بخشی از مقاله

چکیده

از اهداف نهایی علم روانشناسی، پی بردن به موضوع پیچیدة شخصیت است. بر اساس دیدگاه روانشناختی، شخصیت مجموعهاي پایدار از کردار، رفتار و احساسات فرد است که وي را از دیگران متمایز میسازد. با تحلیل روانشناختی شخصیت یک فرد و بررسی خصوصیات رفتاري وي می توان علت و معلولهاي بسیاري از حوادث بزرگ زندگی آن شخص را نمایان کرد.

سلطان مسعود غزنوي از شاهان دولت غزنوي است که در سال 421 بر تخت شاهی می نشیند، و هنوز یک دهه از پادشاهی وي نگذشته که به دست لشکریان کشته می شود. وي اصلی ترین شخصیت بخش بازمانده تاریخ بیهقی است که تقریباً تمام داستانها حول محور این شخصیت در گردش است.

دوران کودکی، نوجوانی و جوانی این سلطان که همراه با سخت گیريهاي پدر، تجارب تلخ و فشارهاي روانی ناشی از تغییر تصمیم پدرش در مورد ولی عهدي او بوده است، موجب ظهور عقدة برادرانه یا قابیلوار در مسعود و همچنین از علل روي آوردنش به شراب نوشیهاي پی در پی و به تبع آن مبتلا شدن به اختلالات خلقی و ویژگیهایی چون پشیمانی بعد از انجام کاري، تضعیف اراده، اختلال در خواب وبیداري، بی تفاوت بودن، بدبینی، سستی رأي، چاقی مفرط، استبداد، تغییر اخلاق و مالیخولیا در این شخصیت شده است،که از مهم ترین دلایل سقوط وي بودهاند.

پیشینه:

تاریخ بیهقی از جمله آثار کم نظیري است که نویسندة آن، ابوالفضل بیهقی، توجهی خاص در جهت ارائه ویژگیها و جزئیات شخصیتهاي افراد مختلف تاریخ خود را دارد؛ بنابراین تاکنون تعداد قابل توجهی از محققان، به بررسی و تحلیل روانشناختی شخصیتهاي این تاریخ پرداختهاند. از میان محققانی که در این مورد پژوهش کردهاند لازم است به چند مورد اشاره شود:

مهران مرادي در مقالهاي تحت عنوان» توصیف روانشناسی بیهقی بر مبناي متن تاریخ بیهقی«، به دنبال راه یافتن به عمق درون شخصیت بیهقی است

و ابوالقاسم قوام در مقاله» بررسی عقدة حقارت در شخصیت بوسهل زوزنی بر اساس روایت بیهقی« علت روانشناختی عقدة حقارت در شخصیت بوسهل، منفیترین شخصیت تاریخ بیهقی را مورد بررسی و تحلی قرار میدهد

؛ و همچنین محمدرضا عرب در مقاله» نگرش روانشناسانه به خلق تاریخ بیهقی« با توجه به نظریات روانشناسانه فروید و یونگ به بررسی چگونگی خلق تاریخ بیهقی پرداخته اس

و بلاخره در مورد اصلیترین و بحثبرانگیزترین شخصیت این تاریخ یعنی، سلطان مسعود غزنوي پژوهشهایی نیز صورت گرفته است. از جمله: بهجتالسادات حجازي، در مقاله » رواشناسی شخصیت در تاریخ بیهقی«، تیپ شخصیتی سلطان مسعود را حاصل ترکیب دو تیپ شخصیتی اقتدار طلب و ماکیاولی میداند

و مهدي رحیمی در مقاله » روانشناسی شخصیت سلطان مسعود غزنوي و بوسهل زوزنی در تاریخ بیهقی« به نقد روانشناختی تاریخ بیهقی با تکیه بر دو شخصیت بوسهل زوزنی و مسعود غزنوي میپردازد

چنانکه پیداست دو پژوهشگر یاد شده بهطور کلی و اجمالی به نقد روانشناختی شخصیت متفاوت و متغیر سلطان مسعود غزنوي پرداختهاند؛ اما هدف ما در این مقاله بررسی و تحلیل شخصیت سلطان مسعود غزنوي به ترتیب از دوران کودکی تا بزرگسالی و همچنین تغییر و تحولات مهم و تأثیر گذار دوران زندگی وي از دیدگاه روانشناختی است.

مقدمه

بعد ازفروپاشی سامانیان، سلطان محمود غزنوي حکوت خراسان را به دست گرفت. وي با درایت، پشتکار و استعداد نظامیاي که داشت، خیلی زود توانست دولت غزنویان را به یکی از قدرتهاي اصلی منطقه تبدیل کند. سلطان محمود، نخست پسرش مسعود را به خاطر دلاوريهایش در جنگ به عنوان ولیعهد خود معرفی می کند، اما در آخرین سالهاي عمرش به علت تضریب عدهاي و دلخوري از مسعود تغییر نظر میدهد و پسر دیگرش محمد را جانشین حقیقی خود میداند. حسنک وزیر و عدهاي از بزرگان که از این تصمیم سلطان خشنود بودند، به طرفداري از محمد برخاستند و به »پدریان« موسوم شدند، در مقابل این گروه عدهاي هم بودند که پنهان از سلطان محمود، به هواداري از مسعود برخاستند و »پسریان« نامیده شدند.

از آن جایی که، مسعود برتريهاي قابل توجهی نسبت به برادر خود محمد داشت، لشکریان و بزرگان کشوري به جانبداري از وي بر می خیزند، واو را بر تخت شاهی می نشانند. مسعود»پادشاه جدید سربازي دلیر بود، اما در بسیاري از موارد، استواري شخصیت پدر را نداشت.

مشاورانش از تلون مزاج و گمراهی، استنکاف وي از اندیشه کردن در نظرات ناصواب و وابستگی به گروهی مداهنهگو و چاپلوس به سر دستگی ابوسهل زوزنی که بیهقی وي را رجلی تبهکار در دولت می داند، شکایت می کردند.

و به بیان بهتر می توان گفت: که سلطان مسعود» فاقد آن عنصر اخلاقی پایندهاي بود که دلیري را از سطح یک غریزه به سر حد اصالت شخصیت بالا می برد. چون پادشاهی مسعود ادامه مییافت، می دیدند که شخصیت و ثبات رأي وي نقصان میگیرد.

با مطالعه رفتار و کردارهاي سلطان مسعود غزنوي در تاریخ بیهقی و آثار تاریخی دیگر، به عنوان یکی از شخصیت هاي تاریخ ساز، این سوالها مطرح می شود که علل روانشناختی رفتارها و تصمیمات او بعد از رسیدن به پادشاهی چیست؟ در واقع چه می شود که این به اصطلاح»نادره روزگار«از»گاه - تخت - به چاه« می افتد؟ مسعودي که قبل از شاه شدن لیاقت، درایت و کفایت او نه تنها براي لشکریان و بزرگان کشوري بلکه براي خلیفه عباسی نیز امري واضح و بدیهی بوده است.

در این مقاله برآنیم تا با تحلیل روانشناختی سلطان مسعود غزنوي، بر اساس نظریات جدید علم روانشناسی دلایل تنزل و تزلزل شخصیت او و قاعدتاً فرود دولت غزنویان را بررسی کنیم. دلایلی که در صورت عدم وجود آن ها چه بسا که تاریخ این دولت می توانست به گونهاي دیگر رقم بخورد.

شخصیت

واژه شخصیت»درحقیقت از ریشه لاتین غپکطکژ گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بوده که در یونان قدیم و روم قدیم، بازیگران تئاتر بر چهره گذاشتندمی . این تعبیر تلویحاً اشاره به این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که بر چهره میزند تا وجه تمیز او از دیگران باشد. - «کرمی، - 5 :1385 متخصصان علم روانشناسی تاکنون تعاریف متفاوتی از شخصیت عرضه کردهاند. اما به نظر میآید که أکثر آنها با این تعریف موافق باشند که شخصیت، مجموعهاي است از خصلتها، احساسات، هیجانات و افکاري که می تواند معرف رفتار و هویت یک فرد باشد و او را از بقیه متمایز سازد. و همچنین می توان»شخصیت را سازمان مستقلی دانست که در هر کل مرکب یا شخص، داراي وحدت خاصی است.

ناپایداري شخصیت

شخصیت افراد مجموعهاي پایدار از ویژگیها و گرایشهاست، که داراي تداوم زمانی بوده، ولی ممکن است این تداوم به واسطه فشارهاي روانی اجتماعی و زیست شناختی تغییر کند. - کرمی، - 9 :135 در واقع شخصیت هر فردي در طول زندگیاش ثابت باقی میماند مگر این که عاملهایی چون محیط ، رشد و تجربههاي دردناك، شرایط بدي را برایش فراهم سازند و باعث تغییر تدریجی شخصیت وي شوند. شخصیت سلطان مسعود غزنوي که در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد، داراي استمرار و ثبات در طول زمان نبوده و از دلایل اصلی آن می توان تجربههاي شخصی ناگوار، فشارهاي روانی پی در پی در دوران حساس و سرنوشت ساز نوجوانی و جوانی اش و همچنین رشد در محیطی سراسرحسادت، کینه توزي و خودخواهی را برشمرد.

نقش تربیت و محیط در دوران اولیه زندگی

تجارب و محیط زندگی از عوامل بسیار مهمی در رشد و تکامل شخصیت افراد هستند. بدون تردید اتفاق ها و رویدادهاي سال هاي اولیه زندگی افراد در رفتارهاي بعدیشان تأثیر بسیار دارد.

در صورتی که سلطان محمود براي تربیت و پرورش فرزندان خود رویهاي غیر از این را در پیش می گیرد. به خصوص اینکه وي حساسیت بسیار زیادي در مورد جانشین خود مسعود، داشته است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید