ، کيفيت روابط اجتماعي تنزل شديدي يافتـه اسـت . بنـابراين کـاهش روابـط اجتماعي افراد و پيامدهاي آن به يک مسئله اجتماعي تبديل شده است . سرمايه اجتماعي ماننـد منبعي، ريشه در ساختار اجتماعي دارد(ملاحسني،١٣٨٣: ٣٢٨). براي توسعه اجتماعـات محلـي ميبايست ظرفيت سازي نمود و مهم ترين ابزار دست يـابي بـه آن سـرمايه اجتمـاعي مـيباشـد.
سرمايه اجتماعي، توسعه اجتماعات محلي، ظرفيت سازي در اجتماعـات محلـه اي، مـشارکت و مقتدرسازي شهروندان ، مفاهيمي هستند که طي دهـه اخيـر از اهميـت روزافزونـي در مباحـث توسعه و سياست هاي اجتماعي برخوردار شده اند. از منظر توسعه پايدار، سـرمايه اجتمـاعي در کنار سرمايه طبيعي، سرمايه «انسان ساخت » و سرمايه انساني، جزئي تفکيک ناپذير از مجموعـه ثروت هر ملتي است و به طور کلي يکي از عوامل توسعه جوامـع و بـه طـور اخـص يکـي از عوامل توسعه اجتماعات محله اي به شمار ميآيد(شريفيان ثاني،١٣٨٣: ٢٩٢).
پژوهش هاي صورت گرفتـه در ايـران نـشانگر فرسـايش و زوال سـرمايه اجتمـاعي مـي- باشد(شارع پور،١٣٨٣). شهر مشهد به عنوان دومين کلان شـهر کـشور بـه دليـل ويژگـيهـاي خاص گردشگري، زيارتي از مسائل و معضلات کلان شـهري مـستثني نيـست . وجـود خـرده فرهنگ ها و سنخ هاي فرهنگي متنوع به دليل مهاجرت به منظور رسيدن به توسعه پايدار شهري نظارت از بالا و مشارکت در پايين (مشارکت مردم محور)را ميطلبـد. مـشارکت اعـضاي يـک محله ميتواند باعث کاهش مشکلات و مسائل محل زندگيشان شود که ميبايست با توجـه بـه منابع و ظرفيت هاي اجتماعي در قالب سرمايه هاي اجتماعي انجـام پـذيرد. اسـتفاده از سـرمايه اجتماعي افراد ميتواند راه حل مناسب و مؤثري جهت حـل مـسائل از جملـه کـاهش جـرم و افزايش غير رسمي کنترل اجتماعي و نيز در بهتر اجتماعيشدن ساکنان محله ميگردد سوابق نظري (سرمايه اجتماعي محله )
به منظور توصيف فضاي مفهومي سرمايه اجتماعي و توسعه محله اي ضمن تعريـف ايـن مفـاهيم ، ويژگي هاي کليدي آن مورد بررسي قرار مي گيرد، سپس به پيشينه نظري تحقيق اشاره مي شود.
توسعه محله اي، سرمايه اجتماعي و رويکرد دارايي مبنا در تبيين و تعريف واژه محله معيارهاي کالبدي يا فيزيکي و نيز معيار اجتماعي، بيـشترين کاربرد را دارد. در محاوره هاي فارسي محله يک واحد اجتماعي و محـل سـکونت اقـشاري از جامعه است که به ويژه از نظر اجتماعي داراي وجوه مشترک باشـند. بـه لحـاظ معنـايي محـل جاي حلول ، فرود، جا و مکان ميباشد(معـين ،١٣٦٢: ٣٩٢).و محلـه جـايي بـراي نمـود عينـي آن هاست . شارون معتقد است در يک محله مشاهده کنش متقابل دشوار است امـا در آنجـا هـم کنش متقابل وجود دارد. پياده روها، مغازه ها، گوشه هاي خيابان ها، زمـين هـاي بـازي و صـدها محل ديگر موقعيت هاي مناسبي براي کنش متقابل مردم با يک ديگر هستند. همه با يک ديگر در يک زمان کنش متقابل ندارند، اما اگر با دقت مشاهده کنيم ، الگويي از کنش متقابل ميـان مـردم در يک ناحيه را مشاهده ميکنيم که شديدتر و پيوسته تر از کنش هاي متقابل ميان آن ها و افـراد خارج آن ناحيه است . ايـن يکـي از دلايلـي اسـت کـه مـا اعـلام مـيکنـيم آنجـا يـک محلـه است (شارون ،١٣٨٢ :٧٨).
اجتماع محلي که به سبب همبستگي در فضاي سکونت ايجـاد مـيگـردد، يـک محلـه را تشکيل ميدهد که ميتواند ابعاد گوناگون جمعيتـي و کالبـدي را داشـته باشـد(صـرافي،١٣٨٣: ٢٧). در اينجا منظور ما مفهوم اجتماعي آن ميباشد آنچه از اين منظر در اجتماع محلي اهميـت قابل توجهي دارد «وجود ارتباطات نزديک »، «سرنوشت مشترک» و «همبستگيهـاي اجتمـاعي» ميباشد، بنابراين ميتوان گفت محله واحدي از فضاي شهري است کـه اجتمـاع محلـي در آن استقرار يافته است . بديهي است که در چنين فضايي، روابط چهره به چهره و نزديک ميباشد و بعد کالبدي آن نميتواند از حد معيني بيشتر باشد چرا که خصلت روابط نزديـک و چهـره بـه چهره در آن کم رنگ خواهد شد و بنابراين تعريف ، ديگر نميتوان به گروهي که در آن زنـدگي ميکنند، عنوان اجتماع محلي اطلاق نمود.
در اين تحقيق از آن جهت اجتماعات محلي به جاي محله بـه کـار بـرده شـده تـا تأکيـد بيشتري بر بعد اجتماعي آن به جاي بعد کالبدي شود. تعريف ما از اجتماع محلي مکاني اسـت که کنش هاي متقابل روزمره مردم در آن اتفاق ميافتد. به طوري که اين کنش هـا شـديد تـر از کنش هاي خارج از اجتماع محلي مي باشد.
مبحث اجتماع محلي و توسعه اجتماع محلي عليرغم سابقه نسبتا طولاني در ادبيـات علمـي و اجرايي در اواخر دهه ٨٠ در قالب مبحث «توسعه پايدار محله اي» و به عنوان زير مجموعه اي از مفهوم توسعه پايدار مورد توجه قرار ميگيرد. با وقفه اي کوتاه در اين دهه و با توجه به نگرش ويژه به سلول هاي عملکردي شهر در قالب اجتماعـات محلـه اي بـه عنـوان مفهـومي جديـدتر مطرح ميگردد(هودسني، ١٣٨٤ :١٥).
توسعه محله اي در دهه ٩٠ و سال هاي اخير تبديل به يک مبحث اساسي در توسـعه گرديـده و دانشمندان و مجريان ، هر کدام متناسب با نوع فعاليتي کـه انجـام مـيدهنـد در چـارچوب ايـن مفاهيم ديدگاه هاي خود را ارايه کرده و يا اقدامات خود را انجام داده اند.
در دوره هاي متأخرتر و به ويژه در نيمه دوم قرن بيستم ، بسياري از نظريه پـردازان شـهري، بـه خـصوص در چـارچوب مکتـب محـيط گرايـان فرهنگـي، رويکـرد مجـددي را بـه بـازآفريني کارکردهاي «محله مقياس » مورد تأکيد قرار دادنـد. ايـن توجـه مجـدد هـر چنـد بـا بـازآفريني کارکردهاي نوين در اجتماعات محله اي(هم در حوزه کالبد محيط و هم روابـط انـساني) تـوأم بود ليکن به دليل تغييرهاي شگرف جامعه معاصر، داراي ابعاد و خصيـصه هـاي کـاملا متمـايز ميباشند(رفيعيان و هودسني،١٣٨٣: ٦٧).
براي مثال فرانسه پس از پايان جنگ جهاني دوم ، يا حدود ٦٠ سـال پـيش راه رونـق و توسـعه دوباره شهرهايش را با رويکردي کـلان نگـر و از بـالا آغـاز کـرد و نظـام مـديريت فـضايي و شهريش را نيز بر همين اساس بنيان گذاشت . اما پس از بروز واکنش هاي منفـي و ناکارآمـدي- هاي ناشي از اين رويکرد، دگرگوني بنياني در الگوهاي برنامه ريزي و مديريت شهري اجتنـاب ناپذير گشت و هم از اينجا «محله » به عنوان بهترين مقيـاس يـا پهنـه «فـضايي- نهـادي» بـراي برنامه ريزي انتخاب گشت و پايه هاي روابـط تنگاتنـگ و پيچيـده همبـستگي خـرد و کـلان و مشارکت مردم از دهه ١٩٧٠ بر آن گذاشته شد(اطهاري، ١٣٨٣: ٨٧).
در تعريف سرمايه اجتماعي مي توان اشاره کرد که مردم با ايجاد ارتباط با يـک ديگـر دسـت بـه کارهايي مي زنند که به تنهايي يا قادر به انجام آن نيستند يا براي انجـام آن مـشکلات فراوانـي خواهند داشت . مردم از طريق مجموعه اي از شبکه ها بـا هـم در ارتباطنـد و بـا ديگـر اعـضاي شبکه ها ارزش هاي مشترکي دارند، به طوري که اين شبکه ها منبعي ايجاد مـيکننـد، و بـه نظـر ميآيد آن ها نوعي سرمايه ايجاد کرده اند(فيلد،١:١٣٨٥). اين بدان معني است که ما هر چه قدر مردم بيشتري را بشناسيم و هر چه بيشتر با آنان وجـه مـشترک داشـته باشـيم ، داراي سـرمايه اجتماعي بيشتري هستيم . سرمايه اجتماعي، زاده کنش و واکنش هاي افراد ميباشـد و محـصول آشنا بودن و آشنا شدن آدميان با يک ديگر است و بـر چـشم داشـت هـايي اسـتوار اسـت کـه از آشنايي جان ميگيرد و در اکثـر مواقـع بـا گـذر زمـان مـيبالـد و گـسترده مـيشـود(پيـران و ديگران ،١٣٨٦: ١٠).
در جدول زير برخي از تعاريف سرمايه اجتماعي، متغيرهاي اندازه گيري و تأکيـدات ومزايـايآن را از ديدگاه صاحب نظران ارايه مينماييم :


سرمايه اجتماعي در محله
سرمايه اجتماعي را ميتوان يکي از مشخصه هاي «توسعه محلي» تلقي کرد. تحـرک گـروه هـا و تشريک مساعي بين آن ها، تقويت و توسعه پايه هاي دموکراسي در جامعه (محله )، ايجاد اعتمـاد به نفس در سطوح فردي و محلي، ازدياد رهبران بومي و محلي و بالاخره ايجاد حـالتي کـه در آن مشکلات اجتماعي به وسيله اعضاي محله حل شود. بايـد خـاطر نـشان کـرد کـه موضـوع «محله » در متون اسلامي در غالب روابط همسايگي و حقوق مربوط به آن مطرح مـيشـود کـه بخش قابل توجهي از آن ها از مقولات مربوط به سرمايه اجتمـاعي اسـت کـه در دنيـاي امـروز مورد تأکيد قرار ميگيرد(زاهدي اصل ،١٣٨٣ :٢٧٩-٢٧٨).
در مباحث مربوط به توسعه اجتماعـات محلـي دو ديـدگاه متمـايز وجـود دارد. رويکـرد اول ، دارايي- مبنا١ و ديگري، رويکرد نياز- مبنا٢. رويکرد دارايي- مبنا جامع نگر است و به انـسجام رفاه مردم و مکان تمايل دارد. برخلاف آن رويکرد نياز مبنا بين اين دو گونه رفـاه تمـايز قايـل ميشود. ديدگاه دارايي – مبنا به جاي پيامد بر فرآيند تأکيد دارد و با بسيج دارايـيهـاي محلـي نظير سرمايه اجتماعي و کالبدي موجب ظرفيت سـازي مـيشـود. سـرمايه اجتمـاعي و سـرمايه کالبدي، عوامل شتاب دهنده براي ظرفيت سازي هستند و از اين رو ابزاري براي ديگـر اهـداف به شمار ميآيند. در دهه گذشته شاهد ظهور ديدگاه دارايي مبنا در تمـايز بـا ديـدگاه نيـاز مبنـا بوديم .
رئوس کلي چارچوب مفهومي سياست گذاري بر مبنـاي دوگـانگي نيـاز.دارايـي از يـک سـو و کشاکش رفاه «مردم » در برابر«مکان » را از سوي ديگر مشخص ميسازد. رويکـرد فرآينـدگرا در برابر رويکرد پيامدگرا در سياست دولتي، حاکي از وجود کشاکشي اساسي ميان ديدگاه هاي نياز مبنا و دارايي مبنا براي توسعه اجتماعات محلي است . رويکرد پيامدگرا ميان رفاه مردم و مکـان تفاوت ميگذارد. رويکرد دارايي مبنا در توسعه اجتماع محلـي، فرآينـدگرا مـيباشـد و باعـث ظرفيت سازي ميشود. ظرفيت سازي به بسيج داراييهاي اجتمـاعي، مـالي، يـا کالبـدي اجتمـاع محلي کمک ميکند. نيازها اساسا دو گانه هستند:مردم مبنا يا مکان مبنا. در صورت ايـن تقـسيم بندي ما با يک ماتريس چهار وضعيتي در سياست گذاري روبرو هستيم . نيـاز مبنـاي مـردم گـرا، دارايي مبناي مردم گرا، نياز مبناي مکان گرا، دارايي مبناي مکان گرا(عارفي ، ٢٠٠٠).
درجدول پايين نوع سياست هايي که در دو رويکرد نياز مبنا و دارايي مبنا اتخاذ ميگـردد ارايـه شده است .

ظرفيت سازي و سرمايه اجتماعي دو مفهـوم کليـدي اسـت کـه بـسياري از صـاحب نظـران در نگرش جديد به برنامه ريزي و مديريت شهري بر آن تأکيد جدي دارند، به عنوان نمونه «بولن » در اين فرآيند ضمن تأکيد بر ظرفيت سازي براي ايجاد اجتماعـات ، توسـعه آن هـا را منـوط بـه شکل گيري سرمايه اجتماعي دانسته و به اين مهم اشاره دارد کـه سـرمايه اجتمـاعي پـيش نيـاز فرآيند توسعه اجتماعات محلي عملي نخواهد بـود(بـولن ،٢٠٠٠). بـولن اجتماعـات محلـي بـا سرمايه اجتماعي بالا را داراي مشخصات زير ميداند.١- مردم احساس خواهند کـرد جزئـي از محله هستند.٢- احساس مفيد بودن و سودمندي کرده و توانايي آن ها براي مشارکت واقعـي در محله تقويت ميگردد.٣- محله را متعلق به خود دانسته و در آن احـساس امنيـت مـيکننـد.٤- شبکه هاي زيادي از ارتباطات متقابل ميان افراد شکل ميگيرد. همچنين از مزاياي برنامـه ريـزي محله محور ميتوان به افزايش ظرفيت محله اي، آمادگي محلـه اي، انباشـت سـرمايه اجتمـاعي، مديريت از پايين ، مشارکت شهروندي، رويکرد دارايي مبنا و در نهايت دسـت يـابي بـه توسـعه پايدار در ابعاد مختلف را ذکر نمود(حاجي پور، ١٣٨٥: ٤٢).
ويژگي بافت محله
آگزيم اصلي جامعه شناسي اين است که ساختار اجتماعي بر روي رفتار انـساني تـأثير و از آن نيز تأثير ميپذيرد، اما واقعا اين معني هميشه روشن نيست . اصطلاح ساختار اجتمـاعي بـه کـار برده مي شود تا تقريبا جنبه هاي مختلفي از جهان بزرگ تري که مردم در آن زندگي ميکننـد، را نمادين سازد. يک معني(ساختار اجتماعي) ارتباطي است ، و مـستلزم پيونـدهايي بـين افـراد يـا گروه هايي از افراد مانند خانواده ها مي باشد. ايـن پيونـدها ممکـن اسـت شـامل خويـشاوندان ، دوستان ، رابطه همسايه ها، حمايت اجتماعي، و مانند ايـن هـا باشـد. معنـي دوم بـا واحـدهـاي اجتماعي دروني که افراد و گروه هايي از افراد را کنترل قـرار داده ، ارتبـاط مـي يابـد. مـدارس ، شرکت ها، انجمن هاي داوطلبانه ، و محله ها مثال هايي از اين واحدهاي اجتمـاعي هـستند. بـراي اينکه اصطلاحات مشخص باشند. اولـي را شـبکه هـا مـينـاميم و دومـي را بافـت هـا١. گرچـه پيش رفت هايي ايجاد شده ، اما اين ديدگاه ها به طـور کلـي هنـوز تلفيـق نـشده انـد (اينتـويزل و ديگران ،٢٠٠٧: ١٤٩٥).
مطالعات تأثيرگذاري محله « رشد فزاينده اي » در علوم اجتماعي را نشان ميدهد. صـدها مقالـه محله را در عنوان خود در پـنج سـال گذشـته انتخـاب نمـوده انـد(اينتـويزل و ديگـران ، ٢٠٠٧ در واقع ما نميدانيم چرا گسترش کنش متقابل يا ساختارهاي شبکه از يـک محلـه ، روسـتا، يـا اجتماع با ديگري متفاوت است . همچنين نميدانيم چطور سـاختارهاي شـبکه بـا ويژگـيهـاي بافت حفظ ميشود.
دلايلي که چرا بافت هاي محلي ممکن است بـراي رفتـار مهـم باشـد مـيتوانـد در شـيوه هـاي متنوعي طبقه بندي شود. براي مثال ، جنکس و مير١(١٩٩٠) منابع نهادي محله ، سازمان اجتمـاعي محله و اجتماعي شدن جمعي، سرايت ٢، رقابـت بـراي منـابع کميـاب ، و محروميـت نـسبي را شناسايي کردند. همانند مکانيسم هاي ممکني کـه تأثيرهـاي محلـه را تبيـين مـيکنـد. لونتـال و بروکس ـ گان ٣(٢٠٠٠)اين سه مقوله را دوباره طبقه بندي کردند: منابع نهادي، ارتباط هـا کـارايي جمعي . هنجارها. سمپسون ٤ و ديگران (٢٠٠٢) طرح سازماني مشابه اي را از پيوندهاي اجتمـاعي و کنش متقابل ، هنجارها، اعتماد، منابع نهادي و الگوهاي فعاليت ارايه دادند. مفيت ٥(٢٠٠١) بين مکانيسم هاي اجتماعي و اقتصادي تمايز ميگذارد. همان طـور کـه مـيبينـيم ، الگوهـاي تعامـل اجتماعي عناصر مشترکي هستند در همه نظام هاي طبقاتي. اين الگوها به ترتيب ، با خصوصيات محله ها ارتباط يافته اند و به طور مستقيم ، اجتماعـات بـا تـأثير بـالقوه شـان روي رفتـار فـردي مرتبط اند(اينتويزل و ديگران ، ٢٠٠٧: ١٤٩٨).
ناهمگوني و تأثير منفي آن بر سرمايه اجتماعي مفهوم ناهمگوني فرهنگي محله با کارهاي اوليه جامعه شناسي شـهري دربـاره ي فقـر شـهري سازگار است . ناهمگوني فرهنگي موضوعي است که به طور آشکاري نظريه سازي نشده است .
زيرا کارهاي بنيادي زيادي، محله هـاي شـهري را بـه عنـوان همگـونيهـاي فرهنگـي نمايانـده است (هاردينگ ، ٢٠٠٧: ٣٤٤).
يکي از عوامل مؤثر بر ايجاد سرمايه اجتماعي همگوني اعـضاي اجتمـاع مـيباشـدو تحقيقـات زيادي در اين زمينه صورت پذيرفته است از جمله ميتوان به پژوهش هيلد کافي و بني جيس ١ اشاره نمود. آنان در مطالعه خود با عنوان ناهمگوني اجتماع : يک مسوليت سنگين بـراي ايجـاد سرمايه اجتماعي، به بررسي ابعاد مختلف اين موضوع پرداختند. آنان به طور کلـي بحـث مـي- کنند که محيطي که از همگوني بيشتري برخوردار است با توسعه سرمايه اجتماعي ارتباط دارد.
در اجتماعات ناهمگون ، تکوين سرمايه اجتماعي مشکل اسـت . ايـن ارتبـاط بـه خـصوص در شرايط ناهمگوني درآمدي و قومي مطالعه شده است و تأثير آن روي هر دو سطح اجتمـاعي و فردي دريافت شده است (کافي و جيس ،٢٠٠٥: ٢).
بويکس و پوستر٢(١٩٩٨) همچنين تأثير رقابت روي کالاهاي عمومي را تحقيـق کردنـد. آن هـا ميپذيرند که نابرابري درآمد رقابت روي کالاهاي عمومي را تحريک مـيکنـد، کـه بـر اعتمـاد درون يک اجتماع تأثير ميگذارد زيرا به احساس گسترده از تمايز منجر مـيشـود. کـساني کـه منابع مالي را دارا ميباشند نگرانند که آن ها را از دست بدهند، در طرف ديگر کـساني کـه ايـن منابع را ندارند احساس حسادت ميکنند. تفکرات قالبي منفي نسبت بـه گـروه هـاي ديگـر بـه وسيله احساس بي عدالتي در اجتماعات نابرابر اقتصادي به وجود مـيآيـد کـه ايجـاد سـرمايه اجتماعي را مختل ميکند. تأثير ديگر که نابرابري اقتصادي دارد اين است که خوش بيني نـسبت به آينده کمتر احساس ميشود. مردمي که درآمد پاييني دارند کمتـر خـوش بينـي دارنـد کـه از مزاياي جامعه بهره مند گردند. وقتي منابع به طور برابر توزيع گردد. مردم بيشتر احساس سـهيم شدن با ديگران را دارند. اگر انحرافي قوي در ثروت وجود داشته باشد، مـردم کمتـر احـساس ميکنند که با ديگران مشترک هستند. پلاتيو٣(١٩٩٤). براي مثـال ، اهميـت همگـوني مـذهب و زبان در تسهيل معاملات در غرب آفريقا صحبت کرد، در حالي که آنت ٤(٢٠٠١) نـشان داد کـه وقتي اجتماعات در طول خطوط اقتصادي و اجتماعي به طور متفاوت تقـسيم شـده انـد، آن هـا مستعدند تا قانون و نظم اجتماعي را زير پا بگذارند. و اين مورد به وضوح براي توسعه سرمايه اجتماعي زيان آور است .
در محلات آمريکا که درآمد برابرتر توزيع شده ، ميزان شرکت در مراسم کليسا، عرضه خـدمات محلي، تعداد گروه هاي سياسي و ديگر سازمان هاي اجتماعي بيشتر است (باولز؛١٣٨٥: ٣٩٥).
پورتني و بري(١٩٩٨) در مطالعه محلات در پنج شهر آمريکا دريافتند کـه انجمـن هـاي محلـي کارآمد از نظر سطح درآمد، طول اقامت ، و ديگر معيارها داراي همگوني کمتري هستند. در اين مناطق پراکندگي و ناهمگوني بر سرمايه اجتمـاعي تـأثير منفـي دارنـد و انجمـن هـاي همگـون نمايانگر سرمايه اجتماعي بيشتري هستند يـا دسـت کـم ايـن نويـسندگان بـر ايـن باورنـد در کشورهايي که از پراکندگي جمعيتي بيشتري برخوردارند مثلا ايالات متحده (کـه داراي فرهنـگ ناهمگون تري است )، گروه هاي همگون اعتماد عمومي بيشتري ايجاد ميکنند نه گـروه هـايي از مردمي را که داراي زمينه هاي قومي مختلف هستند گردهم ميآورند(کريشنا،١٣٨٥: ٤٩٠).
نقش دين در تکوين سرمايه اجتماعي
سوال اين است که دين چگونه و به چه طريق ميتواند در ايجاد سرمايه اجتماعي مـوثر باشـد؟ دين و نهادهاي ديني حداقل با توسل به سه مجموعه از ساز و کارها در ايجاد سرمايه اجتماعي مؤثرند:
١- نهادهاي مذهبي اين ايده را تبليغ ميکنند که روابط مثبت و حسنه در ميان اعضاي خـانواده و افراد جامعه امري قابل تحسين و ستودني است . عقايد مسيحي، اسلامي و ساير اديان همواره اعضاي خود را در خصوص اجراي فريضه فوق تشويق کرده اند و آموزش هاي مذهبي بـر پايـه مواعظي پايه ريزي گرديده اند که همواره ايجاد پيوند سالم و قابل اطمينان بين افراد را توصـيه و تأکيد ميکند.
٢- نهادهاي مذهبي از مکانيسم هايي استفاده ميکنند که از آن طريق به حمايت رسمي از افـراد و خانواده ها ميپردازند. کليساها و ديگر سازمان هاي مذهبي بيشتر فعاليت هاي خاصي را بـراي تقويت تعامل و روابط مثبت ميان اعضاي جامعه سازمان دهي مـيکننـد. از يـک سـو آن هـا از طريق حضور در مراکز مذهبي، اوقاتي را با هم ميگذرانند و از سوي ديگر با ايجـاد اردوگـاه - هاي خانوادگي به ارايه کمک هاي مـشورتي، آموزشـي، پرورشـي و... مبـادرت مـيورزنـد کـه فرصت هاي پيوند بين افراد را تقويت ميکنند. به نظر ميرسد هر چه افراد از طريق حـضور در مراکز عبادي، بيشتر در کنش متقابل با هم ديگر قرار بگيرند، رابطه شان با هم ديگـر مثبـت تـر و گرم تر خواهد گرديد.
٣- سومين مجموعه از مکانيسم ها شامل نقش مذهب در ايجاد فروبستگي در رابطـه اجتمـاعي از طريق متصل کردن دوستان و اعضاي خانواده در يک گـروه اجتمـاعي هماننـد اسـت . يعنـي اتصال و همبستگي بين اجزاء و عناصر يک مجموعه مدنظر است و نقش ديـن در ايـن اتـصال ميباشد(گنجي،١٣٨٣: ١٨٠).
به نظر مي رسد مکانيسم هاي سه گانه ياد شده ، که با حضور در مراکز مذهبي آغاز مـيشـوند، در واقع حضور افراد را در معرض فعاليت اجتماعي قرار داده و آن ها را در يـک سـري روابـط اجتماعي وارد ميکنند. همچنان که کلمن در تحقيقي ميزان حضور در مراسم ديني را کـه خـود از مقياس هاي سرمايه اجتماعي در نظر ميگيرد که از طريق بستگي بين نسلي حاصل مـيشـود، قويا با ميزان ترک تحصيل مرتبط ميباشند(کلمن ،١٣٨٥: ٨٠).
ثبات مسکوني و سرمايه اجتماعي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید