بخشی از مقاله

چکیده

امنیت و صلح عادلانه مهمترین آرزوی بشر و از حقوق اولیه انسانها در زندگی اجتماعی محسوب میشود؛ اما از آغازِ تاریخ تا عصر حاضر افراد، گروهها و یا دولتهایی برای منافع خود، ضمن نقض این حقوق همواره صلح و امنیت جهانی را تهدید کردهاند. امروزه یکی از مهمترین موارد این نقض، ناامنی و بیعدالتی ناشی از شکلگیری و گسترش پدیده شوم »تروریسم« است.

جامعه بینالمللی بهویژه پس از جنگ جهانی اول، با ایجاد نهادهای مسئول کوشید با هدف صلح و مقابله با ناامنیهای مختلف، ضمن ارائه راهکار، به اقدامات عملی بپردازد؛ اما به نظر میرسد این مقابله که با شکلگیری حقوق بینالملل و تصویب آن در قالب نهادهای بینالمللی، شکل رسمی و قانونی به خود گرفته است، به دلایل مختلفی کارآمد نیست و خود مشکلات عدیدهای در صحنه بینالملل رقم زده است؛ برای مثال، اجماع نظر نداشتن درمورد تشخیص فعالیت تروریستی از مبارزه برای احقاق حقوق اولیه، از ابهامات حقوق بینالملل بهشمار میرود.

حمایت و رفتار استثناگرایانه از تروریسم نیز ازجمله مشکلات جهان معاصر در مقابله با پدیده شوم تروریسم است؛ ازاینرو، با گسترش روزافزون پدیده جهانیشدن که فرصتهای متعددی در اختیار تروریستها قرار میدهد؛ در شرایط نبود اجماع درباره مفهوم تروریسم و مقابله یکسان نکردن در سطح بینالمللی ، برخی دولتها در پوشش جنگ علیه تروریسم، رویکردهای حقوقیای برای مقابله با تروریسم در پیش گرفتهاند که منجر شده است، گاهی دفاع مشروع از خود و مبارزه برای احقاق حقوق اساسی یک گروه یا ملت، تروریسم قلمداد شود.

به نظر نویسندگان این مقاله، چنانچه تعریفی واحد درخصوص تروریست و پدیده شوم تروریسم شکل نگیرد، رویهای واحد برای مقابله با آن شکل نخواهد گرفت. همچنین، به نظر میرسد با فعالیت نهادهای غیردولتی و همفکری نخبگان علمی، که گاه خود تصمیمگیران نهادهای بینالمللی هستند، در قالب نشستهای علمی و هماندیشیهای مختلف میتوان به ارائه راهکاری مناسب در این خصوص دست یافت.

.1 مقدمه

آزادی، صلح، امنیت، برابری و کرامت انسانی ازجمله حقوق اساسی و اولیه انسانهاست که فارغ از جنسیت، رنگ، نژاد، مذهب، محل سکونت و... به تمامی بشرتعلق گرفته و اصولاً خدشهناپذیر است. رعایت این حقوق اولیه که از آن به »حقوق بشر«1 تعبیر میشود؛ همواره از دغدغههای ابنای بشر بهشمار میرود. همچنین، بهمنظور کرامت انسانی و حفظ و ارتقای حقوق بشر تاکنون تلاشهای بیشماری صورت گرفته است.

تاریخ تمدن بشر شاهد تلاش پیامبران، فیلسوفان، متفکران، نخبگان و دیگر بشردوستان برای اعتلای حقوق و آزادیهای مشروع بشری بوده است؛ بهعبارتدیگر، با شکلگیری زندگی اجتماعی بشر و وجود همگرایی بین آنها، ضرورت پیدایش بازیگرانی شکل میگیرد که آنها را براساس نظام حقوقی و تعهداتی در قالب نظم حقوق بینالمللی به هم پیوند زند 

بنابراین، در سطح جهان سازمانهای بینالمللی با ترکیبی از نمایندگان دولتهای مختلف و با اهداف متعالی و ارزشمندی چون: حفظ و پاسداری از حقوق اولیه و بدیهی شهروندان، ازجمله حفظ و پاسداری از امنیت و صلح جهانی شکل گرفت. در این مجامع نمایندگان و نخبگان ملتها گرد هم میآیند و درباره مشکلات متقابل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و راههای رسیدن به پیشرفت و تعالی به بحث و تبادل نظر میپردازند؛ بهعبارتدیگر، هدف از تشکیل سازمانهای بینالمللی را میتوان حفظ صلح جهانی، گسترش روابط دوستانه و بهکارگیری اقدامات مناسب و سازکارهای مسالمتآمیز برای حل اختلافات احتمالی در سطح جهان بیان کرد.

این اهداف در مقدمه منشور ملل متحد بدین شرح آمده است: »به رفق و مدارا عملکردن و زیستن در حال صلح با یکدیگر با یک روحیه حسن همجواری و متحد ساختن قوای خود برای تأمین صلح و امنیت بینالمللی و پذیرش اصول و ایجاد روشهایی که عدم استفاده از نیروهای نظامی را جز در راه منافع مشترک تضمین نماید و با توسل به وسائل و مجاری بینالمللی برای پیشبرد ترقی اقتصادی و اجتماعی تمام ملل مصمم شدهایم که برای تحقق این مقاصد تشریک مساعی نماییم

آیا این اهداف مندرج در منشور ملل متحد و سایر سازمانهای بینالمللی میتواند جامعه جهانی را به سوی برقراری نظامی امن، برابر و به دور از جنگ و ناامنی رهنمون سازد؟

آیا اهداف عالیه حوزههای بشردوستانه مندرج در اسناد سازمان ملل و دیگر نهادهای مدافع حقوق بشر، از شفافیت و صراحت لازم در شناسایی و مقابله با »برهم زنندگان امنیت و صلح جهانی« برخوردار است؟

بیشک، عزم مؤسسان سازمان ملل متحد و نهادهای مختلف مدافع حقوق بشر، جلوگیری از بروز هرگونه عامل تنشزا و ضدصلح بوده است؛ اما در این مسیر دشوار همواره برداشتهای سلیقهای و گاه سودجویانه، مشکلاتی در برخورد با پدیدههای ضد صلح پدید آورده است.

امروزه به دلایل مختلف، پدیده شوم تروریسم یکی از مهمترین عوامل تنشزا و ضد صلح و امنیت در عرصه جهانی درآمده است، بهنحویکه کمتر نقطهای را در جهان میتوان یافت که از این پدیده نامیمون در امان باشد؛ بنابراین، ضرورت دارد به چگونگی برخورد سازمانهای بینالمللی و مدافع حقوق بشر در این خصوص پرداخته شود.

.2 روش تحقیق

پژوهش حاضر که با رویکرد توصیفی تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و اینترنتی و نیز استفاده از دیدگاههای متخصصان امر به انجام رسیده است؛ میکوشد ضمن بررسی اجمالی حقوق بینالملل درخصوص تروریسم، صلح و امنیت بشری، به نقاط مبهم و چالشبرانگیزی اشاره کند که باعث شده است جامعه جهانی تا به امروز نتواند به مقابله جدی و مؤثری در رویارویی با پدیده شوم تروریسم بپردازد.

.3 مبانی نظری تحقیق

.3-1 امنیت

امنیت محور زندگی اجتماعی و شرط تداوم آن و به معنای حفاظت جامعه از لطمهخوردن به نهادها و ارزشهای بنیادی آن است

امنیت، ازجمله نخستین حقوق شهروندی و در زمره زیربناییترین مفاهیم زندگی اجتماعی و مدنی است که تأمین آن از مقدمترین وظایف حکومتها دربرابر شهروندان محسوب میشود؛ ازهمینرو، مفهوم امنیت با توسعه، و ناامنی با عقبماندگی گره خورده است. امنیت ابعاد گوناگونی دارد که مهمترین آنها »امنیت اجتماعی« است. امنیت اجتماعی را میتوان به معنای توانایی جامعه برای پاسداری از ارزشهای بنیادین خود دربرابر پیشامدها و تهدیدات واقعی و بالقوه دانست . - Hough, 2004: 106 - هر زمان که وجود یک یا چند عامل تهدیدکننده، به احساس ترس بینجامد، موجبات ناامنی اجتماعی را نیز فراهم میکند

جامعه بینالمللی که صورتبندی تجمع بازیگران بینالمللی با اولویت دولتهاست، در آن روابطی بر پایه تراضی و تعقیب منافع آنها استوار است. وجود جریان مختلف قدرتسازی و تکاپوی پیریزی قواعد و همچنین جهانیسازی ارزشها و هنجارهای ملی، از بارزترین خصایص این جامعه است . بنابراین، یکی از ضروریات حیات پایدار در این جامعه، تضمین حداقل مبانی صلح و امنیت است که در پرتو آن بتوان به برابری، صلح عادلانه و درنهایت توسعه همهجانبه جامعه جهانی دست یافت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید