بخشی از مقاله

چکیده

در هر نظام آموزشی ای، برنامه های درسی به عنوان موتور محرکه آن نظام به ایفای نقش می پردازند. بنابراین فلسفه حاکم بر این برنامه ها و جهت گیری های اتخاذ شده در مورد آنها تا حد زیادی تعیین کننده روح حاکم بر این برنامه هاست. بدیهی است در نظام های آموزشی که اولویت برنامه های درسی آنان انتقال دانش و اطلاعات به دانش آموزان و دانشجویان کشور است، نمی توان انتظار داشت کارکرد اجتماعی قابل قبولی داشته باشند و به همین منوال اگر فلسفه حاکم بر برنامه درسی در یک سیستم آموزشی توجه ویژه به علایق و ترجیحات دانش آموزان باشد باز کارکردهای اجتماعی آن برنامه درسی در حاشیه قرار خواهد داشت.

به عبارت دیگر می توان اذعان داشت که ناهنجاری های موجود در جامعه و شکل گیری ساختار های نامناسب در بطن جامعه می تواند به نوعی حاصل بی توجهی برنامه های درسی رسمی و غیر رسمی کشور به پدیده های اجتماعی باشد. یکی از موضوعاتی که به شدت ذهن متخصصان تعلیم و تربیت را به خود مشغول ساخته است، بحث تربیت شهروندی است موضوعی که اخیراً در ایران نیز مورد توجه بسیاری قرار گرفته است.

به نظر می رسد در حالت کلی افراد جامعه ما آگاهی صحیحی از وظایف و مطالبات خود به عنوان یک شهروند در جامعه مدنی ندارند و به همین دلیل معمولاً یا به طرق مختلف موجبات تضییع حقوق دیگران فراهم می آید یا به نوعی دیگر؛ حقوق اجتماعی ما مورد بی توجهی واقع می شود. بنابراین نگارنده این نوشتار با درک شرایط موجود در تلاش است تا ضمن بازخوانی دیدگاه اجتماعی در حوزه طراحی برنامه درسی، زمینه تغییر نگاه برنامه درسی کشور به این موضوع را فراهم سازد و به نوعی برنامه های درسی در سطوح مختلف آموزش حقوق شهروندی را به عنوان یک نیاز اساسی درک نموده و در فرایند تعلیم و تربیت چه در سطوح ابتدایی و متوسطه و چه در سطح آموزش عالی مورد توجه واقع شود.

مقدمه

همان گونه که اشاره شد برنامه های درسی در هر سیستم آموزشی ای با جهت گیری ها و رویکردهای خاصی که به نوعی ناشی از فلسفه و جهان بینی طراحان برنامه درسی و جامعه ای که طراحان در آن زندگی می کنند، می باشد، اقدام به طراحی و تدوین برنامه درسی می کنند. در این راستا رویکردهای مختلفی وجود دارد که در ادبیات تخصصی رشته برنامه درسی اغلب مورد اشاره قرار گرفته اند. میلر - 1382 - در کتاب خود با عنوان نظریه های برنامه درسی به چند دیدگاه مختلف در ارتباط با طراحی برنامه درسی اشاره می کند که عبارتند از :

-1 دیدگاه رفتاری : از برنامه درسی ای حمایت می کند که بر یادگیری قابلیت ها و رفتارهای قابل مشاهده و اندازه گیری تاکید داشته باشد.

-2 دیدگاه موضوعی / دیسیپلینی : که از برنامه درسی ای حمایت می کند که به دنبال تاکید بر موضوعات و مباحث درسی و رشته ای می باشد.

-3 دیدگاه اجتماعی : که از برنامه درسی ای حمایت می کنند که بر تجربه اجتماعی تاکید داشته باشد و به فرد در بستر و شرایط خاص اجتماعی نگریسته می شود و تلاش بر این است تا برنامه هایی متناسب با آن بستر و شرایط تدوین شود.

-4 دیدگاه رشد گرا: که بر رشد همه جانبه افراد درنظام آموزشی تاکید دارد و بیشتر متوجه جنبه های مختلف رشد انسان است و معتقد بر رعایت آن جنبه ها در طراحی برنامه های درسی می باشد.
 
-5 دیدگاه شناختی : که بیشتر متوجه رشد فرایندهای شناختی در انسان است.

-6 دیدگاه انسان گرایانه : که تاکید آن بر توجه افراطی به رعایت تفاوت های فردی در طراحی برنامه های درسی و توجهه و احترام به آزادی افراد و حفق انتخاب گیری آنان است - میلر،. - 1985 اما تعمق در دیدگاه اجتماعی و رویکردهای مختلف آن می تواند در زمینه اصلاح ساختارهای نادرست اجتماعی موثر واقع شود:

دیدگاه اجتماعی:

برنامه ریزان درسی که از این دیدگاه تبعیت می کنند ، در تلاش اند تا از ارزش ها و هنجارهای جامعه دفاع کنند و اولویت خود را دراین موضوع قرار داده اند. این افراد به دنبال این هستند تا از طریق برنامه درسی، جامعه ای سالم، بهنجار و خالی از آسیب های مختلف اجتماعی داشته باشند. درچارچوب این دادگاه، دیدگاههای فرعی دیگری نیز مطرح می باشد که عبارتند از:

دیدگاه انتقال فرهنگی :

این رویکرد یکی از قدیمی ترین دیدگاههای برنامه درسی است و مدارس را به القای راه و روش های پذیرفته شده درجامعه، به دانش آموزان فرا می خواند. مطابق این دیدگاه، مدارس مسئول انتقال وجود اجتماعی به هر یک از دانش آموزان می باشند. زمانی که وجود اجتماعی درونی شود، به عنوان یک مرجع اخلاقی در درون افراد عمل می کند. تالکوت پارسونز نیز به آموزش و پرورش و برنامه درسی به مثابه فرایند انتقال فرهنگی می نگرد و معتقد است که مدارس باید به واسطه ی برنامه درسی به جامعه پذیری افراد کمک کند تا به تبع آن هنجار شکنی ها در آن اتفاق نیفتد، جامعه پذیر شدن دانش آموزان ، آنها را متعهد می سازد تا ارزش های جامعه را درونی سازند و در نهایت نقش بزرگسالان در جامعه را فرا گیرند. بنابراین مطابق این دیدگاه، مدرسه به دانش آموزان کمک می کند تا نقش های اصلی و واقعی خود را بیاموزند و انتظارات مردم را در رفتارهای بین فردی محقق سازند و میراث فرهنگی گذشته را در اختیار آنان قرار می دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید