بخشی از مقاله

چکیده

اقتصاد مقاومتی عبارت است از ”مستحکمسازی پایههای اقتصاد کشور در برابر تکانههای اجتماعی و اقتصادی به منظور تسهیل حرکت در مسیر دستیابی به توسعه اقتصادی، با اتکا به ظرفیتهای درونی و با وجود تهدیدها و تحریمها.“ این مقاله در صدد پاسخگوئی به این پرسش است که در راستای گفتمان سازی و ترویج اندیشه اقتصاد مقاومتی در جامعه، آموزش و پرورش چه وظایفی را می تواند بر عهده گیرد. در این مطالعه برای تبیین مفهوم، مؤلفه ها و تدوین برنامه، اسناد به صورتی نظام مند واکاوی و سیاستها و اقدامهای مربوطه استخراج شد.

در ادامه برای اعتبار بخشی و اولویت بندی سیاستها و اقدامات، گروه اعتبار سنج به صورت گزینشی و متناسب با میزان تأثیر آنان در تصمیم گیری های اقتصادی و برنامه ریزی انتخاب و فهرست عناوین سیاست ها و اقدام های مندرج در برنامه را تدوین نهائی و اولویت بندی کردند. معنادار بودن اولویتها با استفاده از آزمون تجزیه واریانس دو طرفه فریدمن، تعیین و سازگاری نقطه نظرات گروههای گوناگون صاحب نظران با بکارگیری روش کروسکال والیس، تحلیل شد. مجموعه اولویتها، 20 عنوان سیاست و اقدام را در بر گرفت که 3 عنوان دارای اولویت معرفی شدند.

مقدمه

پیام بنیادی اندیشه اقتصاد مقاومتی در آموزش و پرورش، تلاش برای تخصیص منابع و استفاده کارا از آن در آموزش و پرورش در شرایط محیطی آکنده از محدودیتها و تهدیدها است. تعریف اقتصاد مقاومتی - برگرفته از مفاد سیاستهای ابلاغی » اقتصاد مقاومتی - « عبارت است از " شاخه ای از علم اقتصاد که چگونگی مقاوم و مستحکمسازی پایههای اقتصاد کشور را در برابر تکانههای اجتماعی و اقتصادی مطالعه می کند و به دنبال تسهیل حرکت در مسیر دستیابی به توسعه اقتصادی با اتکا به خود و ظرفیتهای درونی با وجود تهدیدها و تحریمها است".

اقتصاد مقاومتی در پی دستیابی به اهداف تأمین رشد پویا، سند چشمانداز بیستساله، بهبود شاخصهای مقاومت اقتصادی، ارتقای سطح درآمد و نقش طبقات کمدرآمد و متوسط، ارتقای جایگاه جهانی کشور، نیل به رتبه اول اقتصاد دانشبنیان در منطقه، افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانشبنیان، ارتقای بهرهوری و استفادهی بهینه از عوامل تولید - سرمایه و نیروی کار - است. اقتصاد مقاومتی اقتصادی درونزا، مردم بنیاد - اقتصاد مبتنی بر اراده، سرمایه و حضور مردم - ، دانشبنیان و عدالت محور - عدالت اقتصادی و اجتماعی - تعریف شده است. در این راستا دولت وظایف برنامهریزی، زمینهسازی، ظرفیتسازی، هدایت، نظارت و کمک، آمادهسازی و تسهیل شرایط، جلوگیری از سوءاستفاده و فساد اقتصادی را بر عهده دارد.

برای پیاده سازی اندیشه اقتصاد مقاومتی راهبردها و سیاستهائی معرفی شده است که عبارتند از: مبارزه با فساد، ارتقای بهره وری، تقویت تولید، بهبود سازماندهی، تخصیص بهینه منابع مالی، تقویت سرمایه انسانی از طریق ارتقاء آموزش، مهارت، خلاقیت، کارآفرینی و تجربه، توسعه اشتغال مولد، تقویت درون زائی اقتصاد، تقویت فرهنگی، پاسخگویی به نیازهای اقتصاد ملی، به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی و توسعه عدالت اجتماعی، ادامه و تکمیل سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، اصلاح الگوی مصرف و ترویج مصرف کالاهای داخلی و نقشه جامع علمی کشور است. در این میان تقویت فرهنگی و گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی در جامعه تناسب بیشتری با مأموریت آموزش و پرورش دارد.

به علاوه آموزش و پرورش می تواند برای پیاده سازی سیاستهای اصلاح الگوی مصرف - اهداف اصلاح فرهنگ مصرف فردی، اجتماعی، سازمانی وکاهش »شاخص شدت انرژی - «، ترویج مصرف کالاهای داخلی و نقشه جامع علمی کشور به گونه کارسازی یاری رساند. موفقیت آموزش و پرورش در دستیابی به اهداف اقتصاد مقاومتی، از یک سو به برنامه ریزی و سیاست گذاری دقیق و مبتنی بر واقعیت و از سوی دیگر به پای بندی، تعهد و احساس مسئولیت مدیران و کارکنان بستگی دارد.

جلب مشارکت کارگزاران و دست اندرکاران برای تدوین راهبردها، سیاستها و اقدامات از دو جنبه اهمیت دارد. نخست این که اطلاعات، دانش و تجربه ارزشمندی در نزد کارشناسان مجرب ادارات و دفاتر وجود دارد که گردآوری و طبقه بندی آنها برای غلبه بر مشکلات و بهبود سطح کارآئی برنامه ها، طراحی سیاستها و به ویژه اقدامات معطوف به پیاده سازی اقتصاد مقاومتی می تواند کارساز باشد. جلب مشارکت مدیران و کارشناسان در فرایند تصمیم گیری، فرصتی برای ابراز دیدگاهها در باره سیاستهای اقتصاد مقاومتی و انتقال اطلاعات و دانش و بروز خلاقیت را فراهم می سازد.

نکته دوم در این واقعیت نهفته است که مشارکت مدیران و کارشناسان می تواند درافزایش رضایت و انگیزه، تقویت احساس تعهد و رفتار وفاداری به سیاستها، تأمین هدف حساس سازی و درگیر کردن آنان در تصمیم سازیهای استراتژیک تا آمادگی برای مراحل اجرا و ارزشیابی در اشکال رسمی و غیر رسمی، مستقیم و غیر مستقیم، در سطح و حدود مشخص، افزایش پذیرش و توانائی برای پاسخگوئی، پذیرش مسئولیت و تدارک فرصت تجربه اندوزی و رشد تقویت خودکنترلی و خود رهبری، شناخت سیاستها به درستی و تبادل نظر در گفتمان اجتماعی خود، درنهایت می تواند به جلب اعتماد آنان و کاهش مقاومت در هنگام انتقال تجربه و دانش و اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی منجر شود.

بدیهی است که ویژگیها و خصوصیات و به عبارتی دیگر اعتبار یک برنامه نقشی تعیین کننده در دستیابی به مزایای عنوان شده دارد و کیفیت نازل راهبردها، سیاستها و اقدامات نیل به اهداف اقتصاد مقاومتی را دشوار می سازد. بنابراین نخستین گام برای برنامه ریزی و سیاست گذاری، تدوین پیش نویس برنامه ای است که در آن راهبردها، سیاستها و اقدامات مورد نیاز برای ایفای نقش آموزش و پرورش در زمینه گفتمان سازی اندیشه اقتصاد مقاومتی در محیط آموزشی و ترویج آن در جامعه به خوبی تبیین شود. راهبردها و سیاستهائی که در تدوین آنها از همگی اطلاعات، دانش و تجارب موجود از یک سو و مشارکت و همکاری صاحب نظران، سیاست گذاران و دست اندرکاران به ویژه مجریان آتی در حد امکان استفاده شده باشد.

در این مطالعه کوشش شده است پس از تصریح مفهوم اقتصاد مقاومتی، نقش آموزش و پرورش در زمینه گفتمان سازی اندیشه اقتصاد مقاومتی در جامعه تییین و سپس با مراجعه به متون و مستندات مرتبط، پیش نویس فهرستی از عناوین راهبردها، سیاست ها و اقدام های مرتبط با گفتمان سازی در جامعه استخراج و با استفاده از نقطه نظرات دست اندرکاران، صاحب نظران و برنامه ریزان آشنا به موضوع، تدوین نهائی، اعتبار بخشی و اولویت بندی شود. با توجه به اینکه اعتبارسنجی، جهت رفع کاستیهای مستتر در راهبردها، سیاستها و اقدامات به کار گرفته می شود، انتظار میرود جلب مشارکت کارشناسان و دست اندرکاران، امکان استفاده از مجموعه مزایای ماندگاری اطلاعات و تجربیات انباشته شده را برای غنی تر کردن سیاستها فراهم آورد و به سیاست گذاران و مسئولان اجرائی کمک کند تا تصمیمات منسجم و شایسته ای را اتخاذ کنند.

اینکه گروه قابل توجهی از مجریان اعتبار سنجی، از درون نظام موضوع اعتبار سنجی هستند، ویژگی دیگر این رهیافت محسوب میشود. آشنایی بیشتر گروه اعتبار سنجی، کارشناسان و مدیران خودی نظام آموزشی با ظرافتها و جزئیات برنامه، احتمال نیل به موفقیت در مرحله تدوین سیاستها تا اجرا را افزایش می دهد و در عین حال از هزینه مورد نیاز برای اجرا می کاهد. اگر اعتبارسنجی در راستای آگاهی از وضعیت موجود و برنامهریزی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب باشد، در این صورت ابزاری کارآمد برای نهادینه کردن فرهنگ ارزشیابی و استقرار یک سیستم تضمین کیفیت در نظام آموزشی کشور خواهد بود. در اعتبارسنجی، چگونگی دستیابی به وضعیت مطلوب - تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی - از مسیر مجموعه راهبردها، سیاستها و اقدامات مطالعه میشود. این امر از طریق خود آگاهی اعضای گروه اعتبارسنجی از اهداف اقتصاد مقاومتی و شناسایی مسائل مهمی که در راه بهبود و تحقق هدفها ی مورد اشاره وجود دارد، صورت می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید