بخشی از مقاله
تئوري رهبري خدمتگزار
چکيده
عصر حاضر، عصر تغيير و تحولات شديد و شتابنده نام گرفته است . سازمان هاي مختلف نيز در مسير تندباد اين تغييرات قرارگرفته اند. اين سازمان ها براي دوام و بقاء ناگزيرند خود را با اين تغيير و تحولات پرشتاب و بي سابقه هماهنگ نمايند و به موازات تغييرات سخت افزاري، نيروي انساني و نرم افزاري خود را نيز به روز کنند. در اين رهگذر، تغيير در شيوه هاي مديريت و رهبري سازمان امري اجتناب ناپذير است ؛ چرا که شيوه هاي سنتي مديريت و رهبري در شرايط متحول و پوياي امروزي فاقد اثربخشي لازم مي باشد. اهميت موضوع رهبري در سازمانها، باعث شد که انديشمندان و محققان مديريت در پي کشف ويژگي ها و خصوصيات رهبران موفق در سازمانها برآيند و همواره در تلاش باشند تا مشخصات رهبر موفق را در سازمان ها ذکر کنند. در پي اين تلاشها در دهه هاي اخير مکاتب رهبري و نظريات متعددي در زمينه رهبري شکل گرفته و جامعه علمي معرفي شده است . از جديدترين اين ديدگاه ها به رهبري مي توان ديدگاه رهبري تحول گرا و تحول آفرين ، تعاملگرا، عملگرا، فرهمند، کاريزماتيک و ديدگ اه رهبري خدمتگزار را نام برد . نظريه رهبري خدمتگزار به عنوان يک سبک اخلاقي اثربخش در رهبري و مديريت در بين نظريه هاي رهبري از اهميت بسيار بالايي برخوردار مي باشد که مي توان آن را يکي از سبکهاي ايده ال در توجه به عوامل انساني به شمار آورد .
رهبري خدمتگزار يک رهيافت در مورد رهبري و خدمت است که در آن رهبر در مرحله اول خادم است و در مرحله دوم رهبر.
واژه هاي کليدي رهبري خدمتگزار، خدمت رساني، تواضع و فروتني، قابليت اعتماد، مهرورزي، چشم انداز، توتنمندسازي
١-مقدمه
ک واژه "رهبري خدمتگزار" در سال ١٩٧٠ توسط رابرت گرين ليف ف در مقاله اي تحت عنوان "خدمتگزار در نقش رهبر " ابداع شد. اين سبک از رهبري بيش از آنکه قابل آزمايش و جنبه تئوريک داشته باشد، خ بيشتر فلسفي است و همچنين به عنوان يک رويکرد بلند مدت ، به ز لحاظ ايجاد تغيير و تحول در زندگي و حيطه شغلي به شمار مي آيد . ار مف هوم رهبري خدمتگزار در اصل از نظريه رهبري کاريزماتيک ناشي مي بي شود و طبق نظر بسياري از صاحبنظران ، انگيزش اوليه براي رهبري، بر ميل به خدمت است . گرين ليف که ابداع کننده چنين سبک رهبري خ است ، فلسفه آن را توجه داشتن به ديگران و توانائي بالا براي خدمت ک کردن به آنان بيان مي کند و رهبران خدمتگزار را چنين تعريف مي ه کند : "رهبران خدمتگزار روي خدمت رساني به ديگران تأکيد مي کنند خ و منافع شخصي را فداي منافع ديگران مي کنند تا افراد از درايت و ١ اختيار و سلامت بيشتري بر خوردار شوند و خودشان تبديل به رهبراني ٢ خدمتگزار شوند". او ادامه مي دهد که فرايند رهبري خدمتگزار با يک ٣ احساس طبيعي شروع مي شود که در آن فرد مي خواهد در ابتدا خدمت رساني کند سپس با يک انتخاب هوشمندانه ، مشتاق مي شود ه افراد را رهبري کند. همانطور که معلوم شد اين شخص با کسي که قط رهبر است فرق دارد و تفاوت آن از اينجا ر وشن مي شود که رهبر خدمتگزار در آغاز به رفع احتياجات اوليه افراد مي پردازد . لاب در اين مينه مي گويد : "يک مفهوم و تمريني از رهبري است که رهبر، زشها و توسعه و مصلحت افراد را مد نظر مي گيرد و رهبر قدرتها را ن افراد تقسيم مي کند و سعي مي کند انتظار و هدف افراد سازمان را آورده کند". وي نيز در مورد رهبران خدمتگزار مي گويد : "رهبران دمتگزار کساني هستندکه نفع شخصي را کنار مي گذارند و سعي مي نند نياز هاي عاطفي، معنوي و فيزيکي ديگران را برآورده کنند ".
مچنين دفت در سال ١٩٩٩، چهار قاعده اخلاقي مربوط به رهبري
دمتگزار را بيان مي کند که عبارتند از :
- خدمت رساني به ديگران ( قبل از خدمت به خود)
- گوش دادن به خواسته هاي ديگران و تصديق گفته هاي آنان
- ايجاد اعتماد در ديگران
٤- رشد دادن ا فراد از طريق تغذيه روحي و رواني ( اسماعيل لو، ١٣٨٧،ص ١٧).
٢- شاخص هاي ره بري خدمتگزار
مطالعات بعد از گرين ليف در زمينه رهبري خدمتگزار در طي دهۀ ١٩٩٠ تا ٢٠٠٣ به طور کلي بر موضوعات مشخصي که مي تواند به عملياتي ساختن مفهوم رهبري خدمتگزار کمک کند متمرکز شده است . گراهام (١٩٩١) بر ابعاد الهام ساز و اخلاقي تاکيد کرد . باچن (١٩٩٨) استدلال کرد که خودهويتي، ظرفيت مقابله ، رابطه سازي و پرداختن به آينده موضوعات اساسي براي مدل رهبري خدمتگزاراست .
اسپيرز (١٩٩٨) روي ابعاد گوش دادن ، همدردي، شفا بخشي، آگاهي، متقاعدسازي، مفهوم سازي، بينش ، مباشرت ، تعهد و جامعه سازي تأکيد
4کرد. فارلينگ و همکاران (١٩٩٩) درحمايت ازچشم انداز، نفوذ، اعتبار، اعتماد و خدمت استدلال کردند. لاب ( ١٩٩٩ ) مولفه هاي بهادادن به مردم ، رشد مردم ، ساختن جامعه ، نشان دادن صداقت ، در اختيار گذاشتن رهبري، و مشارکت در رهبري را مطرح کرد( ايروينگ ،٢٠٠٥،
5ص ٢). راسل (٢٠٠١) از چشم انداز، اع تبار، اعتماد، خدمت ، الگوسازي،
6 پيشگامي، قدرداني از ديگران و قدرتمندسازي طرفداري کرد. پترسون ( ٢٠٠٣ ) مولفه هاي محبت اخلاقي، تواضع ، نوع دوستي، چشم انداز، اعتماد، قدرتمندسازي، و خدمت را ابعاد اساسي رهبري خدمتگزار مطرح کرد. از نظر پترسون ، رهبري خدمتگزار، مدل بسط يافته رهبري
7تحولي مي باشد . راسل و استون (٢٠٠٢) ، شاخص هاي لازم بينش ، صداقت ، يکپارجگي، اعتماد، خدمت رساني، مدل سازي، پيش قدمي، تقدير از ديگران ، توانمندسازي و شاخص هاي ملزوم شامل : ارتباطات ، اعتبار، قابليت و لياقت ، خادميت ،حضور در محل کار، نفوذ، متقاعدسازي، گوش دادن ، تشويق ، ياد دهنده و تفويض اختيار را بيان مي کنند .
8 (ايروينگ ،٢٠٠٥،ص ٣). باربوتو و ويلر (٢٠٠٢) به نقل از اندرسون (٢٠٠٩) مولفه هاي گوش دادن ، همدردي، سلامت ، آگاهي، ترغيب ، مفهوم سازي، دور انديشي، تعهد و گروه سازي را مطرح نموده است و ديريت و حسابداري
ونگ و پيچ (٢٠٠٣) به نقل از اندرسون (٢٠٠٩) ابعاد توانمندسازي، رشد ديگران ، قدرت و غرور، خدمت ، صراحت ، مشارکت ، شجاعت و آينده نگري را بيان کرده است . ميلارد به نقل از آدامسون (٢٠٠٩) بر شاخص هاي کار گروهي، ساخت هاي عملي، تصديق ، دوستي، فرديت ،
14 انعطاف و شف ا تاکيد مي ورزد و روزن ه ب نقل از پارتر (٢٠٠٩) به شاخص هاي نگرش ، اعتماد، مشارکت ، يادگيري، تنوع ، خلاقيت ، درستي و گروه معتقد است جدول ١شاخص ها و مولفه هاي رهبري خدمتگزار را ارائه و مرور مي کند. ( دلخوش کسمائي ديگران ،١٣٩٠،ص ٣٨٠).
٣- مدل هاي رهبري خدمتگزار
٣-١ مدل اسپيرز :
اسپيرز از مديران ارشد مرکز گرين ليف از نوشته هاي گرين ليف ، ده
ويژگي رهبري خدمتگزار را استخراج کرده است که عبارتن د از :
١-گوش دادن ، ٢-همدردي، ٣-شفابخشي، ٤-آگاهي، ٥-متقاعدسازي،
٦-مفهوم سازي، ٧-بينش ، ٨-مباشرت ،٩- تعهد و١٠- اجتماع سازي .
با اين وجود اسپيرز بيان کرده است هر چند اين ده مشخصه جزء ويژگي هاي رهبر خدمتگزار مي باشند، اما به اين معني نيست که همه ويژگي ها همين ده مورد باشد( قرايي پور، ١٣٨٧، ص ٢٦).
٣-٢ مدل پترسون :
پترسون (٢٠٠٣) تئوري کارکردي در زمينه رهبري خدمتگزار را ارائه کرد. وي در اين تئوري با تعريف ارزشهاي رهبري خدمتگزار زمينه ساز تحقيقات بسياري شد. از نظر او تئوريهاي کلاسيک در زمينه رهبري مانند رهبري تحول آفرين و رهبري تبادلي به اندازه کافي به توصيف ارزشها نپرداحته اند. به عقيده او، رهبري خدمتگزار مدل بسط يافته رهبري تحولي است او در اين تئوري با تعريف ارزشهاي رهبري خدمتگزار، آنها را سازه هاي رهبري خدمتگزار ناميد. در شکل ١ مدل پترسون نشان داده شده است ( نصر اصفهاني و ديگران ، ١٣٩٠،ص ١١٠-
.(109
سازه هاي رهبري خدمتگزار طبق نظريات پترسون عبارتند از: ١- عشق الهي، ٢- تواضع و فروتني، ٣- نوع دوستي، ٤-قابليت اعتماد، ٥- چشم انداز، ٦ - خدمت رساني، ٧- توانمندسازي. اين ها، هفت سازهاي هستند که مدل رهبري خدمتگزار پترسون بر آن اساس قرار دارد. حال
در زير به بررسي تفصيلي هر يک از اين سازه ها مي پردازيم :
عشق الهي : اساس رابطه پيرو و رهبر خدمتگزار بر اساس اين عشق بنيان نهاده شده است . وينستون (٢٠٠٢) معتقد است که اين عشق ، عشق به مفهوم اخلاقي، اجتماعي و معنوي مي باشد. اين عشق سبب مي گردد که رهبران ، هرفرد را تنها به عنوان ابزاري براي دستيابي به اهداف در نظر نگيرند، بلکه هر فرد به عنوان يک انسان کامل ، انساني با نيازها، خواسته ها و تمايلات گوناگون ديده شود.
15
تواضع و فروتني : فروتني از ديدگاه سانديج و وينز(٢٠٠١) به معناي اينست که فرد تنها به خودش توجه نداشته ، بلکه به ديگران نيز توجه دارد و توانايي ها و استعدادهاي سايرين را نيز مورد توجه قرار مي دهد. رهبران خدمتگزار اين ويژگي را بوسيله توجه به سايرين و اولويت دادن به نيازهاي پيروان خود نشان مي دهند.
روزن به نقل از نگرش ، اعتماد، مشارکت ، يادگيري، تنوع ، خلاقيت ، پارتر (٢٠٠٩) درستي و گروه
نوع دوستي : کاپ لان نوع دوستي را به معني کمک کردن و ياري رساندن به ديگران مي داند . البته تنها در صورتي که به قصد کمک کردن و ياري رساندن باشد. اينزبرگ رفتارهاي نوع دوستانه را به اين شکل تعريف مي کند : رفتارهاي داوطلبانه اي که به قصد منفعت رساندن به ديگران انجام مي گيرد و انگيزه دريافت پاداش هاي خارجي در آن نقشي ندارد.
چشم انداز : از ديدگاه رهبري، چشم انداز يک تصوير منحصر به فرد و ايده آل از آينده است . گرين ليف معتقد است که رهبري خدمتگزار نياز دارد که حسي از نادانسته ها داشته باشد و بتواند غيرقابل پيش بيني ها را پيش بيني کند. نتيجتاً نقش محوري رهبر خدمتگزار، ايجاد يک چشم انداز استراتژيک براي سازمان است .
اعتماد : اعتماد، اطمينان پايدار مبتني بر صداقت ، توانايي و يا شخصيت يک فرد است و يا به بياني ديگر، اعتماد عبارتست از اشتياق و علاقه يک گروه به اقدامات حساس گروه ديگر.
خدمت رساني : خدمت رساني در قلب رهبري خدمتگزار جاي دارد. رهبران خدمت رساني به ديگران را در رفتارها، نگرش ها و ارزش هاي خود نشان مي دهند. رهبر خوب کسي است که به ديگران خدمت مي کند تا اين که ديگران به او خدمت کنند. بايد رهبران به ارائه خدمت مشتاق ب وده و مفتخر باشند. خدمت رساني هسته محوري رهبري خدمتگزار بوده ويک ضرورت اخلاقي محسوب مي گردد.
توانمند سازي : توانمند سازي عبارتست از واگذاري قدرت به ديگران و براي رهبري خدمتگزار شامل گوش دادن موثر، ايجاد احساس معناداري در افراد، تاکيد بر کارتيمي و ارزش نهادن بر عشق و برابري مي باشد. توانمند سازي عامل ضروري و حياتي در اثربخشي سازمان محسوب مي گردد. توانمندسازي بر کار تيمي تاکيد داشته و ارزش هاي دوست داشتن و علاقه و برابري را منعکس مي سازد. براي توانمندسازي رفتار رهبري بايد به دنبال خود کشيدن و جذب باشد نه هدايت . ( قلي پور و حضرتي، ١٣٨٨، صص ١٦-١٢).
مدل پترسون (٢٠٠٣) از هفت متغيير اصلي و مدل وينستون از شش متغيير اصلي تشکيل شده است . وينستون دو مدل را در مدل واحدي ارائه کرد. در مدل پترسون و وينستون ، شکل ٣، رهبر خدمتگزار مي تواند با خدمت رساني خود به پيروان خدمتگزار برسد (وينستون ، ٢٠٠٤،ص ٦).
٣
-٥ مدل راسل و استون :
راسل و استون (٢٠٠٣) با بررسي گسترده ادبيات موجود در رهبري خدمتگزار حداقل ٢٠ ويژگي قابل تشخيص و مجزا را در رهبران خدمتگزار شناسائي کرده اند. اين بيست ويژگي با مشخصه هاي فهرست شده در مرکز گرين ليف نيز شباهت زيادي دارند . از جمله شنود موثر، متقاعد سازي و خادميت در ميان بيست ويژگي ديده مي شود. در حالي که برخي از ويژگي ها نظير آينده نگري و دور انديشي تحت عنوان بينش قرار گرفته اند . آنها ٩ ويژگي شناسايي شده را با عنوان ويژگي هاي عملياتي طبقه بندي کرده اند . طبقه بندي به ويژگي هاي وظيفه اي از نتايج موجود در ادبيات رهبري ناشي شده است که مکرر تکرار شده است . ويژگي هاي وظيفه اي، مشخصه ها و کيفيت هاي عملياتي قابل تشخيص هستند که به رهبران تعلق دارند و در رفت ارهاي رهبر در محيط کار مشاهده مي شوند . ويژگي هاي وظيفه اي ويژگي هاي کارآمد بودن رهبري خدمتگزار مي باشند. آنها ويژگي هاي قابل
٣-٣مدل وينستون :
تشخيصي هستند که اجراي مسئوليت هاي رهبري را امکان پذير مدل رهبري خدمتگزار وينستون با شش متغيير و شاخص در مي کنند. هر ويژگي وظيفه اي از ديگر ويژگي ها مجزا است . البته آنها شکل ٢ نشان داده شده است . با يکديگ ر مرتبطند و در برخي از موارد به صورت متقابل بر يکديگر اثر
درستکاري و کمال جويي اعتبار ( مقبوليت )