بخشی از مقاله

چکیده

آثار امیر علیشیر نوایی اوج شکوفایی ادبیات به زبان ترکی جغتایی در دربار تیموریان است. سرودن اشعار به زبان ترکی و محبوبیت وي آغاز فصلی جدید نبود، بلکه خود حاصل روندي بود که چند نسل پیش از آن آغاز شده بود. امیر تیمور دو دیوان حکومتی، یکی به فارسی و دیگري به ترکی، تشکیل داد. گفته میشود که او تاریخ سلطنت خود را به دو زبان فارسی و ترکی به رشته تحریر درآورد.

نظام ترکی او در زمان پسرش شاهرخ نیز موجود بود و شاعران متعدد دیگري در این زمان به ترکی جغتایی اشعاري سرودهاند. حمایت از ادبیات جغتایی به دربار مرکزي محدود نمیشد و امیران دیگري از جمله حاکم یزد، امیر چخماق، نیز بودند که نگارش نسخ خطّی متعددي را به همین زبان سفارش میدادند.

در گذشته محقّقان بر آن بودند که شاهرخ میراث ترکی-مغولی تیموریان را در هرات رها میکند، لکن در زمان حکومت پسرش الغ بیک در سمرقند از سر گرفتهمیشود. مقاله حاضر اظهار میدارد که در وفاداري اعضاي مختلف خاندان به فارسی و ترکی اختلافنظر مشخّصی وجود ندارد. بسیاري از شاهزادگان و امیران به هر دو فرهنگ توجه داشتند. جدایی جغرافیایی نیز به چشم نمیخورد. الغ بیک، فرزند شاهرخ نیز به فرهنگ مغولی و ترکی به همان اندازه توجه داشت که به سنّتهاي ایرانی-اسلامی. دربار پدرش شاهرخ نیز به سنّتهاي مغولی از جمله ادبیات ترکی به خط اویغور ابراز علاقه میکرد. لذا تعجبی ندارد که هرات در زمان آخرین حکمران بزرگ تیموري، سلطان حسین بایقرا، مرکز ادبیات جغتایی شد.

مقدمه 

دوره کاري میرعلیشیر نوایی نقطه اوج ادبیات ترکی چغتایی در دربار تیموري بود. شعر نوایی و برجستگی که او به دست آورد نه نقطه آغاز، که اوج روندي بود که از چند نسل پیش آغاز شده بود. امیر تیمور حکومت خود را در دو دیوان، یکی به فارسی و دیگري به ترکی سازمان داد و مشهور است که تاریخهاي فرمانروایی او به ترکی به علاوه فارسی سفارش داده شده بودند. در دوره پسرش شاهرخ دیوان ترکی به وجود خود ادامه داد و نیز چند نوشته شاعرانه به چغتایی را در این دوره مییابیم. حمایت از ادبیات چغتایی محدود به دربار مرکزي نبود؛ چند امیر از جمله حاکم نامدار یزد امیرچقماق را میشناسیم که نسخههایی را به چغتایی سفارش داده بودند.

پژوهشگران در گذشته گمان میکردند که میراث تیمور توسط شاهرخ در هرات رها گردید اما در زمان پسرش الغ بیک در سمرقند ادامه یافت. در این مقاله من توضیح میدهم که هیچ تقسیم بندي قطعی میان اعضاي این خاندان در زمینه وفاداري به زبان فارسی یا ترکی وجود نداشت. بسیاري از شاهزادگان و امیران از هر دوي آنها حمایت میکردند. همچنین در این زمینه یک تقسیم بندي جغرافیایی وجود نداشت. الغ بیک پسر شاهرخ به فرهنگ ترکی مغولی بیش از سنّتهاي ایرانی- اسلامی وفادار نبود و دربار پدرش شاهرخ همچنان به سنّت مغولی از جمله ادبیات ترکی به خط اویغور علاقه مند باقی مانده بود. بنابراین جاي تعجب نیست که هرات در دوره فرمانرواي بزرگ تیموري سلطان حسین بایقرا مرکز ادبیات چغتایی شد.

درآمد

در این مقاله من در باره پیشینه استفاده از زبان نوشتاري چغتایی در عهد تیموري در یک زمینه اجتماعی بحث خواهم کرد تا یک زبان ادبی. من میخواهم با نگاه به این مسئله در درون مسئله بزرگ ِتر مناسبات میان میراث ایرانی و ترکی نشان دهم که رابطه زبانهاي فارسی و ترکی چگونه برقرار و درك میشد. مشهور است که مردمان ترك و ایرانی داراي مناسباتی طولانی و نزدیک بودند که به روشنی از دوره پیش از اسلام آغاز شده بود.

نخبگان ایرانی در خان نشین هاي ترك پیوستگی نزدیکی با نخبگان ترك داشتند و ایرانیان به عنوان بازرگان و دیوانی نقش مهمی بر عهده داشتند. بازتاب مناسبات میان این دو مردمان را میتوان در پذیرش افراسیاب ایرانیِ ضد قهرمان توسط ترکان به عنوان بخشی از اسطوره شناسی خودشان دید؛ موضوعی که پیشتر در نوشتههاي دربار قراخانی نشان داده میشود. در واقع قراخانیان 999-1210 - م - گاه خود را به عنوان آل افراسیاب معرفی میکردند.

از سوي دیگر منابع دوره میانه همواره بر تفاوت و فاصله میان این دو گروه که هر کدام خود را برتر از دیگري میدانستند، تأکید میکنند. آنها در یک چیز توافق دارند؛ اینکه ترکان به نیروي نظامی و دربار فرمانروا تعلق داشتند، حال آنکه ایرانیان در دیوان و از نخبگان دانشمند بودند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید