بخشی از مقاله

چکيده
بدون ترديد جايگاه فرهنگ وادب فارسي در ميان ملل جهان آن چنان ژرف و عميق است که در هر گوشه و کنار اين سرزمين نشانه هاي آن مبرهن و آشکار است . يکي از اين نشانه ها، خيام ، شاعر پرآوازه ي نيشابور، است . شهرت فوق العاده رباعيات خيام در ادوار اخير چه در ايران چه در جهان تا حدود زيادي مديون ترجمه ي معروف انگليسي فيتز جرالد است که قبول و رواج آن خيام را در اروپا به عنوان يکي از گويندگان بزرگ عالم مشهور کرد و در نتيجه رباعيات او به زبان هاي مختلف از جمله آلماني ، فرانسوي وايتاليايي ، روسي و... مکرر ترجمه شد. اين پژوهش تاثير خيام را بر جرالد و آندره ژيد نشان داده است . بررسي تأثير خيام در ادبيات غرب و مترجماني که رباعيات وي را ترجمه کرده اند، همچنين ديدگاه بزرگان ادبي غرب در مورد خيام ، در اين مقال مورد پژوهش قرار گرفته است .
واژگان کليدي: خيام ، ادبيات ، غرب ، ترجمه .
مقدمه
ترانه هاي خيام به قدري ساده ، طبيعي و به زبان دلچسب ادبي و معمولي گفته شده که هرکسي را شيفته آهنگ و تشبيهات قشنگ آن مينمايد، و از بهترين نمونه هاي شعر فارسي به شمار ميآيد. قدرت اداي مطلب را به اندازه اي رسانيده که گيرندگي و تأثير آن حتمي است و انسان به حيرت ميافتد که يک عقيده فلسفي مهمي چگونه ممکن است در قالب يک رباعي بگنجد و چگونه ميتوان چند رباعي گفت که از هر کدام يک فکر و فلسفه مستقل مشاهده بشود و در عين حال با هم همآهنگ باشد. اين کشش و دلربايي فکر خيام است که ترانه هاي او را در دنيا مشهور کرده ، وزن ساده و مختصر شعري خيام خواننده را خسته نميکند و به او فرصت فکر ميدهد.
خيام
عمر خيام نيشابوري (نام کامل :غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيام نيشابوري) (زاده ٢٨ ارديبهشت ٤٢٧ خورشيدي در نيشابور - درگذشته ١٢ آذر ٥١٠ خورشيدي در نيشابور)که خيامي و خيام نيشابوري و خيامي النيسابوري هم ناميده شده است ، فيلسوف ، رياضيدان ، ستاره شناس و رباعي سراي ايراني در دوره سلجوقي است . سبب شهرت او به خيام درست معلوم نيست ، و احتمال داده اند که پدرش خيمه دوز بوده است . تفصيل زندگي او نيز با روايات با افسانه آميز مخلوط گشته است . به موجب اين روايات ، وي در کودکي با خواجه نظام الملک و حسن صباح همشاگرد بوده است ( مصاحب ،١٣٨٧).
گرچه پايگاه علمي خيام برتر از جايگاه ادبي او است و لقبش «حجۀالحق » بوده است ؛ ولي آوازه وي بيشتر به واسطه نگارش رباعياتش است که شهرت جهاني دارد. افزون بر آن که رباعيات خيام را به اغلب زبان هاي زنده ترجمه نموده اند، ادوارد فيتزجرالد رباعيات او را به زبان انگليسي ترجمه کرده است که مايه شهرت بيشتر وي در مغرب زمين گرديده است .
يکي از برجسته ترين کارهاي وي را ميتوان اصلاح گاهشماري ايران در زمان وزارت خواجه نظام الملک ، که در دوره سلطنت ملک شاه سلجوقي (٤٢٦ - ٤٩٠ هجري قمري) بود، دانست . وي در رياضيات ، علوم ادبي، ديني و تاريخي استاد بود. نقش خيام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات اش درباره اصل پنجم اقليدس نام او را به عنوان رياضيداني برجسته در تاريخ علم ثبت کرده است . ابداع نظريه اي درباره نسبت هاي هم ارز با نظريه اقليدس نيز از مهم ترين کارهاي اوست .
خيام و ادبيات غرب
« تنوع موضوع ، سبک و صور خيال در ادبيات قرن نوزدهم بسيار زياد و متنوع است که اين گوناگوني خود از ويژگي مهم ادبيات ، مخصوصا قرن نوزدهم به شمار مي آيد . در اين قرن شعرا در وضعيت روحي ناآرامي به سر مي بردند چرا که قرني بود که تمام اعتقادات سنتي و مذهبي مردم در سايه پيشرفت علم روز به روز زير سؤال مي رفت تا حدي که کتاب مقدس به عنوان يک متن ادبي بررسي مي شد و به حق همين دوره ، لقب « شک و ايمان » يافت . با گسترش دامنه تعليم و تربيت و همراه پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي به نظر مي رسيد که از نقش شاعر کاسته مي شد و اين کشور را به تدريج از جامعه طرد مي کرد به طوري که حتي خود شعرا نيز با همديگر ارتباط نداشتند. در اين راستا هر شاعر و نويسنده اي براي خود رسالتي قائل بود و مي خواست مردم را نسبت به جريانات اجتماعي هوشيار کند و راه حلي براي گريز از ناملايمات زندگي اجتماعي ارائه دهد. مهم ترين مسئله مربوط به اعتقادات ديني مرد رشد شکاکي بود که وقتي در سال ١٨٧٤م ، يعني ١٢ سال قبل از چاپ منظومه «فيتز جرالد» اين مسئله توسط « جيمز آنتوني فرود » مطرح شد کتاب «مکافات ايمان » وي در برابر دانشگاه آکسفورد به آتش کشيده شداما « فيتر جرالد» بدون بدون هيچ ترديدي و نگراني توانست اين شکاکي را از زبان يک و يا چند شاعر ايراني بيان کند و راه گريز از ناملايمات و دلتنگي هاي زندگي را در خوش گذراني تعريف نمايد . لذا براي « فيتز جرالد » اصالت رباعي ها و ترجمه دقيق آنها ، همانگونه که خودش گفته ، مهم نبوده است بلکه آرامشي که انسان از خواندن آنها به دست مي آورد اهميت داشته است .ديروز سپري شده ، فراهم نيامده است ، پس بايد انسان امروز خوش باشد که اين دم غنيمت است . همين پيام هم باعث اشتهار « فيتز جرالد» شده و هم عمر خيام . بنابراين عمر خيام مسئول رباعي هاي منسوب خويش پس از شهرتش نوسط «فيتز جرالد» بوده که باعث شده محققان کتابخانه هاي دنيا را جهت يافتن سندي براي اصالت رباعيات منسوب به عمر خيام فيلسوف و دانشمند ايراني زير پا بگذارد . در اين گير و دار هم عده اي اي به دنبال فرصت بوده اند که از هر گوشه و کناري رباعي پيدا کنند و به نام خيام به چاپ برساند لذا عمر خيام معروف دنيا که شکاکي و خوش گذراني را تجويز مي کند، عمر خيام نيشابوري نيست بلکه عمر خيام قرن نوزدهم انگلستان است که در کشمکش هاي اجتماعي و مذهبي مي زيسته است » ( زارع بهتاش ، ١٣٧٩).
ادوارد براون و خيام
« براوان در تاريخ ادبيات خود معتقد است که تا سال ١٨٩٧ م اطلاعاتي که پيرامون خيام به دست مي آيد بيشتر از تذکره هاست و نمي تواند سنديت داشته باشد. در همين سال « والنتين ژوکوفسکي » مقاله اي به نام « عمر خيام و رباعيات سرگردان » منتشر کرد، اين مقاله که به زبان روسي بود « دکتر دنيس » اين مقاله را از روسي ترجمه کرد و همچنين مقدمه اي از ترجمه « فيتز جرالد» از رباعيات خيام نوشت و در آن به نکات مهم مقاله « زوکوفسکي» اشاره کرد.
«تئوفيل گوتيه » در ماجراي خاص شيفته خيام مي شود . « گوتيه » نيز ترجمه « نيکلا» را خواند و توانست بهتر از خود « نيکلا» خيام را بشناسد : « مستي خيام ، مستي عاشق در برابر معشوق است . او مست مي شود تا خدا را بهتر بشناسد ايجاز در ميان همه وسايلي که براي ايجاد وجد و شوق در انسان به کار مي رود ، باده هنوز طبيعي ترين آنهاست ...»
« گوتيه » رباعيات خيام را در ناپايداري جهان ، به نثري بليغ و فصيح ، چنين ترجمه کرد:
« چقدر زيباست ! چه احساس عميقي از نيستي انسان ها و اشياء و چقدر « هوراس » ، شاعر رومي، به اشعار عاميانه اش که مي گفت : « خوش باش !» از خيام و فرياد دردناکش که مي خواهد در باده و مستي، درد هستي و حتي خويشتن را فراموش کند، به دور است ! هرگز شاعري حقارت انسان را در برابر ابديت ، بدين زيبايي و فصاحت و با احساسي چنين عميق بيان نکرده است » ( اسماعيل آذر ، ١٣٨٧).
ترجمه فوق را با اين رباعي خيام مي توان مقايسه کرد :
« چون عهده نمي شود کسي فردا را حالي خوش دار تو اين دل پر شيدا را
مي نوش به نور ماه اي ماه که ماه بسيار بتابد و نيايد ما را »
«موريس بوشور» ، شاعر و نمايش نامه نويس فرانسوي، نمايش نامه اي را با نام « روياي خيام » در سال ١٨٩٢م ميلادي روي صحنه آورده و و در آن گفته بود که « من يکي از پيروان خيام هستم » در بين ديگر شاعران فرانسه مي توان از « ژان لاهور» نام برد که عميقا رباعيات خيام را مطالعه کرده بود ( اسماعيل آذر ١٣٨٧).
تأثير خيام بر فيتز جرالد
« فيتز جرالد» بين سالهاي ١٨٠٩ تا ١٨٨٣م مي زيست زبان فارسي را کمک دوست جوانترش « ادوارد بايلز کاول » استاد زبان سانسکريت در دانشگاه کمريج ياد گرفت . « فيتز جرالد » با خواندن مقالات « کاول » با اشعار فارسي از قبيل غزليات حافظ و سروده هاي عرفاني مولوي آشنايي پيدا کرد و در سال ١٨٥٦ « کاول » قبل از سفرش به هندوستان رونوشت نسخه اي جديد رباعيات خيام را که متعلق به خودش بود،به او هديه کردو با اين کار ميل ترجمه اين اشعار را در او برانگيخت .
البته ترجمه رباعيات خيام اولين ترجمه « فيتز جرالد » نبود. وي پيش از آن « سلامان و ابسال جامي» و « پندنامه عطار» را هم به انگليسي برگردانده بود. علاقه او به فارسي به حدي بود که هرجا کتابي درباره ادبيات فارسي مي يافت آن را مي خريد.
مثلا در سال ١٨٥٤م کتاب « بختيارنامه » ، مجموعه شکايات فارسي به ترجمه «سر ويليام اوزلي» را خريداري کرده و حتي سعي کرده بود ترجمه آلماني « پوزف فن همر پورگشتال » از اشعار حافظ را هم بخرد . عليرغم تلاش و علاقه بسيار «فيتز جرالد» هيچ کدام از ترجمه هاي وي از آثار فارسي شهرت و محبوبيت رباعيات خيام را نيافته است . علت اصلي مجبوبيت ترجمه رباعيات خيام اين است که برخلاف آثار قبلي، در اين اثر «فيتز جرالد» در واقع ترجمه نکرده است بلکه براي انتقال اشعار خيام به خواننده انگليسي از خلاقيت شخصي استفاده کرده و مي توان گفت آن ها را دوباره سروده است . اين خلاقيت در ديگر ترجمه هاي « فيتز جرالد» به چشم نمي خورد.
مثلا « بنسون » منتقد انگليسي درباره ترجمه و از اشعار جامي مي نويسد:
١-حقيقت اين است که « فيتز جرالد» در اين شيطنت اندکي نامردي کرده است . او از اين خوشحال بود که شعر را به همان شکلي که « جامي » سروده بود ارائه خواهد داد.
٢-تفاوت «فيتز جرالد» با ديگر اشخاصي که رباعيات خيام را ترجمه کرده اند اين است که گويي هيچ گونه تحقيق علمي درباره روايات انجام نداد و تنها بر اساس مباني و روح کلام خيام آنها را ترجمه کرد.
٣- يکي از جالب ترين نوآوري هاي « فيتز جرالد» در اين دوباره سرايي اشعار اين بود که استقلال معني تک تک رباعي ها را از ميان برد و آن ها را به صورت يک روايت دنباله دار يکي پس از ديگري قرار داده بود.
٤-ديگر کارهاي مهم و بسيار زيباي « فيتز جرالد» اين است که او سعي کرده است قافيه بندي رباعيات (يک ، دو، چهار) را حفظ کند کاري که کمتر مترجمي قادر به انجام آن بوده است و در بعضي موارد موفق به خلق حروف روي يکسان با زبان فارسي هم شده است » ( فيتز جرالد، ١٣٨٧).
از آمدن بهار و از رفتن دي اوراق وجود ما همي گردد طي (عمر خيام ، ١٣٨١)
و در مصراع دوم ترجمه اي از اين دو مصراع فارسي است :
کافکند به خاک صد هزاران جم و کي اين آمدن تير مه و رفتن دي
(همان ) فيتز جرالد کار ترجمه اش را در سال ١٨٥٩م به پايان رسانيد و اثرش را به پاس همه راهنمايي ها و کمک هاي « کاول » به او تقديم کرد و « کاول » ضمن تشکر در نامه از گروه خواهش مي کند که در تجديد چاپ ، اثرش را به او تقديم کند زيرا مي گويد: « من منکر زيبايي ادبي اشعار عمر خيام نيستم ،ولي مکتب فکري ام با او يکي نيست و صحيح نيست وانمود کنم که به چنين افکاري معتقدم » . شهرت ايام در اروپا تا ديرگاهي برپايي خواستار علمي استوار بود ترجمه فرانسوي « نيکولار» سال ١٨٦٧م خيام منتشر شد.
بررسي هاي انتقادي متن رباعيات در سال ١٨٩٧ آغاز شد که « ژوکوفسکي» مقاله اش را درباره خيام در يادنامه اي به نام مظفريه که به « بارون » و « روزن » اهدا شده بود به طبع رساند.
«کريستين » در کتابش به نام پزوهشگر رباعيات خيام گامي فراتر نهاد. او با بيان اين نکته که چگونه از تاريخ نسخه بادليان به بعد تعداد رباعيات فزوني مي گيرد « چنان که نسخه خطي با نيکپور که يک قرن بعد از ان است ٦٠٤رباعي دربردارد(فيتز جرالد، ١٣٨٧).
تعداد رباعيات خيام به مرور زمان افزايش يافته و به قول صادق هدايت هر فردي که رباعي سروده و مفهومش مغاير معتقدات عامه بوده ، آن را از ترس تکفير، به خيام نسبت داده است و به همين علت تعداد اصيل آن که کمتر از يک صد رباعي مي شود، به بيش از هزار و دويست رباعي رسيده است ! اين رباعيات علاوه بر آنکه به کرات در ايران و هند به چاپ رسيده ، به زبانهاي اروپايي نيز ترجمه شده است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید