بخشی از مقاله

*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***

تاثير اشتغال نيروي انساني تحصيلکرده بر رشد اقتصادي ايران

چکيده
درادبيات اقتصادي، نيروي انساني تحصيلکرده يا همان دارندگان تحصيلات عالي بعنوان سرمايه انساني شناخته مي شوند. سرمايه انساني و نقش آن در رشد اقتصادي جوامع پيشرفته ، همواره در کانون توجه نظريه پردازان نيروي انساني و اقتصاددانان بوده و به لحاظ مباني تئوريک و ادبيات تحقيق ، بسيار گسترده است . تاکنون مطالعات زيادي در زمينه سنجش اثر اشتغال سرمايه انساني بر رشد اقتصادي انجام گرفته و در بسياري از آنها بر نقش مثبت و با اهميت آن بر فرآيند رشد تاکيد گرديده است . در مقاله کنوني با استفاده از الگوي ريمو (١٩٩٥) تاثير سرمايه انساني بر رشد اقتصادي ايران اندازه گيري شده است . روش بکار گرفته شده ، الگوي خود بازگشتي با وقفه هاي توزيعي (ARDL) مبتني بر سري هاي زماني سالانه طي دوره ١٣٧٥-١٣٥٠ بوده است . نتايج حاکي از آن است که سهم شاغلين با تحصيلات عالي در مقايسه با شاغلين فاقد تحصيلات عالي بر رشد اقتصادي ايران بيشتر است . به نظر ميرسد جهت افزايش نقش سرمايه انساني در فرآيند رشد اقتصادي ايران ، بازنگري در تربيت و استفاده از نيروي انساني داراي تحصيلات عالي ضروري مي باشد.
واژگان کليدي: شاغلين تحصيلکرده - سرمايه انساني – رشد اقتصادي


١- مقدمه :
امروزه اهميت سرمايه انساني ١ بعنوان يکي از عوامل موثر در رشد اقتصادي مورد تائيد اقتصاددانان بوده و تمامي کشورها جهت رسيدن به رشد و توسعه پايدار در پي ارتقاء و بهبود کيفيت نيروي انساني خود هستند. اگر سرمايه انساني را " دانش و مهارتهايي بدانيم که انسان در حين تحصيلات و اموزشهاي حين کار بدست مي آورد"( شولتز-١٩۶١)٢ مخارج اموزش عالي را ميتوان سرمايه گذاري در سرمايه انساني ناميده و فارغ التحصيلان آموزش عالي را سرمايه انساني قلمداد نمود.
تا کنون مطالعات زيادي در زمينه سنجش اثر اشتغال سرمايه انساني بر رشد اقتصادي انجام گرفته است . هر چند در پاره اي موارد وجود رابطه معني دار بين سرمايه انساني و رشد اقتصادي مورد سوال واقع گرديده ، اما در بسياري از موارد بر نقش مثبت و با اهميت آن در فرآيند رشد تاکيد گرديده است . مطالعات انجام شده در ايران همگي حاکي از وجود رابطه مثبت بين سرمايه انساني و رشد اقتصادي بوده است اما صالحي اصفهاني ٣(٢٠٠۵) معتقد است در کشورهاي خاور ميانه و شمال آفريقا (MENA) مشکل رشد اقتصادي نه به دليل کمبود تحصيلات ، که ناشي از افزايش اندک بهره وري در قياس با افزايش تحصيلات مي باشد.
هدف مطالعه کنوني، بررسي تاثير اشتغال نيروي انساني تحصيلکرده (سرمايه انساني) بر رشد اقتصادي ايران مي باشد. براي اين منظور از مدل ريمو٤(١٩٩٥) استفاده گرديده است . روش بکار گرفته شده الگوي خود بازگشتي با وقفه هاي توزيعي (ARDL)٥ مبتني بر سري هاي زماني سالانه طي دوره ١٣٧٥-١٣٥٠ است .

٢- مباني نظري و پيشينه تحقيق :
سرمايه انساني بعنوان عامل پيشرفت و رشد اقتصادي مفهوم جديدي نبوده و در بيش از دويست سال پيش توسط آدام اسميت ٦(١٧٧٦) شناسايي و معرفي گرديد. اسميت مهارتهاي انساني را 7 بعنوان ثروت و تقسيم کار را عامل اساسي افزايش بهره وري نيروي کار قلمداد کرد. آلفرد مارشال سرمايه گذاري در نيروي انساني را بسيار ارزشمند تلقي کرده و عقيده داشت ، کشوري که نتواند دانش و مهارتهاي نيروي انساني خود را توسعه داده و از آن بصورت مفيد استفاده کند، پيشرفت نخواهد کرد.
کوزنتس ٨ (١٩٥٥) اهميت کيفيت نيروي کار و تکنولوژي را بيشتر از ادوات و ابزارهاي توليدي مي داند.
نظريه سرمايه انساني بعنوان يکي از عوامل موثر در رشد اقتصادي از اوايل دهه ١٩٦٠ و در ابتدا براي تبيين پسماند رشد اقتصادي آمريکا مورد توجه قرار گرفت . مطالعات انجام شده توسط شولتز (٩٦١ )، بيکر٩ (١٩٦٢)، دنيسون ١٠(١٩٦٢)، بومن ١١ (١٩٦٢)، کوزنتز(١٩٧٦) و کندريک ١٢ (١٩٧٦) نشان داد که يکي از عوامل موثر در رشد اقتصادي سريع آمريکا سرمايه گذاري بيشتر در آموزش ، بهداشت ، تحقيقات و آموزش حين کار بوده است . به بيان ديگر سرمايه گذاري در سرمايه انساني، عامل رشد سريع اقتصادي آمريکا بوده است . بنا به مطالعه دنيسون ٢٣% رشد توليد آمريکا طي دروه ١٩٣٠-١٩٦٠ ناشي از افزايش تحصيلات نيروي کار بوده است . وي همچنين در مطاله اي ديگر در سال ١٩٦٧ و براي دوره ١٩٥٠ تا ١٩٦٢ تاثير تحصيلات بر رشد توليد را در آمريکا ١٥%،جمهوري فدرال آلمان ٢%،انگلستان ١٢%، بلژيک ١٤%، دانمارک ۴%، فرانسه ۶%، هلند ۵%، نروژ ٧% و ايتاليا ٧% برآورد نمود.
اثبا ت رابطه بين رشد اقتصادي و موجودي سرمايه انساني خالي از مجادله نبوده است . گروهي از محققين چون لوکاس ١٣ (١٩٨٨)، آزاريانس و درازن ١٤ (١٩٩٠)، بارو١٥(١٩٩١)، منکيو،رومر و ويل 16 (١٩٩٢)، لوين و رينلت ١٧ (١٩٩٢) و تامپل ١٨ (١٩٩٩) در مطالعات خود وجود رابطه مثبت و معني دار بين رشد اقتصادي و موجودي سرمايه انساني را مورد تائيد قرارداده اما از طرف ديگر مطالعات بن حبيب و اشپيگل ١٩ (١٩٩٤)، اسلام ٢٠ (١٩٩٥)و کاسيلي،اسکوئيل و ليفورد٢١ (١٩٩٦) اين رابطه را معني دار ندانسته اند. بن حبيب و اشپيگل با برآوردي از حجم سرمايه فيزيکي و انساني و با داده هاي بين کشوري به بررسي اثر سرمايه انساني بر رشد اقتصادي پرداختند. نتايج نشان داد که رابطه معني داري بين سرمايه انساني و نرخ رشد سرانه وجود ندارد. تمپل در مقاله اي تحت عنوان اثر مثبت سرمايه انساني بر رشد و با استفاده از داده هاي آماري بن حبيب و اشپيگل ، و با حذف تعداد اندکي از کشورهائي که در آنها موجودي سرمايه انساني اندک و يا بدون تاثير بوده ، وجود رابطه قوي بين افزايش در سرمايه انساني و رشد اقتصادي را به اثبات رساند. وي علاوه بر مورد فوق ، استفاده از روش حداقل مربعات معمولي (OLS)٢٢ در برآورد رگرسيون رشد در داده هاي بين کشوري را نامناسب دانسته و توصيه به احتياط در اتکا به نتايج آن نموده است .
علاوه بر مطالعات فوق در سالهاي اخير مطالعات متعددي نيز در همين زمينه در ايران انجام گرفته است . عمادزاده و همکاران (١٣٧٩) در مقاله اي تحت عنوان نقش سرمايه انساني در رشد اقتصادي، سرمايه انساني را يک عامل باثبات و معني دار با ضريب مثبت در معادلات برآورد رشد توليد ذکر کرده اند. نتايج مطالعه علوي راد و نصيرزاده (١٣٨٠) حاکي از وجود رابطه علّي دو سويه و بازخوردي ميان رشد اقتصادي و سرمايه انساني است . نادري (١٣٨٢) نظريه سرمايه انساني براي وضعيت صنايع کارخانه اي ايران را بطور تجربي مورد آزمون قرار داده و نتايج حاکي است که بازدهي اقتصادي سرمايه گذاري آموزشي مثبت بوده و ميزان آن با سطح تحصيلات و نيز سابقه و تجربه کار افزايش مي يابد. اما وي بيان مي دارد اين مقادير در مقايسه با ارقام مشابه ساير کشورها و حتي ميانگين جهاني بطور نسبي پائين است . اين مسئله دو نوع ريسک و مشکل بالقوه را براي اقتصاد ايران گوشزد مي کند يکي عدم انباشت سرمايه انساني لازم براي رشد و توسعه اقتصادي کشور در آينده و ديگري عدم استفاده مناسب از سرمايه هاي انباشت شده و به تبع آن تسريع روند مستهلک شدن سرمايه هاي انساني. کميجاني و معمارنژاد (١٣٨٣) نقش مثبت سرمايه انساني بر توليد ناخالص را تائيد و بر اثر قوي تر اين متغير در بلند مدت نسبت به کوتاه مدت تاکيد دارند. دژپسند (١٣٨٤) با بررسي عوامل موثر بر رشد اقتصادي ايران به ترتيب درجه تاثير، عوامل پژوهش و توسعه (R&D) ٢، سرمايه انساني، سرمايه فيزيکي و درجه آزاد بودن اقتصاد را معرفي مي نمايد. در مجموع و با توجه به تنوع و تعدد روشهاي تجزيه و تحليل و تعيين نماينده متغير سرمايه انساني تمامي مطالعات انجام يافته در ايران نقش مثبت و معني دار سرمايه انساني بر رشد اقتصادي را مورد تائيد قرار داده اند.
٣- ساختار الگو:
تلاش براي بررسي تاثير شاخص هاي آموزشي بر رشد اقتصادي از دهه ١٩٦٠ تا کنون ادامه داشته است . اقتصاددانان روشهاي متنوعي را براي سنجش تاثير شاخص هاي سرمايه انساني بر رشد اقتصادي آزمون نموده اند. هر چند روشهاي بکارگرفته شده تا حدودي متنوع و متفاوت بوده اند، اما همگي آنها بنوعي از تابع توليد براي آزمون فرضيات خود استفاده نموده اند. تلاش هاي اوليه براي سنجش اثر آموزش بر رشد اقتصادي توسط دنيسون بکار رفته بود که به روش حسابداري رشد معروف شده بود. روش دنيسون بر اساس مفهوم تابع توليد قرار داشت که براي توصيف رشد اقتصادي ايالات متحده آمريکا استفاده گرديد. نتايج اين تحقيق نشان داد که نيروي کار و سرمايه فيزيکي به تنهائي قادر نيستند رشد اقتصادي را توضيح دهندو يکسري عوامل باقيمانده وجود دارند که در الگو منظور نشده اند.
اين عوامل که به عوامل مازاد يا عوامل باقيمانده معروف شده بودند محققان اقتصادي را به تلاش براي يافتن اينکه چه ميزان از اين عوامل باقيمانده مربوط به اثر آموزش است سوق داد.
مطالعات مبتني بر روش هاي اقتصاد سنجي براي سنجش ميزان تاثير شاخص هاي آموزش بر رشد اقتصادي پس از سال ١٩٨٠ همزمان با ارائه گزارش توسعه جهاني بانک جهاني جهش قابل ملاحظه اي داشت . در سال ١٩٨٣ والترز و رابينسون ٢٤ با گرفتن الگو از گريلنجز٢٥ تابع توليدي از نوع تابع توليد کاب – داگلاس ٢٦ تشکيل دادند که فقط سه متغير سرمايه فيزيکي، نيروي کار و آموزش را در بر مي گرفت . آنها از اين طريق تاثير آموزش هاي بالاتر نيروي کار را بر رشد اقتصادي اندازه گيري نمودند.
ايسترلاين ٢٧ (١٩٨١) رابطه بين آموزش و رشد اقتصادي را در ٢٥ کشور بزرگ جهان بررسي نمود. وي در مطالعه خود به اين نتيجه رسيد که گسترش تکنولوژي ناشي از رشد اقتصادي مدرن به امکان يادگيري بيشتر و انگيزه ناشي از توسعه آموزش بستگي دارد.
بطور کلي از دهه ١٩٦٠ به بعد پژوهش هاي ارائه شده در زمينه سرمايه انساني و رشد اقتصادي به دو گروه اصلي تفکيک شده اند. عمده تفاوت هاي اين دو گروه بر اساس روش هاي برآورد و نوع متغيير نماينده سرمايه انساني بوده است . گروه اول رابطه آموزش و رشد اقتصادي را در چهارچوب توابع توليدي با متغيرهاي قراردادي بررسي نموده اند. مطالعات گروه دوم ، بر اساس وارد نمودن متغير هاي غير قراردادي در تابع توليد به منظور برآورد مستقيم سهم شاخص هاي آموزشي در رشد اقتصادي بوده است .
با توجه به پژوهشهاي متفاوتي که در زمينه بکارگيري متغير سرمايه انساني در توابع توليد در سطح جهان انجام گرفته ، مدل پيشنهادي مطالعه کنوني بر اساس تابع توليدي کاب – داگلاس بوده که به علت مناسب بودن فرم تابعي آن و روان بودن روابط دروني متغيرهاي آن بهترين تابع از نظر مطابقت و سازگاري با شرايط اقتصادي تشخيص داده شده . از سوي ديگر به دليل همگن بودن اين تابع ميتوان با استفاده از قضيه اولر براي توزيع توليد بين عوامل توليد از اين تابع به سادگي استفاده نمود و به وسيله فرم تعميم يافته آن عامل نيروي کار را به شقوق متخصص و غير متخصص تفکيک و سهم هر يک را برآورد نمود.
تابع توليد در فرم کلي آن بصورت زير مي باشد:

در واقع تابع فوق همان تابع توليد نئوکلاسيک است که در تحليل هاي سنتي رشد اقتصادي به دفعات بکار رفته است . به منظور تعيين تاثير نيروي انساني متخصص شاغل و ساير شاخص هاي سرمايه انساني بر رشد اقتصادي از فرم تعميم يافته تابع توليد کاب – داگلاس استفاده شده است . بطوريکه :

که در آن
توليد ناخالص داخلي واقعي = GNP
موجودي سرمايه فيزيکي = K
شاغلين با تحصيلات عالي = EL
شاغلين فاقد تحصيلات عالي= NEL
در رابطه با انتخاب متغير هاي نماينده سرمايه انساني در مطالعه حاضر، با در نظر گرفتن ساير مطالعات اقتصاد سنجي در اين زمينه ، بطور متمرکز از تحقيقات جيمز ريمو در سال ١٩٩٥ جهت تعيين عوامل رشد خيره کننده کشور ژاپن سود برده ايم .
اگر تابع فوق را با در نظر گرفتن جزء خطا در مدل هاي اقتصاد سنجي در نظر بگيريم خواهيم داشت :

اکنون اگر فرم لگاريتمي تابع فوق را بدست آوريم خواهيم داشت :

٤- تحليل داده ها:
١-٤- جامعه آماري:
در مدل ارائه شده سعي گرديده که تا حد امکان اطلاعات و داده هاي آماري مورد استفاده از يک منبع اسخراج گردد تا احتمال خطا کمتر شود، اما به دليل نبود اطلاعات مجبور به استفاده از منابع مختلف شده ايم .
جامعه آماري عبارتست از آمارهاي کلان مربوط به توليد ناخالص داخلي واقعي، سرمايه فيزيکي، نيروي کار شاغل داراي تحصيلات عالي و نيروي کار شاغل فاقد تحصيلات عالي. اطلاعات بصورت داده هاي سالانه بوده و دوره مورد مطالعه ١٣٥٠ الي ١٣٧٥ مي باشد. منابع مورد استفاده براي داده هاي مربوط به توليد ناخالص داخلي، مجموعه آماري سريهاي زماني آمارهاي اقتصادي اجتماعي (١٣٧٦) سازمان مديريت و برنامه ريزي و آمارهاي مربوط به سري زماني سرمايه فيزيکي و اشتغال اميني و همکاران (١٣٧٩) مي باشد.

نمودار ١-٤- روند حرکت متغير توليد ناخالص داخلي واقعي

نمودار٢ -٤- روند حرکت متغير سرمايه فيزيکي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید