بخشی از مقاله
بررسی چگونگی آموزش مفاهیم اصول و روشهاي دینی به کودکان پیش دبستانی
چکیده
هدف این مقاله بررسی چگونگی آموزش مفاهیم اصول و روشهاي دینی به کودکان دوره پیش دبستانی میباشد. آموزش مفاهیم دینی نیز مانند هر علم دیگري نیاز به شناسایی و به کارگیري اصول و روشهاي صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان گونه که شناخت خصوصیات و تواناییهاي کودکان در بهینه سازي آموزش مفاهیم دینی امري مسلم است، شناخت اصول و روشهاي مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان پیش دبستانی نیز ضرورت دارد. از این روي، ضروري است دست اندرکاران تعلیم و تربیت دینی با پژوهشهاي انجام شده درباره برداشت کودکان از مفاهیم دینی آشنایی پیدا کنند و یافتههاي آنها را مد نظر داشته باشند. در این مقاله، بر اساس تحقیقات میدانی و نظري صورت گرفته، به بررسی چگونگی آموزش مفاهیم اصول و روشهاي دینی به کودکان دوره پیش دبستانی میپردازیم و به نحوه آموزش برخی مفاهیم دینی به کودکان اشاره میکنیم. روش پژوهش حاضر توصیفی با رویکرد تحلیلی- مقایسهاي است. جامعه پژوهش عبارت است از منابع و مراجع مرتبط و در دسترس شامل (کتاب ها، مقالات و ...)، مرتبط با پژوهش است.
کلمات کلیدي: کودکان، ویژگیهاي دوره پیش دبستانی، آموزش اصول دینی، آموزش روشهاي دینی.
١
.1 مقدمه
انسان هنگام تولد، موجودي ناتوان و نیازمند به پرستار، ولی دوست داشتنی و با یک سلسله استعدادهاي مختلف است که با تولد خویش، به زندگی پدر و مادر رونقی تازه و گرمی و صفا میبخشد و ساعتها آنان را سرگرم خود میسازد. از همین لحظات آغازین زندگی یک کودك با پرورش جسمی و روحی او، آینده و سرنوشت او نیز رقم میخورد. کودك براي اینکه بتواند انسانی مستقل، اجتماعی، تکامل یافته و داراي صفات و ملکات نیکو گردد، نیاز به یک مربی شایسته و پرهمت دارد تا استعدادها و توانمنديهاي او را به ثمر برساند. مربیان طفل، از جمله پدر و مادر او، معلم و یا بزرگان او موظفند گام به گام، او را به شاهراه ترقی و تکامل هدایت کنند و یاریگر او باشند تا آنجا که بتواند تا حدودي مستقل از آنان پیش رود و در کوره آزمون زندگی، به صورت فردي باتجربه درآید که شلاق عادات و سنن زشت، روح و ذهنش را مکدر نسازد .[13]
نگاهی گذرا به تغییرات و تحولات آموزش و پرورش پیش از دبستانی، در طول بیش از نیم قرن گذشته، نشانگر این واقعیت است که مبحث تربیت دینی گاهی به عمد و گاهی به سهو نادیده گرفته شده یا براساس یافتههاي پژوهشی بدان پرداخته نشده است؛ لیکن تزلزل و مشکلات موجود در اعتقادات دینی جوانان این عصر ایران زمین، لزوم بازنگري عمیق و مبتنی بر مطالعه را در برنامههاي دورهي پیش از دبستان الزامی میکند.
در رابطه با چگونگی آموزش مفاهیم دینی به کودکان اختلاف نظرهایی وجود دارد. گروهی معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودك آموزش دینی داد و گروهی عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهاي معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی از هنگام تولد شروع میشود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دورههاي دیگر است. از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودك مطلوب نیست و ممکن است کودك را نسبت به یادگیري دلسرد و یا در یادگیري او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان گرچه امري بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت در آن، در گرو آگاهی و شناخت اصول و روشهاي آموزشی متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ حرکتی نیست مگر این که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهی دارد: ما» من
حرَکه الاﱠ و اَنت محتاج فیها الی م عرِفَه.[11] «
آموزش مفاهیم دینی نیز مانند هر علم دیگري نیاز به شناسایی و به کارگیري اصول و روشهاي صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان گونه که شناخت خصوصیات و تواناییهاي کودکان در بهینه سازي آموزش مفاهیم دینی امري مسلم است، شناخت اصول و روشهاي مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان پیش دبستانی نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینی کودکان بدون توجه به اصول و روش هاي صحیح آموزشی انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق
اَلعاملُ علیه لیالسلامغَیرِخواهدب صی بودکه:رةکَالس»ائرِ ع لَی غَیرِ الطﱠریقِ لای زید ه س رْع هُیالسرِ الاﱠ«ب؛ عداکسی که بدون بصیرت دست به انجام کاري میزند، مانند رونده در بیراههاي است که هرچه سرعتش بیشتر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپی آن میباشد، این است که درك و برداشت کودك از مفاهیم دینی با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنی خود مطالب دینی را میفهمند و بر آن اساس، جهان بینی خود را می سازند. با توجه به سخن رسول گرامی اسلام صلی االله علیه و آله که فرمود: »ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درك و فهم او صحبت کنیم.« اگر آموزش مفاهیم دینی براي دانشآموزان دورهي پیش دبستانی به گونهاي حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازندهاي برخوردار نمیگردد، بلکه میتواند پیامدهاي زیانباري به دنبال داشته باشد. از این رو، هدف اصلی این مقاله دستیابی به اصول و روشهاي آموزش مفاهیم دینی به کودکان است.
حال این پرسش مطرح است که چه کنیم تا فرزندانمان مؤمن ومتعهد به تعالیم دینی رشد کنند؟ براي پاسخ به این پرسش در این مقاله حول دو محور اساسی بحث میشود:
الف) آموزش مفاهیم دینی در حد درك کودکان؛ ب) چگونگی تربیت دینی کودکان در دوران خردسالی؛
.2 روششناسی پژوهش
روش پژوهش حاضر از نوع تحقیق توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش به بررسی اهمیت و ضرورت ارزشیابی مستمر در بهبود فرآیند یادگیري پرداخته شده است.
جامعه پژوهش شامل منابع و مراجع مرتبط و در دسترس شامل (کتاب ها، مقالات و ...)، مرتبط به پژوهش است. ابزار گردآوري فرمها فیش برداري بوده است که با توجه به روش پژوهش، تحلیل به صورت کیفی انجام شده است.
.3 ویژگیهاي کودکان پیش دبستانی
شناخت صحیح استعدادها، تواناییها، کاستی ها، نیازها و نیروهاي جسمانی و روانی کودکان در مراحل مختلف سنی از عوامل بسیار مهم و کارساز امر آموزش و پرورش به شمار میآید. نخستین ویژگی کودکان پیش دبستانی این است که نوآموز از هر حیث با نوجوان دبیرستانی تفاوت دارد. بر این اساس، در این پژوهش به بررسی و شناسایی بخش هایی از توانشهاي شناختی کودکان پیش دبستانی خواهیم پرداخت که ارتباط بیشتري با آموزش پذیري مفاهیم دینی این دوره دارد.
یکی از اساسیترین ویژگیها که میتواند درآموزش مفاهیم دینی به ما کمک کند وجود گرایش دینی و میل به سوي امور مذهبی در کودك است. ما معتقدیم، مفاهیم اساسی دین اسلام، از قبیل اعتقاد به خدا و دین، اموري هستند که با سرشت اولیه و دست نخورده کودك، و به تعبیر قرآنی، با فطرت او سازگار است. علاقه مندي کودك به دین و خدا اکتسابی نیست، بلکه این علاقه در درون او وجود دارد و در سنین پس از بلوغ به شکوفایی آشکار میرسد. کودك فطرتی خدا آشنا دارد، تعلیم و تربیت در اصل عهده دار رشد و شکوفایی و تقویت این گرایشهاي فطرتی است و معلم پرورش دهنده آنهاست. در این زمینه، به فرمایش پیامبر گرامی اسلام صلی االله علیه و آله اشاره مینماییم که فرمود: »کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهودانه و ینصرانه.« هر نوزادي با فطرت خدایی به دنیا میآید و این پدر و مادر او هستند که او را از مسیر فطرت سلیم خود منحرف ساخته، یهودي یا نصرانی میسازند.
.4 درك کودکان از مفاهیم دینی
در این بخش به طور خاص به برداشتهاي کودکان از برخی مفاهیم دینی میپردازیم؛ زیرا اگر بخواهیم تعلیم و تربیت دینی مناسبی را برنامه ریزي کنیم، ناچاریم در دنیاي کودکانه دانشآموز گام نهاده و از دید او به دین و معارف آن بنگریم. تصورات کودك از مفاهیم دینی چنان خام و محدود است که معلم بدون شناخت آنها نه تنها در تعلیم و تربیت خود موفق نخواهد بود، بلکه به جاي تعدیل تدریجی آنها، به این خامیها دامن خواهد زد. این مباحث بر پایه تحقیقات انجام شده در خارج از ایران[18] و داخل ایران .[15] که نتایج مشابهی در بر داشت، ارائه میگردد. در این بخش، به طور دقیق تر خواهیم دید که دوره پیش دبستانی، دوره برداشتهاي خام و عینی از مفاهیم دینی است.
- مراحل رشد تفکر دینی در کودکان:
یکی از مباحثی که براي شناخت عمیق مخاطبان تعلیم و تربیت دینی و دوري از تعامل ناآگاهانه با آنان به ویژه در سنین پایینتر ضرورت دارد. رشد تفکر دینی است. در این زمینه، کارهاي متعددي صورت پذیرفته است که از جمله آثار کلاسیک می توان به تحقیق سال 1929میلادي ژان پیاژه با عنوان »چگونگی تفکر کودکان درباره طبیعت« و تحقیق سال 1930میلادي در مسئله »جاندارپنداري« و نظریه هارمز .[20] داشت. یکی دیگر از کسانی که به موضوع رشد و تکامل تفکر دینی توجه کرد، رونالد گلدمن بود که براساس تحقیقات وسیع میدانی خود، دو کتاب در این زمینه تالیف کرد .[19]
در اینجا به بیان مراحل رشد درك دینی بر پایه نظریه گلدمن- که تحقیقات او در روان شناسی دینی تآثیرات مهمی را در تعلیم تربیت بر جاي نهاده است – میپردازیم، شایان ذکر است که بر اساس شیوههاي تحقیقی او، پژوهشی گسترده در ایران صورت پذیرفت و نتایج مشابهی به دست آمد .[4] که ما را در توجه بیشتر به نظریه او علاقمند ساخته است.
به طور کلی، در نظریه گلدمن، وجود سه مرحله تفکر شهودي، عملیات عینی و عملیات صوري نظریه پیاژه در درك مفاهیم دینی نیز تایید شد؛ اما با این تفاوت که مرحله عملیات عینی در زمینههاي مذهبی، مدت زمان بیشتري به طول می-انجامد و تا حدود سن عقل (سیزده یا چهارده سالگی) ادامه مییابد، این مهم نشان میدهد که نباید مباحث و تعالیم دینی را با سایر مباحث علمی مقایسه کرد. اما چنانچه تجربه هاي مذهبی کودکان در خانه، مدرسه و محیطهاي مذهبی افزون شوند و شیوه هاي تعلیم و تربیتی مناسبی به کار رود، میتوان از این تأخیر کاست؛ و گرنه با بزرگسالی مواجه میشویم که هنوز در تفکر دینی خود درگیر محدودیتهاي کودکی خود است و درك ناقصی از مفاهیم دینی دارد .[19]
.5 وظایف اساسی در تعلیم و تربیت کودکان
دستاوردهاي روان شناختی مکتب شناخت گرا در ارتباطات انسانی و دیدگاههاي فرهنگی، به ویژه نظریه دریافت در ارتباطات جمعی، چند وظیفه اساسی در تعلیم و تربیت دینی کودکان را به دست میدهد که با توجه به آنها میتواند برخی از گرههاي مشکلات موجود در برنامههاي دینی را بگشاید:
1. نشانه شناسی دینی: نخستین وظیفه اساسی که در تعلیم و تربیت دینی باید مد نظر قرار داد، شناخت نشانهها و زبان دین است. باید به کودکان کمک کرد تا دریابند دین، بیانگر روش خاصی از تفکر است که در قالب ادبیات خاص خودش بیان گردیده است. بیان دینی، شامل احساسها، ارزشها و اشاراتی درباره حقایق هستی است که نیازمند زبانی اصطلاحی و کنایی، داستانها و تمثیلها است که اگر به صورت تحت اللفظی تعبیر شود، با معانی حقیقی آنها ارتباط برقرار نمیگردد و بی معنا و مبهم جلوه میکند. بنابراین باید درباره زبان اختصاصی دین در ارتباط با کودکان هوشیار بود. کلمات نیاز به توضیح دارند و باید آنها را در جاي مخصوص خود استفاده کرد. نویسندگان و مجریان برنامههاي دینی وظیفه دارند که نحوه بکارگیري صحیح نمادها و واژههاي مذهبی و معانی ساده و ملموس آنها را با اشاره به برخی ریشههاي تاریخی مربوط به آن بیان کنند. مشکل دیگري که در زبان دینی وجود دارد، به داستانهاي دینی مربوط میشود. فرهنگ زندگی در چنین داستانهایی متفاوت از فرهنگ مأنوس کودکان است، از این روي، سبب به وجود آمدن پرسشها و ابهامهایی در ذهن کودکان میشود که پیام آفرینان با توضیحاتی درباره فرهنگ خاص مردم آن روزگار، میتوانند تا حد زیادي آنها را مرتفع سازند .[17]
2. تأکید بر رفتارهاي دینی: دومین وظیفه اساسی در تربیت دینی، این است که به کودکان کمک کنیم تا طریقی را جستجو کنند که در آن، باورها بر اعمال تاثیر گذارند؛ به گونهاي که اگر فردي دین خود را با علاقه به کار بندد، به سویی سوق داده میشود که طریقی و مخصوص رفتار کند. متأسفانه گاه تعلیم و تربیت دینی در جامعه ما تنها محدود به القاي برخی مفاهیم نظري گردیده است؛ بدون آنکه کودکان آنها را باور داشته و در عمل تجربه کرده باشند. .[16]
3. انگیزش احساس ها و عواطف: سومین وظیفه در حوزه تعلیمات دینی، این است که توجه کودکان به عناصر احساسی و عاطفی دین جلب گردد. به یقین، نمیتوان مسائل عقلانی و انتزاعی دین را از ابعاد احساسی آن جدا دانست؛ تا این احساس برانگیخته نشود و وجدان و فطرت انسانی احیا نگردد، ایمان ریشه نداونیده است و نمیتوان توقع ثمر داشت. از این روي، می توان ادعا کرد دین با هنر نقاط اشتراك بیشتري دارد تا با مسائل خشک ریاضی .[17]
4. هوشیاري دربارهي برداشتهاي خام: اگر بیان این معارف، بدون توجه به محدودیتهاي شناختی مطرح شود، ممکن است مطالبی فراتر از درك فراگیرن بیان گردد و آنها را دچار سردرگمی و مشکلات بیشتري کند. .[3]
5. تقویت تصویر محبت آمیز از دین: علاقه فراوان کودکان به داستان، قالب جذاب، مناسب و زبان سادهاي که در طرح معارف دینی دارند، سبب میشود تا توصیه کنیم بخش عمدهاي از پیام آفرینیهاي دینی کودکان از این رهگذر انجام پذیرد.[6]
.6 مفاهیم دینی
مقصود از دین در این پژوهش، دین اسلام است. نه هرگونه معرفتی که منشأ الهی و شهودي دارد. بر این اساس، محتواي دین اسلام به سه بخش تقسیم میشود: اعتقادات، اخلاق و احکام (قوانین). منظور از آموزش مفاهیم دینی همان مفاهیم اعتقادي دین اسلام است؛ زیرا مفاهیم اعتقادي که بنابر عقیده تشیع عبارت است از توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت در حقیقت، پایه و اساس معارف اسلامی را تشکیل میدهند؛ آموزش آنها به کودکان پیش دبستانی که در ادبیات روان شناختی ژان پیاژه در مرحله عملیات عینی قرار دارند از آموزش سایر معارف اسلامی مشکل تر به نظر می رسد. از این رو، ضروري است که در این پژوهش، توجه بیشتر خود را به شناسایی اصول و روشهاي مناسب در آموزش مفاهیم اعتقادي به کودکان اختصاص دهیم.
.7 اصول آموزش مفاهیم دینی به کودکان
اصول عبارت است از قواعد و دستورالعملهاي کلی مبتنی بر تعالیم دینی، پژوهشهاي روان شناسی و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت، که به منزله راهنماي عمل، در آموزش مفاهیم دینی به کودکان مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین، در این پژوهش، به بررسی این اصول میپردازیم.
* اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینی به کودکان، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی کودکان را در نظر گرفت و از زیادهروي، خشونت و سخت گیري در روند آموزشی پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینی، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیري آموزههاي دینی است و نه صرفا انتقال آگاهیهاي دینی. از این رو، پیامبر اکرم صلی االله علیه و آله همواره این سخن را تکرار نمودهاند که »آموزش دهید و آسان بگیرید و سختگیري نکنید«؛ چرا که »خداوند مرا سختگیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگاري آسانگیر مبعوث نموده است.[7] « شهید مطهري نیز نقل می کند: »پیامبر صلی االله علیه و آله آن گاه که معاذ بن جبل را براي تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود:یا عاذُ» ب شّرو
لاتُنَفﱢرْ و ی سرْو لاتُع سرْ«؛ میروي براي تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاري بکن که مردم مزایاي اسلام را درك بکنند و از روي میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نکتهاي که پیغمبر اشاره کرد این بودب کهشَّر» و لا «تُنَفﱢرْ ؛ کاري نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطالب را طوري تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم فرار
از اسلام باشد .[12]
با توجه به اصل آسانگیري در آموزشهاي اسلامی، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی به کودکان از اهمیت بیش تري برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسی ویژگیهاي کودکان بیان شد، مفاهیم دینی اموري هستند که با فطرت کودك سازگارند و نیازي به تحمیل و سختگیري ندارند، سختگیري زمانی است که آموزههایی خلاف خواست فطري کودك به گونهاي براي او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزههاي دینی سهل و آسان، زمینههاي درونی و انگیزشی لازم را براي کودك فراهم نموده، او را به یادگیري مفاهیم و حقایق دینی علاقهمند میسازد.
* اصل تدریج
اصل تدریج و رعایت توان و استعداد دانشآموز از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالی تواناییهاي جسمی، ذهنی و عاطفی یکسانی ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه آن دوره ظاهر میشود.
قرآن کریم در طول 23 سال به تدریج بر پیامبر نازل گردید که خداوند در کریمه 106 از سوره »اسراء« به این نکته اشاره و قُرآنا فَرَقْناهمیفرماید:» لتَقْرَأَه ع علَی لَیالنﱠاسِم کْث و نَزﱠلناه تَنزیلاً«؛ و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را به تدریج نازل کردیم. قرآن با در نظر داشتن سطح درك و فهم مردم، به مرور احکام اسلام را بیان فرموده، به گونهاي که فهم و پذیرش آن براي آنان ممکن باشد. بنابراین، آموزش مفاهیم دینی به کودکان باید تدریجی
٥
باشد و آنان را به تدریج و آرام آرام با مفاهیم دینی آشنا نمود. در تعالیم اسلامی توصیههایی در این زمینه وجود دارد که ما تنها به ذکر یک روایت اکتفا نموده و نتیجهگیري میکنیم.
بر این اساس، دانشمندان تعلیم و تربیت با توجه به تواناییهاي ویژه دوران کودکی در آموختن مفاهیم و معارف، رعایت اصل تدریج را مسأله مهمی تلقّی نمودهاند که غفلت از آن نتایج جبران ناپذیري به بار خواهد آورد. به نظر پستالوزي مربی بزرگ تعلیم و تربیت، آموزش کودك باید بر اساس مراحل رشد طبیعی آدمی صورت گیرد. بر همین اساس، دست یافتن کودك به مرحله بعدي را، آن گاه براي او ممکن میداند که مرحله نخست را پیموده باشد. وي با توجه به اصل تدریج در آموزش سرعت و شتابزدگی را زیان آور دانسته، میگوید: »طبیعت، شایستگیهاي برتر آدمی را همانند گوهري که در صدف پنهان است، در او پنهان کرده است. اگر صدف را پیش از وقت بشکنید، گوهري ناقص خواهید یافت.[14] «
بنابراین، آموزش مفاهیم دینی داراي مراحل و درجات است و این مراحل و درجات به دلیل تفاوت در رشد استعدادهاي شناختی، عاطفی، انگیزشی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات دانشآموزان است، به گونهاي که نمیتوان هر مطلبی را در هر مرحلهاي آموزش داد، بلکه مطالب باید متناسب با سطح فکر و قدرت درك دانشآموزان باشد. به عنوان مثال، آموزههاي وجود خداوند، توحید، معاد و مانند آنها در دوره کودکی نمیتواند در قالب استدلالهاي پیچیده عقلانی و مفاهیم انتزاعی آموزش داده شوند، بلکه باید با زبانی ساده، جذاب و آسان بیان گردند؛ و مفاهیم انتزاعی، فلسفی و منطقی را به دوره هایی موکول کرد که استعداد لازم براي فهم آنها در دانشآموزان پدیده آمده باشد.
* اصل مداومت و استمرار
در مکتب اسلام، آموزش امري است مداوم، و مسلمان همیشه باید در وادي فراگیري باشد، همانگونه که در حدیث آمده است: اُطلُبم»نَالمالع هدلم الی الْلَحد« چنین گفت پیغمبر راستگوي زگهواره تا گور دانش بجوي کسب علم و فراگیري امر دایمی تلقّی شده است و تحصیل علم از نظر اسلام زمان معین و مشخصی ندارد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند:طَلَب »
العلمِ فَریضَهٌ ع لی کُلﱢ حال« و حضرت علی علیه السلاملای حرِزمی فرمایند:العلم» الا ّم ن ی طیِلُ د رس ه« ؛ بر دانش و معرفت دست نیابد، مگر کسی که در تحصیل خویش مدوامت نماید؛ زیرا که به فرموده آن حضرت، دانش و معرفت پایان نمیپذیرد.
بنابراین، از نظر اسلام، آموزش مفاهیم و حقایق دینی امري است که باید تا پایان عمر استمرار یابد و آدمی تحت تأثیر آن باشد، لکن دوران کودکی را میتوان دوران ملازمت و مداومت آموزههاي دینی از نظر اسلام دانست که باید والدین و مربیان بر این امر نظارت داشته و هدایت نمایند. در این باره تنها به ذکر یک روایت از امام صادق علیه السلام بسنده میکنیم که
م ی لع ب س بع سنیفرمود: ن و » ی تَعلﱠم الکتابِ س بع سنینَ و ی تَعلﱠم الح لالَ و حرامالَ س بعس نینَ« ؛ کودك به مدت هفت سال باید بازي کند و به مدت هفت سال باید آموزش خواندن ببیند و به مدت هفت سال باید تعلیم حلال و حرام داده شود.«
بنابراین، از روایات اسلامی استفاده میشود که آموزش مفاهیم دینی در دوران کودکی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، چنانچه آموزههاي دینی در این دوران انجام نپذیرد، به آموزش در بزرگسالی نمیتوان امید چندانی داشت. به عبارتی، اهمیت آموزش آموزههاي دینی به کودك از سویی و طولانی بودن دوره ساختار ذهنی و روانی کودکی انسان از سوي دیگر، استمرار و مداومت در آموزش مفاهیم دینی به کودك را میطلبد. از این رو، باید به موازات رشد عقلی و تحول روانی کودك، مفاهیم اعتقادي را به کودك انتقال داد و از شتاب و فشار بی مورد در این امر پرهیز نمود.
* اصل آگاهی بخشی
آموزش مبتنی بر بصیرت و آگاهی دانشآموز از اصول اساسی نظام آموزشی اسلام است. در منابع اسلامی، آیات و روایات فراوانی وجود دارد که علم و آگاهی را میستاید و مردم را به سوي آن میخواند و تشویق میکند و از جمود و تقلید کورکورانه و بدون تفکّر و تعقّل بر حذر داشته و به شدت نکوهش مینماید؛ مثلا، کریمه 108 سوره »یوسف« میفرماید:قُلْ »هذه س بیلی
اللّه ع لی ب صیرة أَنَا و م نِ اتﱠب ع نی و س بحانَ اللّه و مااَنَا منَالْم شرِکین.« در این آیه، خداوند از انسانها میخواهد بر اساس بصیرت و آگاهی رفتار نمایند و دین حق را بپذیرند، و شیوه دعوت پیامبر صلی االله علیه و آله نیز بر اساس آگاهی است. از این رو، در نظام آموزشی اسلام دیگر جایی براي تحمیل عقیده و القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقی نمیماند؛ چرا که
اصولاً این مفاهیم با مفهوم پذیرش بر اساس بصیرت و آگاهی، به هیچ وجه سازگار نیست.
همانگونه که پیروان نظریه گشتالت، یادگیري را عبارت از کسب بینش دانسته و عقیده دارند اگر دانشآموز آنچه را که در مدرسه میآموزد واقعا بفهمد و نسبت به آن بصیرت حاصل کند به آسانی میتواند به موقعیتهاي جدید انتقال دهد، صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی نیز به آموزش بر اساس فهم و آگاهی بخشی تأکید میکنند، بلکه برخی با تمایز بین مفهوم فهم و بصیرت با حفظ کردن و به خاطر سپردن، معتقدند فهم یا بصیرت پایه و اساس یادگیري را تشکیل میدهد .[9]
بنابراین، آنچه باید در جریان آموزش مفاهیم دینی به کودکان، مورد توجه معلمان قرار گیرد، تأکید بر درك و آگاهی مفاهیم است، ضمن این که حفظ و تکرار و تلقین شرط لازم آموزش در سنین کودکی است ولی کافی نیست. این حقیقت را میتوان در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام یافتفَضْلُکهمیففرماید:کْرو» تَفَهم اَننْجفَضْلِ ع م تکْرار و دراس ه«؛
یادگیري که بر اساس تفکّر و فعالیت فکري دانشآموز باشد، به مراتب سودمندتر از تکرار و مرور آن است.«
* اصل تفاوتهاي فردي
تفاوتهاي فردي از اصول پذیرفته شده در روان شناسی، تعلیم و تربیت و معارف دینی است، و به این معناست که همه انسانها با یکدیگر شباهت هایی دارند، ولی آنان از حیث ویژگی هاي شناختی، عاطفی، انگیزشی، بهره هوشی، تأثیر و تأثرات محیطی و صفات شخصیتی از همدیگر متفاوتند. همین امر موجب میشود که هر انسانی، موجود مستقل، تام و فردي خاص باشد. به همین دلیل، یکی از عمده ترین مسائل روان شناسی، مسأله تفاوتهاي فردي و عوامل آنها میباشد و حتی برخی از روان شناسان می گویند: »روان شناسی غیر از تفاوتهاي فردي موضوع دیگري براي بحث ندارد.[8] « بر این اساس؛ اصل تفاوتهاي فردي از دیدگاه دانشمندان تعلیم و تربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. براي مثال، خواجه نصیرالدین طوسی ترجیح میدهد که معلم باید پیش از هر اقدام آموزشی، استعداد و قابلیتهاي کودك را با دقت و فراست شناسایی و آن گاه علوم و صنایع متناسب را به او بیاموزد .[10] مرحوم محمدتقی جعفري، معلم و دانشآموزان را به باغبان و گل ها و درختان یک باغ تشبیه میکند که هر یک از درختان و گلها، ویژگیها و نیازهاي متفاوتی دارند. نیاز هر کدام به آب و هوا و نور و کود متفاوت میباشد. این باغبان است که باید با دقت کامل نیاز هر یک از آنان را بشناسد، به مقدار لازم آنها را آبیاري نموده، و در معرض نور و هوا قرار دهد. معلّم نیز باید ویژگیهاي شناختی و عاطفی هر یک از دانشآموزان را بشناسد تا بتواند متناسب
با آنها رفتار خاصی در پیش گیرد.
خلاصه آن که، توجه به تفاوتهاي فردي در آموزش یکی از اصولی است که معلم باید با آن آشنا باشد وآموزش خود را با آن همگام سازد؛ زیرا »اهمیت دادن به تفاوتهاي فردي در آموزش، اثربخشی آموزشی را بیمه میکند.[1] « بر این اساس، رعایت تفاوتهاي فردي در آموزش مفاهیم دینی کودکان دبستانی از اهمیت زیادي برخوردار است، به ویژه در انتخاب و استفاده از روشهايآموزشی، معلّمان باید انعطاف بیشتري داشته باشند و در آموزش مفاهیم دینی به کودکان به طور یکسان عمل ننمایند، بلکه متناسب با ویژگیهاي شناختی، عاطفی، انگیزشی، سوابق خانوادگی و محیطی آنان، از روشهاي گوناگون و مؤثر استفاده نمایند.