بخشی از مقاله

چکیده

خانواده در سنین اولیه کودکی مهمترین تأثیرات را بر رشد کودک دارد. از نظر روانشناسی، خصوصیات ذهنی انسان، تواناییها و ناتوانیهای وی و ویژگیهای شخصیتی فرد قبل از هر چیز به چگونگی کسب تجربیات کودکی بستگی دارد. بهنظر کلبرگ تربیتاخلاقی در چهارچوب طبیعت افراد صورت میگیرد و معیارهای اخلاقی کودکان لزوما از والدین یا همسالان ناشی نمیشوند بلکه این معیارها از تأثیر متقابل رشدشناختی کودک با محیط اجتماعی ظاهر میشود. به نظر اریکسون روشهای فرزندپروری، معیارهای اخلاقی والدین، محیط اجتماعی و همسالان را در تربیت اخلاقی موثر هستند. بهنظر فروید کودکان معیارهای اخلاقی والدین را درونفکنی میکنند و براساس آن رفتار میکنند. بنابراین خانواده و همسالان عامل اصلی انتقال ارزشهای اخلاقی به افراد هستند.

واژگان کلیدی: تربیت اخلاقی،کسب ارزشهای اخلاقی، رشداخلاقی
مقدمه

رشد اخلاق در طول قرنها از مهمترین مسائل اجتماعی مورد توجه بودهاست. نظریهپردازان بزرگ اوایل قرن بیستم، اخلاق را وسیلهای برای رشد اجتماعی میدانستند. مکدوگال - 1928 - رشد اخلاقی را ازمسائل عمده روانشناختی-اجتماعی میدانست. بهنظرفروید - - 1930احساس گناه مهمترین مسأله اجتماعی است - سیف ودیگران،. - 267 :1373 تحقیقات کلبرگ در رشداخلاقی موید این نکته استکه رشد اخلاق هم از رشدذهنی پیروی میکند و هم تحت تأثیر محیط و آموزش قرار میگیرد - سیف ودیگران, . - 271 :1373کودکان درون خانواده زبان، مهارتها وارزشهای اجتماعی و اخلاقی فرهنگ خود را یاد میگیرند - سیدمحمدی، . - 107 :1394 کودکان در فرایند جامعهپذیری درخانواده، امر و نهی والدین، تقلید و همانندسازی را یادمیگیرند که از مهمترین شیوههای انتقال ارزشها، هنجارها و سنتهای اجتماعی است. در حقیقت کودکان در خانواده »خوبوبد«،»درستوغلط« را می آموزند - محمودنژاد،. - 40 :1380آیاخانواده و محیطآموزشی در رشد ارزشهای اخلاقی اثردارد؟آیا محیط اجتماعی،مدارس و همسالان بر رشد اخلاقی و روانی-اجتماعی تأثیردارد؟ آیا ارائه معیارهای اخلاقی بر رشد وجدان و فرامن تأثیردارد؟

نظریه کلبرگ و ارزشهای اخلاقی

کلبرگ رشد اخلاقی را در چهارچوب یک نظریه شناختی بررسیکردهاست. وی برای مطالعه رشد اخلاقی کودکان، داستانهای اخلاقی تعریف میکرد وازآنها میخواست دراینمورد که رفتارشخصیتهای داستان،چرا و به چهاندازه خطا بودهاست پاسخ دهند.کلبرگ با تجزیه و تحلیل پاسخهای متعددکودکان در مورد داستانها مراحل رشداخلاقی را در سه سطح عنوانمیکند: اخلاق پیشقراردادی، اخلاق قراردادی واخلاق فوق قراردادی - سیف ودیگران،. - 109 :1373 هر سطح دومرحله دارد.در سطح پیشقراردادی کودک نسبت به داوریهای اخلاقی وخوب وبد محیط حساس است.در مرحله اول این سطح سوگیریکودک براساس اطاعت و تنبیه است و رفتارخوبی دارد که براساس اجتناب ازتنبیه وکسبپاداش تبیین میشود.در مرحله دوم که لذتگرایینسبی نام دارد کودکان قوانین را کاملا ثابت و مطلق درنظرنمیگیرند و درمییابند که بیشاز یک جنبه درهر موضوع وجود دارد بنابراین نسبیگرا میشوند - فدایی،. - 107 :1385رفتاراخلاقی فرد درسطح قراردادی برای سازگاری وهماهنگی با نظم اجتماعی و تمایل برای حفظ و نگهداری این نظم است.اگرچه کودک در این دوره با والدین خود همانندسازیمی کند وخود را با آنچه بهعنوان درست و غلط ارائهمی دهند تطبیق می دهد ولی انگیزه اصلی برای این سازگاری و هماهنگی،بیشتر همانندسازی با والدین است.مرحله اول اینسطح، سوگیری پسرخوب، دخترخوب بودن است و رفتارخوب آن است که اجازه و تصویب دیگران را همراه داشتهباشد و روابط خوبرا همچنان حفظ کند،بههمینعلت به هماهنگی و سازگاری با معیارهای اخلاقی دوستان یا اعضای خانواده می پردازد و به جای لذت مادی،لذت روانی - لذت از رضایت دیگران - را میخواهد.او درآغاز پذیرش مقررات یا قضاوت درمورد رفتار براساس قصد و انگیزهاست و بین عمل و نیت فرق می گذارد وبراساس پیامدعمل آن را ارزیابی نمیکند.مرحله بعد اخلاق براساس قانون ونظم است و بهتدریج قوانین و قراردادهای اجتماعی را کورکورانه میپذیرد و معتقد است افراد باید از قوانین جامعه پیرویکنند تا نظم اجتماع برهمنخورد.رفتار درست دراینمرحله وظیفهای است کهاجتماع برعهده فردگذاشته است واحترام به قانون بهدلیل هماهنگیو سازگاری با معیارهای فردی و وجدانی نیست،بلکه برای حفظ نظم اجتماعی و پیشگیریاز هرجومرج است - فدایی،. - 112 :1385درسطح اخلاق فوققراردادی درمرحله اول جهتگیری براساس قانونی است که بهصورت دمکراتیک قبولشده و برخلاف مرحله قبل که هواخواهی و پیوستگی قانون و نظم اجتماعی دارای یک کیفیت منجمد است،قوانین را با انعطاف پذیری بیشتری مینگرد و قوانین ابزاری است که اجنماع درمورد آن موافقتمیکند تا مردم بتوانند در هماهنگی زندگی کنند و اگر با نیازهایشان منطبق نباشد همیشه می توانند آن را از طریق توافق مشترک و روشهای دمکراتیک تغییردهند.در این مرحله افراد درک مختصری هم از ارزشهای شخصی که میتوانند حتی بالاتر ازقانون باشند مانند آزادی،عدالت، وجستجوی شادمانی دارند.افراد درآخرین مرحله رشداخلاقی فهم روشنتری از برخی اصول مجرد و جهانی دارند که مافوق قانون است.این اصول شامل عدالت و احترام و شأن برای همه افراد میباشد.فرد اهمیت نظم اجتماعی رادرک میکند اما درضمن میداند همه جوامع منظم همه اصول مهمتر را اجرا نمیکنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید