بخشی از مقاله
چکیده
حس تعلق به مکان یکی از سطوح حس مکان می باشد که در این سطح فرد نه تنها از نام ونمادهای مکان آگاه است بلکه با مکان احساس بودن و تقدیر مشترک داشتن نیز دارد و در هر موقعیت و فضا به منظور بهره مندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش تعیین کننده ای را دارد از بین عوامل کالبدی موثر بر شکل گیری حس تعلق و دل بستگی به مکان،فضای باز نقش مهمی در ایجاد این حس دارد و هدف این نوشتار مطالعه تا ثیر آن در ایجاد حس تعلق به مکان در مسکن معاصر است که بصورت مجتمع های مسکونی و آپار تمان نشینی هستند با توجه به اینکه در مسکن سنتی و خانه قدیمی عنصری بنام حیاط وجود داشت و این فضای باز به صورت انحصاری در خدمت یک واحد مسکونی بود. تا حدودی توانسته بود تا این وظیفه را بر عهده داشته باشد.
هدف این مقاله ارائه مدلی برای نمایش چگونگی استفاده ازعنصر فضای باز بعنوان یکی از عوامل کالبدی در ایجاد حس تعلق در مجتمع های مسکونی وبررسی تطبیقی کیفیت این عنصر در مجتمع های مسکونی جدید با فضای باز خانه های تاریخی در یک نمونه موردی مانند مجتمع مسکونی آسمان تبریزمی باشد. سوال تحقیق این است که چگونه این نیاز به حس تعلق در واحد های عمومی در مجتمع های مسکونی پاسخ داده میشود؟ به نظر می رسد با الگوبرداری از کیفیات کالبدی-کارکردی فضا های باز وحیاط های معماری سنتی مانند فعال بودن فضاهای پشت جداره ها ووحدت بخشی بتوان حس تعلق و مکان را در این فضا ها احیا کرد. نتایج تحقیق نشان می دهدکه عوامل کالبدی محیط درشکل گیری معنای حس تعلق نقش واسطه راایفانموده و عناصرکالبدی دردوسطح یکی درمحیط باهمسازی فعالیتهاازطریق تامین وقابلیت انجام آن ودیگری درمحیط به عنوان مولفه های فرهنگی ونمادها موثرواقع میگردند.
کلمات کلیدی:حس تعلق،فضای های باز،حیاط،مجتمع های مسکونی
مقدمه
از میان فضا هایی که انسان در آنها حضور می یابد خانه فضایی است امن که آدمی بطور روزمره از آن تاثیر می گیرد وبر آن تاثیر می گذارد اولین فضایی است که آدمی احساس تعلق فضایی را در آن تجربه می کند مجموع حواس پنجگانه بطور دائم سرتاسر آن را طی می کند ودر مدت کوتاهی بدان خو می گیرد خانه اولین فضایی است که تجربه هایی بی واسطه با فضا در انزوا و جمع در آن صورت می گیرد خلوت با خود، با همسر فرزندان، با دوست ،با دیگران همه همه بی تعرض غیر در آن ممکن می گیرد ولایه های گوناگونی از مضامین و معانی را در خود دارد و ورای فرم ظاهری خانه هایمان معانی پنهان و مفاهیمی وجود دارند که آنها را می بینیم و ادراک می کنیم یکی از این مفاهیم تاثیرگذاری را بطه ی انسان با طبیعت می باشد؛درمعماری سنتی ایرانی نیزفضاها ی بسته بیشتربرای ارضای نیازهای جسمانی وفضاهای بازمثل حیاط ونیمه بازمانندایوان برای ارضای نیازهای روانی ونیزارتباط باطبیعت شکل گرفته بودند.
در خانه های تاریخی خانه از طبیعت جدا نیست و حیاط به عنوان مهمن طبیعت جز ناگسستنی آن به شمار میرود و بسته به شرایط اقلیمی سنتی و مذهبی کارکرد های گوناگونی دارد عملکرد های متنوع و گوناگون اقتصادی اجتماعی را می پذیرد و زندگی کو چک خلوت خانه ی درونی را در برابر فضای باز و ناامن بیرون پاس می دارد و قسمت اعظمی از ساعات افراد در این فضا سپری می شودامادردوران مدرن ومعماری معاصرکم کم فضاهای بازونیمه بازبه مرورکوچک وکوچکترشدندتاجایی که به طورکامل ازبناحذف شدند. جایگاه فضاهای باز در معماری سنتی ونقشی که این فضاها در این داشتند در معماری مدرن و معاصر کم رنگ تر شده و و تعاریف جدیدی که از این فضاها در معماری مسکونی معاصر به صورت آپارتمان نشینی صورت گرفته است نقش این عناصر معماری را به خصوص نقش انگیزش حس تعلق این قبیل فضا ها از بین رفته یا کم رنگ تر شده است.
روش تحقیق
هدف تحقیق یافتن تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش کیفی می باشد برای بدست آوردن نتایج مطلوب دراین مقاله وارائه پاسخ مناسب به سؤالهای پژوهش ازروش جمع آوری،کتابخانهای اعم ازکتاب،رساله،مقالات وسایت هااستفاده شده است ودرنهایت بابازدیدازامکانات موجودمیدانی وآوردن نمونه های موردی ازگونه های مختلف مسکن،مطالب به دست آمده راتحلیل وتکمیل شده وبه جمعبندی نهایی رسیده است.
حس تعلق مکان
مطالعات بسیار متعددی در مورد شناخت حس تعلق و ارتباط آن با جنبه های مختلف انسانی توسط علوم مختلف صورت گرفته و متفکرین مختلفی در حوزه های گوناگون به تبیین و شناخت این
حس و نقش آن در زندگی انسانی پرداخته اند. به طور کلی این گروه از متفکرین را می توان در دو دسته تقسیم بندی کرد:
گروه اول: پدیدار شناسان گروه دوم: روانشناسان محیطی .[1]که در ادامه به بررسی نگرش این گروه ها در مورد مفهوم حس تعلق پرداخته می شود.
مفهوم حس تعلق در نگرش پدیدارشناسی
از نگاه پدیدار شناسان جغرافیای انسانی حس تعلق به معنای پیوندی محکم و عاملی تاثیرگذار میان مردم و مکان- با اجزاء تشکیل دهنده آن است که این پیوند به صورت مثبت بوده و سبب گسترش عمق ارتباط و تعامل فرد با محیط می گردد و با گذر زمان عمق و گسترش بیشتری می یابد.هر چه مدت ارتباط افراد با یک مکان بیشتر می شود، به همان نسبت شناخت و ادراک انسان ها از آن مکان افزایش یافته و امکان ایجاد معنای تعلق در محیط نیز افزایش می یابد.[1]کریستین نوربرگ شولتزدر محیط کالبدی، معنی را عامل هویت بخشی و فضای هستی را، عامل تعلق افراد به محیط بیان می نماید و خصوصیات این مکان را در 3 عامل گونه شناسی، مکان شناسی و ریخت شناسی اعلام و به ارتباط داخل و بیرون عناصر کالبدی در طراحی و ساماندهی فضا اشاره می کند .[2]
مفهوم حس تعلق در روانشناسی محیطی
این روانشناسان با مطالعه و بررسی محیط زندگی انسانی و بررسی رفتارهای روزمره به تدوین مبانی نظری منطبق بر فضاها و محیط پرداخته اند. واژه قرارگاه رفتاری در این علم توصیفی از یک مکان رفتار است که یک واحد کوچک اجتماعی است که از تلفیق یک فعالیت و یک مکان به گونه ای حاصل می آید تا در فرایندی منظم بتواند عملکردهای ضروری آن محیط رفتاری را برآورده سازد به طور کلی می توان انواع نگرش های معنایی ارتباط انسان و مکان در روانشناسی محیطی را در چند رویکرد زیر تقسیم نمود:
حس تعلق در رویکرد شناختی
رویکرد شناختی: این رویکرد بر نقش شناخت انسان از محیط به عنوان ضرورت ایجاد معنای حس تعلق تاکید می کند. بر این اساس محیط های با آگاهی و شناخت بیشتر برای افراد دارای بار معنایی بیشتری نسبت به محیط های مشابه با ادراک و شناخت فردی کمتر می باشند.
حس تعلق در رویکرد اجتماعی
رویکرد اجتماعی: از نگاه این رویکرد، حس تعلق به محیط بر آیند عواملی از تعاملات اجتماعی می باشد که که در محیط صورت می پذیرد براساس این رویکرد محیط حاوی اطلاعات و نشانه های مشترک اجتماعی است که انسان ها با درک و رمز گشایی آنها با محیط خود به تعامل می رسند.[1]
حس تعلق در رویکرد احساسی
رویکرد احساسی: این رویکرد به بعد عاطفی و احساسی ارتباط انسان و مکان اشاره دارد و تعامل در این درجه را ناشی از نوعی ارتباط عمیق بین انسان و مکان اعلام و شکل گیری معنا در این رویکرد را در ارتباط با عواطف انسانی می داند.حس تعلق در این رویکرد با عنوان حس مکان نیز تعبیر می شود. [ 1] راپاپورت با تاکید بر نقش مولفه های اجتماعی- فرهنگی در شکل گیری محیط کالبدی، با ارائه نظریه ارتباط غیرکلامی، محیط را مجموعه ای از عناصر کالبدی ثابت، نیمه ثابت و متحرک تقسیم می کند که فرد براساس کدها و انگاره های فرهنگی خود، معنا و مفهوم خاص خود را از محیط و عناصر آن استنباط می کند .[2]
حس تعلق در رویکرد هستی شناسی
در بررسی ابعاد و ماهیت حس تعلق از رویکرد هستی شناسی، توجه به نیازهای انسانی ضروری می باشد. امروزه مدل های مختلفی از نیازهای انسانی در قلمرو علوم مرتبط با معماری ارائه شده است.[3]براساس دسته بندی مازلو ،حس تعلق جزء نیازهای اساسی بوده و از سوی بسیاری از طراحان مورد توجه قرار گرفته است و در محیط های کالبدی در تمامی طول دوران زندگی انسان به انحاء مختلف قابل مشاهده است.از نظر نیازهای انسانی ارائه شده، حس تعلق برگرفته از نوعی نیاز اجتماعی بودن انسان می باشد که به دنبال یافتن جای پاهای محکم در جهت ارتباط با محیط و پیوند صمیمانه با آن می باشد.[1]
عوامل تاثیر گذار در شکل گیری حس تعلق
مطالعات انجام شده در زمینه دلبستگی به مکان به عوامل مختلفی در این رابطه اشاره دارند که می توان به نقش عوامل فرهنگی، اجتماعی و فردی، عوامل کالبدی، عوامل اجتماعی در این رابطه اشاره نمودبا مروری بر متون و مطالعات مختلف انجام شده در این زمینه. [5]، می توان عوامل مؤثر در ایجاد یا ارتقا حس دلبستگی بهمکان را در قالب برخی عناوین به صورت نمودار زیر طبقه بندی نمود :
فضای باز
تعریف مشخص و روشن فضای باز، به این صورت خواهد بودکه: »فضای باز به عنوان یک فضای معتدل کننده وتعمیم دهنده در فضای شهری مورد استفاده قرار میگیرد که مکملی برای فضای سبز است. در عین حال، فضای باز به عنوان تعدیل تراکم ساختمانی و انسانی از اهمیت محسوسی برخوردار است. وجه مشترک فضای باز به صورت فضای ارتباط دهنده بین فعالیتهای مختلف که به صورت استخوان بندی خاص درون شهر نمایان می شود، بخشی از ساختار یا فرم شهری را مشخص می سازد[8] « با توجه به ماهیت فضای باز این بعد معماری مکملی برای سایر گونه های فضایی اعم از بسته، نیمه بسته،و نیمه باز محسوب می شود.همچنین مزایای فضاهای باز را در دو بعد فیزیکی و روانی می توان بررسی کرد از لحاظ فیزیکی تأمین نورمستقیم ،تهویه مناسب ،ایجادسایه،انعطاف پذیری، تنوع جداره ها،تأمین عملکردهای معیشتی وابسته به فضای باز و از لحاظ روانی حفظ استقلال ، تأمین امنیت، تأمین خلوتافراد، فراغت درخانه، حل تراکم درفضای خانه، رشدوبالندگی از جمله این مزایا می باشند..[ 12 ]
فضاهای عمومی - باز، شهری -
استفاده و تخصیص فضاهای عمومی، مسئله ای اساسی است که باید در مطالعات زندگی روزانه کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند، مورد بررسی قرار گیرد. استفاده و تخصیص از فضاهای عمومی تجربه ای است که برای تمامی افراد یکسان نیست؛ زیرا متغیرهایی نظیر سن، جنس، گروه های اجتماعی و اقلیت های قومی و نژادی بر چگونگی درک زندگی شهری اثر گذارند. . از دیدگاه اجتماعی فرهنگی، فضاهای عمومی به عنوان مکان هایی جهت ایجاد و تقویت مناسبات و روابط بیرونی، تعاملات، تغییرات و رویارویی های اجتماعی و مکان هایی که گروه های مختلف با خواست ها و علایق متفاوت گرد هم جمع می شوند، تعریف می شود.
فضاهای عمومی همچنین به عنوان، فضاهای باز فکری، هم تعریف می شوند؛دیدگاه معماری، فضاهای عمومی را به عنوان مکان هایی باز و قابل دسترس، تعریف می کند و در حقیقت در تقابل با فضاهای خصوصی- جایی که دسترسی به آن محدود و کنترل شده است قرار می گیرد فضاهای عمومی این قابلیت را نیز دارند که به عنوان چشم اندازه های مشارکتی عناصر اصلی در زندگی شهری که منعکس کننده فرهنگ، عقاید و ارزش ها می باشد، مطرح شوند .[7] با تعریف فضای عمومی براساس کیفیت دسترسی و تعاملاتی فضای باز بین ساختمتنی و حیاط های خانه ها به ویژگی های مطرح شده به عنوان فضاهای عمومی و مشارکتی مطرح می گردند.
دین صورت که زندگی بین ساختمان ها فرایندی است که خود را تقویت می کند. هنگامی که فردی شروع به انجام کاری می کند، دیگر افراد تمایل پیدا می کنند که به او بپیوندند. به این دلیل که خودشان در آن کار مشارکت کنند یا فقط به این دلیل که در مورد آنچه دیگران انجام می دهند تجربه ای کسب کنند. در این روند افراد و وقایع بر یکدیگر تأثیر می گذارند و در هم انگیزه ایجاد می کنند. هنگامی که این فرایند شروع شده باشد..پس تخصیص فعالیت و درنتیجه مشارکت در این فضا ها جزو راهکارهای مورد تامل و حیاتی می باشد که به تداوم زندگی و تعلق خاطر منجر خواهد شد.
اهمیت و نقش فضاهای باز عمومی
هایدگر میگوید: »سکونت بیانگر برقراری پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض میباشد که این پیوند در تلاشی برای هویت یافتن، یعنی به مکانی حس تعلق داشتن است[9].« فضاهای عمومی نظیر پارک های همسایگی و یا باغ های محله ای،از عناصر مهم یک شهر هستند که نقاط جذاب و بی نظیر آن را تعریف می کنند. عده ای معتقدند که در سکونتگاه های شهری قبل از مدرنیسم، فضاهای عمومی مانند میادین شهری و بازارها، به عنوان عرصه ای جهت ارتباطات اجتماعی بوده اند و در حقیقت