بخشی از مقاله
چکیده
معماری بهعنوان نمود کالبدی فرهنگ یک جامعه، در طول تاریخ هم متاثر از تعاملات فرهنگی، تغییرات سیاسی و اصلاحات اجتماعی بوده و هم بر الگوهای رفتاری افراد جامعه تاثیرگذار بودهاست. ضرورت درک دنیای جدید، از دوران مدرن خود را بیش از پیش نشانداد.
در این راستا مواجههی ملتها با تحولات جوامع پیشرفتهی همعصر خود به صور گوناگونی اتفاق افتاد. برخورد ایران با اروپای قرن 19 با شیفتگی همراه بود. در این دوره، ایران شکستخورده از قوای مجهز روسی بهدنبال علت-یابی و ارائهی راهکار، با الگوبرداری از غرب معاصر خود بهویژه در سیستمهای آموزشی، در پی جبران این جاماندگی برآمد. معماری نیز مانند دیگر زمینهها دستخوش تغییر قرار گرفت.
این تحولات از سویی خواهان حفظ پیوند با الگوهای کهن خود بودند و از سویی دیگر توانایی مقابله با فریبندگی ظواهر غربی و مدرن معاصر خود را نداشتند. به همین جهت سعی بر آن بود تا زمینههای تجدد ضمن حفظ مبانی نظری بومی در کنار استفاده از تکنولوژی و عناصر وارداتی فراهم شود. هدف از این تحقیق توصیفی – تحلیلی آن است که برای پاسخ به این سوال که معماری بهدنبال این تعاملات فرهنگی دچار چه تحولاتی شد، با استفاده از اسناد کتابخانهای، پس از مطالعهی تصویر فرنگ در نظر ایرانیان عصر قاجار به بررسی تحولات رخداده در معماری آن دوره که زمینهساز معماری مدرن ایران است بپردازد.
تفسیر دادهها که در یک نمونهی موردی تحلیل شدند نشان داد که این تحولات تدریجی که ناشی از درک نیازهای جدید و لزوم پیشرفت بهویژه در زمینهی تکنولوژی بود، نخست در میان روشنفکران، درباریان و قشر مرفه جامعه احساس شد و بهمرور چنان تحت تاثیر الگوهای غربی قرار گرفت که در اواخر این دوره برخلاف اوایل آن که سعی در حفظ هویت بومی در کنار بهرهبری از عناصر مدرن بود، الگوهای سنتی دیگر مورد استفاده قرار نمیگرفتند.
مقدمه
واژه فرهنگ به تعابیر گوناگونی معنا شده و با معیارهای مختلفی سنجیده شدهاست که نشان از اهمیت و پیچیدگی مسئلهی فرهنگ و مطالعات فرهنگی دارد. [1] اما به طور کلی مجموعهی باورها، اندیشهها و رسومی که یک ملت بر اساس جهانبینی خود در مسیر تعالی و کمال به آنها باور دارد و در راستای اجرای آنها میکوشد را فرهنگ آن ملت میدانند.
آنچه در زمینهی مطالعات فرهنگی حائز اهمیت است، تاثیر آن بر زوایای گوناگون زندگی بشر و فعالیتهای فردی و اجتماعی اوست. از جملهی آنها محیط و شرایطی است که برای زندگی خود فراهم میآورد که بخش زیادی از آن در بستر محیطهای مصنوع و به کمک علم و هنر معماری اتفاق میافتد.
معماری، هنر خلق مکان، طراحی و شکل بخشیدن به فضا بر اساس نیازهای آدمی و نوع نگرش وی به زندگی دینی و دنیوی است.
در معماری نیز همانند دیگر هنرها با کالبدی مواجه هستیم که دارای روحی است متاثر از فرهنگ و جهانبینی جامعه که در آن فعل زیستن به معنای واقعی کلمه، و نه صرفا گذران عمر، در جریان است. [2] درواقع آنچه معماری بومی و یا سنتی یک منطقه نامیده میشود، ناشی از تعاملات محیط طبیعی و فرهنگی آن جامعه با محیط مصنوع و معماری آن منطقه است.
به عبارت دیگر چنانکه هرمان موتسیوس در مانیفست معماری قرن بیستم از دیدگاه ورکبوند میگوید:
"معماری وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست.
به تبع پیشرفتهای تکنولوژی و ارتباطات، تعامل ملتها با هم و تاثیرپذیریشان از یکدیگر امری طبیعی است. اما آنچه در این میان اهمیت فراوانی دارد، الگوهای رفتاری ملتهاست که بهواسطهی آنها با جهان خارج ارتباط برقرار کرده و در عینحال هویت خود را حفظ نموده و مغلوب فرهنگهای بزرگتر نشوند. معماری ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در طول تاریخ با تمدنهای بزرگ معاصر خود در دورههای مختلف تاریخ تعامل داشته است
آنچه از جمعبندی مطالب گفته شده در ارتباط با مفاهیم فرهنگ و معماری بر میآید، تعامل ایندو و تاثیرگذاری متقابلشان بر یکدیگر است. در واقع آنچه ایندو را به یکدیگر نزدیک و یا از هم دور میکند، مفهوم هویت فرهنگی و وفاداری به آن است. در دوران سلطهی بیچونوچرای مدرنیته و تمایلات غربیگرای ناشی از مشاهدات افراد از دنیای غرب، آنچه به حفظ هویت معماری بومی در کنار پیشرفت و بهرهگیری از تکنولوژی و سبکهای دنیای مدرن کمک میکند، همان باور عمیق به فرهنگ و سنت است.
این تحقیق در پی پاسخ به این سوال است که معماری ایران در اثر تعاملات فرهنگی با اروپای معاصر خود، دچار چه تحولاتی شد؟ گمان نگارنده آن است که شیفتگی و حیرت ایرانیان فرنگرفته در این دوره و مشکلات زیستی و اقتصادی مردم، در کنار سست شدن عناصر اعتقادی و سنتی، بهتدریج بر جنبههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی و هنری ایران در این دوران تاثیر گذاشته و زمینههای تجدد و مدرنیزاسیون را با الگوبرداری از غرب برای دورانهای بعد فراهم آوردهاست.
چنانچه ذکر شد در این مقاله برآنیم تا در نمایی کلی با تاثیراتی که اروپای قرن نوزدهم بر هنر و معماری بومی و سنتی ایران معاصر خود گذاشت آشنا شویم. برای نیل به این هدف، اهداف جزیی زیر را مدنظر خواهیمداشت:
-1 آشنایی با اندیشههای جدید و تصاویر ارائه شده از غرب در دوران قاجار.
-2 شناسایی فرهنگ و معماری دوره قاجار.
-3 شناخت عوامل تاثیرگذار غربی و عوامل تاثیرپذیر بومی معماری ایران در این دوره.
آنچه بر لزوم انجام اینگونه تحقیقات تاکید میکند آن است که همواره نخستین گام برای حل یک مسئله و ارائهی راهکار، شناخت عوامل تاثیرگذار بر شکلگیری آن مشکل است. برای احیای مجدد معماری بومی ایران قبل از هرچیز باید با زمینههایی که باعث کمرنگ شدن ارزشهای آن –بهویژه در دوران قاجار، بهعنوان پیشزمینهی معماری مدرن ایران- شد، آشنا شویم و سپس با اقداماتی مناسب، برای همراهکردن عناصر معماری بومیمان با پیشرفتهای تکنولوژیکی دنیای مدرن تلاش کنیم.
مروری بر تحقیقات گذشته
نظر به اینکه معماری معاصر ایران، در دوران مدرن و پستمدرن بهواسطهی درک ناقص و اقدامات تقلیدی خود از معماری و اندیشههای غربی، روندی متفاوت با گذشتهی پرافتخار خود داشتهاست، در سالهای اخیر به سیر تاریخی تغییرات معماری و اندیشههای وامگرفته شده در این دوران توجه بیشتری شدهاست.
از جمله آثار با ارزش نگاشتهشده در این باب، کتاب »معماری معاصر ایران « به قلم امیر بانیمسعود و همچنین »سبکشناسی و مبانینظری معماری معاصر ایران« نوشتهی دکتر وحید قبادیان است که در هر دو کتاب، معماری ایران از نخستین سالهای حکومت قاجاریان تا به امروز مورد بررسی قرار گرفتهاست.
همچنین »مبنای طراحی معماری« تالیف دکتر غلامحسین معماریان کتابیست که تداوم و گسست معماری ایرانی را در این سالها مورد مطالعه قرار داده و بر لزوم احیای ارزشهای معماری بومی بهویژه در آموزش معماری تاکید میورزد. مقالاتی نیز در این مورد نوشتهشدهاند که در این مقاله مورد استفاده قرارگرفته و به آنها ارجاع داده شده است.
اما آنچه نگارندهی این مقاله در پی آن بودهاست، بهطور خاص بررسی عوامل تاثیرگذار بر معماری این سرزمین، در نتیجهی مراودات ایران و اروپا در قرن19 میباشد.
روش تحقیق
این مقاله، راهبردی کیفی داشته و تحقیقی توصیفی - تحلیلی برای درک بهتر رابطهی تعاملات فرهنگی و معماری - در دورهی قاجار - است که با استفاده از دادههای کتابخانهای نگاشته شدهاست. برای این منظور با انتخاب یک نمونهی موردی و مطالعه و تحلیل اسناد و مدارک مربوط به آن، به درکی از روند تحولات در این دوره خواهیم رسید.
یافته های مقاله
از جمله ویژگیهای برجستهی فرهنگ ایرانی، تبادلات آن با سایر فرهنگهاست. ایران از آغاز نه تنها مانع ارتباط حوزهی فرهنگی خود با سایر اقوام و ملتها نشده، بلکه همواره سعی در تعامل با آنان داشتهاست.
معماری نیز در دورانهای مختلف تاریخی با تمدنهای بزرگ به صورتهای گوناگون مواجه شده و در مواردی در صورت انطباق با فرهنگ و الگوهای بومی خود، از آنها تاثیر پذیرفته و در مواردی هم بر آنها تاثیر گذاشتهاست.
برای مطالعه بهتر تغییرات هویتی معماری ایران در دوران معاصر، که ریشه در تغییرات فرهنگی – اجتماعی دوران قاجار دارد، با بررسی اجمالی فراز و فرودهای سیاسی و تاریخی این سرزمین در آن دوره، معماری و تغییرات آن را مورد ارزیابی قرار میدهیم. برای این منظور، مجموعهی ساختمانهای کاخ گلستان که در طول سالهای حکومت قاجار دستخوش تغییرات فراوان بوده و سیر تحول معماری این دوران را بهخوبی نشان میدهند را بهعنوان نمونهی مورد مطالعه انتخاب کرده و تغییرات در هر مقطع تاریخی را در آن بررسی می کنیم.
ایران در دورهی قاجار
حکومت قاجار با کشته شدن لطفعلیخان زند در سال 1794م به دست آغامحمدخان قاجار تشکیل شد. او در سال 1796م تاجگذاری کرده و تهران را به سبب موقعیت مرکزی و نزدیکی به ایل قاجار پایتخت خود قرار داد.
عصر قاجار را شاید بتوان عصر تغییرات مهم و اساسی در جامعهی ایران نامید از جمله دلایل این تغییرات بنیادین، تغییر در منابع فکری و اطلاعاتی است که بهواسطهی سفرها و سفرنامهها، هم بهصورت مکتوب و هم بهصورت مشاهدات عینی و کلامی منبع اطلاعاتی هنرمندان و اندیشمندان این دوره شد.