بخشی از مقاله

بررسی تطبیقی مضامین نوستالوژی در اشعار"ابو فراس حمدانی و مسعود سعد سلمان"

چکیده

نوستالوژی یا غم غربت از مباحث مطرح در روانشناسی است و در اصطلاح عبارت است از احساس غم و دلتنگی و حسرت نسبت به گذشته و چیزها یا حالاتی که دیگر از دسترفته که معمولاً همراه با دلتنگی و حسرت است. این واژه رفتهرفته وارد حوزهی ادبیات شد و در ادبیات یک بیماری نیست بلکه احساس رمانتیکی توأم با درد و حسرت است که بسته به دلایلی از جمله تغییر اوضاع سیاسی و اجتماعی، تغییر زندگی شاعر، حبس و تبعید، مشکلات زندگی، از دست دادن عزیزان و... گریبانگیر شاعر شده و شاعر این حزن و دلتنگی را در قالب شعری خود فرو میریزد. مسعود سعد شاعر پر آوازهی نیمهی دوم قرن پنجم هجری و أبوفراس حمدانی شاعر نامدار قرن چهارم هجری و از پیروان مکتب رمانتیسم، با توجه به شرایط خود که برههای از عمر خود را در حبسهای تاریکی و وحشتناک بسر بردهاند، بخش عمدهی شعرشان را با غم غربت و حسرت و دلتنگی برای گذشته، جوانی، دوستان، خانواده و... نمودهاند. این پژوهش در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، جلوههای نوستالوژی را در دیوان شعری دو شاعر مورد بررسی قرار دهد و یافتهها نشان از آن دارد که دو شاعر در مضامین نوستالوژی چون دوری از سرزمین، خانواده و دوستان، جوانی، عدم آسایش کنونی و... با هم اشتراک دارند؛ و همچنین درونمایهی نوستالوژیکگونه بودن اشعار دو شاعر، سبک شعری آنانرا در صوّر بلاغی چون عناصر تکرار کلمات و کنایه تحت تأثیر قرار داده است.

کلیدواژهها: نوستالوژی، ادبیات تطبیقی، ابوفراس حمدانی، مسعود سعد سلمان، اشعار فارسی و عربی.


-1 مقدمه

نوستالوژی3 حالتی است با افسردگی و غم و درد ناشی از حسرت برای گذشته و جوانی به دلایل حبس و تبعید، از دست دادن اعضای خانواده، غم و درد کنونی و... است که رفتاری غیرعادی برای شخصی محسوب میشود. از معیارهای تشخیص این رفتار غیرعادی می-

تواند یا شدت افسردگی باشد که شخص احساس میکند یا موازین و سنتها و انتظارات جامعه که درباره او قضاوت میکند. پس این عوامل فردی و اجتماعی معیار تشخیص رفتار غیرعادی شخص محسوب میشود(شاملو، 1375، .(11 هر چند این واژه تازه از حوزی پزشکی و روانشناسی وارد ادبیات شده، امّا قرنهاست که شاعران و نویسندگان به مؤلفه و مبانی این مقوله توجه داشتهاند. در عرصهی ادبیات این اصطلاح همان حالات شاعر رمانتیسم است که با غلیان احساسات اندوهبارش ناشی از وضع مـوجود با فرد مخالفت کرده و به دوران شیرین گذشته و دامان طبیعت پناه میبرد. این بازگشت به گذشته و طبیعت نیز تجلیل شاعرانه دوران کودکی و جوانی، خزیدن

در دنیای خود ساخته موجیات تسکین خاطر و غنای هنری شاعر را فراهــم میآورد(ثروت، 1385، .(74

ابوفراس حمدانی و مسعود سعد از شاعران برجسته مکتب رمانتیسم عربی و فارسـی که هر کدام برههای از عمر خود را در حبسهای تنگ و تاریک و ناملایمات روزگار به سر بردهاند، با آزردگی از محیط تاریک و اندوهبارشان، در شبهای سیاه تنهایی آلام درونی خود را با اندیشههای نوستالژیکگونه از قبیل شوق دیدار خانواده و فرزندان، دوستان، وطن و جوانی را در قالب شعری ریختهاند و چنان مؤثر بیان کردهاند که هر خوانندهی صاحبدل از مطالعهی آنها آه و حسرت میکشد و از درد و ناراحتی به خود میپیچد. حارث بن سعید بن حمدان تغلبی مشهور به"ابوفراس"در سال 320 هـ در حلب به دنیا آمد. او جنگجویی شجاع بود که بر سیره شمشیر

و قلم بزرگ شده بود؛ و همیشه با رومیان و قبایل عرب بیگانه و شورشگر در نبرد بود تا در نبردی با رومیان سال 348 هـ اسیر و در خرشنه زندانی شد(الفاخوری، 1998، (80؛ وامّا مسعود سعد سلمان از شاعران نامآور اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است که مانند پدرش در دستگاه غزنویان دورهی دوم، تقرب و احترام خاصی داشته است. سرانجام به خاطر شرایط سیاسی- اجتماعی آن زمان و نیز حسد حاسدانش بیشتر سالهای جوانی خود را در زندان گذراند. با اینهمه زندان برای او مایهی تفکر و اندیشه بود (فروزان-فر، 1369، .(280 سؤال اساسی در این پژوهش چگونگی نمود جلوهی نوستالوژی در شعر دو شاعر موردنظر است که سعی شده با روش تحلیلی دیوان اشعار دو شاعر از نظر نوستالوژی بر اساس ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار گیرد چرا که ادبیات تطبیقی در مورد تأثیر و تأثر اقوام و ملل با یکدیگر در زمینههای مختلف فرهنگی و ادبی بحث میکند؛ و مشخص شده که دو شاعر با تصویر کردن شدت درد

و افسردگی خود ناشی از دوری وطن، دوستان، خانواده، معشوق و... آلام درونی خود را به مخاطب معرفی میکنند و او را به همدردی میطلبند و از جور ظالمان انتقاد میکنند.

-2 پیشینهی پژوهش

در حوزهی اشعار ابوفراس و مسعود سعد، شاهکارهای ادبی زیادی توسط پژوهشگران خلق شده که برای پرهیز از طولانی شدن کلام چند مورد خاص را نام میبریم: پایاننامهها؛ »حبسیات ابوفراس حمدانی و مسعود سعد«از محمّدزغلول، سال2001 م؛ پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران. »رومیات ابوفراس و حبیسات سعد سلمان« از صحبت االله حسنوند سال 1383، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران. مقالات؛ »مسعود سعد و ابوفراس حمدانی و سابقهی غزل مستقل« توسط یحیی طالبیان و دیگران سال1381هـ ش، نشریهی ادبیات تطبیقی دانشگاه شهید ناهنر کرمان، ش12، پیاپی، » .9حبیسات مسعود سعد و رومیات ابوفراس« توسط غلامعلی کریمی سال 1977م؛ نشریهی سازمان اوقاف، ش » .24رومیات ابوفراس و حبیسات مسعود سعد« از محمد هادی مرادی و

دیگران، سال 1388هـ ش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد جیرفت. اما این تحقیق میکوشد تا در دو محور متمایز از این پژوهشها، بحث خود را دنبال کند. اوّل : بررسی و مقایسه وجوه اشتراک و افتراق درون مایههای نوستالوژی در شعر دو شاعر ابوفراس و مسعود سعد. دوّم: تأثیر این مضمون در سبک شعری دو شاعر. از مهمترین دادههای مورد استفاده این پژوهش دیوانهای شعری دو شاعر و مصادرمرتبط با نوستالژی و مکتب رمانتیسم است. که ابتدا مضامین جمعآوری شده و سپس به بررسی و مقایسه این مضامین پرداخته

شده است و در پایان تأثیر این مضامین را در سبک شعر دو شاعر مورد بررسی قرار داده است.

-3 درآمدی برنوستالوژی و مکتب رمانتیسم

نوستالوژی در فرهنگ لغت آریان پور به معنی»دلتنگی برای میهن و یا خانه و خانواده، درد فراق و دوری، احساس غربت و غریبی کردن« آمده؛ و در عربی به معنی"الحنین إلی الماضی"ترجمه شده است(آریانپور، 1388، .(973 عوامل تاثیر گذار بر ایجاد حالت نوستالوژی نیز همان تأثیر و تأثر مکتب رمانتیسم بر روحیهی شاعران یا نویسندگان است. رمانتیسم عدم نارضایتی از وضع فعلی بینظمی و آشفتگی در تخیّل است و نیز جوش و خروش خطا و نادرستی و این کارکرد تخیّل جهان را به گونهای توصـیف میکند؛ نامتناهی در درون متناهی و آرمانی، تا بتواند زیباییهای خـود را بی پرده و آشکارا جلوه دهد. این زیبایی شناسی رمانتیک زمینهی رشـد وگسترش شعر غنایی است. اصول و ویژگی مکتب رمانتیسم در جنبههای محتوای آن شامل: بازگشت به طبیعت، تأکید برآزادی، درونگرایی و خردگرایی،گریز و سیاحت، کشف و شهود، افسون سخن و... است؛ که شاعر یا نویسنده رمانتیسم از زمان و مکان موجود در آن، به این موارد پناه میبرد(حسینی، 1376، .(182-183 بخشی از بیماریهای رمانتیکی ناشی از این شرایط ناسالم جامعه عصر آنها و بخشی مربوط به دوران یأس هنرمندان و از خود خزیدنهایشان است که به مرور آنها را دچار مالیخولیا کرد(ثروت، 1385، .(89 بنابراین همه-ی این ویژگیهای شعری مکتب رمانتیـسم همان ویژگیهای شعری شاعر نوستالوژی است که نارضایتی از وضع کنونی، حزن و اندوه و

دلتنگی در شعرش او را به سمت این مکتب سوق میدهد.

-4 اندیشههای نوستالوژی در شعر دو شاعر

دو شاعر مسعود سعد و ابوفراس حمدانی که مدتی از عمرشان را در حبـس به سر بردهاند، از شاعرانی هستند که شعرشان با دغدغهی نوستالوژیک همراه است. ایندو شاعر به خاطر آزردگی شدیدشان از محیط و زمان موجود و عدم نارضایتی از آن که همان زندانی به سان گور بوده، بخش عمدهی شعرشان آکنده از غم و غصه و حسرت برای دوری از سرزمین و وطن، جوانـی، خانواده و فرزندان، دوســـتان دیرینه، معشوق و دوری از آسایش کنونیشان که در حبس هستند، اختصاص دادهاند که در اینجا هر کدام را مورد بررسی قرارمیدهیم:

-1-4 نوستالوژی دوری از سرزمین و وطن


چون در حوزهی ادبیات شاعر یا نویسنده در دیار غربت شعر یا نوشتهی خود را آمیخته با احساس دلتنگی و حسرت برای سرزمین و زادگاه خود مینماید، مسعود سعد و ابوفراس نیز در حبس و دیار غربت، شعرشان آمیخته با غم غربت و دوری برای سرزمین و زادگاه-شان است. ابوفراس قصیدهای در بحر کامل به نام"الفرم قوم حیث حل"دارد که گویای دلتنگی و حسرتش برای سرزمینش"منبج"4 است:

ترجمه: »این منزلگاه و سرزمینی است که خدا سکونتگاه ما قرار داد؛ و من در دوران کودکی و جوانی، در آنجا وطن گرفتم و منبج را محل خود قرار دادم. در جایی که توقف در آنها بر من ممنوع شد و قبلاً مجاز بود.« و همچنین در قصیدهای دیگر در بحر کامل به نام »مرتهن الفؤاد بمنبج« که آن را برای بــعضی از دوستانش سروده از سرزمینش منبج یاد میکند. شاعر از اینکه از سرزمینش جدا شده غمناک است و میگوید که از آن جدا شدم و همهی لذّت و شادیام را در زندگی ترک کردم و به جزیرهای فرود آمدم که از هر یار و ندیمی خالی است:

شاعر در جای دیگر شدت شوق و اشتیاقش را به"حلب"بیان میکند که دلش در فراق آن سوزناک است:

مسعود سعد نیز در دوری از زادگاهش"لاهور"5اظهار دلتنگی و شکوه میکند و لاهور را"لووهور، لوهاور، لاوهور"میخواند:


در جای دیگر میگوید که در غم دوری از لاهور و در شدت دلتنگی، روان از تن شاعر بیرون میشود:

شد در غم لوهور روانم یا ربّ یا رب که در آرزوی آنم یا ربّ

(همان: 1385، (569

شاعر در یک قصیده به سبب دور ماندن از آن شهر، با آن راز و نیاز میکند و میگوید: که وای بر تو ای لاوهور بدون من چه حالی داری و بیوجود آفتاب گونهی من چگونه روشنی؟

-2-4 نوستالوژی دوری از خانواده

از دیگر جلوههای نوستالوژی که به صورت ناخودآگاه در شاعر پدید میآید؛ دلتنگی و حسرت او برای خانوادهاش و نیز پدر و مادر است. ابوفراس وقتی در اسارت شنید که در حلب التماس و زاری مادرش برآزادیاش در برابر سیف الدوله نتیجه نمیبخشد،شدیداً برای مادرش غمناک میشود و در قصیدهای طولانی در"بحر منسرح"حال مادرش را جویا شده و شدت دلتنگی ناشی از دوری از مادرش را چنین بیان میکند:

ترجمه: »در دل من حسرتی است که تاب تحمل آن را ندارم، حسرتی که اول و آخر آن اذیت کننده است، پیرزن بیماری(مادرم)تنها در شام است که امید زندگیش در دست دشمن اسیر شده است.« ابوفراس از خانواده و کودکان و بستگانش با اندوه بسیار یاد میکند و در قصیدهای غم دوری آنان را بیان میدارد و میگوید: »به یاد کدامیک از شما باشم و در کدامیک بیندیشم، کسان و بستگانم که مایه عزّت من هستند آنها در منبج و حلب هستند:«

مسعود سعد خانوادهی وسیعی داشـته است، او در لابه لای اشعاری که از زنـدان به ممدوحان بزرگ و کوچک میفرستد از مادر، زن و فرزند خود یاد میکند. او درغم دوری از مادر، به ممدوحش مینویسد:

در دو دیده کشم که دیـــدهی من گشـــت خواهــد ز گریـــه نابــینا
در غـم زال مادری که شــده است از غــــم و درد و رنـــج من شـیدا

(سبحانی، 1385، (23

و درجای دیگری میگوید: چیزی که در زندانهای بی فریاد او را میآزارد، یاد و خاطره یاران و فرزندان است:

-3-4 نوستالوژی دوری از جوانی

جوانی پس از اینکه سپری شده؛ مانند رؤیا و اسطوره در ذهن شاعر متجلّی میشود. فروید6 اساطیر را در پرتو رؤیا تفسیر میکند و می-نویسد: »اساطیر ته ماندههای تغییر شکل یافته تخیّلات و امیال اقوام و ملل و رؤیاهای متمادی بشریت در دوران جوانیاند)«باستید، 1370، .(33 مسعود سعد و ابوفراس هر دو جوانی و ایام شیرین شادخواریهای جوانی را در اسارت سپری کردهاند و از شور جوانی بهرهای نبردهاند. پس با حالت نوستالژی دوری از جوانیشان و نیز حسرت و دلتنگی به گذشته یا دامن خیال و طبیعت رجوع کرده، از آن یاد میکنند و بر سپیدی موها و گذشت جوانی مویه میکنند. ابو فراس در اینباره با حسرت میسراید:

ترجمه:هنوز» سن من تقریباً از بیست افزونتر نشده و بین من تا پیری فاصله است. اما پیریو سفیدیِ مو بر من عارض شده و شانس من بیمارگونه است. ای پیری و سپیدی موها چرا بر سر من فرود آمدی؟ همانا سن من هنوز نزدیک بیست و بیست و پنج سال است.«

او در شعرش باز سفیدی موها و پیری را وصف میکند:


" زنج"کنایه است از مـوی سیاه و"روم" کنایه از موی جوانی اما سفید شاعر است؛ (موهایی مانند دوسپاه روم و زنج بر سرم فرود آمده است). مسعود سعد مانند ابوفراس در حسرت گذشت رنگ و بوی جوانی و سپید شدن موها، اشعار جانگدازی سروده است. او در قطعهای با حالت نوستالژی و اندوه سرگردان به دنبال جوانی است:

شاعر در یک قصیده بر جوانی دریغ میخورد:

و گاه نیز به یاد جوانی در زندان مویه و مانند ابو فراس از سپیدی موها شکوه میکند:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید