بخشی از مقاله
چکیده:
یکی از نیازهای بشر که می تواند توسط آموزش و پرورش تأمین شود نیاز اقتصادی است.تأمین نیازهای اقتصادی بدین معناست که آموزش و پرورش باید کارایی و بهره وری نیروی انسانی را به گونه ای بپروراند تا افراد بتوانند در زندگی خود به رفاه و آسایش برسند و محیط زندگی خود را به لحاظ مادی بسازند، بدین منظور هدف محقق از ارائه تحقیق بررسی میزان تاثیرگذاری آموزش و پرورش بر اقتصاد جامعه می باشد. در روند اجرای تحقیق از مهمترین فواید آموزش و پرورش براقتصاد جامعه این بود که یکی از کالاهای عمومی است و تولید آن نه تنها به شخص و فرد کمک می کند تا زندگی بهتری داشته باشد بلکه به جامعه و افراد جامعه نیز سود ونفع می رساند. از دیگر اثرات آموزش فرد انعکاسها و بازخوردها و پیامدهای اجتماعی است که بوسیله آن نه تنها خود فرد و شخص از کفایت و آگاهی و اطلاع لازم برخوردار می شود بلکه این آثار فردی در خانواده او ، محیط کار و سرانجام محیط جامعه منعکس می یابد وهمگی را منتفع می سازد . درپایان محقق به این نتیجه دست می یابد که آموزش افراد راتوانمند می سازد واین میزان توانمندی با ویژگیهای فردی افراد رابطه مستقیم دارد . ممکن است آموزشهای یکسانی تواناییهای متفاوتی را بوجود آورد اما آنچه مسلم است آن است که آموزش همه افراد جامعه را توانمند می سازد ودر معرض تغییر و تحول قرار میدهد . هر اندازه افراد از آموزش بیشتری بهره مند باشند قابلیت و قدرت تولید بیشتری دریافت می دارند بنابراین آموزش منشا فایده های اقتصادی است و سرمایه گذاری در آن موجب خواهد شد تا افراد خانوارها و جامعه بطور کلی از ارزشهای مثبت آن بهره مند گردند.
مقدمه:
اقتصاد آموزش و پرورش شاخه ای از علم است که تاریخ آن به طور رسمی به اوایل دهه ی 1960 میلادی باز می گردد. پیش از این تاریخ نیز به این موضوع پرداخته شده بود، چنان که می توان گفت اولین بار آدام اسمیت در کتاب معروف خود با نام ثروت ملل در سال 1776 به آن پرداخته بود. اقتصاددانان مشهوری چون استرامیلین و والش نیز در نیمه ی نخست قرن بیستم به گسترش این رشته کمک بسیاری نمودند. اقتصاد آموزش و پرورش با موضوعاتی از جمله برنامه ریزی نیروی انسانی، پیش بینی نیروی انسانی متخصص، اقتصاد بازار کار، نظریه های رشد اقتصادی، آموزش های فنی و حرفه ای، برنامه ریزی آموزشی و نیز با انواع تحلیل ها از جمله تحلیل هزینه- فایده، تحلیل اثر بخشی هزینه و تحلیل داده- ستانده ارتباط دارد. آموزش و پرورش و اقتصاد به یکدیگر وابسته و پیوسته اند. هر اندازه میزان در آمد ملی کشور بیشتر و کشور از لحاظ اقتصادی قوی تر باشد، می تواند به آموزش و پرورش منابع و بودجه ی بیشتری تخصیص دهد. در نتیجه توسعه ی اقتصادی موجب توسعه ی نیروی انسانی، افزایش بهره وری نیروی کار، گسترش اختراعات و ابداعات می شود که محصول سطوح متفاوت آموزش و پرورش هستند. هر اندازه که سطح آموزش و پرورش کشور بالاتر رود باعث می شود تا میزان دانسته ها و مهارت ها و منابع انسانی کارآمد افزایش یابد. این افزایش آگاهی و فنون موجب افزایش بهره وری افراد می شود و رشد اقتصاد کشور را تسریع خواهد کرد. براساس چنین رابطه ی متقابلی مفهوم اقتصاد آموزش و پرورش به میان آمد. اقتصاد آموزش و پرورش قصد دارد تا علت توجه به امور و حدود اقتصادی را در تصمیم گیری های آموزش و پرورش معین کند و بدین گونه نحوه ی استفاده ی صحیح از منابع را برای دست یافتن به بهترین نتایج مشخص نماید. هدفش، تعیین کارآمدی نظام آموزشی و ارائه ی راه کارهایی به منظور ارتقاء سطح آن است. از این روست که آموزش و پرورش باید مسئولیت های اقتصادی و اجتماعی بیشتری را به عهده گیرد زیرا سرمایه گذاری در آموزش و پرورش به رفع بحران های اقتصادی و اجتماعی کمک شایانی می کند. بدین منظور ارزیابی تاثیر آموزش و پرورش بر اقتصاد جامعه حائز اهمیت فراوانی است.
