بخشی از مقاله

چکیده

مدیریت مالیات نقش بسزایی در سود خالص شرکت دارد و از طرفی دیگر، ساختار مالکیت به لحاظ اهمیت آن در اخذ تصمیمات مالی میتواند مدیریت مالیات را تحتتأثیر قرا دهد. بنابراین، مدیریت بهینه مالیات و تصمیمگیری صحیح و اتخاذ استراتژی مناسب در این حوزه می تواند موجب افزایش ارزش شرکت و ثروت سهامداران گردد. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر ساختار مالکیت بر استراتژی های مدیریت مالیات در بنگاههای اقتصادی میباشد . ساختار مالکیت از ابعاد مالکیت نهادی، شرکتی و انفرادی مورد بررسی قرارگرفته و استراتژی های مدیریت مالیات از بعد جسورانه یا محافظه کارانه بودن و مدیریت مالیات توسط نرخ مؤثر مالیاتی سنجش گردید ه است. جامعه آماری، شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده که نمونه انتخابی به روش حذف سیستماتیک ، مربوط به داده هایُّ شرکت در فاصله زمانی ٌٌَُ-ٌٍََمیباشد که به کمک اطلاعات موجود در سایتهای معتبر سازمان بورس اوراق بهادار گردآوری شده است . روش آماری مورد استفاده "دادههای پنلی" است و به منظور آزمون رابطه بین متغیر های مستقل و وابسته از رگرسیون خطی چندگانه استفاده گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که شرکتهای با مالکیت نهادی و شرکت های با مالکیت شرکتی استراتژی جسورانه در رابطه با مدیریت مالیات اتخاذ نموده و شرکت های با مالکیت انفرادی استراتژی محافظهکارانه در پیش میگیرند.

واژگان کلیدی: ساختار مالکیت، استراتژی، مدیریت مالیات.

ٌ. مقدمه:

امروزه بنگاه های اقتصادی نقش بسیار مهمی را در ساختار اقتصاد هر کشوری به عهده دارند. محیط متغییر و رقابتی موجب گردیده فرایند تصمیم گیری مالی برای مدیران در راستای حداکثرکردن ثروت سهامداران روز به روز دشوارتر گردد. از طرفی وجود سرمایه گذاران متنوع در ساختار مالکیت   شرکتها و بنگاه های اقتصادی با اهداف، سلایق، رفتار و خواسته های متنوع می تواند تصمیم گیری مدیران را تحت الشعاع قرار دهد. پرداختن به مبحث مدیریت مالیات به عنوان یکی از آیتمهای مهم مالی، متأسفانه نه تنها در داخل کشور بلکه در مطالعات خارجی نیز کمتر به چشم می خورد.

موضوع مالیات از جمله مواردی است که می تواند سود شرکت ها را تحت الشعاع قرار داده و منجر به کاهش آن گردد. کاهش سود شرکت با توجه به تأثیر منفی که می تواند بر ذهنیت سرمایه گذاران داشته باشد ممکن است در بلند مدت به کاهش ارزش شرکت و به تبع آن، کاهش ثروت سهامداران منجر گردد. لذا از گذشته تا کنون مدیران در پی کمینه سازی نرخ مؤثر مالیاتی   در بلندمدت، در راستای مدیریت مالیاتی  بودهاند. - پورحیدری و سروستانی، ٌٍَُ -

سود به عنوان نتیجه نهایی فرایند حسابداری و اصلی ترین منبع اطلاعاتی، مورد توجه و تأکید استفاد هکنندگان اطلاعات حسابداری است و ممکن است تحت تأثیر عوامل زیادی قرارگیرد. یکی از مواردی که می تواند تأثیری عمده بر میزان سود گزارش شده داشته باشد، نرخ مالیاتی شرکت ها است. در واقع یکی از ذینفعانی که خود را در سود شرکت ها سهیم می داند، دولت می باشد که این سهم را از طریق مالیات مطالبه می کند و از آنجا که این سهم خواهی از سود، در صورت سو د و زیان ظاهر می شود، بنابراین، از جمله مواردی است که توسط شرکت ها مورد توجه جدی قرار گرفته است. - همان منبع - . هدف آرمانی تحقیق تبیین نرخ مؤثر مالیاتی از طریق ساختار مالکیت شرکتهای بورس اوراقبهادار تهران است و هدف کلی تحقیق بررسی تاثیر مالکیت نهادی، مالکیت انفرادی و مالکیت شرکتی بر نرخ مؤثر مالیاتی میباشد. همچنین پژوهش باهدف کاربردی انجام گرفته است تا در صورت وجود تاثیر چشمگیر از متغیرهای محرک نرخ مؤثر مالیاتی بتوان با به کارگیری ابزاریهایی مانند وضع قانون، تدوین دستورالعمل، ایجاد روش جدید و ... متغیرهای مستقل را مدیریت کرد تا تغییرات هدفگذاری شده را در متغیر وابسته نرخ مؤثر مالیاتی ایجاد نمود. بنابراین این تحقیق در پی یافتن پاسخ به این سؤال است که آیا ساختار مالکیت و مولفههای آن شامل: مالکیت نهادی، مالکیت انفرادی و مالکیت شرکتی بر نرخ مؤثر مالیاتی تأثیر دارد و در صورت وجود تاثیر جهت آن چگونه است؟

این تحقیق شامل ْ بخش اصلی میباشد که پس از بخش مقدمه، به بیان مبانی نظری و مطالعات پیشین پرداخته و در بخش سوم، فرضیات پژوهش مطرح می گردد. روش تحقیق و معرفی متغیرها در بخش ُ و تحلیل دادهها و یافتههای پژوهش در بخش ِ بیان شده و بخش ّ مختص نتیجه گیری کلی و بخش ْ به پیشنهادات کاربردی اختصاص دارد.

ٍ. مبانی نظری و پیشینه تحقیق:

مالیاتها به واسطه اثرهای تخصیص و توزیع، همواره مورد توجه نظریه پردازان اقتصادی بوده و به عنوان یکی از مهمترین عوامل سیاست گذاری دولت مورد توجه قرار دارند - فلاحی و چشمی، ٌَََ - . با توجه به تأثیر مالیات بر سود خالص، مدیران واحد های تجاری همواره در پی کمینه سازی نرخ مؤثر مالیاتی در بلندمدت در راستای مدیریت مالیات می باشند - پورحیدری و سروستانی، ٌٍَُ - . صرفه جویی مالیاتی هزینه تأمین مالی و همچنین معافیت های مالیاتی، بازدهی سهام را به دلیل افزایش سود واحد تجاری تحت تأثیر قرار داده که اثر این عامل نیز در قیمت سهام متبلور می شود - ساعی و ساری، ٌٍَُ - . مینیک و نوگا - Minnic, 2010 & Noga - مدیریت مالیات را به صورت توانایی مدیر در پرداخت مالیات کمتر در بلندمدت تعریف نموده اند. شرکتی که به دنبال مدیریت مالیات و حداقل سازی هزینه مالیات است، در واقع رویه ای جسورانه پیرامون مالیات در پیش گرفته است. بر طبق یافتههای چند پژوهش، مدیریت مالیات فعالیتی ارزش زا است و سهامداران شرکت معتقدند که باید توسط مدیریت شرکت، نرخ مالیاتی شرکت مدیریت شود - - Graham, 2006 & Tucker؛ افزون بر این، دسای - - Desai,2003 به این نتیجه رسیدند که مسئله پرداخت مالیات کمتر، توسط سهامداران مورد ارزیابی قرارگرفته و به عنوان یکی از شاخص های ارزیابی عملکرد مدیریت مدنظر قرار می گیرد اگر مدیریت مالیات به عنوان فعالیتی ارزش زا در نظر گرفته شود، شرکت ها مایلند خود را درگیر این فعالیت نمایند. اگر چه مدیریت کردن مالیات می تواند رقم نهایی سود یک شرکت را بهبود ببخشد، لیکن در نظر گرفتن هزینه های مرتبط با اختصاص منابع به طرح های مالیاتی نیز دارای اهمیت می باشد. شولز و همکاران - Scholes, 2005 & - Wolfson Erickson, Maydew, Shevli خاطر نشان میکنند که افزون بر هزینه فرصت از دست رفته، برنامه ریزی مالیاتی هزینه های دیگری از قبیل هزینه های معاملاتی، مالیات های ضمنی و عدم    اطمینان نیز به همراه دارد. بنابراین، شرکت  ها تنها زمانی به مدیریت مالیات روی می  آورند که صرفهجویی های مالیاتی ناشی از این طرح ها بر هزینه    های تحمیل شده از بابت این طرح ها فزونی داشته باشد. دسای - - Desai, 2003 نیز سودمندی مدیریت مالیات را منوط به نحوه استفاده از جریانات نقدی حاصل از صرفه جویی مالیاتی دانسته اند - پور حیدری و سروستانی، ٌٍَُ - .
شلیفر و ویشنی     - Shleifer , 1986 & Vishney - ادعا می کنند که سرمایه گذاران نهادی نقشی مهم در فرایند نظارت و نظام دهی به فعالیت مدیران ایفاء می کنند. آنها استدلال می کنند که سرمایه گذاران نهادی از طریق سهام عمده ای که در اختیار دارند و حق رأی ناشی از آن، مدیران را مجبور می کنند تا بر عملکرد اقتصادی تمرکز کنند و از رفتارهای مغایر با منافع شرکت اجتناب کنند. افزون بر این سرمایه گذاران نهادی به خاطر مسئولیت امانت داری که بر عهده دارند، از انگیزه مضاعفی در راستای اطمینان از اینکه تصمیمات اتخاذ شده منجر به حداکثرسازی ثروت سهامداران میشود، برخوردار هستند - Bushee, 2001 و, - David, 2001 & Hitt, Gimeno علاوه براین، آنها توان تنبیه مدیرانی را که در جهت منافع آنها حرکت نمیکنند را دارا می باشندشواهد. تجربی عمدتاً از این فرضیه دفاع می کند - حساس یگانه و همکاران، ٌََْ - .

همانطور که عنوان شد مدیریت مالیات، فعالیتی ارزش زا است و سهامداران شرکت معتقدند که باید توسط مدیریت شرکت، نرخ مؤثر مالیاتی شرکت مدیریت شود - . - Graham, 2006 & Tucker همچنین، مدیریت مالیات در نهایت سود خالص شرکت را افزایش داده و منجر به کاهش جریانات نقد خروجی ناشی از مالیات می شود که این امر خود می تواند افزایش ارزش شرکت را در پی داشته باشد. بنابراین، با توجه به نقش سرمایهگذاران نهادی در افزایش ارزش شرکت، می توان انتظار داشت که این سرمایه گذاران در راستای مدیریت مالیات نقشی فعال داشته باشند. همچنین، سرمایه گذاران نهادی با توجه به نقش نظارتی که بر مدیران دارند، می توانند تضادهای نمایندگی را کاهش دهند و کاری کنند تا مدیران از جریانات نقدی حاصل از صرفه جوییهای مالیاتی به نحو بهینه و در جهت حداکثرسازی ارزش شرکت استفاده نمایند - پورحیدری و سروستانی، ٌٍَُ -

به نظر می رسد مطالب مذکور در مورد سیاست  های پرداخت مالیات در شرکت هایی که سرمایه گذاران نهادی دارند با شرکت هایی که سرمایهگذاران شرکتی دارند، مشابه باشد؛ سرمایه  گذاران شرکتی نیز همانند سرمایه گذاران نهادی، مدیریت را ملزم به مدیریت مالیات در راستای کمینهسازی نرخ مؤثر مالیاتی می  کنند ولی در مورد مالکیت انفرادی به نظر می   رسد که شرایط کمی متفاوت باشد. با توجه به اینکه مالکان انفرادی - حقیقی - از اعمال نفوذ کمتری در زمینه های متفاوت تصمیم گیری مدیران و نیز نظارت بر عملکرد مدیریت برخوردار نیستند و از طرفی با توجه به اینکه قدرت مالی و تحمل ریسک پائینی دارند لذا احتمال می رود در مورد مدیریت مالیات رفتار محافظه کارانه تری نسبت به دو گروه اول داشته باشند. با توجه به اینکه تحقیقات مشخص و مشابهی در زمینه ارتباط بین ساختار مالکیت - از بعد مالکیت نهادی، شرکتی و انفرادی - و مدیریت مالیات نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور نیز یافت نشد لذا در زمینه اشاره به پیشینه تحقیق مربوط به رابطه بین این دو متغیر، به بیان پژوهشهایی که به بررسی متغیر مدیریت مالیات در کنار متغیرهای دیگر از جمله حاکمیت شرکتی، مالکیت خانوادگی، اعضای هیئت مدیره و ...پرداخته اند بسنده می شود. از آن جمله:

چن و همکاران - Chen, 2010 & Chen, Cheng, Shevlin - دریافتند که مالکیت خانوادگی می تواند خط مشی مالیاتی شرکت را تحت تأثیر قرار دهد. آنها به این نتیجه رسیدند که شرکت های با مالکیت خانوادگی، کمتر از شرکت هایی که دارای مالکیت خانوادگی نیستند، سیاست متهورانه پیرامون مالیات اتخاذ می کنند. این نتایج نشان می داد که مالکان خانوادگی تمایل دارند جهت جلوگیری از کاهش ارزش سهام شرکت که از نگرانی سهامداران اقلیت پیرامون ریسک ناشی از فعالیت های مالیاتی نشأت می گیرد، از مدیریت مالیات اجتناب نمایند.

لانیس و ریچاردسون - Richardson, 2007 & Lanis - به این نتیجه رسیدند که تعداد اعضای غیر موظف هیئت مدیره رابطه منفی و معنیدار با رویه مالیاتی متهورانه دارد. به عبارت دیگر، هرچه تعداد اعضای غیرموظف هیئت مدیره بیشتر باشد، شرکت کمتر به مدیریت مالیات روی میآورد.

ساموئل و رانتی - Samuel, 2013 & Ranti - به بررسی تأثیرات حرکت های استراتژیکی مالیاتی بر روی حاکمیت شرکتی پرداخته و به این نتیجه رسیدند که برهم کنش میان حاکمیت شرکتی و وضع مالیات دو طرفه و دو جانبه می باشد. در حقیقت، از یک سو، قوانین حاکمیت شرکتی روش اجرای الزامات مالیاتی شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد و از طرفی دیگر، طرح های مالیاتی - از دیدگاه دولت - و راهبردهای مالیاتی مرتبط - از دیدگاه شرکت - پویایی حاکمیت شرکتی را تحت نفوذ خود قرار می دهند. بنابراین، هدف از این تحقیق چنین عنوان شده که اتصال بین حاکمیت شرکتی و حرکت های استراتژیکی مالیاتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و اینکه قوانین حاکمیت شرکتی می تواند سطح بالایی از پذیرش سیستم مالیاتی توسط شرکت را حاصل کند مورد بررسی قرار گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید