بخشی از مقاله

چکیده

زمینه و هدف : هدف از این پژوهش، بررسی این موضوع است که مشابهت یا عدم مشابهت زوجین در ویژگی مردانگی- زنانگی چه تأثیری بر رضایتمندی زناشویی و مولفه های آن - تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، مسائل شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، مدیریت مالی، اوقات فراغت، رابطه جنسی، فرزندان و فرزند پروری، رابطه با خانواده و دوستان، نقش های مساوات طلبی و جهت گیری مذهبی - در زوجین دارد. روش تحقیق :روش این پژوهش، علّی-مقایسه ای می باشد . برای این منظور گروه نمونه که شامل 282 نفر - - 141 زوج می شدند از میان کلیه زوجینی که بیش از 1سال از ازدواجشان گذشته بود از شهر شیراز به روش تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش، آزمودنی ها براساس نمره ای که در مقیاس مردانگی- زنانگی کسب کرده بودند در یکی از سه گروه زیر قرار گرفتند:-1 مردانگی- زنانگی بالا، -2مردانگی- زنانگی متوسط، -3مردانگی- زنانگی پایین. بر اساس ترکیب نمره ای که زوج ها در مقیاس مردانگی-زنانگی کسب کرده بودند، نه گروه یا سنخ تشکیل شد - مثلاً: سنخ یک، شامل زن: زنانگی بالا، مرد: زنانگی بالا - . ابزارهای پژوهش شامل مقیاس مردانگی-زنانگی - MF - پرسشنامه چندوجهی مینه سوتا - - MMPI-2، پرسشنامه 115 سؤالی رضایت زناشویی انریچ - ENRICH - و پرسشنامه اطلاعات فردی بود .داده ها با روش تحلیل واریانس چند متغیری مورد تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها : به طور کلی نتایج نشان داد که زوج هایی که ویژگی های مردانگی-زنانگی مشابهی دارند، نسبت به سایر سنخ ها رضایت زناشویی کمتری دارند. در مقابل، در زوج هایی که بین ویژگی های مردانگی- زنانگی مردان و زنان تضاد وجود دارد نسبت به سایر گروه ها رضایت زناشویی بالاتر است. به عنوان مثال، در ازدواج هایی که مردان ویژگی های زنانه بالا و زنان نیز ویژگی های زنانه بالا داشتند نسبت به سایر سنخ ها میزان رضایت زناشویی پایین تر بود. در سنخی مردان شخصیت مردانه متوسط و زنان شخصیت زنانه بالا یا بالعکس مردان شخصیت مردانه بالا و زنان شخصیت زنانه متوسط داشتند نیز رضایت زناشویی نسبت به سایر سنخ ها بالاتر بود. نتیجه گیری : .با استناد بر این نتایج جهت پیش بینی افزایش رضایتمندی زناشویی پیشنهاد می شود: الف:مردانی که ویژگی های مردانه متوسط دارند با زنانی ازدواج کنند که از لحاظ ویژگی های زنانه،متوسط یا بالا باشند. ب:مردانی که ویژگی های مردانه بالا دارند با زنانی ازدواج کنند که از نظر ویژگی های زنانه،متوسط باشند. ج:مردانی که شخصیت زنانه بالا دارند با زنانی ازدواج کنند که شخصیت مردانه بالایی دارند.
 مقدمه

خانواده دیرینه ترین واحد اجتماعی و هسته مرکزی سازمانهای اجتماعی گسترده تر می باشد که دارای عملکردهای متعددی است .در حقیقت، خانواده در حکم بافت سلولی برای اندام های اجتماعی عمل می کند و از زمانی کنش خود را آغاز می کند که برقراری پیوند محکم و دائمی بین زن و مرد تحقق می یابد، امری که از آن تحت عنوان ازدواج نام برده می شود. ازدواج و تشکیل خانواده برای انسان ها نیازی طبیعی است که از فطرت و آفرینش آنان سرچشمه می گیرد و نباید آن را یک قرارداد متعارف اجتماعی تلقی نمود، زیرا اگر این بنیان مقدس آسیب ببیند، پیامد هایی را در تحول ساختار کلی جامعه و نظام آموزشی و فرهنگی آن وارد می کند که در واقع جبران آن به سختی امکان پذیر خواهد بود. ازدواج در جامعه امروزی امری پیچیده است و انسانها به دلایل مختلفی ازدواج میکنند و در کنار گرایش های جنسی و جنسیتی که مسائل اولیه هستند، عشق، امنیت اقتصادی، هم نشینی، محافظت، امنیت عاطفی، فرار از تنهایی، علایق مشترک و .... برخی از عواملی هستند که می توان از این دست، نام برد زوج هایی که زندگی مشترکشان را با عشق شروع میکنند و زوج هایی که نمی توانند از ابتدا به شناخت صحیحی از یکدیگر دست یابند، مشاهده میکنند که صمیمیت اولیه بهتدریج رنگ می بازد و با گذشت زمان، زندگی بسیاری از زوجها به جدایی کشیده می شود، اما اکثریت انها به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملال آور ادامه می دهند و برای تحمل این زندگی به مشروبات الکلی، پرخوری، مواد مخدر یا ارتباطات نا مشروع روی می آورند در مقایسه با افرادی که طلاق گرفته یا هرگز ازدواج نکرده اند، افراد متأهل و بالاخص افرادی که دارای ازدواج رضایت بخش دوجانبه هستند، عمر طولانی تر داشته و نسبت بیماری ها و امراض در آنها کمتر است در تمامی جوامع بشری، افراد بر حسب ملاک های اجتماعی نظیر نقش و پایگاه، طبقه، مذهب، نژاد، قومیت و غیره دسته بندی می شوند. یکی از مهم ترین ملاک های اجتماعی - فرهنگی برای دسته بندی افراد جامعه، جنسیت است. به عقیده بسیاری از جامعه شناسان، جنسیت شاید یگانه ویژگی مهمی است که به طور اساسی تعیین کننده ی ادراکات، نگرش ها، رفتارها و منزلت افراد در جامعه بوده و خود نیز به شدت تحت تاثیر یادگیری های اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرد. "جامعه شناسان بر این باورند که جنسیت، حداقل دارای سه سطح متفاوت و مرتبط به هم است: سطح فردی - که متشکل از نقش ها و هویت های فردی است - ، سطح بین فردی و تعاملی - که شامل رفتار کردن با دیگران است - و سطح کلان و اجتماعی - که در بردارنده باورهای فرهنگی و توزیع منابع می باشد - . چند سطحی بودن سیستم جنسیت به فرایندهایی که در نهایت به باز تولید نا برابری جنسیتی در سطوح کلان، خرد و تعاملی به طور همزمان می انجامد، اجازه عمل می دهد. هریک از مقولات مرد یا زن بودن، تصورات و پیش فرض هایی را درباره ی نگرش ها و رفتارهای مناسب مردانه یا زنانه - کلیشه های جنسیتی - به دنبال دارد که در فرهنگ هر جامعه ای تعاریف ویژه و متفاوتی می یابند. بر اساس کلیشه های جنسیتی، زنان و مردان در جامعه دارای ویژگی های خاص و حالات روانی خاص هستند و در نهایت قابلیت انجام وظایف و کارهایی را دارند که به صورت معمول با یکدیگر متفاوتند. کلیشه سازی از طرفی خصوصیات و توانایی هایی را به زنان اختصاص می دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید