بخشی از مقاله

چکیده:
هنر اسلامی علی رغم گذشت زمان و در طی گذر تاریخی دارای هویتی یکسان بوده که همانا توجه به ذات اقدس باری تعالی است .ظهور هنر اسلامی از دل دین و دولت جدید به صورت تدریجی و گام به گام نبود، بلکه همچون ظهور خود دین اسلام و حکومت اسلامی، روندی پرشتاب و ناگهانی داشت. عمده آنچه بر شکلگیری و تزئین بناهای صدر اسلام تأثیر گذاشت ویژه مسلمانان بود و این تأثیرات در خدمت اهدافی قرار گرفت که پیش از اسلام بهآن شکل و صورت وجود نداشت.. در همین راستا انواع هنر و معماری در قالبی جدید به رشد و شکوفایی قابل تحسینی دست یافت تا جایی که دستاوردهای عالی هنر اسلامی در اشکال گوناگون مورد توجه مردم و هنرمندان غیرمسلمان قرار گرفت و از مسیرهایی همچون اندلس و سیسیل در غرب نفوذ کرد. سؤال اصلی این است که نفوذ و تأثیر هنر اسلامی در غرب تا چه اندازه ای بوده است؟ این تأثیرپذیری در قالب کدام دستاوردهای هنر و معماری مسلمانان به شکل محسوس و قابل ذکری اتفاق افتاده است؟ و اینکه به لحاظ شرایط تاریخی در قلمروی مسلمانان و غرب، راههای عمدهی این انتقال کدام راهها بودهاند؟وجود آثار گرانبهای هنر اسلامی درموزههای غرب از یک سو، نشانههای فراوان معماری اسلامی در آثار معماری غرب و حتی ریشههای اسلامی برخی اصطلاحات هنری نشان دهندهی تأثیر پذیری غرب از هنر متکامل و رشد یافتهی اسلامی است. با انگیزههای گوناگونی صورت گرفت، موجبات تحسین و حیرت اروپاییان را که در سطح پایینتری از بلوغ هنری قرار داشتند، فراهم نمود. در نتیجه انتقال هنر و معماری اسلامی از مسیرهای شناخته شده ای به غرب اتفاق افتاد. هنر و معماری اسلامی به صورتهای متفاوت و در مقاطع گوناگون به غرب منتقل شد. این تأثیرات در دورههایی به شکلی گسترده و فراگیر و در زمانهایی نیز با شدت کمتری جریان داشت. اندلس - یا همان اسپانیای امروزی - ، حلقه واسط فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشتصد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را یپل میان دو تمدّن تبدیل نمود. شاید اولین حاکم اسلامی که اندلس و به ویژه قرطبه را به مرکزی فرهنگی تبدیل و آن را مهمترین نقطه اتصال فرهنگ و هنر اسلامی با غرب قرار داد، عبدالرحمان دوم باشد - متوفی 238 هجری852/م - . در زمان وی اندلس به پیشرفتهای فرهنگی، علمی، فنّی و هنری شگرفی دست یافت و طلایهدار فرهنگی متعالی در رویارویی با تمدنی گردید که آغازین قرون دوره تاریکی خود را پشت سر میگذاشت. هنر و معماری، مظهر و مجلای دیگری برای ظهور نبوغ و استعداد شگرف مسلمین در اروپا از طریق اندلس بود. این حضور در رشتههای مختلف هنری چون شهرسازی، معماری مساجد، کاخها، پارکها و پلها، ضرب سکه، خوشنویسی، زردوزی بر روی پارچه، نساجی و کاغذسازی، چشمگیر بود و در بطن خود دارای چنان روح زیباشناسانه و قدرتمندی بود که به همان صورت مورد تقلید اروپاییان قرار میگرفت.

مقدمه

هنر اسلامی برای گسترش خود از منابع بسیاری الهام گرفت :هنر رومی، هنر اولیه مسیحی، و هنر بیزانس در هنر و معماری اسلامی اولیه مؤثر بودند؛ نفوذ هنر ساسانی از ایران پیش از اسلام، اهمیت بیشتری داشت؛ بعدها روشهای و عناصر مختلفی از هنر آسیای مرکزی و هنر چین طی تاخت و تازهای چادرنشینان مغول اثر مهمی در معماری، نقاشی اسلامی، سفالگری، و منسوجات برجای گذاشت.اعتلای هنر اسلامی و رویارویی غربیان با دستاوردهای آن که همه چیز ساخته اراده خداست. ولی خداوند می گوید: فتبارک االله احسن الخالقین. خداوند به خودش تبریک عرض می کند! چیز عجیبی است! چه تبریکی داشت! مگر چه آفرید؟ هنر بود. دو دیدگاه عمده در تعریف هنر اسلامی وجود دارد. دیدگاه اول متعلق به سنت گرایانی هم چون: رنه گنون، کواراسوامی، بورکهارت و … است، آنها معتقدند هنر اسلامی ،هنری نمادین، رمزآلود و مفهومی است. در مقابل این دیدگاه ، افرادی هم چون: گرابار، اتینگ هاوزن، آندره گدار، نجیب اوغلو و … معتقدند که هنر اسلامی نه نمادگرا است و نه مفهومی، بلکه صرفاً یک هنر تزئینی است. نکته قابل تأمل در مقایسه این دو دیدگاه آن است که در میان سنتگرایان، که قائل به مفهومی بودن هنر اسلامیاند، کمتر پژوهشگر و مورخ هنر وجود دارد، در عوض همگی اهل حکمت ، فلسفه ، عرفانو دین شناسی هستند. اما در طرف دیگر - قائلین به تزئینی بودن هنر اسلامی- مورخان و هنر پژوهان برجسته ای قرار دارند، که البته اطلاعاتشان از حکمت ، عرفان و دین نسبت به گروه اول کمتر است.برای ارائه تصویری صحیح از ماهیت هنر اسلامی بهتر است در ابتدا تعریف پذیرفته شده خود از هنر را مطرح نماییم تا زاویهی نگاه ما به این مقوله در عرصهی فرهنگ و تمدن اسلامی روشن گردد. برخی هنر را علم و معرفت، دانش، فضل، کمال و ...دانسته و فعالیت هنری را فعالیتی مبتنی بر نیروی تخیل و تجسم برای بیان حالات درونی یا تأثیرگذاری بر روی دیگران تعریف نمودهاند. بستر لازم برای اعتلای اندیشههای هنری در اعراب قبل از اسلام وجود نداشت و ظهور اسلام از این لحاظ نیز آغاز مرحله ای نوین در زندگی اعراب بود؛ هرچند در دوران پیش از اسلام نیز در مناطقی از شبه جزیره که از شهر نشینی بالاتری برخوردار بودند شاهد آثار هنری باشکوهی بودیم. آیین اسلام و در پی آن فتوحات مسلمانان باعث آشنایی مسلمانان با دستاوردهای هنری سایر ملل متمدن آن روزگار شد. هنر اسلامی در آغاز حرکت خود مجموعه ای از هنرهای اخذ شده از ملل دیگر بود .[2] از جمله مناطق تأثیرگذار در هنر مسلمانان، ایران، ارمنستان، بیزانس و آسیای مرکزی بود .[3] هنر اسلامی پس از بهره گیری از شایستگیهای هنری دیگر ملل در بستری که اسلام فراهم کرده بود رشد کرد و ملزومات آیین جدید را پذیرفت و شکلی اصیل و بنیانی تازه را از خود ارائه داد. به همین جهت، مساجد به عنوان اولین بنای مذهبی در اسلام، جلوه گاه هنر اسلامی شد و معمار مسلمان هر زیبایی را که در اطراف خود میدید، اگر آن را در خور عظمت و  جلال خدا مییافت سعی میکرد تا در مسجد برای آن جایی باز کند و بدین ترتیب مسجد نمایشگاه انواع هنر اسلامی از جمله خوشنویسی، شعر، معماری، نقاشی و ...شد.[4]

راههای انتقال هنر و معماری اسلامی به اروپا

اندلس یا همان اسپانیای امروزی، حلقه میانی فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشتصد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را پلی میان دو تمدن بزرگ تبدیل نمود. این تاثیر در دو محور قابل بررسی است یکی هنر مسیحیانی که تحت تسلط حکومتهای اسلامی میزیستند و دیگری هنر اسلامی است که تحت تاثیر هنرهای متداول در سایر سرزمینهای تحت حکومت اسلام در اسپانیا رواج یافت.هنر اسلامی در قرون 4 و 5 هجری قمری مصادف با قرون 10 و 11 میلادی یکی از ادوار شکوفایی و بالندگی خود را سپری میکرد و تحسین کسانی را که از نزدیک با آن روبرو میشدند یا توصیفات آن رامی شنیدند برمی انگیخت. انگیزههای گوناگون، اروپاییان را به شرق کشانید و زمینه ساز آشنایی آنها با هنر اسلامی شد. »میل به زیارت اماکن مقدسه، تشنگی مفرط به اخذ علوم اسلامی، اشتیاق به بازرگانی و غیره اروپاییان را به زمینهای اسلامی آورد و هنگام بازگشت، آنها علوم و هنرهای اسلامی را یادگرفته بودند.[5]« طی تسلط حکومت خاندانهای مختلف اسلامی مستقر در اسپانیا برای گروهی از مسیحیان که در حفظ فرهنگ و هنر قومی خود می کوشیدند اما ناگزیر به پذیرش نفوذ فرهنگ و معماری اسلامی بودند هنری متداول شد که از سده هشتم تا یازدهم میلادی - دوم تا پنجم ه. ق - در کنار معماری و هنر اسلامی تحول می یافت .دراین شیوه در سده یازدهم میلادی با نفوذ و رواج هنر رومی وار متروک ماند و از میان رفت. والیان و خلیفگان مسلمان با روش مسالمتآمیزی که داشتند به مسیحیان اجازه می دادند که با رعایت پارهای شرایط برای اجرای مراسم دینی خود پرستشگاههای مسیحی بسازند در نتیجه شیوه معماری و تزیینی توسّط آن مسیحیان به وجود آمد، که آمیزهای بود از هنر عامیانه محلّی و عناصر شکوهمند شیوه اسلامی. در معماری، اولین نمونه حضور مسلمانان در این بخش از دنیا مسجد جامع قرطبه است. مسجدی که یکی از معماریهای شکوهمند جهان اسلام است و در سال 168 هجری بنای آن توسط »عبدالرحمن داخل … آغاز شده و توسط هشام فرزندش در سال 177 هجری به پایان رسیده بود. عبدالرحمان دوم به تقلید از همین مسجد عظیم، مسجد جامع اشبیلیه را بنا نمود و با توسعه قصر قرطبه و نیز کشیدن دو خیابان در دو کناره رود »وادی کبیر«، گردشگاه بسایر زیبایی برای قرطبه فراهم نمود.[6] همچنین عبدالرحمن سوم ملقب به »الناصر« پس از عبدالرحمن دوم، نقشی مهم و عظیم در فرهنگ و هنر اندلس دارد. یکی از مهمترین کارهای این حاکم، ساخت شهری تحت عنوان »الزهرا« در سال 324 هجری - بود.[7] به نقل ابن خلدون، ناصر، با فراخواندن معماران، هنرمندان، معبدسازان، خطاطان و نقاشان از سراسر اندلس، بغداد، مصر و حتی قسطنطنیه، شهری بسیار زیبا با بناهایی باشکوه بنا کرد. یکی از شکوهمندترین این بناها قصر الزهرا و به ویژه تالار پذیرایی آن بود. باغها و پارکهایی که در الزهرا ساخته شد این شهر را به یکی از زیباترین شهرهای جهان تبدیل نمود. تزیین هنری این قصر با نقش و نگار آیات قرآنی و گچ بریها و نقاشیهای هنرمندانهای همراه بود که به تعبیری تا آن زمان، و همو خیال هیچ بلندپروازی قادر به آفرینش نظیر آن نبود. در کنار قصر مسجد عظیمی نیز ساخته شد که یکی از بینظیزترین معماریهای اندلسی بود.[8]
در میان بسیاری کاخها برجامانده از معماری دوران اسلامی اسپانیا مشهورتر از همه کاخ مستحکم الحمرایا مقّر دژمانند و شکوهمند امیران مراکش گرانادا یا غرناطه معروف به سلسله بونصریان است. بخش عمده این کاخ در سده هفتم هجری برپا شد. بناهای الحمرا نمونه بارز رشد هنر اسلامی مغربی در اسپانیا است. در این ساختمان ها سبک جدیدی به وجود آمد که بیشتر متأخر از آموزه های اسلام و شمال آفریقا بود و کمتر به خود اسپانیا مربوط میشد. یکی از ویژگی های بارز معماری الحمرا درون گرایی آن است . در الحمرا تزیینات درونی بسیار بیشتر از هیبت بیرونی است. این کاخ پُرزینت و مجلل در داخل دیواری دژمانند به رنگ قرمز بنا شده، که به همان سبب در زبان عرب »الحمراء« یا »جایگاه قرمز« نام گرفته است نقشه اصلی بنا نامنظم و گسترده، به طور عمده مشتمل است بر دو حیاط مستطیل شکل عمود بر هم که هر یک به ردیف هایی از ورودیّه ها و سرسراها و اتاق ها راه مییابند .حیاط شیران که کوچکتر آن دو و دارای تزیینات بیشتر است، در طاقنماهای چهار جانبی که متناوباً بر تکستونیها و دو ستونیهای ظریف با سرستونها مزّین به نقوش توربافت سوارند، محصور شده است، و قوسها از درونسو دالبری چند پرّه و سطح دیواره بالای آنها با گچبری راستخطهای درهم تنیده و کتیبه های قرآنی زینت یافته است. در مرکزحیاط حوضحهای سنگی سوار بر پشت دروازه پیکره شیر از سنگ سیاه تعبیه شده است. بر روی هم نمای بیرونی بین الحمراء ساده و تزیینات گوناگون آن به شیوه کاخ سازی بربرهای مراکش در درونخانه تعبیه شده است، که عبارتند از: کاشی کاری لعابی منقوش و هفترنگ، گچبری فراوان به نقش تور بافت یا با نقوش هندسی اسلامیو گُلهای گیاهی یا اسلیمی درهم بافته، کتیبههای حاشیهبندی شده قرآنی به خطوط کوفی و نسخ و ریحانی. سیسیل، اسپانیای اسلامی و جنگهای صلیبی، مسیرهای شناخته شده انتقال هنرها و علوم اسلامی به غرب هستند وکیفیت و کمیت این انتقال از جهات مختلف قابل بررسی است. به لحاظ زمانی سیسیل و اسپانیا بر جنگهای صلیبی مقدم میباشند اما جنگهای صلیبی به این انتقال سرعت بخشیدند و فصل تازه ای را در تاریخ انتقال نفوذ هنرهای زیبا باز نمودند. این جنگها موجب نزدیکی شدید اهالی اروپا با مسلمانان شد، ضمن اینکه تجارت بازرگانان ایتالیایی با بنادر سوریه در نتیجه این جنگها ایجاد گردید هنر اسلامی اگرچه در آغاز ماهیت ترکیبی داشت و از دستاوردهای هنری و صنعتی سرزمینهای مفتوحه اقتباساتی به عمل آورده بود، اما این بهره مندی ها را هم سو و هم جهت با محتوای دین و آیین جدید شکل داد. در همین راستا انواع هنرهای تجسمی و غیر تجسمی در قالبی جدید به رشد و شکوفایی قابل تحسینی دست یافت تا جایی که دستاوردهای عالی هنر اسلامی در اشکال گوناگون مورد توجه مردم و هنرمندان غیرمسلمان قرار گرفت و از مسیرهایی همچون اندلس و سیسیل در غرب نفوذ کرد. سؤال اصلی این است که نفوذ و تأثیر هنر اسلامی در غرب تا چه اندازه ای بوده است؟ این تأثیرپذیری در قالب کدام دستاوردهای هنری مسلمانان به شکل محسوس و قابل ذکری اتفاق افتاده است؟ و اینکه به لحاظ شرایط تاریخی در قلمروی مسلمانان و غرب، راههای عمدهی این انتقال کدام راهها بوده اند.اندلس - اسپانیا - در اوایل قرن هشتم میلادی، وقتی مسلمانان اندلس را فتح کردند، این سرزمین از حیث انتشار جهل و عقبماندگی، هرج و  مرج برخاسته از کشمکشهای اجتماعی و فروپاشی داخلی و فنتههای قومی و قبیلهای با بقیهی سرزمینهای غرب اروپا تفاوتی نداشت. اما مسلمانان بعد از فتح، آن را به مرحلهی استقرار و سازندگی رساندند. و در مسیر احیای زمینهای مرده و  بایر، آبادی شهرهای ویران و فعال نمودن تجارت راکد و جان دادن به صنعت عقبمانده گام برداشتند تا جایی که اندلس تحت خلافت قرطبه - کردوا - ، ثروتمندترین و پرجمعیتترین نواحی اروپا شد. اندلسیها در راه به دست آوردن علوم مشرق اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند؛ چه با فراخواندن دانشمندان مشرق مانند »ابی علی قالی« به اندلس، چه با سفر هیئتهایی از غرب اندلس به مشرق برای دانش و معرفتاندوزی مانند »یحیی بن یحیی لیثی« و چه از طریق گردآوری کتب که خود از مهمترین ابزارهای فعالیت علمی است؛ به گونهای که خلیفهحَکَم» دوم« مهمترین تألیفات و مصنفات عربی در علوم قدیم و جدید را فراهم نمود. لذا مردم در زمان او به طور گستردهای به خواندن کتب پیشینیان و آموختن مشارب و اندیشههای آنها روی آوردند تا آنجا که شمارگان کتابهای موجود در کتابخانه او به هزاران رسید. علوم مسلمانان از طریق جزیرهی سیسیل به غرب اروپا راه پیدا کرد و این در همان زمانی بود که مسلمانان به حفر زهکشیهای آب و کانال پرداختند و آبراههایی که پیش از آنها ناشناخته بود را ساختند و همینطور کشت پنبه و نیشکر را به سیسیل وارد نمودند. در صنعت، مسلمانان از ثروت طبیعی جزیره بهرهبرداری کردند و از آن نقره، آهن، مس و گوگرد استخراج نمودند و صنعت حریر را به جزیره وارد کردند. بازرگانی سیسیل در دوره عرب، در چهارچوبی گسترده انجام میپذیرفت. هماکنون در سیسیل از ساختمانهای عرب جز تعداد اندک و نادری باقی نمانده است امّا همگی شکوه و زیبایی افسونگری را گواهند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید