بخشی از مقاله

بررسی تطبيقی آثار صمد بهرنگی و شل سيلورستاين

چكيده

ادبيات تطبيقی نوعی فعاليت در حوزه نقد نقد ادبی محسوب میشود كه در آن، ادبيات در مفهوم كلی آن مقايسه و درباره تالقی ادبيات در دو يا چند فرهنگ و زبان مختلف پژوهش میشود. در بررسی تطبيقی آثار، میتوان به چگونگی تأثير و تأثر ديدگاههای فکری و نقاط وحدت انديشه بشری در زمينههای مختلف پی برد.

در مقاله حاضر نخست مفاهيم و تعاريف كلی ادبيات تطبيقی و مبانی آن بيان شده است. سپس از ديدگاه محتوايی و ساختاری، درونمايههای آثار صمد بهرنگی، منتقد و نويسنده ادبيات كودك در ايران و شل سيلورستاين، شاعر و نويسنده ادبيات كودك در امريکا را بررسی كردهايم. نقاط اشتراك و افتراق اين دو نويسنده از لحاظ فضای زمانی و مکانی، نگرش قالب، تطابق ساختاری، شخصيتپردازی و ديگر عوامل به اجمال بررسی و تحليل شده است. گرچه ممکن است اين دو نويسنده اثر مستقيم بر يکديگر نداشته باشند، از نظر توارد میتوان وجوهی مشترك در بين آنها يافت و اين امر سبب میشود تا ما دو نويسنده را دريابيم و تالقی افکار آن دو را در حوزههای خاص بررسی كنيم.

اگرچه زمان و بستر متفاوت اجتماعی، به بروز تفاوتهايی بنيادين در نگرش اين دو نويسنده منجر شده است، زمينه كودكانه نوشتههای آنها بهسمت تربيت خانوادگی و مسائل اجتماعی، سياسی و فرهنگی، قدرت تخيل و توصيف بسيار بالا، عشق، توجه به مردم، فقر، حركت و پويايی، همدلی و نگريستن به جهان از دريچه چشم كودك از

)شورای كتاب


ويژگیها و درونمايههای مشترك بهرنگی و استاين است. توضيح اينکه استاين فرجام كار شخصيتهای بهرنگی را به تصوير میكشد، بنابراين شايد بتوان چنين نتيجه گرفت كه انديشه استاين رشديافته و به تکوين رسيده تفکر بهرنگی است.

كليدواژهها: صمد بهرنگی، سيلورستاين، تطبيق، خورشيد، كودك و نوجوان، ادبيات جهانی، درونمايه، طنز، ادبيات كودك.


مقدمه

ادبيات كودك و نوجوان آثاری هستد كه ارزش ادبی يا هنری دارند و برای كودكان و نوجوانان پديد می آيند. ادبيات كودكان و نوجوانان هم شامل بخشی از فرهنگ شفاهی عامه است، مانند لالايی، متل و قصه و هم آثاری را كه شاعران و نويسندگان برای كودكان و نوجوانان پديد آورده اند مانند داستان، نمايشنامه و شعر دربر میگيرد.

شروع و آغاز ادبيات كودك مشخص نيست. لالايیها، متلها و قصههای عاميانه كه ريشه در تجربههای زندگی و انديشهها و شادیها و غمهای مردم روزگاران بسيار كهن دارند، سرآغاز ادبيات كودكان و نوجوانان در سراسر جهان ازجمله ايران بودهاند. كودك، :1373 ج 2، ص )175

در ايران بهرغم سابقه و شکوه ادبيات، همانند اكثر كشورهای جهان، ادبيات كودكان بهمعنای امروزی، سابقه چندانی ندارد. كودكان و نوجوانان ايرانی تا حدود صد سال پيش، كم و بيش از ادبيات بزرگسالان بهره میجستند. كتابهايی مانند موش وگربه، حسين كرد شبستری و نان و حلوا كه از ديگر كتابها آسانتر ودلنشينتر بودند در دسترس كودكان قرار میگرفت.

نوشتن كتاب برای كودكان و نوجوانان ايرانی از اواخر قرن سيزدهم هجری آغاز شد. كتاب احمد اثر عبدالرحيم طالبوف، يکی از اين آثار است. از سال 1300 هـ . ش. آثار ادبی و خواندنی ويژه كودكان و نوجوانان، اندك اندك افزايش يافت. گردآوری و بازنويسی قصههای كهن و سرودن شعر برای كودكان و نوجوانان ايرانی تقريبا از سال 1340 اوج گرفت. شعر كودك نيز از سال 1340 به بعد راه تازهای در پيش گرفت.

)ندا، )26 :1373
بر رس یت طبی قیآ ثارص مد

ادبيات كودكان و نوجوانان كه از نظر ارزش هنری با ادبيات بزرگسالان برابر است، سه ويژگی مهم دارد: نخست آنکه با زبان و بيان، توانايی درك زبان نوشتاری، تخيل و تجربههای كودكان و نوجوانان متناسب است. ازاينرو برای هر گروه سنی كودك يا نوجوان از متنها و موضوعها و زبان و بيان درخور فهم و درك آنها استفاده میشود؛ دوم، آنکه به رشد و پرورش شخصيت خواننده كمک میكند و به اين نکته توجه دارد كه دوران كودكی و نوجوانی، مهمترين سالهای شکلگيری و پرورش احساس و انديشه است. به همين جهت، از آنچه سبب يأس و بدبينی و بدخواهی میشود، پرهيز میكند؛ سوم آنکه اهميت تصوير را برای كودك و نوجوان برابر با اهميت نوشته میداند و همواره بخشی از پيام خود را به كمک تصوير بيان میدارد. برای اين است كه كتابهای تصويری كودكان خردسال كه حتی نوشته ای به همراه ندارند، در ادبيات كودكان و نوجوانان، ارزش بسيار دارند.

در مقاله حاضر چون بحث تطبيق و مقارنه مطرح میشود، نخست درباره ادبيات تطبيقی و اهميت آن مطلب كوتاهی ايراد میكنيم و سپس به اصل موضوع خواهيم رسيد.

ادبيات تطبيقی

ادبيات تطبيقی، تالقی ادبيات در زبانهای مختلف و روابط پيچيده آن در گذشته و حال و روابط تاريخی آن ازحيث تأثير و تأثر در حوزههای هنری، مکاتب ادبی، جريانهای فکری، موضوعها و افراد بررسی میشود. )كفافی، )7 :1382

ادبيات تطبيقی بيانگر انتقال پدپدههای ادبی از يک ملت به ادبيات ديگر ملتها است جابهجايی و انتقال، گاهی در حوزه واژهها و موضوعها و زمانی در تصاوير و قالبهای مختلف بيانی مانند قصيده، قطعه، رباعی، مثنوی، قصه، نمايشنامه، مقاله، و... خودنمايی میكند، گاهی نيز در حوزه احساسات و عواطفی است كه از نويسندهای به نويسنده ديگر، پيرامون يک موضوع انسانی منتقل میشود و او را متأثر میسازد. ديدگاه يک اديب نيز میتواند به اديبان ديگر سرزمينها منتقل شود و آنان را به تقليد وادار كند.
ادبيات ملی پرده برمیدارد؛ زيرا هر جريان ادبی در آغاز، با »ادبيات جهانی« برخورد دارد و در جهتدهی آگاهی انسانی يا قومی كمک میكند. البته اين اهميت فقط به بررسی جريانهای فکری و گونههای ادبی و مسائل انسانی در هنر محسوب نمیشود؛ بلکه از تأثيرپذيری شاعران و نويسندگان از ادبيات جهانی سخن به ميان میآورد. )كفافی، )7 :1382

از ديگر بهرههای ادبيات تطبيقی، توانايی و مهارت ويژهای است كه در اختيار پژوهشگر میگذارد تا او بتواند هرآنچه را كه اصيل بومی است از انديشه و فرهنگ بيگانه بازشناسد.

)ندا، )26 :1373
مطالعه در ادبيات تطبيقی موجب ايجاد نگرش نوينی از جهان و روش تفکر مردم آن میشود و وابستگیهای فکری و عاليق معنوی مردم جهان را به صورت روشنی عرضه میكند.

به اين طريق ادبيات تطبيقی باتوجه به ويژگیهای فردی و مشخصات نبوغ هر ملت و نکات و اشارات تبديلناپذير هر اثری انشعابات و ارتباطهای فکری را ممتاز میسازد و چگونگی نهضتهای بزرگ فکری را معلوم میكند.

از آنجا كه شناخت، موجب تفاهم میشود و تفاهم، دوستی و عشق را بهوجود میآورد، مطالعه در ادبيات تطبيقی يکی از ممتازترين وسايل تفاهم و صلح بين ملتها است. )صفاری، 5 :1357ـ)4

مبانی و حوزه ادبيات تطبيقی

فرانسويان در پيدايش و ظهور ادبيات تطبيقی پيشگام ساير مکاتب و ملتها بودهاند، بنابراين در اينجا مبانی و حوزه ادب تطبيقی را برپايه اصول و روش آنان ذكر میكنيم.

.1 مرز ميان ادبيات يک كشور با ادبيات ديگر كشورها در قلمرو پژوهشهای تطبيقی زبانها است. اختالف زبانها شرط انجام پژوهشهای تطبيقی در حوزه ادبيات است. آن دسته از آثار ادبی كه به يک زبان نوشته میشوند، در دايره بررسیهای تطبيقی نمیگنجد؛ هرچند از يکديگر متأثر باشند. )ندا، )26 :1373

در صورتی كه برخی محققان معتقدند كه ادبيات تطبيقی به بررسی ادبيات در رابطهاش ـ كه از حد و مرز ملی فراتر میرود ـ عنايت دارد و زبان تعيينكننده نوع ادبيات نيست. از طرفی، نمیتوان مرزهای سياسی را مبنای كافی برای اختالفهای جوهری كه ميان ادبيات وجود دارد و هر يک را ادبياتی متفاوت قلمداد میكند بهشمار آورد.

.2 دو ادبياتی كه قرار است ميان آنها مقايسه و تطبيق انجام دهيم، دارای روابط تاريخی باشند.

بسياری از دانشمندان با چنين نظری مخالفاند. زيرا بررسیهای هنری متشابه در ادبيات مختلف، كاشف گونههای جذابی از دانشها و معارف است ودليلی نمیيابيم كه آن را خارج از ادبيات تطبيقی بهشمار آوريم )كفافی، 18 :1382ـ.)17 برای مصداق اين ادعا میتوان از تأثيرپذيری »لويی آراگون1« ـ شاعر سوررئاليست2 معاصر فرانسه ـ ازعبدالرحمن جامی، سعدی و يا حافظ و تأثير او بر نگرش وانديشه »گوته3« و »اميلیديکنسون4« نام برد؛ يا شکسپير را كه تقريبا موضوع همه نمايشنامههای خود را از نويسندگان ايتاليايی و اسپانيايی و انگليسی و گاهی بن مايههای شرقی گرفته )مينوی، 235 :1367ـ)140 اما چنان در آن تغيير داده و در اين اقتباس چنان هنر به كار برده كه اثری كامالً شخصی از آنها بهوجود آورده است.

پژوهش در ادبيات تطبيقی در حوزههايی از قبيل عوامل انتقال تأثيرات مختلف از ادبيات ملتی به ملت ديگر، بررسی گونههای ادبی ازجمله حماسه، نمايشنامه، قصه به زبان حيوانات و...، بررسی موضوعهای ادبی، بررسی منابع نويسنده، بررسی جريانهای فکری و تأثير و تأثر انجام میشود. در ادبيات تطبيقی، بيش از هر چيز میتوان به نقاط وحدت انديشه بشری پی برد كه چگونه انديشهای در نقطهای از جهان توسط انديشمندی، اديبی و يا شاعری مطرح میشود و در نقطه ديگر، همان انديشه بهگونهای ديگر مجال بروز میيابد. )كفافی،

بررسی محتوايی و ساختاری آثار بهرنگی و استاين

پيش از پرداختن به بررسی محتوايی و درونمايههای آثار صمد بهرنگی و شل سيلور استاين در زمينه ادبيات كودك، فضای كلی زندگی و وضعيت اجتماعی اين دو نويسنده را كه ازجمله عوامل مهم در ايجاد نقاطاتفاق و اختالف ميان آنها بهشمار میرود، بررسی میكنيم.

فضای زمانی ـ مكانی بهرنگی و استاين

صمد تربيت يافته فضای روستايی است. در آنجا رشد كرده و باليده است. طبيعی است كه فضای بسياری از قصههای او حال و هوای روستا را داشته باشد، تا آنجا كه در رده نويسندگان ادبيات روستايی قرار میگيرد. با تمامی نشانهها و حال و هواهای سنتی خاص روستا. اما استاين متعلق به جامعهای دموكراتيک1 با مليتی چندفرهنگی، آزاد و رها از قيد و بندهای سنتی است كه مدرنيته2 را پيشرو دارد و اگرچه او در آثارش بهسمت سنتها و ساختارهای اجتماعی و تربيتی دوران خود تمايل دارد، به هر حال، در مقايسه با جامعه ايران كه صمد آن را تجربه كرده است، پيشرفتهتر مینمايد.
عامل ديگری كه به اين تفاوت بنيادين دامن میزند، برهه زمانی است كه هر يک از اين دو نويسنده در آن بهظهور رسيدهاند. صمد، فرزند روزگار استبداد است. آزادی قلم و بيان در كار نيست و نظام طبقاتی بهشدت بر جامعه حاكم است. بديهی است آثار و نوشتههای او رنگ و آب محيط استبداد را داشته باشد. بنابراين تفکر، او میتواند محصول گيرودارهای محيطی باشد كه تأثير آن را مستقيم و يا غيرمستقيم بر داستانهايش میبينيم.

در حالی كه ايران يک دوره استبداد و خفقان سياسی را با نظام طبقاتی شديد كه هيچيک چشم ديدن ديگری را نداشت پشت سر میگذاشت، جامعه امريکا میرفت تا افقهای سياسی، اجتماعی و تربيتی نو را پيش روی ملتش بگستراند.

صمد مبارزی سياسی است كه در جوانی، در 29 سالگی در ارس غرق میشود؛ حال آنکه سيلورستاين، شاعر، نويسنده و آهنگسازی است كه در 67 سالگی چشم از جهان فرو میبندد. گرچه ِشل نيز مظاهر بیفرهنگی، نابرابریهای شديد و اجحاف و عقبماندگیهای جامعه امريکا را در آثارش منعکس كرده است، او را تنها به عنوان يک هنرمند میتوان شناخت؛ نه اهل سياست. بدين ترتيب، فضای اجتماعی متفاوت استاين و بهرنگی، باعث شده است كه آثار هر يک از اين دو، حال و هوای متفاوتی داشته باشند.

نگرش دو قطبی بهرنگی و تكوين آن در آثار استاين

صمد نگرشی دوقطبی به جهان دارد. او پديدهها را نيک و فراتر يا پست و فروتر میداند و اين دو قطب ناهمسان را در نبردی هميشگی میپندارد. دنيای قصه صمد دو رنگ دارد: سياه و سفيد؛ خوب يا بد. حد وسطی در كار نيست. به همين ترتيب در جهان آثار او نمیتوان شخصيت هايی را يافت كه نيکی و بدی را با هم داشته باشند.

گرچه خود او گاه گوشه چشمی به ايجاد ارتباط با قطب مخالف دارد و شرط میگذارد كه اگر آنها توبه كنند و از مرام و مسلکشان دست بردارند و مثل ما بينديشند، برای ما قابل پذيرشاند. در هيچيک از قصههای او چنين رويکردی رامشاهده نمیكنيم. در ابتدای داستان »اولدوز و عروسک سخنگو«، از زبان عروسک سخنگو چنين میخوانيم:

هيچ بچه عزيز دردانه و خودپسندی حق ندارد قصه من و اولدوز را بخواند؛ بهخصوص بچههای ثروتمندی كه توی ماشين سواريشون مینشينند، پز میدهند و خودشان را يک سر و گردن از بچههای ولگرد و فقير كنار خيابانها بالاتر میبينند و به بچههای كارگر هم محل نمیگذارند. آقای »بهرنگ« خودش گفته كه قصههاش را بيشتر برای همان بچههای ولگرد و فقير و كارگر مینويسد. البته بچههای بد و خودپسند هم میتوانند پس از درستكردن فکر و رفتارشان قصههای آقای »بهرنگ« را بخوانند. بهم قول داده.

صمد به اين مسئله نمی انديشد كه آن بچههای بهاصطالح عزيز و دردانه هم خود پرورش يافته تربيت و آموزش ناصحيح خانواده و جامعه پيرامون خويش هستند كه از آن تشخيص و سطح آگاهیای كه صمد انتظار دارد بیبهرهاند و شايد با خواندن قصههای او آگاه و بيدار شوند.

به هر حال، چنان كه ذكر شد، در نوشتههای بهرنگی، رويکرد پذيرش دو قطب مشاهده نمیشود، زيرا چنين تحولی منوط به برقراری ارتباط و گفتوگوی منطقی و مسالمتآميز ميان دو جريان ناسازگار است. در آثار او هيچ فرد متعلق به قطب بد و پليد را نمیيابيم كه از كردهاش پشيمان شود و به قطب نيک بپيوندد. در آثار او شخصيتها ايستا و فاقد پويايی رشدند. شخصيتها در ابتدای قصه هرچه هستند تا آخر به همان صورت باقی میمانند. در واقع گذر از قطبی به قطب ديگر با كنش قهرمانی و پرخاش جويانه همراه است و زبان گفتار ميان اين دو قطب تهديدآميز، تلخ و تند و آميخته به ناسزا است. نمونه بارز آن، قصه »دو گربه روی ديوار« )يک اسطوره، ص )79 است كه در آن زبان تند و قهرآميز شخصيتها حکايت از خشم و كينه و حريفطلبيدن برای ستيزهجويی دارد. رنگ سياه و سفيد هريک از گربهها، دليل بر تخيل دوگانه راوی است. در پايان داستان از آنجا كه هيچيک از گربهها راضی نمیشود راه را برای ديگری باز كند و كسی از پای ديوار روی آنها آب میريزد و دو گربه به ناچار پا به فرار میگذارند، درمیيابيم كه ازنظرگاه سياسی، هر مملکتی كه احزاب و گروههايش حرف هم را نفهمند و جايگاه يکديگر را درك نکنند، احتمال اينکه عمال خارجی از اين امر سوءاستفاده كنند و تکليفشان را مشخص سازند، بسيار است.

در تطبيق تفکر سياه و سفيد در اثر بهرنگی، میتوان به فلسفه و نگرش استاين در شعر »سؤال عجيب« )سيلوراستاين، :1378 الف: )87 اشاره كرد كه استاين عالوه بر آنکه در ژرفساخت، مطلق انديشی و قطبگرايی در مفهوم سياسی آن را رد میكند، در لايههای زيرين، به آميختگی احساسات و ويژگیهای انسانی و نسبيت وجود از جنبه روانشناختی فلسفی نيز اشاره دارد. انعکاس انديشه دوگانه جوامع استبدادی در آثار استاين بهگونهای بسيار ماليمتر و همراه با طنز در دنيای فانتاستيک1 نمايانده میشود؛گرچه خشم، نفرت و عدم پذيرش در بن مايه آن بسيار قابل لمس است.
نتيجه ارزشمند ديگری كه از تطبيق آثار اين دو نويسنده به دست می آيد اين است كه شخصيتهای بهرنگی در آثار استاين به تکوين میرسند. به عبارت ديگر، سرانجام و عاقبت آنها در صحنهها و فضاهای شل مشخص میشود.

درونمايههای آثار بهرنگی و استاين

يکی از درون مايههای مشترك ميان آثار بهرنگی و استاين، توجه به مردم است. اين جنبه، قابلتوجهترين ويژگی مشترك در آثار اين دو نويسنده است كه هرچند در دو قصه بلند بهرنگی با عنوان »اولدوز و كالغها« )بهرنگی، )1378 و »اولدوز و عروسک سخنگو« )همان( نسبتا ضعيف است، در دو داستان كمحجم ديگر او، يعنی »پسرك لبوفروش« )همان( و »كچل كفترباز« )همان( با قدرت تمام منعکس شده است.

از زيرشاخههای مهم اين عنصر، شخصيتهای قشرهای پاييندست جامعه، آگاهی اجتماعی، جنگيدن و مبارزه در راه ايجاد وضعيتی انسانی و برابری حقوق و عشق و محبت است. عشقی كه از آن صحبت میشود، عشق و محبت معطوف به انسانهای فقير و فرودست است. همين عشق برای سرمايهداران به كينه و خشم مبدل میشود. پرداخت همين درون مايهها است كه صمد بهرنگی را به رغم وجود كاستیها و ضعفهای آثارش، ماندگار كرده است.

شخصيتهای داستانها

شخصيتهای اصلی داستانهای بهرنگی، كودكان خانوادههای فقير هستند، مثل ياشار، پسرك لبوفروش، قوچعلی، پولاد، صاحبعلی و لطيف. اگر هم بزرگسالانی را به عنوان قهرمان يا شخصيت اصلی داستان قرار میدهد، مثل كوراغلو و كچل كفترباز، از خانوادههای فقير هستند و يا از آن قشر برخاستهاند. فقر و پيامدهای آن را صمد در داستانهايی مثل »اولدوز و كالغها«، »اولدوز و عروسک سخنگو«، »پسرك لبوفروش«، »يک هلو و هزار هلو« و »بيست و چهار ساعت در خواب و بيداری« )همان( منعکس كرده است. و اينک نمونهای از آن:

موهای سرم چنان بلند و پريشان بودند كه گوشهايم را زير گرفته بودند. انگار كاله پرمويی به سرم گذاشتهام. پيراهن كرباسیام، رنگ چرك و تيرهای گرفته بود و از يقه دريدهشدهاش بدن سوختهام ديده میشد. پاهام برهنه و چرك و تركخورده بودند. دلم می خواست مغز هر سه اعيان زاده را داغون كنم. 24( ساعت خواب و بيداری، ص )301
از آنجا كه قصههای صمد به يک جامعه طبقاتی تعلق دارد، بنابراين درمقابل اين شخصيتهای ساده، زحمتکش و فقير، شخصيتهايی قرار دارند كه رودرروی آنها ايستادهاند و از قشر فرودست بهرهكشی میكنند. نمونه اين شخصيتها در قصههای صمد عبارتاند از: حاجیقلیفرشباف، حاجیعلی پارچهباف، زنبابا، اربابها، سرمايه داران و... خصوصيات زن بابا از زبان اولدوز اين طور بيان شده است:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید