بخشی از مقاله

چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر بر خودکارآمدی زنان مراجعه کننده به باشگاه های ورزشی وابسته به شهرداری شهر اصفهان انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل 200 زن مراجعه کننده به باشگاه های ورزشی وابسته به شهرداری شهر اصفهان در سال 1394 بود. به منظور انجام این پژوهش، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس ، 2 باشگاه از میان20باشگاه انتخاب و در یک فراخوان از افراد داوطلب شرکت در پژوهش ثبت نام به عمل آمد و سپس از میان آنها 40 نفر با توجه به ملاک های ورود انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند - 20 نفر گروه آزمایش ،20 نفر گروه کنترل - . ابزار مورد استفاده مقیاس خودکارآمدی عمومی شوارتزر بود. دادههای بدست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی گروه آزمایش و کنترل در سطح p < 0/01 تفاوت معنیداری وجود دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که رویکرد تحلیلی یکپارچه نگر بر بهبود خودکارآمدی زنان موثر است و به عنوان یک روش درمانی میتوان از آن استفاده نمود.

کلمات کلیدی: آموزش گروهی، خودتحلیلی یکپارچه نگر، خودکارآمدی ، زنان

1-1 مقدمه

افراد در زندگی و در روابط خود نقش های گوناگونی را بر عهده دارند ولی اینکه واقعا چقدر شبیه نقشی باشند که ایفا می کنند، اهمیت بسزایی دارد. گاه نقش ها صورتک هایی هستند که افراد در روابط خود به کار می برند تا چیزی را پنهان کنند و یا نشان دهند و یا حتی گاهی آن چیزی است که می خواهند باشند. در این حالت زندانی نقشی می شوند که به آنها واگذار شده است و این فرایند پیچیده ناشی از برخوردهای اولیه، تجربه های کودکی و تعاملات با مادر یا مراقبین شکل می گیرد. زمانی که ساختار خانواده پیرایشگر، آگاهی دهنده و رشد دهنده ی استقلال نبوده و همدلی و توجه کمی نشان داده می توانند نمایشی را تدارک ببینند که کودکان از تجربه های مثبت به سمت تجربه های تحقیر کننده هدایت شوند - آتش پور و کاظمی،. - 1393

در چنین فضایی کودکان با توجه به درد و رنج از وجود خود آگاهی می یابند و گرفته و بسته می شوند. همسانی چنین کودکانی با فضای ناپذیرا، گاه ناپیدا و ناخوشایند صورتکی را برایشان ساماندهی می کند که موجودیت آنها را معنا کرده و تکیه گاهی قابل اطمینان برایشان تدارک می بیند که بر مبنای حس بی ارزشی است و افراد فردیت خود را زیر پا می گذارند تا بشوند آنچه دیگران می خواهند.در چنین حالتی خودفریبی و پنهان کاری در آنها ایجاد می شود و تحلیل های ناقص و آسیب زا، روابط آشفته و غیرمنطقی، احساس افسردگیِ ناشی از احساس بی ارزشی را دامن زده و قدرت ردِ خواسته ها و مواجه شدن با کنار گذاشته شدن ها در آنها تشدید می شوند که باعث عدم تعادل و وارد آمدن ضربه هایی بر پیکره شخصیت فرد می شود که تنها راه نجات، تردید در صورتک ها و آگاهی و بصیرتی است که با برگشت به خویشتن و تحلیل چندباره خود به دست می آید و اینکه فرد علی رغم احساس ضعف و نقص، خود را پذیرفته و سعی در اصلاح خویش دارد و تلاشی مداوم و مراقبتی شایسته از وضعیت های ناگوارِ ناشی از ترس هاو دردها داشته باشد و کودکی و تحلیل های ناقص و غلط خود را ترک نماید - آتش پور و سلحشوری،زیرچاپ - .

در چنین شرایطی تلاشی مستمر برای استعلا و ارتقای توانایی ها و استعدادهای فرد شروع می شود و فرد به جای قربانی دانستن خود، شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونش داشته و توانایی برقراریِ تعادلی زیستی -روانی در شرایط خطرناک برای وی مهیا می شود و وی را به سوی زندگی سالم سوق می دهد و باعث می شود حتی در ارتباطاتش نیز موفق عمل می نماید - آتش پور و کاظمی،. - 1391در دنیای پیشرفته و گسترده امروز، یکی از راههای دستیابی به موفقیت، برقراری ارتباط موثر و مفید با دیگران می باشد که ارتباطی شفاف و سازنده با خود، پیش زمینه آن می باشد. ارتباطی که در آن به ارزشمندی و منحصر به فرد بودن شخص خللی وارد نشود و فرد به نوعی آرامش درونی و پذیرش مثبت نسبت به خود و جهان بیرونی اش دست یابد - آتش پور و کاظمی،1393 - .این آرامش مستلزم پذیرش دردهای عاطفی و برطرف کردن ترس ها و ناامنی هاست و با بازبینی مجدد باورها،حکایت ها و داستان های زندگی افراد حاصل می شود - آتش پور،. - 1390

همه ی افراد از کودکی تا به امروز، تفاوتی نمی کند چند سال دارند و در کجا زندگی کرده اند، داستان هایی را در طول زندگی شنیده اند و هم چنین برای دیگران داستان هایی تعریف نموده اند. برخی از این داستان ها را بیشتر دوست داشته اند ؛ شاید به این دلیل که شبیه به زندگی شان بوده، یا شاید به خاطر اینکه قهرمانش شبیه همانی است که ترجیح می دادند در زندگی شان حضور داشته باشد و یا حتی آرزو داشتند خودشان شبیه به آن قهرمان می بودند در حقیقت هر چقدر یک داستان و حکایت، طیف دردهای عاطفی بیشتر و گسترده تری را به نمایش بگذارد، مخاطبان بیشتری خواهد داشت. اما حکایت دیگری نیز هست که در زندگی بارها و بارها تکرار می شود، شاید چندان به مزاج دیگران خوش نیاید، یا برایشان چندان قابل درک یا جذاب نباشد اما این داستان ها همیشه یک گوینده ی ثابت دارد که با تمام وجود آن را برای هر آن کسی که قدم به زندگی اش می گذارد بازگو می کند، هر چه افراد به آن نزدیک تر باشند جزییات بیشتری خواهند شنید و سوز و گدازش نیز بیشتر خواهد بودخلق داستان ها و چگونگی آن ها، بر حال افراد تاثیر می گذارد.

به عبارت دیگر، حکایت ها و داستان ها، وضعیت روانی افراد را ساختمند می کند. مثلا وقتی فرد در یک سال پیاپی دچار مشکلات و معضلات مختلف می شود با قهرمان فرض کردن خودش و اینکه همه ی این مشکلات در مسیر رسیدن قهرمان به هدف والای اوست تحمل این رویدادها برایش آسان تر خواهد بود و احساس بهتری نسبت به خود خواهد داشت - آتش پور و کاظمی،. - 1393بی تردید برای رهایی از رنجش های باقی مانده، بهترین روند ، تغییر حکایت زندگی است. باید تلاش کرد که حکایت ها طوری بازگو شوند که به جای بیان رنجش، چالش برانگیز شوند. برای بسیاری از افراد و براساس تحلیل های ناقصی که انجام می دهند، داستان های رنجش آن ها برایشان مهم تر از آن است که راه برخورد با آسیب ها و کمبودهای خود را بیاموزند - آتش پور و کاظمی،. - 1391زمانیکه داستان زندگی افراد و تاریخچه تجربه های آنها درک شود می توان به درک آسیب ها و ضربه هایی که بر پیکره ی عاطفی آنها وارد شده است نیز دست یافت - آتش پور،کاظمی ،. - 1393

پیکره عاطفی فرد الگوی هیجانات و احساساتی هستند که در طول زمان، فرد را برای بقا و حفظ روابط خود مجهز می نماید. هر قدر آسیب های وارده در طول زندگی شدیدتر باشند، پیکره عاطفی فرد نیز آسیب پذیرتر می شود. در نتیجه هر قدر فرآیند دلبستگی ، امنیت روانی و الگوی تعاملات فرد در دوران کودکی آسیب دیده باشند به همان نسبت پیکره عاطفی کودک آسیب های شدیدتری پیدا کرده و ترس ها، مکانیسم های جبرانی و احساس بی ارزشی عمیق تر و شدیدتری را در رفتارها و تعاملات خود به نمایش می گذارد. این آسیب ها و ضربه ها که با ترس های وجودی فرد ارتباط تنگاتنگی دارند و به دلیل رابطه متعامل بین این دو بخش، هر کدام می تواند بیدارکننده یا تقویت کننده ی دیگری باشد - آتش پور و دیگران،. - 1390بدین معنا که اگر فرد احساس ارزشمندی کند امکان تغییر این فرآیند را برای خود فراهم خواهد ساخت. پس ترس های وجودی خود را پذیرفته و با آن ها به درستی مواجه خواهد شد - آتش پور،. - 1385

فرد با شناخت داستان تکراری زندگی خود و تغییرات مناسب در آن و جایگزینی مکانیسم های مناسب می تواند از پیکره عاطفی خود مراقبت کند و آن را به سرعت ترمیم نماید. اما در نظر بگیرید فردی به جای این احساس ارزشمندی، دچار احساس بی ارزشی باشد! - آتش پور،کاظمی،. - 1390در این میان زمانی که افراد شجاعت خودتحلیلی واقع گرایانه را از دست می دهند و یا در تحلیل های خود بطور ناقص پیشروی می کنند و یا دچار وقفه می شوند ، و بر اساس یک سری پارامترهای ارزشی و فکری ، باورهایی را در خود رشد می دهند که غیرمنطقی و آسیب زا هستند ؛ در نتیجه تحلیل های آنها به سمتی کشیده می شوند که موید آسیب ها بوده و تاییدکننده نوعی احساس بی ارزشی مضاعف است - آتش پور و دیگران،. - 1390

احساس بی ارزشی به دلایلی چون ماهیت این احساس و ایجاد عدم تعلق، تنهایی و برهم زدن تعادل روانی فرد، او را با مفهومی به نام » بی ارزشی مضاعف « مواجه می سازد. » بی ارزشی مضاعف « در حقیقت فرآیند آسیب زایی است که بیان می کند، احساس بی ارزشی در فرد، همین حس را در او بازتولید و دوباره تقویت می کند. فرد با مضاعف شدن احساس بی ارزشی در خودش، برای کاهش فشار روانی ناشی از این منبع درونی ناچار به استفاده از مکانیسم های جبرانی می شود، این مکانیسم های جبرانی در واقع تلاش هایی برای نادیده گرفتن احساس بی ارزشی در فرد هستند. تلاش هایی که به ظاهر ناخودآگاه هستند اما در حقیقت فرد در انتخاب آن ها آگاهانه رفتار می کند - آتش پور و سلحشوری، زیر چاپ - .
این مکانیسم ها احساس آرامش موقت و سطحی به فرد می دهند اما به دلیل این که این فرآیند تا زمانی که به درستی درک نشده و عملکرد آن به عنوان یک مکانیسم جبرانی موقت دیده نشود در طولانی مدت می تواند مولد احساس بی ارزشی باشد.در نهایت در چنین فرآیندی فرد را در یک الگو و ساختار تکرارشونده قرار می دهد که به مرور فرد را به موقعیت و آسیب های خود وابسته می سازد. این وابستگی عملا مانند یک مکانیسم تثبیت کننده عمل می کند و امکان تغییر را به شدت از فرد می گیرد.فرآیندی چنین مخرب و متعامل می تواند پیکره عاطفی فرد را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده و به جرأت می توان گفت قادر است تا زمان حیات فرد آسیب پذیری خود را هم چنان تداوم بخشد - آتش پور،کاظمی ،. - 1393چنین روندی نه تنها به فرد کمک نمی کند، بلکه بر احساس بی ارزشی و ترس های واهی وی سرپوش گذاشته و احساس ارزشمندی در درون را از طریق توجه به بیرون و کنترل جهان و دیگران به دست می آورد.

بدیهی است چنین روندی نه تنها سودمند نیست بلکه به نوعی خودفریبی را در فرد افزایش می دهد. مجموعه ای از افسردگی ها، اضطراب ها و بیماری های شدیدتر به چنین روندی مرتبط می باشد که ضمن بررسی ریشه های تربیتی باید مبانی آسیب شناختی نیز مورد تحلیل قرار گیرد - آتش پور،. - 1390هنگامی که افراد با شجاعت به تحلیلِ خود پرداخته و در یک سطح یکپارچه تمام ابعاد وجودی خود جزبه بُعدِجسمانی را مورد بازبینی قرار داده و گام به گام در سطوح مختلف پیش رفته و با توجه به آن چیزی که فروید از آن تحت عنوان کوه یخ روانی نام برده است، از لایه ی هشیار به سمت لایه ی پنهان و در نهایت به لایه ی ژرفا پیش رفته در نتیجه افکار، باورها، دردها و ترس های خود را مورد تحلیل قرار داده است. سپس گام به گام به سالم سازی و به دنبال ردگیریِ احساسِ بی ارزشی و نیز فرایند »بی ارزشی مضاعف« بر می آید - آتش پور و سلحشوری،زیرچاپ - .

مسئله مهم و زیربنایی در این رویکرد، عدم درک صحیح عوامل تعیین کننده احساسات و رفتارهاست. اینکه چگونه این عواملِ ناخودآگاه بر روابط و الگوهای رفتاری و تکرارشونده تاثیر گذاشته و با پیگیری ریشه های تاریخی آن، بازتصمیمی های جدید و جدی را در زندگی افراد ایجاد کند - آتش پوروکاظمی،. - 1390 این مشارکت همچنین منجر به آگاهی احساسی و شناختی از منابع ناخودآگاه و مشکلات خود و پیش نویس های زندگی افراد می شود. این تحلیل ها صرفا ریشه های مقاوم گذشته فرد نیست که فقط به نوروز انتقال Transference Neurosis یا پدیده ی انتقال بپردازد - آتش پور و همکاران،. - 1390

در این رویکرد درک و حل و فصل تعارض ها، درک اِبژه ها و تاثیر آن بر روابط کنونی، پیش نویس ها و تصمیم های مبتنی بر آن ها و تغییر در سبک تصمیم گیری و زندگی، مورد توجه است و یک التقاط محض خواهد بود از نگاه فرویدی به جهان ذهنی انسان ها و روان شناسان self که آگاهی ها و هشیاری فرد را هدف قرار می دهند - آتش پور و سلحشوری،زیرچاپ - .برای درک بیشتر شِمای کوه یخ فرویدی برای نشان دادن لایه های درونی و آسیب شناسی مسائل افراد بیان می شود. الف - لایه ی هشیار : شامل تمام تفکرات، اعمال و نیاتی است که فرد از آن ها آگاه است و توجیهاتی برای آن ها داشته وعلائم خود را درک می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید