بخشی از مقاله
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر وب - 2وبلاگ و پادکست - بر خودتنظیمی دانشجویان کارشناسی ارشد رشته تحقیقات آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن در نیمسال دوم سال تحصیلی 1391-92 بود. روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی و طرح تحقیق، طرح یک گروهی، با پیش آزمون و پس آزمون بوده است و جهت آزمون فرضیهها از آزمون تی استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد رشته تحقیقات آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 25 نفر از دانشجویان در درس کاربرد کامپیوتر در تحقیقات تربیتی انتخاب شدند.
ابزار جمع آوری دادهها در این پژوهش، پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی بود که در هفت مولفه طراحی شده است. ابتدا از گروه آزمایش، یک پیش آزمون به عمل آمد و سپس گروه آزمایش در معرض متغیر مستقل که همان آموزش یادگیری محور مبتنی بر وب2 - وبلاگ و پادکست - بود، قرار گرفتند و به منظور بررسی تغییرات حاصله، یک پس آزمون پس از هشت جلسه آموزشی بر روی گروه اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش و جهت آزمون فر ضیه، از آزمون تی ا ستفاده شد. به طور کلی نتایج به د ست آمده از این پژوهش، به لحاظ آماری نشانگر آن است که شیوه تدریس آموزش یادگیری محور مبتنی بر وب2 در افزایش یادگیری خودتنظیمی دانشجویان موثر است. دستیابی به یک تجربه یادگیری مبتنی بر وب2 با استفاده از ابزارهایی همچون وبلاگ و پادکست نیازمند کسب مهارت در استفاده مناسب از فناوریهای مبتنی بر وب2 در جهت دستیابی به یادگیری خودتنظیمی برای یادگیرندگان است.
واژههای کلیدی:
آموزش ، وب2، وبلاگ، پادکست، خودتنظیمی
-1مقدمه
با توجه به تغییرات و پیشرفت های سریعی که در علوم روی می دهد، یادگیرندگان نیازمند روشهایی هستند که از طریق آنها به مهارتهای یادگیری دست یابند تا خود بتوانند علوم را بهتر و سریعتر و همگام با پیشرفت های آن بیاموزند.[1]
آموزش الکترونیکی12، ایده ای در آموزش های الکترونیکی است که با آمدن »وب« 2 2پا به عرصه نهاد. ابزارهای وب2 - وبلاگ3، پادکست4، ویکی ها 5 و.... - به یادگیرندگان این امکان را می دهند که بتوانند در یک شبکه اجتماعی امکان گفتگو، بحث، نوشتن و خواندن را داشته باشند. ایده این نوع آموزش، ذخیره محتوا نمی باشد، بلکه به استفاده در هنگام نیاز اعتقاد دارد. یادگیری بر اساس علاقه یادگیرنده تعریف می شود و مدیریت یادگیری محتوا بر عهده خود یادگیرنده است. بدین معنی که در این روش نوین یادگیرنده اختیار تغییر شکل ظاهری را عهده دار است.[2]
فناوری وب2، رویکرد جدید در فرآیند اطلاع رسانی و اشتراک داده ها در اینترنت6 است. مشخصه بارز آن، تمرکز بر تعامل کاربران و توسعه دهندگان سایت می باشد.[3]
حال سوال زیر مطرح می شود که:
چگونه می توان با آموزش مبتنی بر وب2، مسئولیت یادگیری خودتنظیمی7 را در دانشجویان ایجاد نمود ؟
لذا این پژوهش جهت رسیدن به این هدف، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن صورت پذیرفت.
-2یادگیری خودتنظیمی:
از دیدگاه چانگ - 1997 - 8، در محیط های الکترونیکی و شبیه سازی شده، یادگیری واقعی زمانی رخ می دهد که افراد وارد سناریوها شوند، شرکت کنندگان تصمیماتی را اتخاذ کنند، مسائل را حل کنند، ا شتباهاتی را مرتکب شوند و برای پا سخگویی به سوالات، م شاوره و راهنمایی به یک کار شناس د ستر سی پیدا کنند. به اعتقاد چانگ از آنجایی که این نوع شبیه سازی ها خ صو صی و شخصی است ممکن است یادگیرندگان تمایل بیشتری برای قبول خطر ناکامی و استفاده از این نوع تجربه برای یادگیری داشته باشند. در صورتی که غالبا شکست در سازمان به دیده منفی نگریسته می شود و این خود مانع بروز خلاقیت ا ست. در حیطه شبیه سازی، افراد می توانند بدون این که وقار و عزت خود را از د ست بدهند شک ست را تجربه کنند در حالی که شک ست در محیط عمومی باعث شرمندگی و سرافکندگی برای یادگیرنده می شود.
شکست همانند سرگرمی و داستان سرایی روشی توانمند برای القا هیجان و ابزاری برای یادگیری قوی محسوب می شود. به اعتقاد چانگ، ;1997 استیوارت1، 2001، هیجاناتی که با فناوری همراه است می تواند موقعیت مناسب دیگری ایجاد کند. رایانه ها یادگیری به وقوع پیوسته را ذخیره می کنند و در صورت مشاهده الگوهای مشابه در مراحل بعد می توانند آنها را بازیابی کنند. بنابراین یادگیری را منطبق با نیازهای فردی اشخاص محقق می سازند. از دیدگاه ما یادگیری که به و سیله هیجان و فناوری آ سان شده ا ست می تواند ب سیار قوی با شد. یکی از فر ضیه های کلیدی این دیدگاه این ا ست که از طریق این رویکرد منح صر به فرد، افراد فرصت انجام اموری را می یابند که کاملا به آنان مربوط است و بدین وسیله دانشی که از طریق تجربه به دست آمده است به صورت صریح و ضمنی ارائه می شود [4]
به گفته لوین - 2004 - 2، نظریه های مختلف در زمینه یادگیری خودتنظیمی وجود دارد که از مهمترین آن ها، نظر یه ب ندورا - 1986 - 3، پنتریچ - 1986 - و نظر یه زیمرمن - 1986، 1989 و - 2000، می باشد. اکثر این نظریه ها چهار فرض عمومی مشترک درباره یادگیری دارند: اول این که یادگیرندگان در یادگیری خودشان فعالانه شرکت می کنند. دوم این که یادگیرندگان می توانند جنبه هایی از شناخت - از قبیل هدف گزینی، به کارگیری و کنترل راهبردهای شناختی - ، انگیزش - از قبیل باورهای خودکارآمدی ، ارزش تکلیف، علایق - ، رفتار - از قبیل کمک خواستن، نگهداری و نظارت بر تلاش و زمان مورد استفاده - و ویژگی های محیط یادگیری - از قبیل ارزیابی و نظارت بر تغییر شرایط تکلیف - خود را نظارت، کنترل و تنظیم کنند. سوم این که یادگیرندگان معیارهایی دارند که می توانند عمل خود را برای تعیین این که آیا فرآیندهای خا صی باید ادامه یابند یا این که باید درآنها تغییراتی ایجاد شود، ارزیابی کنند. چهارم این که، خود تنظیمی شناخت، انگیزش و رفتار خود، رابطه بین شخص، بافت و موقعیت را میانجی می کند.[5]
زیمرمن و مارتینزپونز - 1986 - 4، از م طال عه عملکرد افراد خودتنظیم گر راهبرد هایی را استخراج کرده اند که عبارتند از:
خود سنجی، سازماندهی و انتقال اطلاعات، خرد کردن اهداف، برنامه ریزی، ج ست و جوی اطلاعات، ضبط و یادداشت کردن و نظارت بر خود، سازماندهی محیط، خودپیامدی، سلسله مراتبی کردن و به یادسپردن، و کمک گرفتن از همسالان و معلم.[6]
طبق نظریه زیمرمن - - 2000، چهار نوع وجه اشتراک در مورد تئوری خودتنظیمی برای افراد یادگیرنده وجود دارد: اولین فرضیه را می توانیم »فعالیت« نامگذاری کنیم. معمولا همه مدل های فراگیران بر مبنای فعالیت می باشد معمولا فراگیران رفتارها را از معلمان یا افراد بالغ یاد می