بخشی از مقاله
چکیده
هدف این مطالعه شناسایی تاثیر دلبستگی والدین بر اضطراب کودکان پیش دبستانی شهرستان هشتگرد بود. تحقیق حاضر، از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش والدین کودکان پیش دبستانی شهرستان هشتگرد بودند که 100 نفر به روش دردسترس انتخاب گردید. ابزارهای مورد استفاده شامل کتب و مقالات معتبر علمی و همچنین دو پرسشنامهی دلبستگی آرمسدن و گرینبرگ - - 1987 و پرسشنامهی اضطراب اسپنس - - SCAC می باشند. ادبیات پژوهش از طریق مطالعات کتابخانهای و متغیرهای پژوهش از طریق ابزار پرسشنامهها بدست آمد.
پس از جمعآوری دادهها و تجزیهوتحلیل این دادهها مشخص شد که بین دلبستگی والدین و اضطراب کودکان پیش دبستانی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. و همچنین بین دو مولفه اعتماد متقابل و کیفیت ارتباط بهعنوان مولفه های دلبستگی والدین و اضطراب کودکان رابطهی معنادار و منفی وجود دارد. اما بین بیگانگی بهعنوان مولفه دلبستگی والدین و اضطراب کودکان رابطه معناداری یافت نشد.
واژگان کلیدی: دلبستگی والدین، اضطراب، کودکان، هشتگرد.
مقدمه
براساس یافته های روان شناسی و علوم تربیتی، سال های پیش از دبستان در رشد و تربیت کودکان نقش اساسی و تعیین کنندهای دارد. در این دوران حساس و مهم، یادگیری کودکان عمیق تر، سریع تر و آسان تر انجام میشود. توانایی های آنان در جنبه های مختلف رشد شکوفا میشود و پایه های اصلی شخصیت آنها شکل میگیرد.بر همین اساس بسیاری از پژوهشگران و سیاستگذاران امر آموزش، روی آموزش ها و آموزش مهارت های پیش دبستانی و دبستان تاکید دارند و از این بین تاکید ویژه آنها بر آموزش زبان مادری، ریاضیات و مهارت های هوشی-هنری است.
آنها معتقدند حذف آموزش مهارت هایی چون آواشناسی کلمات - که عامل مهمی جهت شناسایی درست حروف و درنتیجه کلمات است - ، آموزش اطلاعات عمومی و زبان دوم و آموزش صحیح رفتارهای اجتماعی باعث دلزدگی از ورود به مدرسه و درنهایت افت شدید تحصیلی در میان دانش آموزان میشود. پژوهشگران معتقدند بروز ناهنجاری های رفتاری- آموزشی چون ناتوانی در درک مفاهیم آموزشی، بی قراری و شیطنت در کلاس، بیش فعالی، بی نظمی در انجام تکالیف یا رفتارهای شخصی، فرار از مدرسه، تکرار پایه آموزشی - مردود شدن - و هر نوع عدم تعادل رفتاری- آموزشی ناشی از غفلت در آموزش صحیح در پایه پیش دبستانی است. درحقیقت همه کودکان نیاز دارند تا پیش از ورود به مدرسه و یا بهتر بگویم ورود به اجتماع، آمادگی های لازم را کسب کرده و برای ورود به اجتماع حاضر شوند - سیف، . - 1374موضوع ارتباط والدین و فرزندان، سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است.
خانواده نخستین پایگاه تربیتی و قطعاً اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح، احیاء و شکوفایی استعدادهای کودکان است. بخش عمدهای از پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه اساسی سعادت انسان را تشکیل میدهد بر عهده والدین میباشد که باید از کودکی شروع شود - میرزایی، چهرزاد و یعقوبی، . - 1388 همچنین رابطه والد- فرزندی یک رابطه مهم و حیاتی برای ایجاد امنیت و عشق است. رابطه والدین و فرزندان نخستین معرف دنیای ارتباطات برای کودک میباشد که احساس عشق، صمیمیت و امنیت به طور مستقیم ریشه در این روابط دارد - کمز هولت1، . - 2012
روانشناسی مرضی تحولی همواره تمرکز فزایندهای بر درک عوامل خطرساز زودرس در پدیدآیی اختلالهای درونیسازی شده مانند اضطراب و افسردگی داشته است - جاکوبسن، هارود و فرگوسن2، . - 2012 یافتههای پژوهشی نشان دادهاند در بین اختلالهای درونیسازیشده، اختلالهای اضطرابی شایعترین مشکلات بالینی دوران کودکی و نوجوانی هستند و تقریباً 5 درصد از کودکان، ملاکهای تشخیصی یک اختلال اضطرابی را در طول دوران کودکی خود تجربه میکنند و بیش از 20 درصد از افراد قبل از سن 16سالگی دارای مشکلات بالینی اضطرابی هستند - کاستلو، ماستیلو، ارکانلی، کیلر و آنگولد، . - 2003 اگرچه برخی از ترسها و اضطرابها در دوران کودکی بهعنوانر بخشی از تحول بهنجار کودک محسوب میشوند - موریس، - 2006، اما برخی از مشکلات اضطرابی در طول زمان نسبتاً پایدارند و ممکن است تا نوجوانی و بزرگسالی تداوم یابند. بنابراین بسیاری از اختلالهای اضطرابی که در دوران بزرگسالی مشاهده میشوند، معمولاً شروعی زودرس دارند - کاستلو و دیگران، . - 2003
بیان مسئله
اضطراب یک حالت ترس، نگرانی و ناراحتی است. شخص مبتلا به اضطراب، تنش و ترس شدید و مداوم دارد، او دچار احساس مستمر و مبهم و اضطرابی کلی و نامشخص است که خود نیز از منبع و علت آن خبر ندارد - شاملو3، . - 1999 مفهوم اضطراب برای رویکرد روانکاوی، ضروری است، فروید بر این باور است که اضطراب از تعارض بین نهاد، خود و فراخود بر سر کنترل کردن انرژی روانی بوجود می آید و وظیفه آن هشدار دادن درباره خطر قریب الوقوع است. اضطراب وظیفه مکانیزم محافظت از خود4 را بر عهده دارد زیرا به ما علامت می دهد که مخاطراتی در پیش است، برای مثال، رویای مملو از اضطراب ما را از خطر قریب الوقوع ناشی از غرایز خبر می دهد و به ما کمک می کند تا تصورات رویا را به بهترین نحو تغییر شکل دهیم - سیدمحمدی، 2005 به نقل از جس، 2002 و فیست، . - 52005
رفتارهای ناسازگار بیشتر ناشی از پیامدهای متعارض محیطی است. روشنترین نمونه های بالینی، کودکان هستند که رفتار ناسازگار آنها در ظاهر نتایجی به بار می آورد و میان آنچه در محیط رفتار ناسازگار نامیده شده است و آنچه به وسیله محیط در واقع تقویت می شود تناقض وجود دارد. برای مثال، مادر یا معلمی که هر زمان کودک دچار مشکل می شود، به یاری او میشتابد، فقدان پشتکار او را تقویت می کند - احمدی به نقل از دیویسن و گلد فرد، 6. - 1992 رفتارگراها اضطراب را ناشی از یادگیری میدانند و بر این باورند که اضطراب یک رفتار آموختهشده است.
بنابراین، رفتار مضطربانهوالدین و خصوصاً مادر می تواند بر رفتار کودک تاثیر داشته باشد. افزون بر این، رابطه مادر-کودک باعث شکل گیریدلبستگی میشود و بسته به اینکه چه نوع دلبستگی در فرد ایجاد شده، می تواند رفتار، روابط و آینده فرد را تحت تاثیر قرار دهد. جان بالبی - 1963 - که نخستین بار دلبستگی را در مورد پیوند نوباوه - مراقبت کننده مطرح کرد، از پژوهشهای کونراد لورنس1 در مورد نقش پذیری بچه غازها الهام گرفت. او بر این بود که بچه انسان، مانند بچه حیوانات، از یک رشته رفتارهای فطری برخوردارند که به نگه داشتن والد، نزدیک او، کمک می کند و احتمال محفوظ ماندن بچه از خطر را افزایش می دهد. در ضمن، تماس با والد، تضمین می کند که بچه تغذیه خواهد شد، اما بالبی محتاطانه اشاره کرد که تغذیه مبنای دلبستگی نیست بلکه پیوند دلبستگی خودش مبنای زیستی قدرتمندی دارد و میتوان آن را در بستر تکاملی بهتر شناخت؛ بستری که بقای گونه در آن، اهمیتی بسیار زیاد دارد.
افراد دلبسته ایمن به دیگران اعتماد دارند، ولی افراد ناایمن اجتنابی به دلیل ترس از طرد شدن از ایجاد رابطه صمیمانه با دیگران انحصارطلب و وابسته اند و در واقع برای رهایی از اضطراب به دیگران وابسته می شوند. در این نظریه اضطراب و رابطه آن با روابط دلبستگی والدین و نوزاد جایگاه ویژه ای دارد و شکل گیری اضطراب در کودکی مبتنی بر فرایند شکل گیری دلبستگی تعیین میشود. در دیدگاه بالبی - 1969 - دلبستگی در دو سال نخست زندگی در طول چهار مرحله به طور طبیعی رشد پیدا میکند: .1 مرحله پیش دلبستگی .2 مرحله دلبستگی در حال شکل گیری .3 مرحله دلبستگی مشخص .4 مرحله روابط دو جانبه. کودکان در نتیجه تجربیات خود در طول این چهار مرحله، پیوند عاطفی باثبات با مراقبت کننده برقرار می کنند که در غیاب والدین می توانند از آن بهعنوان یک پایگاه امن، استفاده کنند.
این بازنمایی درونی، جزء مهمی از شخصیت می شود که بهعنوان الگوی واقعی درونی در مواقع استرس عمل می کند. عملکرد این الگو بهصورت تصویر ذهنی برای کلیه روابط صمیمی در آینده - از کودکی تا نوجوانی - تاثیر گذار خواهد بود - لورا برک2، . - 2001 همان طور که ذکر شد یکی از عواملی که بر اضطراب کودکان تاثیر می گذارد، دلبستگی است.تئوری دلبستگی بصورت روز افزونی بعنوان یک مدل تبیینی برای آسیب شناسی روانی بکار گرفته می شود. از تمرکز ابتدایی آن روی روشهای پرورش فرزند، تا کاربرد آن در عوامل روانی مرتبط با اختلالات افسردگی عمده و اخیرا اختلالات اضطرابی. اغلب روانشناسان تحولی با این نظر موافقند که سه الگوی اصلی دلبستگی وجود دارد. سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی دو سو گرا. پژوهشها نشان دادهاند که سبکهای دلبستگی نا ایمن - اجتنابی و دو سوگرا - در سطوح بالایی با آسیب شناسی روانی، از جمله اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد، مرتبط است.
- راتر،. - 1990:30 همچنین طی مطالعهایی روی رابطه سبک دلبستگی نا ایمن و سبکهای شناختی با اضطراب و افسردگی، نشان دادند، افرادی با سبک دلبسته نا ایمن بیشتر احتمال دارد دچار همبودی اختلالات هیجانی شوند تا اینکه فقط گرفتار یک اختلال خاص و منفرد شوند. بعضی از مطالعات ارتباط قویتری بین نشانههای اظطراب و سبک دلبستگی دو سو گرا را گزارش کردهاند در حالی که برخی دیگر نقش سبک اجتنابی را مهمتر دانستهاند - مک کارتی،. - 305 :1999 مطالعات کمتری بر ارتباط سبک دلبستگی با اختلالات اضطرابی بعنوان یک پیامد کار کردهاند. تحقیقات نشان دادهاند که اضطراب اجتماعی مرتبط است با اجتناب - فقدان ابراز وجود - و وابستگی - اتکاء بیش از حد بر دیگران - . این همچنین شامل مقوله سبک دلبستگی اضطرابی میشود که شامل نیازهای متعارض برای صمیمیت و استقلال است. انگ و همکارانش اضطراب ودلبستگی را در جمعیت بالینی بررسی کردند و یافتند کهدلبستگی دوسوگرا مرتبط بود با راحتی کمتر در ارتباطات، اعتماد کمتر و اضطراب بیشتر نسبت به طرد شدن و رها شدن. - انگ و همکاران،. - 2001:378 این