بخشی از مقاله

چکیده

نوآوری، عملی کردن اندیشه های نو و بدیعی است که از خلاقیت ناشی می شود. نوآوری در ایجاد فرصت های شغلی جدید، گسترش منابع درآمدی، رشد و توسعه اقتصادی و در نتیجه توسعه انسانی نقش موثر ی دارد. توسعه انسانی نیز، هدف نهایی توسعه اقتصادی و بهترین وسیله ممکن برای پیشبرد توسعه می باشد. در این پژوهش به بررسی رابطه بین نوآوری و توسعه انسانی پرداخته می شود .

بدین منظور از اختراعات ثبت شده برای سنجش شاخص نوآوری استفاده شده است. علاوه بر این تاثیر تعداد کاربران اینترنت، هزینه های آموزشی دولت و هزینه های بهداشتی دولت بر شاخص توسعه انسانی مورد بررسی قرار می گیرد . بدین منظور مدل معرفی شده برای ٍٍ کشور منتخب توسعه یافته در بازه زمانی ًٌٍَ - ٌُُّ به روش GMM برآورد گردیده است. نتایج بیانگر تاثیر مثبت شاخص های نوآوری، تعداد کاربران اینترنت، هزینه های آموزشی و هزینه های بهداشتی دولت بر شاخص توسعه انسانی می باشد.

مقدمه و هدف
شاخص توسعه انسانی - HDI - 1 شاخصی است که هر ساله توسط برنامه توسعه ی ملل متحد 2 UNDP برای تمامی کشورهای جهان با سه نما گر شامل امید به زندگی، پیشرفت تحصیلی و تولید ناخالص داخلی - بر حسب برابری قدرت خرید به دلار ارایه می شود و بر اساس این شاخص کشورها رتبه بندی می شوند. - مقیمی ، ٌََُ - . نوآوری، عملی کردن اندیشه های نو و بدیعی است که از خلاقیت ناشی می شود.

متخصصان مدیریت، نوآوری را مترادف با ابداع می دانند و معتقدند نوآوری فرآیند پایانی خلاقیت و به عبارتی جلوه و نمود بیرونی آن می باشد که به صورت یک محصول یا تولید بدیع و تازه آشکار می شود. به زعم آنان، آنچه موجب نوآوری می شود، توان خلاقیت فرد است که او را به سوی نوآوری در کار و تولید می کشاند. در واقع، نوآوری تبدیل خلاقیت و ایده های نو به عمل و نتیجه است. پشتوانه ی اصلی نوآوری در همه ی ابعاد آن داشتن و ارایه ی ایده های نو است.غالباً نوآوری ها از جستجوی آگاهانه و هدفمند به دنبال فرصت های جدید حاصل می شوند و این فرآیند با تحلیل این فرصت ها آغاز می شود

با عنایت به نقش موثر نوآوری در ایجاد فرصت های شغلی جدید، گسترش منابع درآمدی ، افزایش درآمد ملی سرانه و بطور کلی رشد و توسعه اقتصادی و در نتیجه توسعه انسانی، بررسی رابطه این دو متغیر الزامی می باشد.

 تئوری و پیشینه تحقیق

بعد از وقوع انقلاب صنعتی و رشد سریع اقتصادی کشورهای صنعتی، بسیاری از پژوهشگران درصدد بررسی و معرفی عوامل موثر بر چنین حادثه عظیمی برآمدند. در این بین ، صاحب نظران در مطالعاتشان صرف نظر از اختلاف های فرهنگی و اجتماعی، از ابداع و نوآوری به عنوان یکی از عوامل مهم تفاوت رشد و توسعه اقتصادی کشورها در شرایط برابر نام بردند. اما خلق و گسترش نوآوری مستلزم فراهم شدن شرایط و بسترهای لازم است. مطابق ادبیات نظری موجود، سرمایه انسانی از جمله متغیرهای اقتصادی است که نقش بسزایی در ایجاد و گسترش نوآوری دارد. سرمایه انسانی قوی و انباشت آن در کنار آموزش مناسب باعث می شود مردم جامعه به طور مداوم در پی آموزش و ورش های نوین و کسب دانش روز باشند

به اعتقاد هیت و همکاران ، این منابع تولیدی به دو دسته ملموس3 و ناملموس 4 طبقه بندی می شوند. منابع ملموسغالباً دارائی های فیزیکی و مالی را در بر می گیرد، در حالی که منظور از منابع ناملموس بیش تر دارائی هایی نظیر سرمایه انسانی در غالب دانش، مهارت و ظرفیت های فناورانه است.

از سوی دیگر، چندین سال است که مولفه های سرمایه انسانی - آموزش، تجربه و مهارت - به عنوان پایه های اصلی رقابت پذیری و بهبود ظرفیت خلق نوآوری در سطح خرد و کلان شناخته شده و مکانیسم های مختلفی برای ان ذکر شده است

مکانیسم اثرگذاری مرسومی که از زمان ارائه توسط ولچ -  مطرح بوده، این است که انباشت دانش پنهان در منابع سرمایه انسانی، عملکرد اقتصادی را از طریق افزایش بهره وری و کمک به خلق نوآوری تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین، افزایش سرمایه انسانی از طریق تسهیل بسترها برای انطباق با تغییرات فناوری نیز به جذب و انباشت دانش و به دنبال آن بهبود نوآوری کمک می کند

سرمایه گذاری در سرمایه انسانی و افزایش سهم آن در سرمایه گذاری کل کشور، با بهبود کارایی سرمایه گذاری فیزیکی و افزایش بازدهی این نوع سرمایه، ضمن تسهیل شرایط گسترش نوآوری، به طور غیر مستقیم به رشد و توسعه اقتصادی نیز کمک می کند، زیراغالباً کمبود امکانات و ظرفیت های محدود سرمایه فیزیکی، یکی از محدودیت های موجود برای بسط نوآوری است، حال اگر سرمایه انسانی به گونه ای باشد که به بهره برداری بهتر از سرمایه های موجود کمک کند، می تواند ضمن رفع این نوع محدودیت ها، راندمان کاری را افزایش داده و با کاهش قیود تولید، موجب نوآوری بیش تری شود

البته امروزه اعتقاد بر آن است که جذب دانش و انتقال فناوری به تنهایی برای استفاده از دانش وارداتی جهت خلق و گسترش نوآوری کافی نیست، بلکه حضور نیروی متخصص و با دانش بالا نیز ضروری است . در واقع، اگرچه در گذشته اعتقاد بر این بود که سرریز دانش از کشورهای صنعتی به کشورهای در حال توسعه موجب رشد اقتصادی می شود، اما امروزه ثابت شده که سر ریز تحقیق و توسعه به تنهایی کافی نبوده، بلکه باید با توسعه سرمایه گذاری در بخش آموزش داخلی ضمن بررسی دقیق فناوری و دانش وارداتی، نسبت به بومی کردن آن از طریق فرآیند مهندسی معکوس نیز اقدام کرد.

علاوه بر این، ترکیب و تنوع سرمایه انسانی نیز بر عملکرد فعالیت های مرتبط با نوآوری موثر است. شاید به همین دلیل است که تنوع سرمایه انسانی به سرعت در فضای کنونی تولید و رقابت که همه به دنبال کسب مزیت های رقابتی و فعالیت های نوآورانه هستند، نقش حیاتی پیدا کرده است.

بر اساس مطالعات جدید، تمایز میان تیم مشارکت کننده در تولید یک محصول و همکاری افراد با تخصص های متفاوت به دانش، خلاقیت و در نتیجه نوآوری بیش تری در مسیر تولید ختم می شود

در واقع ، در عصر اقتصاد دانش بنیان، راهکار مهم و عملی کاهش فاصله میان خلق دانش و کاربرد دانش و تبدیل علم به نوآوری در تولید، در استفاده از نیروی کار آموزش دیده و سرمایه انسانی بالا نهفته است.

با همه تفاسیر بالا رشد ، پیشرفت کمی و توسعه ، پیشرفت کیفی کشور است و لازمه ی توسعه ، توسعه انسانی می باشد. اغلب تولید ناخالص داخلی سرانه به عنوان معیاری برای اندازه گیری خوب بودن نقش دولت در اقتصاد مورد توجه بوده است. ناکافی بودن معیار درآمد سرانه و رشد اقتصادی در تعیین رفاه شهروندان موجب شد که برخی اقتصاددانان توجه خود را به شاخص هایی معطوف سازند که علاوه بر متغیرهای اقتصادی، در برگیرنده مطلوبیت اجتماعی و انسانی نیز باشد . یکی از مهمترین این شاخص ها " شاخص توسعه انسانی - HDI - است

شاخص توسعه انسانی ، به صورت میانگین ریاضی ساده ی سه شاخص امید به زندگی در بدو تولد ، شاخص تحصیل و شاخص GDPمی باشد که شامل تاثیرات متغیر های اجتماعی مثل تاثیرات سلامت ،

،    حقوق سیاسی ، آزادی های مدنی ، سطح تحصیل و ... می باشد. این شاخص ، ضمن این که معیاری برای اندازه گیری رفاه شهروندان به دست می دهد، اثر سیاست های اقتصادی بر کیفیت زندگی شهروندان را اندازه گیری می کند . این شاخص ، کشورها را بر حسب کیفیت زندگی شهروندان و نهصرفاً بر اساس ارقام سنتی درآمد سرانه آن ها رتبه بندی می کند

اگر چه انتظار می رود که کشورهای با درآمد سرانه بالاتر ، از شاخص توسعه انسانی بالاتری  برخوردار  باشند  ولی لزوماً چنین نیست. در واقع مقایسه رتبه شاخص توسعه انسانی و رتبه درآمد سرانه کشورها نشان می دهد که تا چه حد ثروت و درآمد کل کشور، صرف بهبود کیفیت زندگی شهروندان شده است. پایین تر بودن شاخص توسعه انسانی در مقایسه با درامد سرانه کشور نشان می دهد که متغیرهای توسعه انسانی متناسب با رشد و درآمد کشور، توسعه نمی یابند و لذا کیفیت زندگی شهروندان ، متناسب با رشد درآمد سرانه کشور بهبود نمی یابد 

توسعه انسانی ، هدف نهایی توسعه اقتصادی و بهترین وسیله ممکن برای پیشبرد توسعه می باشد. بنابراین، باید در تنظیم سیاست ها، طرح ها و برنامه های توسعه ، انسان در درجه اول اهمیت قرار بگیرد و هدف گذاری در جهت قابلیت های انسان باشد. هرچه هدف های چنین برنامه ها و سیاست هایی روشن تر و تفکیک شده تر باشد ، به نتیجه ی بهتری می توان رسید. سرمایه انسانی ، یکی از ابعاد توسعه کشور است و کیفیت نیروی کار، کیفیت خدمات و عملکرد های اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهد.

سرمایه انسانی از راه های گوناگونی به دست می آید : از راه فراگیری در جریان کار ، نظام آموزشی ، برنامه های آموزشی و سواد آموزی. بنابراین نهادی بنام دولت باید نقش رهبری را به عهده گیرد و فرآیند توسعه را هدایت نماید و هر جا که لازم است مداخله نماید تا اطمینان حاصل یابد که نتایج مورد انتظار توسعه انسانی به دست آمده اند . این نقش دولت، به معنی گستردگی تشکیلات دولتی نیست و از طرف دیگر نباید چنین استنباط شود که دولت بایدنسبتاً کوچک باشد و فقط بخش کوچکی از خدمات را تامین نماید و بقیه را به بخش خصوصی واگذار نماید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید