بخشی از مقاله

بررسی میزان به کارگیری روشهای مناسب و نامناسب آموزش هنر در مقطع ابتدایی


چکیده

این پژوهش با هدف بررسی میزان به کارگیری روشهای مناسب و نامناسب آموزش هنر از دیدگاه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان تربت حیدریه به انجام رسیده است. به منظور دستیابی به هدف فوق، تعداد 267 نفر از معلمان ابتدایی شهرستان تربت حیدریه، به روش نمونه گیری تصادفی طبقهای ، با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان انتخاب شدند. ابزارگردآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته است. برای برآورد روایی صوری و محتوایی آن از نظرات تعداد 20 نفر از متخصصان تعلیم وتربیت استفاده شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 0/0 80 برآورد شد. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از از آمار توصیفی و استنباطی جدول توزیع فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، نمودارها، آزمون W تک نمونهای و مستقل تحلیل شد. نتایج تحلیل آزمون W تک نمونهای نشان داد که از بین روش های مناسب آموزش هنر، روش سخنرانی، روش کار انفرادی، روش بازی، روش طراحی بورد از دیدگاه پاسخ دهندگان به عنوان روش-هایی هستند که بیشتر از حد متوسط به کار گرفته میشود. و روش های نمایش نحوه انجام کار توسط معلم، تکالیف، نمایش سمعی بصری، گردش علمی، سخنران مهمان، نمایش، کار گروهی و گزارش از دیدگاه پاسخ دهندگان به عنوان روشهایی هستند که کمتر از حد متوسط به کار گرفته میشود. و در روش های نامناسب آموزش هنر تمیز و پاکیزه، آزادی مطلق، هنر فرمولی و روش تولید و ساخت مکانیکی تفاوت معناداری مشاهده نشده و در حد کمتر از حد متوسط می باشد. آزمون W مستقل هم نشان می دهد که بین دیدگاه معلمان مرد و زن تفاوت معناداری مشاهده نشد.


1


.1 مقدمه

آموزش هنر در ایجاد و بارورسازی زمینههایی مانند نوآوری و بروز خلاقیت، رشد مهارتهـای فکـری و شـناختی، پـرورش و تعدیل عواطف و احساسات، ایجاد تغییرات عمیق در سلوک فردی، رشد اخلاقی، افزایش اعتماد به نفس، رشـد مهـارتهـای مربوط به دست ورزی تاثیر شگرف دارد (راسـل بـوییٌ، 2009، ماگـا ٍو همکـارانش، 2009، ص91، آلتـر َ، .(2010 در آموزش هنر، لازم است ذوق و علاقه دانشآموزان در نظر گرفته شود تا میل به یادگیری در آنها به وجود آید. بایـد آنهـا را درگیر تفکر کرد تا خودشان آگاهانه فرایند یادگیری را طی کنند و با کشف آن چه نیاز دارند از فعالیت هنری باعـث شـادی و نشاط بچهها شد و آنها را برای یادگیری درسهای دیگر آمادهکند (شریف زاده، .(1386 در قلمـرو آمـوزش هنـر، انتخـاب وسایل به کاربرده شده با پرورش روحی و عقلانی کودک بستگی تام دارد. و به نسبتی که تحریک کودک زیادتر مـیشـود او به یک سلسله وسایل متعدد نیاز دارد. تا بتواند در تشریح افکار خود موفقیت حاصل نماید (انگجی و ترکمان، .(1366 هـدف از آموزش هنر ایجاد فضای مطلوب و مناسب برای رشد و پرورش ذهن خلاق کودکان است. دسترسی بـه ایـن مهـم میسـر نمیشود، مگر در سایه مطالعه و ممارست مربیان که با کودکان سرو کار دارد (محمـد پـور، .(1382 هـدف از کـلاسهـای هنری در مدارس ابتدایی، بالا بردن معلومات و مهارت و کشف استعدادهای هنری دانشآموزان است (گلینسکایا، بـه نقـل از اصغرزاده .(1375

مهرمحمدی (1383) اهداف برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی را در سه حوزه دانش، مهارت و نگرش بیان نموده اسـت کـه به شرح زیر میباشد:

اهداف حوزه دانش: -1 آشنایی با طبیعت. -2 آشنایی با رشته های هنری. -3 آشنایی مقدماتی با ابـزار و مـواد هـر یـک از رشتههای هنر. -4 آشنایی با میراث فرهنگی.

اهداف حوزه مهارت: -1 توسعه مهارتهای حسی. -2 توسعه مهارتهای گفتاری. -3 توسعه مهارت هـای حرکتـی. -4 توانایی بیان افکار و احساسات در قالب های هنری. -6 توسعه مهرتهای اجتماعی.

اهداف حوزه نگرش: -1 توجه به زیباییها و پرورش حس زیباشناسی. -2 تمایل به ابزار افکـار و احساسـات. -3 توجـه بـه تواناییهای خود و کسب اعتماد به نفس. -4 علاقه به کاوشگری و کسب تجربه در رشتههای مختلف هنری. -5 توجـه بـه حفظ آثار هنری و میراث فرهنگی. -6 تمایل به برقراری ارتباط و مشارکت در فعالیتهای گروهی.

در تدوین هدفها و سازماندهی محتوای تربیت هنری دانشآموزان دورهی ابتدایی چهار رویکرد مورد توجه قرار گرفته اسـت که عبارتاند از:

رویکرد کودک محوری: در این شیوه آموزگار شرایطی را فراهم میآورد تا دانشآموزان تواناییهای حسی- حرکتـی و قـدرت تخیل خود را به کار گیرد وبا استفاده از وسایل و ابزارهای بسیار سادهای که در محیط او وجود دارد، اثری در حد خود بـدیع و تازه به وجود آورد و به دیگران ارائه دهد. در این فرایند دانشآموزان آزادانه میاندیشند و اندیشه خود را بروز میدهند.

رویکرد تلفیق رشتههای هنری: در برنامهی تربیت هنری دوره ی ابتدایی، رشتههای مختلفی مانند نقاشی، موسیقی، کاردستی و حجمسازی، قصه و نمایش پیشبینی شده است. وجود این رشتههای متعدد برای برقراری ارتباط با طبیعت و محـیط، درک زیباییها و الهام گرفتن از آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر است.


رویکرد پرورش خلاقیت: درس هنر درسی است با تنوع بسیار و هر دانشآموز میتواند در هر زمان و متناسب با ذوق و سلیقه خود، رشتهای را برای فعالیت انتخاب کند. از این رو، این درس در بین سایر درسها بیشترین زمینه را برای پرورش خلاقیـت دارد و خصلتهایی از انعطاف پذیری، تمایل به بسط و گسترش تجربهها، سازگاری، خیـال پـردازی و پشـتکار را در دانـش-آموزان پرورش می دهد و فضایی ایجاد میکند که آنها پویا باشند، احساس راحتی و آزادی کنند.

رویکرد یادگیری مشارکتی: بچهها در دوره ابتدایی از طریق مشارکت فعال در محیط آموزشـی، موضـوعات گونـاگونی را یـاد میگیرند. برای جلب مشارکت ایشان باید علاقه و استعداد هر یک از آنها را در نظر گرفت و به آنها مسـئولیت داد. بـه ایـن ترتیب دانشآموزان خود را در برنامه ریزی درس هنر سهیم خواهند دانست (اوحدی و همکاران، .(1380

راههای مهیج بسیاری برای شروع درس هنر وجود دارد مثلا: نشان دادن فیلمی در مورد درس، فیلم استریپ در مورد موضوع جلسه، ترتیب دادن بحثی در مورد تجربیات مربوط بـه موضـوع درس، ترتیـب دادن گـردش خـارج از کـلاس بـرای یـافتن موضوعاتی که آگاهی خارج از کلاس دانشآموزان را توسعه دهد، معرفی شخصیت مهیجـی کـه بـرای کـلاس مـدل باشـد (واکوویاکٌ، به نقل از قره داغی قرقشه، .(1370 شیوه تدریس هنر در دوره ابتدایی باید بر مبنای حل مساله باشد. تا دانش-آموزان با یک موضوع یادگیری درگیر شوند و در آن موضوع فرایندی را طی کنند که در آن از ایـده ذهنـی آرام آرام حرکـت کند و با ابزار و وسایلی که در اختیار دارد آن ایده را به یک محصول هنری تبـدیل کنـد (نـواب صـفوی و ائلدارمحمـد زاده ، .(1379 در روشهای جدید آموزش هنر به کودکان، پس از ایجاد انگیزه به کودکان برای فعالیت، کودکان میتوانند در فضایی صمیمی آزادانه ایدههای شخصی خود را نقاشی کنند، و مورد تشویق قرار گیرند. در این روش کودک نه مجبور مـی-شود از مدل خاصی تقلید کند، و نه به حال خود واگذاشته میشود که تفریح و بازی کند. بلکه فرصـت پیـدا مـیکنـد کـه تصاویر ذهنی منحصر به فرد را خود بکشد، و تواناییهای خود را توسعه دهد (اولیوریوفراریٍ، به نقل از صرافان، .(1368

مقطع دبستان از نظر آموزش هنر، مقطع بسیار حساسی است زیرا در خلال این سنین است که کودکـان دسـت از هـر نـوع فعالیت هنری میکشند و لذا رشد و تحول آنها متوقف میشود. کودکان این سنین، آن قدر در حوزه هنر باید پیشرفت کنند که فاصلهی محسوسی میان آثار دوران کودکی خود و مرحله پیش از نوجوانی احساس کنند (مهرمحمدی، .(1383 کودکـان در مدرسه به درک، تشویق، راهنمایی، و رهبری معلم دلسوز نیاز دارند. آنها در دوستی، پسـندیدن، رقابـت سـازنده، و رقابـت هوشی همکلاسهایشان نیز پیشرفت میکنند. بنابراین کودک باید برای رشد از آرامش احساسی، اعتماد بـه نفـس، تکـاپوی تکاملی، خلق کنجکاو، محیط پرورش دهنده درخانه و مدرسه برخوردار باشد (واکوویاک، 1370 به نقل از قره داغی قرقشـه،

( 1370 بر همین اساس نیاز است که هنر به عنوان یکی از موضوعات قابل آمـوزش در تمـامی نظـامهـای آموزشـی مطـرح شـود.

(فلاحی و همکاران، .(1389

تحقیقاتی زیادی تا به حال راجع به آموزشهای هنر صورت گرفته که نشان میدهد هنر از چـه جایگـاهی در برنامـه درسـی برخوردار میباشد. در اینجا به برخی پژوهشهای مرتبطاشاره می شود:

مهر محمدی و امینی (1380) و مهرمحمدی (1382) در تحقیقات خود بیان می کنند که اهمیت مطلوب تربیت هنـری در دوره ابتدایی از آن رو است که در ابعاد مختلفی نظیر بروز خلاقیت و اخلاقی، رشـد عـاطفی و اخلاقـی، ایجـاد مهـارتهـای حرکتی و دستورزی مواد و وسایل، قابلیتهای گروهی و ارتباطی دانشآموزان دارای تـاثیرات قابـل ملاحظـه مـیباشـد. امـا علیرغم نقش و تاثیر تربیت هنری در برخی نظامهای آموزشی از جمله نظام آموزشی ایران دارای جایگاه فرعـی و حاشـیهای در برنامه های درسی مراکز آموزشی میباشد. این در حالی است که اگر به کارکردهای اساسی هنر توجه کنیم در مییابیم که هیچ نظام آموزشی را نمیتوان بدون عطف توجه به هنر و زیباشناسی کامل و کارآمد ارزیابی کرد.
شرفی (1389) در پژوهش خود با عنوان تبیین مفهوم تولید هنری در آموزش هنر (بـا تأکیـد بـر تربیـت هنـری در نهـاد آموزش و پرورش) بیان میکند، نظریههای که در تربیت هنری و آموزش هنر مطرح است. به رویکرد تولیـد هنـریتوجّـه ویژهای دارند. به طور مثال رویکرد تولید هنری گاردنر، خلق اثر هنـری را بـه منزلـه تقویـت هـوش چندگانـه و شـکوفایی استعدادها که هدف اصلی آموزش هنر است، برمیشمارد.

مددی (1385) در پژوهشی با عنوان اهمیت هنر در مدارس ابتدایی بیان میکند که در مقطع ابتدایی بر خلاف دیگر مقـاطع تمامی دروس از جمله هنر توسط یک معلم ثابت تدریس میشود. شاید آن معلم بتواند سایر دروس را به نحو مطلوب تدریس و تفهیم نماید. اما شیوه تدریس درس هنر را نمیتواند به طور مطلوب تدریس کند. زیرا حجم مطالب هنری با توجه بـه زیـر ساختهای روانشناختی، زیبایی شناختی، ازتباط حسی و خلاقانه و بدیع محدود پذیر نیستند. بنابراین اگر در مقاطع ابتـدایی از یک کارشناس هنری برای تدریس استفاده کنیم هم به برنامهها و قوانین نظام آموزشی اهمیت دادهایم و هم راهی همـوار را در تونل پر از موانع و نا ملایمات روحی ـ روانی کودک ساختهایم.

لاریجانی و رازقی (1387) درپژوهشهای خود بیان میکند که با توجه به تاثیرات مثبت شیوههای تدریس آمـوزش هنـر در افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی، پیشنهاد میشود که در مدارس ابتدایی و کلاسهای ویژه این کودکان آمـوزش هنر را جدی بگیرند و تعامل بین مربی و کودک در این آموزش باید جذاب و پویا باشد.

غنی پاسا (1390) درپژوهش آموزش هنر در مدارس بیان میکند که هنر علاوه بر بیان افکار و احساسـات کـه بـا تفـریح و لذت همراه است دارای نقش بسیار در خور توجهی بوده و میتواند در یـادگیری آمـوزش و پـرورش و رشـد شخصـیت افـراد جامعه، بهبود رفتارهای اخلاقی و اجتماعی و رهاشدن فشارهای و تعارضـات روانـی درخـود هنرمنـد و مخاطـب نقـش قابـل توجهی دارد.

ارویــن و همکــارانٌ ( 2006) و ایــوا ٍ ( 2003) و راســل بــویی (2009) و آیزتــر((2002 و آیزنــر((1998 بــه نقــل از میرعارفین، ( 1385 در پژوهشهای خود بیان میکنند که هنر ابزار منسجمی برای تولید میباشد. هنـر در مفهـوم وسـیع کلمه، یک وسیله نقلیه برای مداخله، تغییر آگاهی و فرصتی برای ساختن راههای دیگـر در جهـان مـیباشـد و برنامـههـای آموزشی تمرکز خود را بر روی خلاقیت جلب کردهاند. به طوری که جنبشهای فعالیت هنری کوشش خود را در درون مدرسه نه تنها به ترویج اجرای آموزش هنری در محیط رسمی و غیر رسمی کردهاند. بلکه به بهبود کیفیت آمـوزش یـا قـدردانـی از نقش هنر و خلاقیت در محیط مدرسه به عنوان ابزاری برای ترویج ارزشهای اخلاقی کردهاند.

آیزنرَ (1998) در پژوهش آموزش هنر برای تغییر دنیا بیان میکند که هنگامی که برنامههای درسی مدرسهها را به منظـور مواجه شدن با عصر اطلاعات، بازنگری و اصلاح میکنیم. نباید از قدرت و توانایی هنرها غافل شویم، بلکه لازم اسـت از آن یاری بگیریم (به نقل از میرعارفین، .(1385

آلتر و هایزُ (2009) و آلتر((2009 در پژوهشهای خود چالشهای اجرای آموزش هنر در مدارس ابتدایی بیان مـیکننـد، که کیفیت آموزش هنر میتواند نتایج مثبتی در یادگیری مانند ایجاد نگرش مثبت به یـادگیری، تـرویج راههـای خـلاقتـر و تخیلیتر در فکر کردن کودکان و نوجوانان داشته باشد. همچنین هنر بر اساس فرایندهای اجازه میدهد، که کودکان فرصتی برای بیان دانش، ایجاد ایدهها و احساسات خود داشته باشند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که معلمان باید درک بهتری
4


نسبت به ارزشها و نگرشهای رویکرد آموزش هنرهای خلاق در محیط مدرسه ابتدایی داشته باشند و همچنین معلمین باید علاقمند به ترویج یادگیری هنرهای خلاق و دفاع از هنرهای خلاق به عنوان اجزای اصلی در برنامههای آموزشـی را داشـته باشند.

ایوا (2003) در تحقیق خود با عنوان سهم آموزش هنر در زندگی کودکان بیان میکند که تجارب آموزشی کنونی در سراسر جهان تاکید بر اهمیت هنر شده است به طوری که برنامههای مدارس به مقدار زیادی تمرکز خود را بر روی آموزش خلاقیت کردهاند. همچنین جنبشهای تشویق فعالیتهای هنر ، در درون مدرسه نه تنها به ترویج اجرای آموزش هنر در محیط هـای رسمی و غیر رسمی کردهاند بلکه به خاطر این که آموزش هنر در زندگی کودکان برای ترویج ارزشهای اخلاقی تـاثیر قابـل قبولی دارد به بهبود کیفیتهای آموزش هنر اقدام کرده اند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که آموزش هنر باعث توسعه زیبایی شناسی، توسعه عاطفی اجتماعی، توسعه اجتماعی و فرهنگی، رشد شناختی و پیشرفت تحصیلی میشود.

هادسون و سوهادسونٌ (2005) در پژوهشهای خود، پتانسیل اولیه معلمان ابتـدایی بـرای تـدریس آمـوزش هنـر را مـورد بررسی قرار میهند و بیان میکنند که هر چند ممکن است تجربیات عملی و هنر عـالی مطالعـات برنامـه درسـی آمـوزش و پرورش میتواند اعتماد به نفس معلم را برای تدریس تحت تاثیر قرار دهد. اما بیشتر معلمان نیاز دارنـد کـه فنـون تـدریس و آموزش هنر را فرا گیرند تا بتوانند کودکان را آموزش دهند. زیرا اگر چه آموزش هنر عالی میتواند فنون آموزش کـودک را از طریق برنامه درسی مورد نیاز برای آموزش هنر ارائه دهد. اما در اکثر معلمان عدم آمادگی برای تـدریس هنـر وجـود خواهـد داشت.

باچر و گلاب منٍ (2006) در تحقیقات خودبا عنوان درک معلمان و هنرمندان از سیاست و عملکرد آموزش هنر بیان مـی-کنند که آموزش هنر بر اساس درک معلمان و هنرمندان در مدارس متفاوت میباشد و رویکردهای مختلفـی کـه در آمـوزش هنر در مدارس وجود دارد ناشی از فرهنگهای مختلفی است که وجود دارد. مثلا معلمانی که آموزش هنر را بر اساس رویکـرد شناخت علمی تدریس میکنند تمایل به پایبندی شناخت تصورات خودشان از مدرسه و ترک روشهای سـنتی آمـوزش هنـر دارند و دانشآموزان را قادر میسازند به استفاده از مهارتها و رفتاری که از افراد دیگر به دسـت آوردهانـد. امـا معلمـانی کـه آموزش هنر را بر اساس رویکرد هنری تدریس میکنند تمایل به عمل باستانی آموزش در محـیط و شـرایطی کـه توصـیف آموزش هنری است دارند و در این روش به دور از روشهای مرسوم مدرسه میباشد و نیاز معلم و دانشآموز برای انطباق بـا ساختار اندیشه و رفتار، زمینه آموزش خارجی دارد.

راسل بویی (2009) در تحقیق خود آموزش هنرهای خلاق در مدارس ابتدایی بیان میکند کـه بـه منظـور ارتقـاء و تقویـت معلمان برای آمادهسازی دانشآموزان با تجارب واقعی در زندگی، تعامـل در جامعـه را بـا هـدف یـادگیری مهـارت، دانـش و استراتژیهای مورد تدریس در ارتباط با هنر خلاق بیان میکند. زیرا اگر آموزش هنرهای خلاق در یک مدرسـه ابتـدایی بـه صورت مشارکت در تعامل جامعه باشد آموزشهای ارزشمندی را برای دانشآموزان ارائه میدهدکه در زندگی آنها کاربرد دارد. ایندوشی و واگا و آگاَ (2010) در تحقیقات خود با عنوان عوامل تعیین کننده عدم نگرش دانشآموزان و معلمان نسـبت بـه هنر و طراحی برنامه درسی بیان میکنند که بسیاری از بی توجهیها و اجتناب از آمـوزش برخـی از مباحـث هنـر و طراحـی برنامه درسی به احتمال زیاد از عدم تجربه و تخصص و نگرش نسبت به هنر است و آموزش و پـرورش بایـد برنامـه درسـی جامعی را تدوین نماید و باید پویا باشد و دورههای ضمن خدمت را برای معلمان تشکیل دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید