بخشی از مقاله
بررسی تزئینات هندسی در معماری ایران،( بررسی موردی الگوی ستاره اسلامی )
چکیده
تزئینات هندسی در معماری ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این مقاله ابتدا به بررسی مفاهیم، زیبایی شناسی و سیر تحول تزیینات معماری از آغاز ایران باستان تا پایان دوره ی قاجار پرداخته شده است. سپس به بررسی و توصیف ساختار هندسی در تزیینات اسلامی و رجوع و وقوف معماران سنتی به قدر و هندسه و اصولی که مبنای شکل گیری مخلوقات عالم نیز می باشد، می پردازد. الگوی هندسی ستاره در تزیینات اسلامی بی شک زیباترین و پیچیده ترین این الگوها هستند. این الگوها تنوع بی شماری دارد و شامل شش پر، هشت پر، ده پر و...... است و زیبایی آن ها به نظم، تکرار، قرینگی و زایش مداوم بوده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این تزیینات در معماری اسلامی تنها مایه ی لذت چشم یا ذهن نبوده، بلکه مفهومی بسیار عمیق تر داشته است که هنرمندان ایرانی در غیاب اندازه ها و ابزارهای امروزی از دایره به عنوان پایه ای برای تکثیر این تزیینات و جلوه های گوناگون تو در توی آن که نمادی از ایجاد کثرت در عین وحدت می باشد استفاده می کردند. هنرمندان متفکر ایرانی از همان ابتدا به اهمیت نمادگرایی و زیبایی شناسی این تزیینات پی بردند و بر همین اساس باکاربرد آن ها، الگوی ستاره اسلامی را به یکی از عناصر اصلی تزیینی دوره ی اسلامی تبدیل کردند.
واژه های کلیدی: تزیینات در معماری، هندسه در معماری، ستاره
مقدمه
هنر معماری از بارزترین جلوههای فرهنگ هر قوم و هر دوره ی تاریخی و نمایشگر گویای فضای زیست آدمی است. این هنر در گذشته تابع اصول و ضوابط کما بیش معین و شناخته شدهای بود و پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ جامعه و الگوهای رفتاری داشت. به همین دلیل معماری هر دوره انعکاسی از فرهنگ و هنر آن دوره محسوب میشد و هر سبک جدید معماری بر اصول، روشها و سنتهای سبکهای پیشین استوار بود. بناهای تاریخی و آثار جالبی که در سراسر این کشور باستانی وجود دارد و آن چه که در طول زمان به دلایل مختلف از بین رفته است، نتیجه قرنها کار و تلاش نیاکان ماست که در این مورد از هیچ کوششی دریغ نکردهاند.سابقه معماری ایران براساس بررسیها و کاوشهای باستانشناسی به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد میرسد. از آن زمان تاکنون این هنر در ارتباط با مسائل مختلف، به ویژه دلایل مذهبی گسترش و تکامل یافته است. معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در قیاس با معماری سایر کشورهای جهان، ارزشی مخصوص بهخود دارد. ویژگیهایی چون طراحی متناسب، محاسبات دقیق، ستونهای بلند و گوناگون که هر کدام در عین سادگی معرف شکوه معماری این سرزمین است.
معماری سنتی ایران از نظر تکامل روندی پیوسته و ملایم و استوار را تا دوره قاجار پیمود و دگرگونیهای لازم در هر مرحله یا دوره متناسب با نیازها و خواستهها در آن پدیدار شده تا به بهترین نحو ممکن، متناسب با شرایط و امکانات هر دوره پاسخگوی نیازهای کارکردی، فضایی و بصری ممکن باشد.
تحولاتی که از آغاز قرن معاصر شروع شد، موجب گسیخته شدن رشتههای پیوند بین برخی مظاهر و جلوههای زندگی با فرهنگ جامعه شد و در نتیجه این روند معماری سنتی از حرکت باز ایستاد و در بسیاری عرصهها مورد بیتوجهی واقع شد.
در دوره قاجار همزمان با گسترش روابط ایران با اروپائیان، زمینههای نفود فرهنگ و تمدن آنان در ایران نیز به تدریج فراهم شد و بسیاری از عرصههای فرهنگی، اجتماعی، شهری و از جمله معماری را تحت تأثیر قرار داد.
به دنبال این تغییرات در معماری ایران مثل جدا شدن از ارزشها و تجربیات معماری سنتی و رو آوردن به غرب که از آن زمان تا امروز نیز کمابیش ادامه یافته به عنوان یک روند اصلی در بین بسیاری از متخصصان استمرار یافته است و نباید این امر مهم را از نظر دور داشت که توجه به معماری سنتی و بومی کشور از سوی متخصصان در دهههای پیشین،غالباً تحت تأثیر اندیشههای غربی همچون پست مدرنیسم بوده است.
هنر در معماری ایران در طول تاریخ نقش بسزای را ایفا کرده است. بطوری که معماری بدون شناخت دنیای لطیف هنر، بدون غور در عمق شاعرانه اشیاء و بدون برخورداری از نگاه عارفانه ممکن نیست. با وجود این تغییرات در معماری بنیادهای فکری ,ذوق های هنری و... نیز بدون تغییر نمانده است.
اگر برای معماری کالبد و روحی قائل باشیم، بی گمان در معماری ایرانی، تزیینات همانند روحی خواهد بود که کالبد سازه هارا به تمامی در بر گرفته است. باور این پندار با نگاه به ماهیت نخستین سازه های معماری در ایران باستان به مثابه سکونت گاه های متعلق به انسان یکجا نشین و برخوردار از آرایه های ساده گلی سرخ رنگ و سیاه رنگ چنان دشوار نخواهد بود.1
تزیینات در معماری
در هنر ایرانی هر نقش ورای ارزش صوری خود، دارای ارزشی برگرفته از فرهنگ و بیان گر آرمان تداوم یافته مردم جامعه درنسل های پیاپی است. به عبارت دیگر هدف هنرمندان ایرانی از یک سو، تبیین نگرش خاص ایرانیان نسبت به هستی و ازسوی دیگر بخشیدن به دست آوردهای هنری پیشینیان خود بوده است.
در این میان آرایه های تزیینی همانند بیانیه های استواری بر راستای تعیین چارچوب های بینش زیبایی شناسانه ایرانیان بوده است. باید گفت هنرمندان ایرانی و به ویژه تزیین کاران در روند تداوم بخشیدن به دست آوردهای هنری پیشینیان هرگز در چرخه تکرار و تقلید قرار نگرفته اند. به این معنی که تغییر تداوم هنر ایرانی هرگز ناظر بر مفهوم سکون نبوده است، حتی تعبیر باستان گرایی نیز در مورد هنر ایرانی بیان گر مفهوم سکون نخواهد بود.2
تاریخچه تزیینات
ایران باستان
تاریخ سکونت ایران بر اساس یافته های باستان شناسی در خرم آباد و لرستان به 40 تا 50 هزار سال قبل برمی گردد. بعضی منابع به نشانه هایی از سکونت در سرزمین ایران اشاره می کنند که مربوط به 200 تا 400 هزار سال قبل مربوط می شود. ایرانیان پیش از رواج کاشی کاری بناهای خود را با نقاشی و رنگ تزیین می کردند. البتهاین نقاشی و رنگ معمولاً از گل و بوته، منظره و از این گونه موضوعات تجاوز نمی کرد. نقاشی روی دیوار تا حدود قرن چهارم هجری در کنار رقبای دیگر دوام یافت تا اینکه با ظهور جلا و صیقل و نقوش کاشی رفته رفته جایگاه پیشین خود را از دست داد.3
دوران ایلامیان
ایلامیان گاهی دیواره های داخلی بناها را با ردیفی از تصاویر هیولاها و جانوران خیالی و اسطوره ای پر می کردند. شاید نتوان به این عمل به جرأت نام تزئین داد. چراکه ممکن است این رفتار بیشتر از حس زیبایی شناسی برخاسته از نیازهای آئینی باشد، اگرچه همچنان می توان از آنها به عنوان اثری هنری یاد کرد. هفت تپه یکی از قدیمی ترین آثار به جا مانده از عیلامیان در ایران کنونی است. آنچه از گزارشات حفاری این منطقه به دست می آید این است که؛ در یکی از زیگورات های هفت تپه بر روی زمین آثار نقاشی روی دیوارها بر روی قطعات آوار دیده شده است. این نقاشی ها بیشتر قسمت بالای دیوار را تزئین می کرده است. متأسفانه قطعات بزرگی که مضامین تصاویر را روشن کنند به دست نیامده است. احتمالاً علاوه بر نقوش هندسی با اشکال دایره (با اثر پایه پرگار)، مثلث، چهارگوش و مربع، تصاویری از طبیعت هم بر دیوارها نقش می شده است.4
دوران مادها
از دوران مادها آثار زیادی برجای نمانده است. استحکامات و شهر هگمتانه یکی از بقایای مهم این دوره است. از شگفتی های این مجموعه که تاریخ نویسان به آن اشاره کرده اند، هفت باروی آن است که هر کدام به رنگی آراسته بودند. به قول هرودت؛ » اولی سفید، دومی سیاه، سومی ارغوانی، چهارمی آبی و پنجمین نارنجی است و تمام اینها را با الوان رنگین کرده بودند و دوتای آخری یکی از نقره و دیگری از طلا مستور شده بود.5«
دوران هخامنشیان
آپادانای شهر شوش و کاخ زمستانی امپراتوری که تصاویر سربازان جاوید با لباس های پرکار و رنگ های متنوع بر آجرهای رنگین و لعاب دار آن شهرت جهانی دارد. ستون ها به رنگ زرد روشن رنگ آمیزی شده بودند که علاوه بر تزیین نقایص سنگهای آهکی به کار رفته را نیز می پوشاندند. تخت جمشید اثر بی بدیل دیگری است که می توان در آن سراغی از رنگ و نقاشی دیواری هخامنشیان را گرفت. از جمله باید به مانده هایی از یک فرش گچی اشاره کرد که به رنگ قرمز در گوشه یکی از اطاق های شمالی کاخ تچر به دست آمده است.6
دوران پارتیان و سلوکیان (اشکانی)
پلکان جبهه شمالی از آثار باقی مانده بر کوه خواجه در سیستان معروف به کاخ شاهی کوه خواجه، به فضائی باریک و دراز دالان مانند راه می یابد که به دلیل وجود نقاشی های دیواری بر بدنه دیوارهای آن، توسط “هرتسفلد” و محققان بعد از وی به گالری شهرت یافته است. هرتسفلد این آثار را متعلق به قرن اول میلادی و اشکانیان دانسته. این گالری 40 متر طول و 1/5 تا 2 متر پهنا دارد. به نظر می رسد که در این نقاشی ها از رنگ های زرد، سرخ، سبز، قهوه ای و آبی استفاده شده است. در این نقش ها خدایان، که بخش و قسمتی از پیکر هریک از آنان پشت پیکر خدای دیگر قرار گرفته است، همه به صورت تمام رخ ایستاده اند. احتمالاً این شیوه پوشش یک تصویر بر روی تصویر دیگر به منظور القای عمق بوده است. (تأثیر این تکنیک را دردوره ساسانی در نقش برجسته معروف کرمانشاه که دسته ای از گرازها را در میان نیزار نشان می دهد، می توان دید.) در یکی از دیوارها نقشی از شاه و ملکه و در جایی دیگر رب النوع عشق یونان (اروس) سوار بر اسبی سرخ رنگ دیده می شود. در اینجا چهره ها به حالتی نیم رخ و تمام رخ است. (یکی از تأثیرات نقاشی دوره اشکانی بر سیر هنر، همین رواج تصاویر تمام رخ است) در اطراف پنجره های تالار، تماشاگران نقش شده اند.7
دوران ساسانیان
ساسانیان به تبعیت از هخامنشیان توجه خاصی به نقوش برجسته از خود نشان دادند. از طرفی متأثر از امکانات امپراتوری تازه تأسیس خود و هنر اشکانی، شیوه ای منحصر به فرد در هنر را پیش گرفتند. این زمان یکی از دوره های شکوفائی هنر گچبری است. اما همچنان از رنگ و نقاشی نیز برای زینت ابنیه استفاده می شود. نمای کاخ های ساسانی که با سنگ های تیشه ای و یا لاشه سنگ و یا خشت و آجر ساخته می شد، اغلب با اندود گچ سفیدکاری می شد و در داخل دارای تزئینات نقاشی بود.
این نقش ها بیشتر شامل طرح های تزئینی انسان، حیوان، شکارگاه، گل و گیاه و نقوش هندسی الوان بودند. به روایت پرفسور پوپ تا سال 1304 هجری شمسی در طاق بستان در کرمانشاه، یکی از یادگارهای دوره ساسانی، آثار رنگهای قرمز، زرد، فیروزه ای، آبی پررنگ، سبز کم رنگ، ارغوانی، بنفش، نارنجی، صورتی و سپید بر این بنا قابل مشاهده بوده است. صحنه هایی از جنگ، شکار و گردش، موضوع نقاشی های دیواری موجود بر سطوح را تشکیل می داده است.8
دوران اسلامی
با پذیرش دین اسلام و حرمت نقوش انسانی و ذی روح در اوایل قرون اسلامی هنرمندان نقاش زبردست ایرانی به نقوش گیاهی و تصاویر هندسی و به عبارتی اسلیمی ها گرایش پیدا کرده و به تدریج در آثار خود موضوعات و مضامین مذهبی را به تصویر کشیدند. در این تصاویر از هنر پارتیان و ساسانیان بهره بردند و همان روش ها را ادامه دادند. همچنین حضور رنگ را در تزئینات گچبری به طور گسترده و متنوع می توان دید. شیوه ای که در معماری ایلخانی به وفور به چشم می خورد. تا اینکه در دوره تیموری به گونه ای بلوغ در نقوش اسلیمی و ختایی و گل و گیاه و جانوران ختم می شود. مسجد شوش و فهرج از قدیمیترین نمونههای مساجد ایران در دوران اسلامی هستند.
با تأسیس سلسله امویان در دمشق و عباسیان در بغداد، معماری دچار دگرگونی شد. بناهای قبهالصخره و مسجد جامع دمشق و مسجد سامره حاصل این تحول هستند. این بناها نیز در شیوه معماری و در تزئینات از معماری ساسانی الهام گرفتهاند.9
دوران سلجوقیان
دوره سلجوقی را می توان نقطه عطفی در تاریخ معماری ایران محسوب نمود . اشکال جدید معماری و بروز شیوه های تزیینی جدید سبب شد تا معماری ایران به تدریج یک شکل نهایی به دست آورده و در نهایت به انسجام، هماهنگی و پختگی کامل برسد. در دوران حکومت سلجوقیان به جای استفاده از رنگ برای ایجاد نقوش بر بناها, از گچ و آجر استفاده می کردند. کاربرد دو عنصر گچ و آجر هم به عنوان مواد و مصالح و هم به عنوان بخشی از تزیینات، از مهم ترین شاخص های معماری این دوران به شمار می رود . سابقه استفاده از آجر در ایران به دوران باستان باز می گردد. گچ نیز از دیرباز در معماری ایرانی هم به عنوان ماده چسباننده و هم ماده زینتی به کار می رفت.در دوره سلجوقی انواع تزیینات آجری در شکل انواع رج بندی، گره سازی، بافت های متضادو ... و گچی به صورت سفیدکاری، گچبری شیر و شکری ، برجسته، برهشته و ...رواج و گسترش زیادی پیدا کرد. در کنار گسترش شیوه و سبک های تزیینی مذکور با کنار هم قرار گرفتن گچ و آجر و تلفیق ویژ گی های هنری و قابلیت های کار بردی این دو ماده هنرمندان به شیوه های نوینی در تزیین بنا دست یافتند . یکی از این شیوه ها بهره گیری از توپی های گچی ته آجری است که می توان به عنوان یک تزیین خاص این دوران از آن نام برد.10
ایلخانیان
معماری این دوره شاهد تحولاتی ویژه گردید. تزئینات گچبری، کاشیکاری و آجرکاری با مهارت خاص بناها را زینت میداد. محراب مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع ارومیه، اشترجان و دیگر بناها نشانگر اوج رونق و شکوفایی این هنر تزئینی است. مسجد اشترجان در نزدیکی اصفهان و دارای تزئینات مقرنسکاری، کاشیکاری و آجرکاری است. کتیبههای سردر مسجد به خط ثلث لاجوردی در زمینه فیروزهای قرار گرفته است. محراب این مسجد از زیباترین بخشهای این بناست. اطراف آن با کتیبههای گچبری شده به خط کوفی تزئین یافته است. مسجد جامع ورامین نیز در عهد ایلخانی بنا شده و نقشه چهار ایوانی دارد. گنبد مهمترین بخش بناست. سردر ورودی بلند و کشیده مسجد با طاقنماهایی که در دو طرف آن قرار دارد، نمودار ویژگیهای معماری ایلخانی است. این سردر با کاشی معرق تزئین شده و دارای کتیبههایی بهخط ثلث بر زمینه لاجوردی است. مقرنسهای سردر ورودی نیز تلفیقی از کاشی و آجر است.11 از صفویان تا دوران معاصر دوره صفویه در معماری یکی از پررونقترین دورههاست. بناهای این دوره از جذابترین و فریبندهترین بناها درسرتاسرمعماری 42 ساله سلطنت شاه عباس، عصر شکوفایی هنر در ایران است. در این دوره از یکسو روابط ایران و اروپا و از سوی ایرانی است.دوره دیگر روابط ایران و هند توسعه یافت. پایتخت توسط شاهعباس از قزوین به اصفهان منتقل شد. مجموعهای از بناهای بزرگ و چشمگیر در اصفهان به چشم میآید. بناهای متعددی از قبیل قصرها، مساجد، بازارها، پلها و کاروانسراها این شهر را آراسته است و اصفهان را تبدیل به مرکز هنرهای اسلامی شد. جذابیت معماری صفوی با نقشه باز و روان آن که دارای ترکیببندیهای سادهای مبتنی بر افزودن و قرینهسازی است، پیوند دارد.
بنا بر مدارک موجود ، گویا برای نخستین بار آینه در تزئین دیوان خانه شاه طهماسب صفوی در قزوین به کار گرفته شده است. شاید با اشاره به اینکه شاخص ترین آینه های باستانی از گورهای لرستان پیدا شده است، مراحل مختلف آینه کاری را توضیح داده و اضافه کرد:” در طول سده 13 قمری مصادف با 19 میلادی آینه کاری به تدریج رونق گرفت و در دهه ها پایانی این سده به فرازی تازه رسید.در این دوره آثار زیبایی چون تالار آینه کاخ گلستان و تالارها و اتاق های شمس العماره که از نظر زیبایی و ظرافت در آینه کاری کم نظیر است پدید آمد. آینه در این دوران به عنوان نمادین بر سر در خانه ها مشاهده می شود. آینه پیرو مفهوم روشنایی که یکی از بن مایه های اصلی اندیشه ایرانی است به عنوان نمادی از نور و روشنی بر سردر خانه ها نصب شده است تا خانه، خانه نور و امید باشد و صاحب آن خانه به میهمانان و رهگذران کوچه روشنایی نثار کند.مسجد شیخ فضلاالله زیباترین و باشکوهترین بنای درو صفوی است. عظمت این مسجد بیشتر به واسطه کاشیکاری داخل و خارج و کتیبههای زیبای آن است، که به دست هنرمندان معروفی چون علیرضا عباسی، استاد حسینبنّا و باقربنّا انجام یافته است.