آموزش و پرورش :
با نگاهی به نسل های هر جامعه خواهیم دیدکه درهرجامعه، سه نسل وجود دارد.اولین نسل، نسلی است که در مرحله ی کودکی و نوجوانی به سر می برد و از نظر توانایی فکری و جسمی و مهارت های ذهنی و عملی به آن مرحله از رشد نرسیده است که وارد حوزه های اندیشه و عمل شود. نسل دوم، نسلی است که سن 20تا 60 سال را می گذراند. آنها افرادی هستند که در بخش ها و سازمان های مختلف جامعه مشغول به کارند. سومین نسل، نسلی است که سال های فعالیت و خدمت خود را پشت سر گذاشته و دوران بازنشستگی و سالمندی را می گذراند. این سه نسل در تمامی جوامع به صورت طبیعی کنار هم بوده و هستند؛ ولی همیشه نسل اول، یعنی نسل کودک و نوجوان با گذشت زمان به نسل بالغ تبدیل می شود و به تدریج جای نسل دوم را در امور کشوری و تصمیم گیری می گیرد. این نسل به محض بلوغ، عهده داراداره ی جامعه خواهد شد و در بخش هایی همچون صنعت، کشاورزی، ارتش، خدمات اقتصادی، بهداشتی و مانند این ها مشغول به کار می شود. از آنجا که اشتغال در این امور نیازمند تخصص و مهارت های کافی است، بخش مهمی در هر جامعه وجود دارد که وظیفه اش آماده نمودن کودکان و نوجوانان جامعه برای آینده است. این بخش همان "آموزش و پرورش" است. کار آموزش و پرورش بر آوردن نیازهای فوری و روزمره ی بشر همچون آب و غذا و ... نیست؛ بلکه باید کودکان و نوجوانان را برای ورود به جامعه در آینده آماده نماید. با توجه به اهمیت و وظیفه ی خطیری که به عهده ی نهاد آموزش و پرورش می باشد، در ابتدا باید به تعریفی جامع از آن پرداخت. البته در مکاتب و نظام های مختلف، تعاریف متفاوتی از آموزش و پرورش شده است. بعضی می گویند که آموزش و پرورش باید نیازهای پرورشی فرد را برآورد، بعضی جنبه های آموزشی و دیگران هدف های اجتماعی را مورد تأکید قرار می دهند.
بعضی تعاریف از آموزش و پرورش بدین قرارند:
"آموزش و پرورش عبارت است از سرمایه گذاری انسانی و مادی و سازماندهی و برنامه ریزی نسل بالغ و فعال جامعه به منظور آماده ساختن نسل کودک و نوجوان برای اداره ی فردای جامعه." - حاضری و حداد عادل، 1367 ، ص - 146 البته این تعریف، معرف آموزش و پرورش رسمی است. آموزش و پرورش را می توان در معنای وسیع تر نیز چنین تعریف کرد: " آموزش و پرورش، انتقال سنت ها و آداب و رفتار و مهارت و فرهنگ یک جامعه به افراد و اعضای جوان تر است. " - همان منبع -