بخشی از مقاله
بررسی موانع وچالش های حقوق بین الملل بشر
چکیده :
در آستانه قرن بیست و یکم حقوق بین الملل بشر به عنوان شاخهای نورسته از درخت تنومند حقوق بین الملل بنا به دلایلی دچار بحرانی سرنوشتساز شده است. با توجه به اهمیت موضوع هدف مقاله حاضر بررسی جایگاه حقوق بشر، موانع و چالشهای آن در روابط بین الملل می باشد که با عنوانهای حقوق بشر و صلح و امنیت بین المللی، الگوی حقوق بشر بینالملل ی، اصول چهارگانه حقوق بشردوستانه بین المللی، اجرای حقوق بین المللی بشر دوستانه، موانع عملی و آشکار تحقق حقوق بشر، چالشهای حقوق بشردوستانه بین المللی گردآوری شده و در پایان به این نتیجه رسیده که از بین سه الگوی نظری متفاوت در خصوص جایگاه حقوق بشر الگوی بینالملل گرا دقیقترین توصیف را از جایگاه حقوق بشر در روابط بینالملل معاصر ارائه میدهد و از مهم ترین موانعی که از تحقق عملی و واقعی حقوق بشر در صحنه بین المللی جلوگیری نموده: ساختار ناهنجار سازمانها و مقررات بین المللی و علل آن، تعارض های موجود در اعلامیه و مقررات حقوق بشر، بلای تبعیض، زورگویی و تبلیغات مغرضانه، بلای تولید و تجارت اسلحه می باشد. ضمنا چالش های خاصی که در مخاصمات پیشرفته واقع می شود، بیشتر مربوط به تعریف اهداف نظامی است که بزرگترین چالش امروز مساله تضمین رعایت قواعد حقوقی موجود است. همچنین راهی که جامعه بین المللی می تواند به طور قاطع، اجرای حقوق بشردوستانه را انجام دهد، یکی از چالش های اصلی پیش رو در حقوق بین الملل بشردوستانه است. البته راهکارهایی نیز برای اجرای بهتر حقوق بشردوستانه وجود دارد.
کلید واژگان: حقوق بشر، موانع، چالشها
مقدمه :
آنچه امروزه به عنوان نظام حقوق بشری حقوق مدنی و سیاسی مطرح شده است منشا نزدیک آن اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه است . درواقع ، می توان گفت اصطلاح » حقوق بشر « نخستین بار در این اعلامیه به کار رفت . همین عنوان و تقریبا همان مبنا و بیانی که از حقوق بشر در این اعلامیه شده بعدها در اسناد بین المللی حقوق بشر نظیر منشور سازمان ملل متحد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و حقوق مدنی و سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است . -1]مهرپور ح، کتاب نظام بین المللی حقوق بشرچاپ اول، انتشارات اطلاعات، (1378) ، ص [303
وجود این واقعیت که حقوق بشردوستانه بین المللی بر شرایطی حاکم است که مشخصه آن منازعه سیاسی داخلی یا بین المللی است دو تاثیر عمده دارد که در ارتباط متقابل با یکدیگر قرار دارند . از یکسو ، حقوقی که در چنین شرایطی اعمال می شود باید تعهداتی را که می بایست از سوی متخاصمین رعایت شود ، به وضوح بیان کند . از سوی دیگر ، طریقه نظارت بر اعمال قواعد مربوطه باید با چنین شرایطی تطبیق داده شود .امروزه به خاطر گسترش منازعات مسلحانه داخلی ، نظام قوانین حقوق بشر بین المللی که متشکل از قوانین و یک یا چند مکانیسم برای نظارت بر اعمال آنهاست ، به نزدیکتر شدن به حقوق بشردوستانه بین المللی گرایش یافته است . لذا بسیاری از شرایطی که رکنی چون کمیسیون حقوق بشر ، به آن می پردازد اعمال قواعد بشردوستانه را می طلبد . از سوی دیگر ، راه های کنترل شبه قضایی که توسط قوانین حقوق بین المللی بشر ایجاد شده اند ، با بازدید از محل ، بازدید از اماکن زندانها ، اعمال نظارت بر حقوق بشر ، با استفاده از روش هایی که اغلب از کمیته بین المللی صلیب سرخ الگوبرداری شده است و امثال آن ، تکمیل گردیده اند . - 2 ] وارنر د، کتاب حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه کنکاشی برای جهانی ساختن، چاپ اول، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، (1383)، ص [203
روش تحقیق :
مقاله حاضر به روش توصیفی با جست و جو در منابع کتابخانه ای گردآوری شده است .
-1 حقوق بشر و صلح و امنیت بین المللی:
ارتباط و نقش حقوق بشر در تقویت هر چه بیشتر صلح و امنیت بین المللی چندان گنگ نیست، لیکن نیاز به تبیین بیشتر این موضوع احساس می شود.-3] ساعد وکیل ا، حقوق بشر، صلح و امنیت بین المللی، چ اول، انتشارات مجد، (1383)، ص [146
متاثراز تحولات ورویکردهای جدید، حقوق بشرمورد توجه خاص مراجع بین المللی قرارگرفته وازابعاد گسترده ای درسطح نظام بین المللی بهره مند گشته تا آن حد که دامنه ان به صلح وامنیت بین المللی نیز کشانده شده است!دراین راستا اوضاع داخلی یک کشور، حتی اگرمنافع هیچ دولت دیگری درآن دخالت نداشته باشد، چه بسا تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی به شمار رود! در این مفهوم، امنیت در قالب و چارچوب بسیار وسیعی ترسیم وتصویرمی شود و بنا بر این تعریف، اگرشورای امنیت چنین مطلبی را احراز، و تهدیدی را تشخیص دهد ممکن است براساس فصل7 ومواد41 و42 منشور اقدامات مقتضی را انجام دهد مبنای تشکیل محکمه کیفری بین المللی راجع به جنایات جنگی دریوگسلاوی سابق که توسط شورای امنیت صورت گرفته، در این گستره توجیه می شود. براین اساس بااین واقعیت مواجه می گردیم که موضوع حقوق بشر در قلمرو »صلح وامنیت بین المللی« و تبعا در دستورکار شورای امنیت قرارمی گیرد و غیر از آن از منظر حقوق بین الملل یک موضوع تحت عنوان (نقض فاحش و منظم حقوق بشر در داخل یک کشور) از زمره جنایات علیه صلح و امنیت بشری محسوب می گردد.-4] ممتاز ج، حقوق بشر در پرتو تحولات بین المللی، چ اول، نشر دادگستر، (1377)، ص 22 و [23
-2 الگوی حقوق بشر بینالملل ی:
تطابق جهانشمولی حقوق بشر با نظم سیاسی که بر پایهی حاکمیت ملی کشورها شکل گرفته است به آسانی امکانپذیر نیست.در نگاه اول،به نظر میرسد که حقوق اخلاقی جهانی بیشتر متناسب باشد با مفهومی جهانشمول از سیاست خارجی که به افراد بهعنوان اعضای یک جامعهی سیاسی جهانی واحد،»جهان وطنی«مینگرد تا اتباع یک کشور معتقدان به اندیشهی»جهان وطنی«،راجع به روابط بینالملل (روابط میان دولت-ملتها)و فرایند سیاسی بین المللی که افراد و سایر بازیگران غیردولتی،اعضای پراهمیت و شرکت کنندگان مستقیم آن هستند،میاندیشند.بنابراین ما سه الگوی نظری متفاوت در خصوص جایگاه حقوق بشر در روابط بین الملل داریم که هریک،برداشت خاصی از جامعهی بین المللی و نقش آن در حقوق بشر بین المللی دارند.مدل دولت گرایی سنتی،حقوق بشر را اصولا یکی از موضوعات حاکمیت ملی میداند.دولتگرایان معاصر،یقینا اعتراف میکنند که حقوق بشر،دیگر تحت اختیار انحصاری دولتها نبوده و دولت،دیگر تنها بازیگر اصلی بین المللی نیست.با این وجود دولتگراها،بر این دیدگاه اصرار میورزند که حقوق بشر اصولا موضوعی در قلمرو حاکمیت مستقل دولتهاست و عمدتا مسألهای حاشیه ای در روابط بینالملل (بین الدول)تلقی میشود.از دیدگاه دولتگرایان،هیچجامعهی بین المللی مستقل و بارزی وجود ندارد.به ویژه،هیچ نهاد بین المللی که حق دفاع از حقوق بشر و نمایندگی آن را داشته باشد نیز وجود ندارد. مدل جهان وطنی،افراد را بر دولتها ترجیح میدهد و اغلب دولتها را»مشکل آفرین«تلقی میکند.معتقدان به اندیشهی جهان وطنی از طرح چالش علیه دولت و اختیارات آن،هم از سطوح پایین،به وسیلهی افراد و سازمانهای غیردولتی و هم از سطوح بالا،به وسیلهی یک جامعهی جهانی واقعی(و نه صرفا سازمانهای بین المللی و گروهی از دولتها)حمایت میکنند.آنها اغلب سازمانهای بین المللی و حتی سازمانهای غیردولتی فراملی را بهعنوان نمایندگان جامعهی جهانی نوپای انسانها که در رأس جامعهی دولتها قرار دارند،تلقی میکنند.در این مدل،اقدام بین المللی برای حمایت از حقوق بشر نسبتا بیدردسر است.در واقع،معتقدان به ایدهی جهان وطنی،عمدتا مشکل اثبات را به طرف مقابل واگذار میکنند و در برابر ادعای عدم مداخله در مواردی که حقوق بشر به شکل فاحش و منظم نقض میشود، توضیح میخواهند. اگر دولتگرایان و معتقدان به اندیشهی جهان وطنی را در دو سوی طیف ترتیبات بین المللی قرار دهیم،ما بین آنها الگوهایی قرار خواهیم داد که آنها را الگوهای بینالملل گرا میخوانیم.طرفداران اصول بین المللی از شکلگیری اجماع(در میان بازیگران دولتی و غیر دولتی بهطور یکسان)در خصوص هنجارهای حقوق بشری بینالملل ی،حمایت میکنند. طرفداران ایدهی بینالملل گرایی،بدون انکار نقش محوری دایمی دولتها بر جامعهی بین المللی دولتها که محدودیتهای اندکی را تحمیل میکند،تأکید دارند. »جامعهی بینالملل «،در الگوی مبتنی بر بینالملل گرایی،ضرورتا جامعهی دولتهاست(که به وسیلهی سازمانهای غیردولتی و افراد کامل میشود،تا حدی که آنها رسما یا به طور غیررسمی، جزئی از فرآیندهای سیاسی بین المللی محسوب میشوند). حیطهی فعالیت بین المللی حقوق بشری،محدوده ای است که صرفا به وسیله هنجارهای رسمی یا غیررسمی جامعهی بین المللی دولتها تعیین میگردد.چون تعیین این حیطه به میزان قابلملاحظه ای،بسته به ماهیت خاص هریک از جوامع بین المللی فرق میکند، نیازمند قایل شدن به تمایز دقیقتر میان بین الملل گرایان تندرو و کندرو هستیم.این تمایز به فاصلهی مکانی آنها از انتهای طیف یعنی نقطه ای که دولتگرایان در آن قرار دارند،بستگی دارد. این مدلها را میتوان به:(1 مدلهای متکی بر داعیههای توصیفی در خصوص جایگاه فعلی حقوق بشر در روابط بین الملل معاصر و (2 الگوهای متکی بر داعیههای تجویزی در خصوص اینکه جایگاه حقوق بشر چه باید باشد،تقسیمبندی نمود.برای مثال یک دولتگرا ممکن است ادعا کند(ادعای توصیفی)که حقوق بشر در واقع در روابط بین الملل نقش حاشیه ای دارد یا اینکه حقوق بشر باید در حاشیه قرار گیرد(ادعای تجویزی)و یا هردو مورد را توأما ادعا نماید. اما الگوی جهان وطنی قدرت توصیفی اندکی دارد.دولتها و منافع آنها،در واقع هنوز هم بر روابط بین الملل معاصر حاکمند.باید قدرت سیاسی بین المللی افراد،سازمانهایغیردولتی و سایر بازیگران غیردولتی را بهعنوان یک واقعیت پذیرفت و به نظر میرسد