بخشی از مقاله

چکيده :
احساس امنيت يکي از نيازهاي روحي انسان و از مهم ترين شاخص هاي کيفيت فضا است .در بسياري از شهرهاي بزرگ جهان بروز بزهکاري، انواع آسيب هاي اجتماعي و جرائم به صورت يک مشکل اجتماعي حاد مطرح است که نتها سلامتي و امنيت جامعه را به مخاطره مياندازد بلکه مسائل و مشکلات بيشماري را گريبان گير جامعه ميکند. مسئله امنيت شهري با توجه به رشد فزاينده ي شهرنشيني در ايران از اهميت بالايي برخوردار ميگردد و اين درحالي است که اغلب يافته هاي تحقيقاتي پژوهش گران بر وجود رابطه ي آماري مستقيم بين افزايش جمعيت شهري و نرخ جرايم ، آسيب هاي اجتماعي و به تعبير ديگر آنوميهاي شهري صحه ميگذارد. اگرچه نميتوان از نقش متغيرهاي جامعه شناختي در بروز و ظهور الگوهاي رفتاري در انسان ها چشم پوشي کرد اما از نقش ويژگيهاي کالبدي و فضايي محيط مصنوع به عنوان بستروقوع رفتارهاي نابهنجار دربروز جرايم نيز نبايد غافل شد. امروزه ما به شهرهايي با محله هاي با قوام و با کيفيت بالاي زندگي نيازمنديم ، به خيابان هايي نيازمنديم که پدر و مادر از پياده فرستادن بچه هايشان به مدرسه احساس امنيت کنند.
در اين بين نقش شهرسازان و معماران از يک طرف و نيز مجريان طرح هاي شهري از طرف ديگر به منظور ايجاد فضاهاي شهري امن مغفول مانده است ، و لازم است با درک و شناخت دست نامرئي برنامه ريزي و طراحي محيطي و قابليت آن در پيشگيري از جرائم ، تلاش نمود و يا حتي الامکان اين زمينه هاي بروز جرم را کاهش داد . به طور کلي تحقق اين شرايط به نوبه ي خود موجب کاهش انگيزه مجرمين نيز خواهد شد. در اين مقاله به بررسي عوامل شهري و معمارياي که زمينه ساز جرم و نا امني در محيط هاي شهري هستند پرداخته ميشود.
واژگان کليدي : فضاي شهري امن -جرم و جنايت -طراحي محيطي -آنومي و ناهنجاري
١-مقدمه
به عقيده ي مازلو روانشناس معروف (١٩٦٨) هنگامي که نيازهاي فيزيولوژيک برآورده شدند بلافاصله مردم توجه شان به برآورده ساختن و ارضاي نيازهاي سطح بالاتر نظير امنيت معطوف خواهد شد.
اين نيازها شديدا و به گونه اي تنگاتنگ با توانايي هاي اجتماعي و کالبدي محيط در رابطه اند. دکتر اشتون نيز که از صاحب نظران بين المللي شهرسالم به شمار ميرود در کتاب خود تحت عنوان
(visions Healthy city concept and) امنيت را يکي از کيفيت هاي غير قابل جايگزين در ايجاد شهرسالم مورد اشاره قرار ميدهد.(١٩٨٨:١٦ ,Ashton)
به طور اساسي سنجش رابطه ي شهرنشيني و متغيرهاي مربوط به آسيب هاي اجتماعي ( رفتارآنوميک ) نشانگر تاثير شهرنشيني بر گسترش و تشديد اين متغيرها ميشود هرچند اين تاثيرات به صورت غيرمستقيم باشد. از همين روست که شهر به نظر رابرت پارک و مکتب شيکاگو بهترين مکان براي ظهور پديده بيسازماني (آنومي) است .
شهر خصوصا شهرهايبزرگ و پرجمعيت که شلوغي و گمنامي از خصوصيات آن هاست محيطي مناسبي براي پناه گرفتن مجرمين محسوب ميشوند. در اين شهرها اکثر مردم همديگر را نميشناسند و اين امر به مخفي ماندن جرايم نيز کمک ميکند . حال آنکه در نقطه مقابل ، جوامع انساني کوچک تر نظير روستاها هيچ کس غريبه نيست و همه افراد نسبت به يکديگر شناخت کامل و عميق دارند. بنابراين در بحث پايداريشهرها يکي از عوامل مهم و تاثيرگذار در رشد و توسعه ي شهرها موضوع امنيت ميباشد.
امنيت :
فرهنگ لاروس امنيت را چنين تعريف ميکند: اعتماد، آرامش روحي و رواني است . تفکري که بر اساس آن خطر، ترس ، وحشت و خسران بيمعنا ميشود و معادل فقدان مخاطرات است .(١٩٧٣:٢٢٢ ,Sumpf)
٢- مفهوم فضاي شهري امن :
مفهوم فضاي شهري امن در مقابل مفهوم فضاي شهري ناامن قرار دارد . پديده ناامني داراي دو جنبه ي عيني و ذهني است و کليه عرصه هاي زندگي را در برميگيرد. مقوله ي ناامني از جنبه ي عيني ، کليه مظاهر ناامني از جمله سرقت ، قتل ، خشونت و ... را شامل ميشود و مقوله ي ناامني از جنبه ي ذهني ، شامل داوري در خصوص امنيت منطقه و فضا است . براي رسيدن به بحث فضاهاي شهري امن در تبيين عوامل موثر پيدايش آنومي و جرم ، آن ها را در قالب سه دسته و سطح مورد بررسي قرار داديم : سطح کلان : عوامل موثر در پيدايش آنومي در جامعه ( جامعه فراشهري ) سطح ميانه : عوامل موثر در پيدايش آنومي در هر شهر
سطح خرد: عوامل موثر در پيدايش آنومي در مکان ها و موقعيت هاي شهري ( فضاها)
مفهوم يک فضاي شهري امن به صورت جامع شامل همه ي عوامل موثر در سطوح سه گانه مذکور ميشود.
به عبارت ديگر يک فضاي شهري امن در صورتي معنا مييابد که همه ي سطوح عوامل بازدارنده ي نقش خود را به صورت مطلوب ايفا نمايند و سطوح بالاتر به عنوان چتر حمايتي مانع ريزش ، انتشار و ايجاد ناهنجاري به سطوح پايين تر گردند.
بنابراين فضاي شهري امن ،فضايي است که امنيت و آسودگي خاطر هرسه گروه از اين افراد را که شامل حاظرين ، عابرين ، وناظرين در فضا هستند را فراهم آورد.
به طور کلي از هفت ويژگي عام براي محيط هاي ايمن و امن شهري ياد ميشود. اين ويژگيها از طريق تحقيق و پژوهش ها، همزمان در روش هاي پيشگيري از جرم و هم چنين نظريه هايطراحيشهري به دست آمده اند. پايداري اجتماعي امنيت نيازمند توجه همزمان به طراحيشهري و پيشگيري از جرم مي باشد.
٣- عوامل موثر در پيدايش آنومي شهري
بينظمي، نا امني و جرايم از انواع عمده ي اختلال اجتماعي و اختلال هنجاري است . منظور از اختلال هنجاري تقريبا همان چيزي است که دورکيم آن را آنومياجتماعي مينامد. در پيدايش آنومي(جرم و جنايت ) مانند هر پديده ي ديگر در جامعه عوامل مختلف و متعدد تاثيرگذار هستند و اين عوامل مانند هر امر توسعه ستيز و يا توسعه مدار به چهار بعد يا پايه ( اقصادي، اجتماعي، فرهنگي و محيطي) قابل تجزيه است، براين اساس عوامل موثر در پيدايش آنومي را در جامعه به چهار پايه تجزيه ميکنيم :
١-عوامل اجتماعي موثر در پيدايش آنومي در جامعه
٢-عوامل اقتصادي موثر در پيدايش آنومي در جامعه
٣-عوامل فرهنگي موثر در پيدايش آنومي در جامعه
٤-عوامل محيطي موثر در پيدايش آنومي در جامعه
٣-١- عوامل اجتماعي موثر در پيدايش آنومي در جامعه :
در گذشته به دليل ثبات زندگي اجتماعي و اشتراک شديد افراد در آداب و رسوم ، عرف وسنت اين امر مانع بزرگي براي رفتار مجرمانه (آنومي ) محسوب ميشد ولي با توسعه ي تمدن و صنعتيشدن جوامع و پيدايش شهرهايبزرگ و افزايش تراکم جمعيت ،آداب ،رسوم اجتماعي و قوانين اخلاقي قدرت ديرين خود را از دست دادند.
هم چنين ناهمگوني اجتماعي زياد، سبب سست شدن سيستم هاي کنترل غيررسمي و در نتيجه فراهم شدن زمينه ي اشاعه ي آسيب هاي اجتماعي و پيدايش انواع ناهنجاريها و بزه ها در قالب باندهاي غيرقانوني شده است .
برخي از نتايج بررسي ها و مطالعات صورت پذيرفته درخصوص ساختاراجتماعي حاکي از آن است که :
-در محلاتي که درآن ها افراد مجرد بيشتري وجود دارد ميزان جرم ، جنايت ، و ساير رفتارهاي آنوميک نيز بيشتر است .
-در محلاتي که همسايگان ساليان دراز همديگر را ميشناسند، ميزان جرم ، جنايت وساير رفتارهاي آنوميک پايين ميباشد.
-برعکس عدم ارتباط همسايگان با يکديگر ميزان رفتارهاي آنوميک را بالا ميبرد.
-افزايش جرم با افزايش تراکم جمعيت در محلات شهري رابطه ي مستقيم دارد و اين به ويژه در محلات عقب مانده ي شهري کاملا صادق است .
٣-٢- عوامل اقتصادي موثر در پيدايش آنومي در جامعه
در صورتي که اجتماعي نتواند حداقل نيازهايمادي را براي اعضاي خود از راه مشروع و قانوني تامين نمايد، افراد از ابزار نامشروع ( ارتکاب جرم ) جهت رسيدن به خواسته هاي خود استفاده ميکنند. در واقع بسياري از رفتارهاي آنوميک با انگيزه هاي اقتصادي و رسيدن به منافع مالي و اقتصادي خاصي انجام ميشود. از اين رو ، از مهم ترين عوامل پيدايش آنومي در هر جامعه ميتوان فقر، بيکاري و شرايط بد اقتصادي را نام برد.
١-فقر و نياز مالي ٢-بيکاري
٣-عدم تعادل دررشد و توسعه ي اقتصادي شهر ٤-تورم
بنابراين نتيجه اي که حاصل ميشود آن است که فقر و نياز مالي يکي از مهم ترين عوامل ارتکاب جرم در افراد ميباشد.
٣-٣-عوامل فرهنگي موثر در پيدايش آنومي در جامعه :
٣-٣-١-عامل در هم شکستگي ساختار فرهنگي :
از نظر مرتون آنومي، يک درهم شکستگي ساختارفرهنگي است . اين وضعيت زماني پيش ميآيد که بين اهداف و هنجارهاي فرهنگي و امکانات موجود تفاوت فاحش وجود داشته باشد. تنش هايي که از برآورده نشدن نيازهايفرهنگي در شکل جامعه حاصل ميشود، متعدد است . نظير معمول شدن شيوه و فرهنگ زندگيبيگانه ، سردرگمي فرديوجمعي در بافت اجتماعي و... اينها رفتارهاي انطباقي است که به قيمت از دست رفتن هويت فرهنگي تمام ميشود و باعث تضادها ، برخوردها و حتي شورش در جامعه خواهد شد.
٣-٣-٢-عامل ايجاد کننده ي خرده فرهنگ هاي کجرو :
هرنوع رفتار آنوميک در قالب يک خرده فرهنگ کجرو به وجود ميآيد که پيش از آن قطعا نوعي الگوي جداييگزيني فضايي و تمرکز فقر وجود داشته است . در تبيين اين رابطه ، فرهنگ گرايان معتقداند که عامل اصلي تمايل به کژرويها در طبقات پايين ، خرده فرهنگ اين طبقات است .
٣-٣-٣- عدم تجانس فرهنگي :
شهرها به دليل هجوم مهاجرين و مردماني با ريشه هايفرهنگي متفاوت از انسجام فرهنگي لازم برخوردار نيستند و موجب بروز ناهماهنگي و تعارض فرهنگي ميشود. مجمع جهاني بهداشت رواني، در سال ١٩٥٨، تاثير رواني مهاجرت در وقوع جرم را مورد بحث و بررسي قرار داده و ناراحتيهاي روحي مهاجرين را بيش از ساير عوامل موثر دانسته است . (بي نا،١٣٧٥: ٨٧)

٣-٤- عوامل محيطي موثر در پيدايش آنومي در جامعه :
فرصت جرم در محيط هاي شهري :
بيشتر جرم ها به اين دليل ارتکاب مييابند که بزه کار ميتواند فرصت را تشخيص دهد. فرصت جرم ميتواند يک فرصت يا ترکيبي از فرصت ها باشد مانند دسترسيآسان ، مکان هايي براي پنهان شدن ، نبود تعريف آشکار ميان مکان همگاني و خصوصي، روشناييکم ، درختاني که فرد بتواند خود را در پشت آن پنهان کند و به طور کلي هرچه بزه کاران بيشتر احساس ناامني و آسيب پذيري کنند، کم تر ممکن است که مرتکب جرم شوند.
هم چنين مکان هاي همگاني که افراد در طول روز از آن ها گريزانند عبارتند از خيابان هاي خلوت وپرت ، زيرگذرها ، بوستان ها و جنگل ها، افزون بر اين ها، حومه و مرکز شهرها که جوانان در آن جا در مکان هاي همگاني تجمع ميکنند، نيز ميتواند مکان هاي ترساننده اي براي ديگران ، به ويژه براي ميانسالان و سالمندان و بانوان باشند.
تحليل جرم خيزي
به نظر ميرسد يک مجرم در برخورد با مکان هميشه با اين پرسش ها روبرو است :
١-اينجا چه امکانات و تسهيلاتي براي ارتکاب جرم دارد؟
٢-در اين مکان چه اهداف مجرمانه اي را ميتوان دنبال نمود؟
٣-چگونه ميتوان پس از ارتکاب جرم خيلي سريع از صحنه فرار کرد؟
با استفاده از روش هاي فرصت جرم و بررسي شرايط مکاني و الگوهاي فضايي که موجب افزايش احتمال جرم در سطح شهري مي شوند، ميتوان شرايط فضايي و کالبدي مستعد وقوع جرم را مشخص نمود.( کلانتري،١٣٨٠: ٦٨)
هم چنين دراين خصوص مطالعات به عمل آمـده توسـط صـاحب نظـران نظريـه ي پيشـگيري از جـرم ازطريـق طراحـيمحيطـي(CPTED) از دهه ي ١٩٧٠ به اين سو حاکي است نوع کاربري و کيفيت همجواري کاربريها، کميت و کيفيت سـاخت وسـازهايشـهري ، تعـداد واحـدهـاي مسکوني يک ساختمان ، تراکم ساختماني ، فرم و کيفيت ساختمان ها ، نحوه ي استقرار بناها در فضايشهري ، قابليت ديد به فضـا و.... جملگـي بر شرايط و فرصت هايجرم خيزي مکان ها و فضاها موثر است .
(٥-١ :١٩٩٦ ,B.Robinson)
" CPTED"چيست ؟
يکي از مکتب هاي جديد بررسي جرم شناسي CPTE ميباشد که دراين چارچوب مجموعه ي نظريه هاي CPTED تلاش زيادي براي فهم رابطه مکان و جرم به عمل آمده است . انديشه هاي جفري و جيکوب درشکل گيري و توسعه ي آن نقش بنيادي داشته است . CPTED يک پيشنهاد روش شناسي طراحي است که براساس آن با به کارگيري طراحيمناسب و هدف مند محيط انسان ساخت ، معماران و شهرسازان ميتوانند مجال ارتکاب جرم و تبهکاري را کاهش داده و کيفيت زندگي را بهبود بخشند. در واقع ، هدف نظريه ي پيشگيري از جرم از طريق طراحي محيطي ، مشخص کردن شرايط کالبدي و محيط اجتماعي است که شرايط امکان و يا تسريع در ارتکاب جرم را فراهم ميکند. دراين چارچوب طرح هايتخصصي CPTED از سه استراتژي اساسي استفاده مي کنند.کنترل دسترسي طبيعي، نظارت طبيعي و تقويت منطقه اي (Atlas,1999: 1)
٤-مولفه ها و راه کارهاي ايجادفضاهاي شهريامن
معيار کلي را به شرح زير تقسيم ميکنيم :
الف - اندازه و فرم فضا
ب -آسايش بصري و محيطي
ج -سازمان فضايي و نفوذپذيري
د- کيفيت مسکن و کاربريزمين
بنابراين مولفه ها و معيارهاي فضاهاي شهري امن به نوعي به استراتژيهاي غيرکيفري پيشگيري از جرم به ويژه استراتژيهاي محيطي تاکيد دارد.
الف -اندازه و فرم فضا:
١- اندازه فضا
مقياس بزرگ به لحاظ کاهش امکان کنترل پذيريمحيط ، احساس امنيت را کاهش ميدهد. مهم ترين مميزه شهرهاي گذشته ، سکون آن ها بودند. محدوده ي تحت اشغال اين شهرها و تعداد شهروندان آن ها از حدي مشخص فراتر نميرفت . آن ها ساکنين خود را تنگ در آغوش ميگرفتند و بدين ترتيب احساس امنيت را برايشان فراهم ميآورند.(ياراحمدي، ١٣٧٨: ١٣)
امروزه به علت امکان گسترش شهرها چنين توقعي از شهرها، منطقي به نظر نمي رسد ليکن ، آن را ميتوان تا سطح ساختار فضايي محلات تعميم داد.
ارسطو معتقد بود که شهر نبايد آنقدر بزرگ باشد که صداي کمک خواهي مردم از پشت ديوارهاي آن شنيده نشود. يافته هاي مطالعاتي و نظريات ارائه شده معاصر نيز حاکي از آن است که اندازه ي فضا در تغيير امنيت و آسايش اجتماعي تاثير ميگذارد و اين از يک سو ميتواند موجب افزايش اضطراب ، نا سازگاري و خشونت هايشهري و علي القاعده افزايش رفتارهاي آنوميک شود و از سوي ديگر انسجام اجتماعي را در مقابل آسيب پذيري تضعيف نمايد.
افلاطون نيز اندازه ايده آل شهر را ، شهري متوسط با ٥٠٤٠ نفر جمعيت ميدانست و معتقد بود که چنـين شـهري وحـدت و انسـجام خـود را حفظ ميکند. به باور افلاطون در صورتي که اندازه ي شهر از اين آستانه فراتر رود، امکان اجتمـاع همگـاني از شـهروندان سـلب مـيشـود. در نتيجه با سست شدن روابط اجتماعي به بروز ناهنجاريهاي متعددي در شهر ميانجامد.
بنابراين موضوع مذکور خود داراي آستانه اي اسـت کـه مـيتـوانيم بـراي آن قائـل شـويم هـم چنـين صـاحب نظـران روانشناسـي اجتمـاعي و جامعه شناسان ، نياز به خلوت و مسئله ي احساس ازدحام در فضاهاي کوچک را در ارتباط با آسيب شناسي رفتارهاي اجتماعي مورد توجـه قـرار داده اند.
هر چند که فضاهاي بيکران و خالي خود اضطراب آور است و شرايط جرم خيزي را فراهم ميسازد از طرف ديگر فضاهايکوچک ، بـا تـوام شـدن ازدحام زياد نيز ميتواند شرايط آسيب پذيري را موجب شود. در واقع يکي از مهم ترين عوامل موثر بر رفتـار، همـواره تعـداد افـراد موجـودبراي تماس در يک محدوده ي فضايي تعريف شده ميباشد. مجاورت فضايي يکي از عمده ترين تعيين کننده هاي روابط انساني است . امـا حضـور عـده اي زياد دريک فضاي بسيار کوچک نيز ميتواند منجر به ادراک ازدحام شود.
٢-فرم فضا:
بدون شک يک مجرم نميخواهد در حال ارتکاب جرم ديده شود و بدون ترديد، عدم رويت بصري ناشي از فرم فضا ، شرايط بسيار مناسبي براي اهداف و رفتارهاي بزهکاران و خلاف کاران فراهم ميسازد.
اسکار نيومن در مطالعات و تحقيقات خود دريافت که جرم در مجتمع مسکوني عمومأ در جايي صورت ميگيرد که فعاليت هاي مجرمانه به سختي مشاهده و رويت ميگردد و دسترسي عموم به اين مکان ها به سادگي صورت نميگيرد. او نتيجه گرفت که هنگامي که ساختمان ها به گونه اي طراحي شوند که ساکنين بتوانند درب هاي ورودي و اماکن عمومي را تحت نظر داشته باشند ، جرم کاهش مييابد .
جين جکوبز نيز با طرح نظرياتش در کتاب خود تحت عنوان مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريکا، تاثير بسيار چشم گيري در نظريات جرم شناسي شهري ايفا کرد. وي در نظريه اش اذعان داشت که براي نظارت و مراقبت از خيابان ، چشماني لازم است که فضا را تحت کنترل خود قرار دهند، اين چشمان کساني هستند که ميتوان آن ها را، مالکين طبيعي خيابان نااميد و در واقع ميتوان آن ها را به عنوان ساکنين و عابرين فضاي خيابان تعبير نمود.
هم چنين بناهايي که در مجاورت يک خيابان قرار دارند بايد به سوي آن جهت گيري کنند. اين بناها نبايد به خيابان پشت کرده و نماهاي کورشان را بدان عرضه کنند تا بتوانند به فضاي خيابان نظارت داشته و حرکات مردم و غريبه ها را تحت کنترل خود داشته باشند.
هم چنين بايد در طراحي خيابان ها از ايجاد گوشه ها و کنج هاي تاريک که به دور از ديد عابرين ميباشد پرهيز نمود.
مطالعات به عمل آمده با استفاده از GIS در ژاپن ، در خصوص بررسي ارتباط ميان وقوع جرم و جنايت و محرکات محيطي آن ، حاکي از آن است که دزدي از آپاتمان هايي که فرم فضاي ورودي آن ها در معرض ديد نبوده است نسبت به ساير آپارتمان ها بيشتر بوده است .( (Ogawa and Others
بنابراين ، ساختار فيزيکي فضا يا به عبارتي فرم فضا در چگونگي ايجاد يک فضاي بدون دفاع نقشي انکارناپذير دارد و ازاين رو توجه به کيفيات فرم فضا اهميت مييابد. براي مثال خوانايي کيفيتي است که تصويري روشن در ذهن هر ناظر به وجود ميآورد. مراد از آن شکل ، رنگ ،نظم و ساماني است که با ايجاد تصويري روشن و مشخص رويت زندگي آدمي را آسان و ميسر ميدارد. فضاهايي که از نظر ساختاري و فرم به گونه اي باشد که نماياني آن به حداقل برسد به علت در معرض ديد نبودن و ناپيدايي که دارا ميباشد، شرايط محيطي را به صورت بالقوه جهت رفتارمجرمانه مساعد ميسازد.
هم چنين ميزان حفظ تداوم بصري و فضايي بين فضاي بر آمده و محيط به ميزان اختلاف سطح آن ها بستگي دارد که قطع تداوم بصري و فضايي باعث مخفي ماندن عملي در محدوده آن ميشود و مناسب جهت به سرانجام رساندن عملي نابهنجار در سطوح کف فرورفته ميشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید